پرسش و پاسخ
جایگاه جنگ در فرهنگ اسلامی را توضیح دهید.
در فرهنگ اسلام، جنگ بیشتر تحت عناوین قتال و جهاد آمده است. در قرآن کریم قریب به 300 آیه به صورت مستقیم و علنی و یا غیرمستقیم و ضمنی در خصوص قتال و جهاد بیان شده است. در احادیث شریف معصومین هم بیش از همه در فرمایشات حضرت علی(ع) در نهجالبلاغه و دیگر کتب حدیث که از ایشان نقل شده، به دلیل حکومتداری و امامت و خلافت آن حضرت در این زمینه، اغلب موضوعاتی در خطبهها وجود دارد و همچنین، در نهجالفصاحه و صحیفه سجادیه و احادیث مربوط به امام حسین(ع) و بعد سایر ائمه معصومین میتوان در این خصوص مطالب فراوانی را یافت.
قتال و جهاد دو عنوان است که برای لفظ جنگ در متون اسلامی بیش از سایر عناوین وجود دارد. این دو عنوان، هم در جنبه دفاعی کاربرد دارد و هم در تهاجمی یا جنگ ابتدایی. وقتی جنگ الهی است که ناشی از ایمان به خدا و در راه خدا باشد و در مقابل آن، جنگ در راه طاغوت است، یعنی قتال فی سبیلالله و قتال فی سبیل الطاغوت. بنابراین، در کل دو نوع جنگ داریم: جنگ الهی یا جهاد و جنگ شیطانی و طاغوتی. برای روشنتر شدن موضوع، چند نمونه از مصادیق جهاد و قتال فی سبیل الله ذکر میگردد:
- جنگ با آنانی که به مؤمنین ظلم روا داشته و آنها را آواره کردهاند.
- جنگ برای دفع تجاوز از سرحدّات و سرزمینهای اسلامی.
- جنگ برای برقراری امنیت در جامعه اسلامی و امت اسلامی.
- جنگ در پاسخ به ندای مظلومین که مورد تهاجم قرار گرفتهاند (دفاع از مستضعفین).
- جنگ برای بازپسگیری آنچه که به ظلم گرفته شده است.
- جنگ برای بازدارندگی دشمنان و دور کردن طمع آنان از مسلمین و سرزمین مسلمین.
در فرهنگ اسلام، جنگ بیشتر تحت عناوین قتال و جهاد آمده است. در قرآن کریم قریب به 300 آیه به صورت مستقیم و علنی و یا غیرمستقیم و ضمنی در خصوص قتال و جهاد بیان شده است. در احادیث شریف معصومین هم بیش از همه در فرمایشات حضرت علی(ع) در نهجالبلاغه و دیگر کتب حدیث که از ایشان نقل شده، به دلیل حکومتداری و امامت و خلافت آن حضرت در این زمینه، اغلب موضوعاتی در خطبهها وجود دارد و همچنین، در نهجالفصاحه و صحیفه سجادیه و احادیث مربوط به امام حسین(ع) و بعد سایر ائمه معصومین میتوان در این خصوص مطالب فراوانی را یافت.
قتال و جهاد دو عنوان است که برای لفظ جنگ در متون اسلامی بیش از سایر عناوین وجود دارد. این دو عنوان، هم در جنبه دفاعی کاربرد دارد و هم در تهاجمی یا جنگ ابتدایی. وقتی جنگ الهی است که ناشی از ایمان به خدا و در راه خدا باشد و در مقابل آن، جنگ در راه طاغوت است، یعنی قتال فی سبیلالله و قتال فی سبیل الطاغوت. بنابراین، در کل دو نوع جنگ داریم: جنگ الهی یا جهاد و جنگ شیطانی و طاغوتی. برای روشنتر شدن موضوع، چند نمونه از مصادیق جهاد و قتال فی سبیل الله ذکر میگردد:
- جنگ با آنانی که به مؤمنین ظلم روا داشته و آنها را آواره کردهاند.
- جنگ برای دفع تجاوز از سرحدّات و سرزمینهای اسلامی.
- جنگ برای برقراری امنیت در جامعه اسلامی و امت اسلامی.
- جنگ در پاسخ به ندای مظلومین که مورد تهاجم قرار گرفتهاند (دفاع از مستضعفین).
- جنگ برای بازپسگیری آنچه که به ظلم گرفته شده است.
- جنگ برای بازدارندگی دشمنان و دور کردن طمع آنان از مسلمین و سرزمین مسلمین.
«جنگ جنگ تا پیروزی» بیانگر کدام هدف بود؟ پیروزی در این جنگ؟
باید این مطلب که اظهار هرگونه ضعف در برابر دشمن باعث سرسختی و استمرار جنایات دشمن میگردد را به عنوان یک اصل بدیهی پذیرفت. هرگاه در مقابل دشمن کینهتوز یک قدم عقب گذاشته شود و یا فریب حرفهای بیپایه و اساس آن مبنی بر آتشبس، مذاکره و امثال آن را خورد، دشمن چندین قدم به جلو میآید و در صورتیکه احساس قدرت نماید، آخرین ضربات خود را وارد خواهد کرد. لذا در دوران دفاع مقدس، اولاً ایران هیچگاه پیشنهاد آتشبس و مذاکره از سوی صدام را قبل از بیرون رفتن ارتش بعث از سرزمین ایران اسلامی نپذیرفت و این بسیار نکته مهمی است، چون در این صورت، در روحیه رزمندگان تأثیر بسیار منفی میگذاشت و تزلزل ایجاد میکرد. دوم شعارهای داده شده، امثال «جنگ جنگ تا رفع فتنه»، یعنی اینکه تا زمانی که صدام و حزب بعث در قدرت باشد ما خواهیم جنگید، به طور خلاصه بیانگر این بود که باید گفت تا ما حقمان را نگیریم، دست از جنگ بر نخواهیم داشت و به قول یکی از اساتید، فرزندان این کشور از زمان مادها بیش از 27 قرن کلمه «ایران» را و به مدت 14 قرن کلمه «اسلام» را با فداکاری و قدرت و نیروی کار حفظ کردهاند و اکنون هم این اراده را دارند تا به عنوان میراث تاریخی و گرانبها این سرزمین را به آیندگان بسپارند.
جنگ در هیچ کجای جهان و در هیچ زمان تاریخ نتایج خوبی حاصل نکرده (در نگاه جامع). چرا ما هنوز تربیت میشویم برای جنگجو شدن؟
در پاسخ به بخش اول سوال، اطلاعاتی را از کتاب کلیاتی از جنگ و مواردی از دفاع مقدس تألیف محقق ارجمند امیر سرتیپ ناصر آراسته عیناً بیان میکنم: «در اعصار گذشته، در پنج هزار سال از عمر بشری، 14000 جنگ با قریب به 4 میلیارد تلفات انسانی به وقوع پیوسته است. با این حال، قرن بیستم با تعاریف مختلفی که از جنگ در دنیای غرب و شرق ارائه شده را میتوان قرن فجایع انسانی یا قرن جنگهای ویرانگر نامید. در این قرن، قریب به 318 جنگ و درگیری رخ داده است. یعنی به طور متوسط، سالی سه جنگ، که از این تعداد دو جنگ بینالمللی نیز وجود داشته و مجموع تلفات انسانی جنگهای این قرن حدود 250 میلیون نفر بوده است. مقایسه آماری جنگها در پنج هزار سال و در قرن بیستم از نظر متوسط جنگ در هر سال و متوسط تلفات هر جنگ در هر سال، مؤید این عبارت است که قرن بیستم قرن فجایع انسانی بوده است. وقوع بسیاری از جنگهای قرن بیستم در غرب به اصطلاح متمدن اتفاق افتاده، بخصوص دو جنگ جهانی و نبرد بالکان. با کمی دقت به مطالب فوق، علیرغم زشتی و غیراخلاقی بودن جنگ، متأسفانه جامعه انسانی با این پدیده شوم همواره روبهرو بوده و خواهد بود.
اما بخش دوم سوال: دکترین نظامی ایران دکترین دفاعی است و ما برای دفاع تربیت میشویم. ما قصد تجاوز و جنگ با هیچ کشوری را نداریم، ولی با فراگرفتن آموزش نظامی از حاکمیت کشور و جان و مال و ناموس مردممان دفاع میکنیم و این یک امر حقوقی موجه و مقدس میباشد. حضرت علی(ع) فرمودهاند: اگر میخواهی در صلح زندگی کنی، برای جنگ آماده باش. این همان تفسیر کوتاه ولی پرمحتوا از آیه شریفه قرآن مجید است که میفرماید: «و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم» (انفال:60) «ترجمه: برای (آمادگی و مقابله با دشمنان) تا میتوانید در برابر آنها نیرو و اسبهای ورزیده فراهم کنید، تا با آن دشمن خدا و دشمن خودتان و دیگر دشمنان که آنها را نمیشناسید و خدا میشناسد بترسانید.» این آیه نشان یا برند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است و آیه شریفه «ان الله یحب الذین یقتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص» (صف:4) «ترجمه: خداوند دوست دارد کسانی را که صف در صف در راه او پیکار میکنند، چنانکه گوئی بنیانی بسیار مستحکم و فولادی هستند.» نشان ارتش جمهوری اسلامی ایران میباشد.
با توجه به مطالب کوتاهی که گذشت، اگر ما به دلیل زشتی و منفور بودن جنگ، خود را برای دفاع آماده نکنیم، با توجه به تجربه تاریخی بسیار روشنی که وجود دارد، این غفلت یک نوع خوشباوری خطرناکی است که کشور و مردم ما را به ورطه نابودی خواهد کشاند.
لطفاً در مورد گردان دژ خرمشهر توضیح دهید.
گردان دژ خرمشهر یک گردان پیاده سازمانی با جدول سازمان و تجهیزات خاص میباشد، که در سال 1351 تشکیل گردیده است. مأموریت این گردان پوشش مرز ایران و عراق از پاسگاه مرزی خیّن در جنوب شلمچه تا کوشک و طلائیه بوده است. این گردان تابع نیروی زمینی میباشد و در کنترل عملیاتی لشکر92 زرهی اهواز قرار دارد. این گردان با ایجاد پایگاههای متعدد پوشش مرزی را فراهم مینموده است. در زمان جنگ تحمیلی، این گردان که در خط اول نبرد با دشمن قرار داشت فداکاری و ایثار و شجاعت زیادی از خود نشان داد و شهدای زیادی را تقدیم اسلام نمود. برابر سوابق، در یک روز 100 نفر از رزمندگان این گردان در عملیات حمله به خرمشهر به شهادت رسیدهاند. از افسران و فرماندهان این گردان در دو سال اول جنگ چند نفر محدود باقیماندهاند.
این گردان به علت تلفات و ضایعات فراوان، بارها در طول جنگ بازسازی شد. هماکنون نیز این گردان در پادگان اصلی خود (پادگان دژ خرمشهر) به مأموریت حفظ مرز مشغول میباشد.
معنی واژه ارتش، آفند و پدافند چیست؟
ارتش یک کلمه فارسی دری است، به معنی سرباز و رزمنده؛ ولی امروزه به معنای کلی نیروی زمینی، نیروی هوایی، نیروی دریایی و نیروی پدافند هوایی به کار میرود. کلمه ارتش به جای واژه قشون از طرف فرهنگستان علوم و ادب فارسی انتخاب شده است. کلمه آفند به جای حمله و پدافند به جای دفاع توسط همین سازمان انتخاب گردیده است. این سازمان برای پاسداشت زبان فارسی و جایگزین کردن کلمات فارسی به جای کلمات خارجی، سعی دارد از نفوذ کلمات خارجی به زبان اصیل فارسی جلوگیری نماید و هم اکنون نیز به فعالیت خود ادامه میدهد و انتخاب بالگرد به جای هلیکوپتر، هواپیما به جای طیاره و رزمایش به جای مانور از دیگر واژههایی است که در ارتش از آن استفاده میشود.
چرا از کمکهای مردمی اعم از کمکهای مالی و آذوقه حرفی زده نمیشود؟
کمکهای همهجانبه مردمی در جنگ هشت ساله انکارناپذیر بوده و کسی نمیتواند این کمکها را نادیده بگیرد و اصولاً میتوان گفت بدون کمکهای مردم، پیروزی در این جنگ با این وسعت ممکن نبوده است. کمکهای مردم عزیز کشور ما به صورت حضور در جبههها به عنوان رزمنده شروع میشود تا پشتیبانیهای لجستیکی و آمادی، ترابری، مداوای مجروحین در بیمارستانها، آماد و خدمات در همه زمینهها، و از سطوح پایین یگانی تا عالیترین رده انجام میشده است.
به علت اینکه در ارتش آمادرسانی سیستم تعریف شده و ساختار سازمانی آن در تمام زمینههای آماد، پشتیبانی، تخلیه و بستری کردن، ترابری و… وجود دارد، لذا کمکهای مردمی بیشتر متوجه سپاه پاسداران انقلاب و بسیج مردمی در دوران جنگ میشده است.
البته به این نکته مهم لازم است اشاره شود که به دلیل کمبود وقت در کلاسهای آموزش معارف جنگ، غالباً مسائل دفاع مقدس به صورت کلی بیان میشود و حتی کتابهایی که در این رابطه به رشته تحریر در آمده است، نتوانستهاند حق مطلب و جزئیات و ابعاد مختلف کمکها، حضور و یاری مردم را بیان کنند. از طرفی هم باید توجه داشت عدم بیان جزئیات به معنای نادیده گرفتن آن نیست و نقش انکارناپذیر مردم عزیز ما در دفاع مقدس به قدری فراوان، گسترده و تعیینکننده بوده است، که نمیشود ابعاد فداکاری و همکاری مردم را نادیده گرفت و ما راویان دفاع مقدس وظیفه داریم تا مدتهای طولانی در این رابطه صحبت کنیم، تا فرزندان عزیز این کشور که روزهای سخت فراوان دفاع مقدس را درک نکردهاند، با این فداکاریها آشنا شده و بهره بیشتری از تجربیات گذشتگان و حاضران در دفاع مقدس برای زمان حال و آینده کسب کنند.
کمیت و کیفیت جنگ های چریکی در سرتاسر جنگ به چه نحوی بوده و چه تأثیری در کل جنگ داشته است؟
عملیاتهای نامنظم غالباً در جهت کمک به جبهه و عملیات منظم میباشد و باعث فرسودگی نیروهای منظم دشمن میگردد. عملیات نامنظم اگر به صورت مستقل انجام شود، معمولاً در کنار عملیات اصلی و به صورت پشتیبانی از عملیات متعارف میباشد و برای وارد آوردن تلفات و خسارت به ارتش منظم دشمن و تضعیف روحیه او و تسهیل عملیات منظمی است که میبایست انجام شده و به شکست دشمن منجر شود و البته این عملیات آسایش و خواب را از دشمن گرفته و جسم و توان او را نیز تضعیف مینماید.
تیپ 23 نوهد ارتش که مأموریت اصلی آن هدایت و اجرای عملیات نامنظم میباشد، با توجه به ورزیدگی و آموزشهای خاص چریکی و جنگهای نامنظم از روزهای اول پیروزی انقلاب تا پایان جنگ علیه نیروهای ضدانقلاب در کردستان و آذربایجان غربی و نیز علیه نیروهای بعثی مأموریتهای زیادی را انجام داده و تلاش بسیار زیاد و مؤثری داشته است. همچنین، در طول جنگ تحمیلی، ما هم در جبهه های غرب با یگانهایی به نام گمجن عشایری و هم در جبهه جنوب و در ابتدای جنگ، به نام گروه جنگهای نامنظم شهید چمران و هم در منطقه میمک با استفاده از رزمندگان عشایر و ایلات محلی یگانهایی را سازماندهی کرده و در جنگهای نامنظم به کار گرفتیم و نتایج بسیار خوب و مثبتی نیز حاصل گردید.
در پایان جا دارد از یکی از فرماندهان رشید، شجاع و ایثارگر عملیاتهای چریکی و جنگهای نامنظم به نام شهید عزیز سرتیپ حسن آبشناسان که در سمت فرماندهی لشکر23 تکاور در عملیات قادر به شهادت رسیدند، نام ببریم که به همراه تعداد دیگری از رزمندگان تیپ نوهد در جنگهای چریکی نقش بسیار مؤثری داشتند.
دستاوردهای هشت سال جنگ برای ایران چه از جنبه نظامی و چه از جنبههای دیگر چه بود؟
با قاطعیت میتوان گفت مجموعه دستاوردهای حاصله از دفاع مقدس و ایستادگی و مقاومت ملت ما عوامل بازدارندگی امروز کشور ما را تشکیل میدهد. دنیا متوجه شد که ما با استفاده از منابع نظامی و رزمی محدود خود و در شرایط تحریم و بدون جایگزینی منابع از دست رفته، هشت سال دوام آوردیم و روحیه شکستناپذیری ملت ما به دنیا ثابت شد و در نتیجه، تمام دشمنان ما را در سالهای بعد از جنگ به این باور رساند که از جنگ و گزینه نظامی با ایران فاصله بگیرند و به سراغ گزینههای دیگر از جمله اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بروند. مسلماً اگر ما چنین کارنامه درخشان دفاع نظامی طولانی را نداشتیم، باز هم به دفعات گرفتار برخوردهای نظامی دشمنان کشور خود میشدیم، در حالی که خوشبختانه تاکنون چنین اتفاقی نیفتاده است.
از دیگر دستاوردهای مهم هشت سال دفاع مقدس، شکست راهبرد عراق در حمله به ایران بوده است، صدام با تمام هزینههای انسانی سنگین، کثرت تجهیزات نظامی و امکانات وسیع مالی و حمایتهای مادی و معنوی استکبار جهانی به هیچ یک از اهدافش نرسید و در نهایت، به اضمحلال حکومتش انجامید و از طرف دیگر نظام جمهوری اسلامی ایران با سربلندی استمرار پیدا کرد.
خودباوری و خوداتکایی ملت ما و نیروهای مسلح، قدرت گرفتن و انسجام نیروهای مسلح با کسب تجارب رزمی و نظامی، اعتلای سازمانهای ارتش و سپاه و نشان دادن سازشناپذیری نظام و ملت ایران در مقابل هرگونه زورگویی و تهاجم خارجی و دهها دستاورد دیگر، مواردی است که میتوان به آنها اشاره کرد.
در اینجا به فرمایش حضرت امام(ره) در خصوص دستاوردهای دفاع مقدس میپردازیم:
فرازهایی از پیام حضرت امام(ره) در اسفند ماه 1367:
- ما هر روز در جنگ برکتی داشتیم که در همه صحنهها بهره جستهایم.
- ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نمودهایم.
- ما مظلومیت خویش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نمودهایم.
- ما در جنگ پرده از چهره تزویر جهانخواران کنار زدیم.
- ما در جنگ دوستان و دشمنانمان را شناختهایم.
- ما در جنگ به این نتیجه رسیدیم که باید روی پای خودمان بایستیم.
- ما در جنگ ابهت دو ابر قدرت شرق و غرب را شکستیم.
- ما در جنگ ریشههای انقلاب پربار اسلامیمان را محکم کردیم.
- ما در جنگ حس برادری و وطنپرستی را در نهاد یکایک مردمان بارور کردیم.
- ما در جنگ به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان دادیم که علیه تمامی قدرتها و ابرقدرتها سالیان سال میتوان مبارزه کرد.
- جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنی نیست.
- جنگ ما جنگ فقر و غنا بود.
- جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد.
- جنگ ما موجب شد که تمامی سردمداران نظامهای فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت کنند.
- ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم راستی مگر فراموش کردهایم که ما برای ادای تکلیف جنگیدهایم و نتیجه فرع آن بوده است.
- از همه اینها مهمتر، استمرار روح اسلام انقلابی در پرتو جنگ است، همه اینها از برکت خونهای پاک شهدای عزیز هشت سال نبرد بود، از تلاش مادران، پدران و مردم عزیز در ده سال مبارزه با آمریکا، غرب و شوروینشأت گرفته است.
- ملت ما تا آن روز که احساس کرد توان و تکلیف جنگ دارد، به وظیفه خود عمل نمود. آن ساعتی هم که مصلحت بقای انقلاب را در قبول قطعنامهدید و گردن نهاد، باز به وظیفه خود عمل کرد.
مذهب ما در پیروزی ما چقدر نقش داشت؟
مذهب ما به عنوان یک انگیزه مهم روحی و روانی و مکتبی، نقش عمده و انکارناپذیری در پیروزیهای ما داشته است. از نظر اعتقادی، این جنگ توسط حضرت امام راحل به عنوان دفاع مقدس نام برده میشود، یعنی کاری که رزمندگان ما در دفاع از سرزمین و نظام خود انجام دادند امری مقدس بوده و اعتقاد کامل به اینکه حرکت ما جهاد در راه خدا بوده است و حضرت امام(ره) میفرمودند چه کشته شوید و چه بکشید، شما پیروز هستید و یا این جنگ را جنگ حق علیه باطل عنوان میکردند. مردم ما هم با توجه اعتقادات دینی که داشتند، واقعاً صمیمانه و با همه وجود در عرصههای مختلف به جبههها کمک میکردند. از اعزام فرزندان، شوهران و برادران خود به عنوان رزمنده به جبههها تا سایر پشتیبانیهای مادی و معنوی در هشت سال دفاع مقدس. کربلا و عاشورای حسینی بزرگترین الهامبخش رزمندگان ما بود. در اوایل جنگ، سرلشکر شهید فلاحی رئیس ستاد ارتش میگفتند ما عاشورایی میجنگیم، همین اعتقاد و الهام گرفتن از آموزشهای دینی و مذهبی در عملیاتها قدرت رزمندگان کشورمان را چندین برابر میکرد. در عملیاتها ملاحظه میکردیم فریاد الله اکبر رزمندگان ما لرزه و ترس و وحشت زیاد در دل دشمن میانداخت و این روحیه بالای الهی عامل مهم پیروزیها میشد.
لذا اگر هدف از جهاد خدا باشد، کشته شدن یا کشتن تفاوتی نمیکند. «یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون».
آیا میشود از جنگ ایران و عراق به عنوان جنگ جهانی سوم یاد کرد؟
جنگ ایران و عراق هرچند بسیار گسترده، طولانی و مخرب بود ولی محدود بین دو کشور انجام شد و میتوان گفت که یک جنگ محلی بوده است، هرچند عراق از کمکهای تعدادی از کشورها (قریب به 46 کشور) برخوردار بود، ولی جنگ جهانی تعریف خاص خودش را دارد و کشورهای متعددی به صورت بلوکبندی شده با هم درگیر جنگی سخت میشوند و در مناطق بسیار وسیع و حتی در قارههای مختلف انجام میشود، در صورتی که جنگ ایران و عراق محدود در یک منطقه و بین دو کشور انجام شد.
آیا کل جنگ در هشت سال به طور مستمر ادامه داشت، یا وقفههایی بین آن بود؟ آیا غیر از استانهای جنوبی استان¬های دیگر هم تخریب شدند؟
در طول هشت سال دفاع مقدس، جنگ به صورت مستمر ادامه داشت و وقفهای در آن ایجاد نگردید. غالباً درگیریها به صورت تبادل آتش بین دو طرف، شناسایی رزمی و تکهای محدودی بود که در جبهههای مختلف انجام میشد، ولی به صورت عملیاتهای گسترده و بزرگی که با آنها آشنایی دارید پس از آماده شدن نیروها و تمرینهایی که انجام میدادند و همچنین، تأمین ابزار و تسلیحات لازم خاص آن عملیات، از سوی رزمندگان ایران انجام میشد. به تعبیری، در 2880 روز جنگ میتوان گفت حدود 1000 روز آن به صورت کامل فعال و با عملیاتهای تهاجمی بزرگ همراه بوده است و بقیه ایام به دفاع از خطوط و مواضع و دیگر عملیاتهای پدافندی اختصاص داشته است.
جایگاه جنگ در فرهنگ اسلامی را توضیح دهید
در فرهنگ اسلام، جنگ بیشتر تحت عناوین قتال و جهاد آمده است. در قرآن کریم قریب به 300 آیه به صورت مستقیم و علنی و یا غیرمستقیم و ضمنی در خصوص قتال و جهاد بیان شده است. در احادیث شریف معصومین هم بیش از همه در فرمایشات حضرت علی(ع) در نهجالبلاغه و دیگر کتب حدیث که از ایشان نقل شده، به دلیل حکومتداری و امامت و خلافت آن حضرت در این زمینه، اغلب موضوعاتی در خطبهها وجود دارد و همچنین، در نهجالفصاحه و صحیفه سجادیه و احادیث مربوط به امام حسین(ع) و بعد سایر ائمه معصومین میتوان در این خصوص مطالب فراوانی را یافت.
قتال و جهاد دو عنوان است که برای لفظ جنگ در متون اسلامی بیش از سایر عناوین وجود دارد. این دو عنوان، هم در جنبه دفاعی کاربرد دارد و هم در تهاجمی یا جنگ ابتدایی. وقتی جنگ الهی است که ناشی از ایمان به خدا و در راه خدا باشد و در مقابل آن، جنگ در راه طاغوت است، یعنی قتال فی سبیلالله و قتال فی سبیل الطاغوت. بنابراین، در کل دو نوع جنگ داریم: جنگ الهی یا جهاد و جنگ شیطانی و طاغوتی. برای روشنتر شدن موضوع، چند نمونه از مصادیق جهاد و قتال فی سبیل الله ذکر میگردد:
- جنگ با آنانی که به مؤمنین ظلم روا داشته و آنها را آواره کردهاند.
- جنگ برای دفع تجاوز از سرحدّات و سرزمینهای اسلامی.
- جنگ برای برقراری امنیت در جامعه اسلامی و امت اسلامی.
- جنگ در پاسخ به ندای مظلومین که مورد تهاجم قرار گرفتهاند (دفاع از مستضعفین).
- جنگ برای بازپسگیری آنچه که به ظلم گرفته شده است.
- جنگ برای بازدارندگی دشمنان و دور کردن طمع آنان از مسلمین و سرزمین مسلمین.
این جمله که آمریکا و اسرائیل از جنگ با ایران هراس دارند را زیاد میشنویم. میخواستم ببینم که مگر ایران چه سلاح و قدرتی دارد که با این اعتماد به نفس در مقابل دشمنان میایستد؟
بزرگترین و مهمترین سلاح ما مقاومت ملت بزرگمان و رهبری ولی فقیه و اطاعت ملی از وی و در نتیجه، وحدت ملی میباشد که با شجاعت تمام در مقابل هر تجاوزی از سوی هر قدرتی ایستادگی میکنند، که به این مؤلفهها عوامل نامرئی قدرت ملی میگویند. همانطور که شاهد بودیم، ملتهایی مثل ویتنام در مقابل فرانسه و آمریکا و ملت افغانستان در مقابل اتحاد جماهیر شوروی سابق و حتی عراق در مقابل آمریکا ایستادگی کردند و کشور متجاوز را وادار به خروج از کشورشان نمودند. مردم غیور ایران در طول تاریخ و در همین جنگ تحمیلی ثابت کردند که به مراتب سرسختانهتر با دشمنی که به خاکش تجاوز کند، خواهد جنگید. ضمن اینکه گستردگی و شرایط سرزمینی و شرایط ژئوپلیتیکی ایران و ویژگیهای نیروی انسانی آن، عامل مهمی است برای دفاع از کشور که با کشورهای پیشگفته متمایز است؛ لذا اسرائیل غاصب و آمریکا نیز با محاسباتی که انجام میدهند به این مسئله پی بردهاند که درگیری مستقیم با ایران مقرون به صرفه نمیباشد. به طور مثال، در مورد رژیم اشغالگر قدس که مرز زمینی با ما ندارد و در صورت درگیری احتمالی به ناچار از راه هوا با هواپیما و یا موشک ممکن است به چند نقطه از کشور ما حمله کند، در این صورت قطعاً پاسخ سختتری از سوی ایران دریافت خواهد کرد و مطمئناً متضرر خواهد شد. ضمن اینکه با بمباران هوایی به جایی نمیتوانند برسند.
تفکر دینی ما و حامیان این تفکر در منطقه (حزب الله لبنان، مبارزان فلسطین) نشان دادند که با ایستادگی و مقاومت میتوانند شکست را بر ارتش اسرائیل و ائتلاف غربی آنها تحمیل کنند. نفوذ سیاسی ما در منطقه و جهان، وحدت ملی، سلاحهای بازدارنده تهاجمی و دفاعی (موشکهای دوربرد، قدرت پدافند هوایی) و دور نگه داشتن داعش و جنگیدن با داعش توسط جبهه مقاومت، قدرت بازدارنده و عوامل بیرونی برترساز میباشند که ریسک آسیبپذیری دشمن را در منطقه و جهان بالا میبرد و او را از تهاجم بازمیدارد و سرآمد همه این عوامل برترساز، روحیه شهادتطلبی و فرهنگ عاشورایی است که دشمنان آن را درک کرده و از آن بیم دارند.
«جنگ جنگ تا پیروزی» آیا جنگ که برابر با نابودی و کشتار و ویرانی است، پیروزی هم در پی دارد؟
این مطلب صحیح است که جنگ عمل خشونتبار و منفوری است، ولی نباید تفسیر انتزاعی از آن کرد. باید دقت داشته باشید که این شعار، یعنی جنگ جنگ تا پیروزی، چه زمانی به عنوان آرمان و هدف رزمندگان اسلام شد. آیا قبل از تجاوز دشمن بود یا وقتی که دشمن بخش وسیعی از سرزمین ما را اشغال کرده بود. این شعار، شعار مقدسی است و بدین معنی است که ما آنقدر خواهیم جنگید تا پیروز شویم و پیروزی یعنی اینکه دشمن را از خاک خودمان بیرون کنیم و امنیت و آرامش ملی را به ملت بازگردانیم. اصولاً دفاع یک دکترین عقلانی، اسلامی است و مغایرتی با اعتقادات دینی و اصول عقلانی در هیچ دین و ملت و کشوری ندارد و از جمله اصول اعتقادی و ملی ما میباشد. لذا ما باید در مقابل تجاوز میایستادیم و میجنگیدیم و پیروز میشدیم، که این کار را کردیم و الّا بایستی به خواستههای دشمن تن میدادیم و منفور تاریخ و آیندگان و ذلیل و اشغالشده باقی میماندیم.
آیا انسان نباید در مقابل هجوم دزد و شرور و جانی به خانهاش از جان و مال خود دفاع کند. نباید در مقابل فردی که قصد تجاوز به مادر و خواهر و فرزندانش را دارد غیرتمندانه بجنگد؟! و پیروزی در این مواقع یعنی تأمین امنیت جانی، اقتصادی، عرض و آبرو و آرامش خانواده.
گستردگی، حجم و زمان استفاده عراق از موشکها علیه شهرهای ایران و همچنین سلاح شیمیایی چگونه بود و آیا ما پاسخ متقابل داشتیم؟ در چه حد؟
در مورد سلاح شیمیایی به دلیل اینکه یک سلاح کشتار جمعی محسوب میشود، ایران مطلقاً پاسخ متقابل به این حملات را نداد، زیرا کاربرد آن با دکترین دفاعی انقلاب اسلامی مغایرت داشت و حتی به تولید آن هم اقدام نکردیم.
در مورد حمله موشکی عراق به شهرها، که از حجم بسیار بالایی برخوردار بود، بخصوص در شهری مثل دزفول، اصولاً در سالهای اول جنگ ما به دلیل تحریمهای اقتصادی و نظامی پاسخ مناسبی نداشتیم که بدهیم و در سالهای میانی جنگ هم موشکهای تولیدی خودمان حداکثر برد 40 کیلومتری را داشت، که زیاد مؤثر نبودند، تا اینکه در سالهای آخر تعدادی موشک توسط سپاه پاسداران خریداری گردید که تعداد آن هم بسیار محدود بود. بنابراین، باید گفت در مقابل حملات گسترده موشکی عراق، ما مقابله مؤثری از این جهت نداشتیم. ضمن اینکه باید اشاره کرد حضرت امام(ره) زدن شهرها و مناطق مسکونی و وارد کردن تلفات به اماکن و تجهیزات غیرنظامی را جایز نمیدانستند.
به نظر شما اگر جنگ ادامه پیدا میکرد، ایران میتوانست به فتوحات بهتری در خاک عراق دست یابد یا خیر؟
نظرها در این مورد ممکن است مختلف باشد، ولی در مجموع چنین به نظر میرسد که با توجه به شرایط ایران که در تحریمهای شدید اقتصادی و نظامی قرار گرفته بود و فضای بینالمللی که متأسفانه با تبلیغات و نفوذ دشمنان علیه ما بود و حمایتهای بیدریغ از عراق در همه زمینههای سیاسی، تبلیعاتی، نظامی، مالی و… چشمانداز پیروزی بیشتری را برای ایران نشان نمیداد و شاید به همین دلیل بود که حضرت امام(ره) در آن شرایط صلاح را در این دیدند که قطعنامه 598 را بپذیرند. از طرفی، تفکری دیگر بیانگر این است که به دلیل نارضایتی عمومی در ارتش و مردم عراق و از بین رفتن مقبولیت و مشروعیت نظام بعث در داخل و خارج عراق و بدهیهای فراوان عراق و عدم تحقق وعدههای صدام مبنی بر شکست ایران اسلامی، ادامه جنگ میتوانست به فروپاشی درونی نظام بعث، شورش مردمی، ناتوانی ملّی عراق و منجر به پیروزی رزمندگان اسلام شود.
چرا در مناطق کردستان هنوز زمینهای دوران جنگ پاکسازی نشده و هر سال چندین نفر در اثر این مینها جان خود را از دست میدهند؟
مسئله میادین مین موضوع بسیار مهم و آزاردهندهای است که در حین جنگ و سالهای بعد از خاتمه جنگ آثار مخرب خود را نشان میدهد، به طوری که هم اکنون نیز آثار گلولههای عمل نکرده و مینهای باقیمانده از جنگ جهانی دوم گاه در بعضی از کشورهای اروپایی یافت شده و باعث خسارت میشود.
جهت آگاهی عزیزان، میادین مین اکثراً با نقشه روی زمین پیاده میشود و شامل مینهای ضد تانک، ضد خودرو و ضد نفر با انواع و اقسام ماسورههای کششی، قطع کشش، فشاری، قطع فشار و… و بعضی مواقع هم به صورت تله کار گذاشته میشود. مسلماً ما نقشههایی از میادین کار گذاشته شده توسط دشمن را نداشتیم. ضمن اینکه در بعضی مواقع، میدانهای مین بدون نقشه و به صورت پراکنده و نامنظم هم در مناطق عملیاتی ایجاد میشود. یکی از مشکلات بزرگ جابهجایی مینها در اثر عوامل مختلف طبیعی از جمله بارندگی میباشد، که کار پاکسازی را مشکل میکند. این مقدمهای بود برای اینکه به سختی کار تا حدودی پیببرید. اما در مورد مناطق عملیاتی کشور ما، تیمهای مهندسی مینبردار و تخریب بلافاصله بعد از پایان هر عملیاتی، اقدام به مینبرداری و پاکسازی از گلولهها، بمبها و مواد منفجره عمل نکرده در مناطق آزادشده میکردند، ولی به صورت وسیع و گسترده در پایان جنگ با شدت فراوان مشغول پاکسازی میادین مین شدند و هنوز هم به این کار ادامه میدهند و مناطق وسیعی را هم پاکسازی کردهاند و در این راه، شهدا و جانبازان زیادی نیز داشتهاند، ولی به علت کثرت مینهای کار گذاشته شده، گستردگی مناطق و تنوع مینها و بهم خوردن چیدمان مینها، که در اثر جابهجاییهای ناشی از عوامل طبیعی صورت گرفته است، این مأموریت همچنان ادامه دارد.
در منطقه کردستان، مسئله مینبرداری با مناطق جنگی با عراق در جنوب و غرب کشور فرق دارد. در کردستان برای دفاع در مقابل ضدانقلاب که به صورت پایگاهی عمل میشد، اغلب پایگاهها روی ارتفاعات قرار داشته و برای غافلگیر نشدن، بعضی مواقع اطراف پایگاهها را با سیم خاردار محصور و مینگذاری میکردند. یگانهای مستقر در این پایگاهها ثابت نبودند (ارتش، سپاه، ژاندارمری، کمیته انقلاب اسلامی، پیشمرگهای کرد مسلمان) و هر از گاه نیروها در پایگاهها تعویض میشدند؛ لذا مینگذاری پایگاهها کاملاً اصولی و با نقشه مهندسی نبود، و ازطرف دیگر، در مواقع بسیاری نیروی ضدانقلاب در مسیرهای تردد نیروهای نظامی و انتظامی مبادرت به مینریزی و تلهگذاری بدون طرح و نقشه میکردند که نیروهای مینبرداری به هیچ وجه از محل و چیدمان مینها مطلع نبودند و با مرارت زیاد و صرف وقت فراوان باید آنها را بیابند و خنثی کنند. بنابراین، در منطقه کردستان باید تمام مناطق، بخصوص اطراف جادههای مواصلاتی کاوش صورت گیرد و پاکسازی اطراف قلهها و ارتفاعات نیز انجام پذیرد، که کاری است سخت و زمانبر و هنوز هم ادامه دارد.
در زمان جنگ، چه تعدادی از شهرهای ایران بمباران شیمیایی شدند؟
یکی از عمدهترین جنایات جنگی رژیم بعثی در دوران جنگ تحمیلی، کاربرد گسترده تسلیحات شیمیایی علیه نظامیان و غیرنظامیان ایران و عراق بوده است. این در حالی است که استفاده از سلاحهای سمی، میکروبی و شیمیایی برابر مفاد پروتکل 1925 ژنو منع گردیده و طبق ماده17 اساسنامه دادگاه بینالمللی کیفری لاهه مشمول جنایات جنگی میشود.
فاجعه بمباران شیمیایی شهر سردشت در مورخه 7 تیر ماه 1366 و در جنایتی بیسابقه در نقاط مسکونی و پر تردد شهر و در شلوغترین اوقات روز (در ساعت 16:25 و 16:30) اتفاق افتاده است. این شهر با پرتاب 20 بمب شیمیایی هدف قرار گرفته و مردم کرد مسلمان و بیدفاع شهر غافلگیرانه مورد اصابت انبوه گازهای سمی و عوامل شیمیایی قرار میگیرند.
شدت این جنایات سبب شد تا حدود هفت هزار نفر از مردم این شهر مصدوم و بیش از 200 نفر شهید در پرونده این جنایت هولناک و فاجعه ضد انسانی رژیم بعث عراق ثبت گردد.
حکومت بعث صدام با نقض قوانین بینالمللی علاوه بر بمباران مناطق مسکونی ایران مرتکب خیانات علیه بشریت و نسلکشی اکراد شمال عراق نیز شده است؛ نمونه بارز آن بمباران شیمیایی شهر حلبچه و روستاهای اطراف آن، از مناطق کردنشین عراق، میباشد (در تاریخ 26 اسفند 1366)، که بیش از 5000 شهید و 10000 مصدوم از مردم عراق بر جای گذاشته است.
البته رژیم بعث عراق تا قبل از فاجعه بمباران شیمیایی حلبچه و شهر سردشت، جنایات شیمیایی دیگری ازجمله استفاده از عامل اعصاب در اطراف شهر بانه، بمباران شیمیایی جاده پیرانشهر به سردشت و استفاده از عوامل اعصاب و خردل در حومه شهر کرمانشاه در مورخه 21 اسفند 1366 را نیز مرتکب شده است.
بزرگترین عملیات ارتش عراق علیه ایران چه عملیاتی بود؟
حملات اولیه ارتش عراق که با 12 لشکر و از سه جبهه انجام شد و در دو ماه اول شروع جنگ به تصرف حدود 15 هزار کیلومترمربع از خاک کشور ایران، بخصوص در منطقه خوزستان انجامید، را میتوان بزرگترین و مهمترین عملیات عراق علیه ایران نام برد، که تهاجمی همهجانبه و ناجوانمردانه و تجاوزی صریح و علنی علیه کشور ما و خلاف تمام اصول و قوانین بینالمللی بود و بعد از آن، میتوان حملاتی را که ارتش عراق در 4 ماه آخر انجام داد و منجر به تصرف مناطقی از کشورمان و همینطور بازپسگیری فاو و جزایر مجنون نیز گردید، نام برد، که البته مجدداً با حمله متقابل رزمندگان اسلام مجبور به خروج از سرزمینهای ایران اسلامی گردید.
آیا عقب نشینی ارتش عراق پس از پیروزی رزمندگان ایران در عملیاتهای فتحالمبین و بیتالمقدس صحت داشته؟ این اقدام ارتش عراق را چگونه ارزیابی میکنید؟
بعد از عملیاتهای بزرگ فتحالمبین در غرب رودخانه کرخه و منطقه عمومی شوش، دزفول و عملیات بزرگ بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر که به فاصله یک ماه انجام شد، ضربات سنگین و مهلکی به ارتش عراق وارد آمد و یگانهای عمدهای از ارتش عراق متلاشی شدند (البته ارتش عراق بعد از عملیات فتحالمبین عقبنشینی نکرد و عقبنشینی ارتش عراق بعد از عملیات بیتالمقدس بوده است). در این وضعیت و فشارهای فوقالعاده نظامی ایران بود که عراق عقبنشینی نیروهایش را به مرزهای بینالمللی مطرح کرد و در واقع، بدون توجه به عکسالعمل ایران در برخی مناطق در جبهه میانی این کار را انجام داد. ولی دلایل این عقبنشینیها چه بود، میتوان به موارد زیرین اشاره کرد:
اول اینکه همانطور که مطرح شد، ضربات سنگینی هم از نظر لجستیکی و تسلیحاتی و تجهیزات و بخصوص از نظر نیروی انسانی به ارتش عراق وارد شده بود (بیش از 33 هزار اسیر از جمله تعدادی از فرماندهان، دهها هزار کشته و مجروح و افت شدید روحیه کارکنان و فرماندهان یگانهای آسیبدیده و سایر یگانهای ارتش عراق) که آن را میتوان یکی از عوامل مهم این عقبنشینی نام برد، زیرا که ارتش عراق نیاز به بازسازی و ساماندهی سریع نیروها و بکارگیری آنها در قسمتهای دیگر داشت.
دوم اینکه نگرانی از حمله رزمندگان اسلام به شهر بصره و اشغال آن یکی دیگر از عواملی بود که صدام تصمیم به تقویت بیش از پیش خط پدافندی این منطقه با اعزام نیروهای بیشتر از مناطق دیگر و ایجاد ردههای متعدد پدافندی نمود. زیرا صدام درک کرد که جمهوری اسلامی نه تنها قادر به بیرون راندن ارتش عراق از ایران میباشد، بلکه قادر به مقابله به مثل جهت تنبیه و نابودی او است و این دومین عامل مهم این اقدام صدام بود.
دلیل سوم عقبنشینی ارتش عراق در بعضی از جبهههای میانی جهت جابهجایی خطوط پدافندی خود و تصرف خطوط پدافندی مناسبتر در مناطقی بود که به موانع و عوارض طبیعی متکی باشد، تا به این ترتیب ضمن کاهش خطوط پدافندی بتواند صرفهجویی در نیروها را نیز به عمل آورد.
از دیگر عوامل عقبنشینی ارتش عراق را میتوان حفظ نیروهای نظامی عراقی مطرح کرد، زیرا با انجام عملیات ذکرشده (فتحالمبین و بیتالمقدس) و آزادسازی بخشهای وسیعی از مناطق اشغالی، ضربهپذیری یگانهای عراقی در بعضی از خطوط بیشتر شده بود. در هر صورت، عقبنشینی ارتش عراق از برخی مناطق مرزی صحت داشته، ولی این اقدام تحت تأثیر و فشارهای ناشی از عملیات موفق رزمندگان ایران انجام پذیرفت و در واقع، یک اقدام پیشگیرانه برای ضربهپذیری کمتر بود؛ ضمن اینکه عقبنشینی شامل تمام سرزمینهای اشغالی ایران نیز نمیشد.در تهاجم اولیه به خاک ایران، عراق از چه محورهایی وارد سرزمین ما شد؟
تهاجم اولیه عراق در محورهای زمینی در سه جبهه آغاز شد:
جبهه اول: منطقه جنوبی استان خوزستان که با استفاده از پنج لشکر در پنج محور شروع به پیشروی کردند و هدفشان تصرف شهر خرمشهر، جزیره آبادان، اهواز، اندیمشک و دزفول بود.
جبهه دوم: جبهه میانی در منطقه استانهای ایلام و کرمانشاه با پنج لشکر و در پنج محور با اهداف تصرف گیلانغرب، سر پل ذهاب و مهران.
جبهه سوم: جبهه شمالی در منطقه استان کردستان با یک لشکر که تهاجم خود را در محور مریوان آغاز میکند و این در حالی بود که نیروی هوایی عراق در روز 31 شهریور و آغاز جنگ طی یک عملیات غافلگیرانه هوایی با 193 فروند هواپیمای جنگی و بمبافکن، حمله سنگینی را به قصد از بین بردن نیروی هوایی ایران و پایگاههای هوایی و سیستمهای پدافند هوایی ایران و بنادر و نقاط حساس کشور آغاز کرد و همزمان نیروی دریای عراق هم به قصد ساقط کردن نیروی دریای ایران حملاتی را در دریا علیه نیروی دریایی ایران انجام داد، که با لطف و عنایت خداوند و ایثار و فداکاری رزمندگان اسلام با موفقیت چندانی روبهرو نبود و در ادامه، ضرباتی به ارتش عراق وارد شد که در سوالات قبلی پاسخ داده شده است.
آیا عراق بجز در سال اول جنگ، عملیات آفندی دیگری انجام داد و اگر جواب مثبت است چه نتیجه ای در برداشت؟
در سال اول جنگ، عملیاتهای آفندی عراق 2 ماه بیشتر ادامه نداشت. بعد از این مدت، عراق مجبور شد وضعیت پدافندی بگیرد و نسبت به حفظ سرزمینهای اشغالی اقدام کند و با حفظ این سرزمینها، برای خود کسب برتری و امتیاز کرده و در صورت کوتاه آمدن ایران و قبول آتشبس و انجام مذاکره، با دست برتر در به کرسی نشاندن اهداف و خواستههای خود موفق شود، که با لطف خداوند و تلاش رزمندگان، هیچ وقت به این آرزو نرسید. تا سال 1365، یعنی سال ششم جنگ، عراق هیچگونه عملیات آفندی را در جبهههای جنگ نتوانست انجام دهد، تا اینکه بعد از عملیات موفق فتح فاو (والفجر8) عراق برای تحرک نیروهای خود و جلوگیری از عملیات آفندی مکرر رزمندگان ایران، عملیات آفندی و تهاجمی را به نام پدافند متحرک در جبهههای میانی و جنوبی (حدود استانهای ایلام و کرمانشاه) شروع نمود و حدوداً 13 عملیات انجام داد که با عکسالعمل نیروهای ایرانی مواجه گردید، که بزرگترین این عملیات اشغال مجدد شهر مهران بود که با حمله متقابل رزمندگان اسلام در عملیاتی با عنوان کربلا1 توسط یگانهای مشترک ارتش و سپاه در مهران انجام شد و منجر به بازپسگیری این شهر گردید، که نقطه پایانی بر استراتژی دفاع متحرک عراق به شمار میآید. خلاصه اینکه راهبرد پدافند متحرک عراق حدود 4 ماه طول کشید. این عملیاتها به منظور جلوگیری از عملیاتهای آفندی ایران بود، که خوشبختانه با مقاومت و عکسالعمل بموقع نیروهای خودی، عراق بدون اینکه به نتیجهای برسد و تغییری در راهبرد عملیاتی ایران ایجاد کند، به این حرکت خود پایان داد و میتوان گفت راهبرد عملیاتی پدافند متحرک عراق بعد از 4 ماه با شکست روبهرو شد.
مرحله سوم عملیات آفندی عراق در سال پایانی جنگ (سال 67) شروع شد. ابتدا با حمله بسیار شدید چند لشکر در منطقه فاو موفق گردید این منطقه را در تاریخ 28/01/1367 باز پس بگیرد. در خردادماه همین سال، به شلمچه حمله کرد و قسمتی از این منطقه را به تصرف خود درآورد. در تاریخ 04/04/67، جزایر مجنون را از نیروهای ایران پس گرفت و در 21/04/67، به پیشرویهایی در منطقه عینخوش دست پیدا کرد.
در تاریخ 27/04/67 که ایران قطعنامه 598 را پذیرفت و به سازمان ملل اعلام کرد، ارتش عراق در تاریخ 30/04/67 حمله سرتاسری در کل جبههها را آغاز کرد، در قسمت جنوب تا جاده اهواز به خرمشهر پیشروی نمود و در 31/4/67 در منطقه غرب و منطقه میانی نیز پیشرفتهایی را به دست آورد که مجدداً با مقابله رزمندگان اسلام و با فرمان حضرت امام(ره) که دستور مقابله با دشمن را تأکید کردند، به عقب رانده شد و تقریباً آخرین شیطنت و اثبات عدم صداقت و بیاعتمادی به گفتهها و تعهدات صدام، بخصوص در مناطق عملیاتی از 03/05/67 تا 06/05/67 انجام عملیات در غرب کشور و محور عمومی سرپل ذهاب بود، که حمله جدیدی را به مرزهای کشورمان آغاز کردند و به دنبال آن با تقویت، پشتیبانی و هدایت گروه منافقین عملیات فروغ جاویدان علیه ایران اسلامی را انجام داد که در مقابل آن، عملیات مرصاد به فرماندهی شهید صیادشیرازی شکل گرفت، که با لطف پروردگار و همت همه رزمندگان و مردم محلی منجر به شکست کامل و مفتضحانه عراق و گروه منافقین گردید.
همانطورکه قبلاً گفته شد، در پایان جنگ و بعد از پذیرش قطعنامه توسط ایران، عراق عملیات تهاجمی را انجام داد که میتوان آن را از نوع عملیات تاکتیکی جارویی نام برد (عملیات جارویی عملیاتی است که معمولاً توسط یگانهای زرهی و متحرک برای بستن پشت دشمن و گرفتن اسیر انجام میشود) و فاو و جزایر مجنون را بازپسگرفت. در مجموع، از تاریخ 1/1/67 الی 1/6/67، عراق توانست حدود 22 هزار اسیر از ایران بگیرد، که 16 هزار نفر آن مربوط به تاریخ 21/4/67، یعنی قبل از پذیرش قعطنامه از سوی ایران بوده است.
در کدام عملیات ها از پل های شناور برای عبور از رودخانه استفاده کردهاند؟
در عملیات نصر در 15/10/59، در منطقه پادگان حمید برای عبور یک تیپ از لشکر92.
در عملیات فتحالمبین در منطقه عبدالخان در جنوب شوش روی رودخانه کرخه و همینطور در منطقه پل نادری در شمال شوش پل شناور برای عبور رزمندگان و خودروها احداث شد.
در عملیات بیتالمقدس (آزادسازی خرمشهر) با زدن پنج پل شناور بر روی رودخانه کارون عمده قوای نیروهای ایرانی از آن عبور کردند.
در عملیاتهای خیبر و بدر، پل ابتکاری خیبری (از اسفنج و یونولیت ساخته شده بود) به طول 14 کیلومتر بر روی هورالعظیم احداث گردید.
پلهای شناور ابتکاری در چند عملیات کوچک نیز اجرا شد.
در عملیات فاو، از پل ثابت ابتکاری به نام پل بعثت استفاده شد، که با جوش دادن تعداد زیادی لولههای قطور متعلق به شرکت نفت ساخته شده بود و بسیار مهم و تأثیرگذار بود.
در مورد کانال هندلی که در عملیات فتحالمبین مورد استفاده قرار گرفت توضیح دهید؟
کانال هندلی یک عارضه طبیعی ـ مصنوعی است که برای کارهای کشاورزی در منطقه غرب رودخانه کرخه، حوالی شهر شوش وجود داشت، که در آن زمان در اشغال عراقیها بود و به عنوان یک خاکریز پدافندی از آن استفاده میکردند. اما در همین محل، تونل زیرزمینی به طول حدود 450 متر توسط یکی از حفاران قنات از اهالی یزد به نام حاج غلامحسین و کمک سربازان منتخب از لشکر21 حمزه با هدف عبور غافلگیرانه از خاکریز مقدم پدافندی دشمن در این منطقه حفر شد. این تونل در عملیات فتحالمبین مورد استفاده قرار گرفت، به گونهای که یک گروهان پیاده از گردان133 لشکر21 حمزه به فرماندهی ستوان احمد آرام از آن عبور کرده و با غافلگیری کامل در اولین دقایق عملیات پشت خاکریز دشمن بیرون آمدند و به دشمن حمله کردند و موفق شدند ضربه مهلکی به دشمن بزنند.
در مورد عملیات بازی دراز اگر می شود مقداری توضیح دهید. آیا در این عملیات هر دو سازمان ارتش و سپاه همکاری داشتند یا خیر؟
ارتفاعات بازی دراز در استان کرمانشاه واقع شده و جزو عوارض حساس منطقه میباشد. این ارتفاعات به شهر گیلانغرب، پادگان سرپلذهاب تا منطقه پاطاق مشرف میباشد.
یکی از اهداف عملیات نظامی ارتش عراق در غرب کشور تصرف مناسبترین ارتفاعات پدافندی منطقه بود. مجموعه ارتفاعات صعبالعبور بازی دراز با داشتن قلههای 1050 – 1100 شمالی و 1150 جنوبی و به دلیل محل دیدبانی مناسب به عمق منطقه از همه جهات و کنترل معابر منتهی به سرپل ذهاب و قصرشیرین، در اوایل جنگ توسط دشمن اشغال گردید. نیروهای عراقی از سمت جنوبغربی ارتفاعات ذکرشده مبادرت به احداث یک جاده آسفالته با شیب بسیار تندی کردند، تا امکان تردد نیروها و جنگافزارهای سنگین خود را فراهم سازند. نیروهای دشمن بعثی بر روی این ارتفاعات دیدگاهی مجهز و مستحکم ساخته بودند که به دلیل بازدید صدام از آن محل به نام دیدگاه صدام نامگذاری شده بود.
– در روزهای بعد، دشمن نتوانست به پیشروی خود ادامه دهد و به اجبار در روی این ارتفاعات مستقر شد تا مجدداً در فرصت مناسب با تقویت نیروهای خود، قلههای 1008 و 1045 و در ادامه آن، ارتفاعات سنبله و کاسه شور را تصرف کرده و به پیشروی ادامه دهد.
– مدتی بعد برابر قرائن و شواهدی که به دست آمد، مشخص شد دشمن قصد تصرف ارتفاعات 1008 و 1045 را دارد. قرارگاه عملیاتی غرب به منظور جلوگیری از دستیابی دشمن به این ارتفاعات که مزیت قابل ملاحظهای را به لحاظ دیدبانی و هدایت آتش توپخانه ایجاد میکرد. همچنین، استقرار نیروهای خودی در این ارتفاعات و ایجاد مواضع پدافندی در آن، بویژه از لحاظ تأمین تردد خودرویی به تنگه حاجیان و تسهیل عملیات آفندی نیروهای خودی در آینده، اقدامی حیاتی بود و از طرفی، چنانچه دشمن این ارتفاعات را تصرف میکرد، همه این امتیازات به وی تعلق میگرفت، لذا به گمجن عشایر (گروه مشترک جنگهای نامنظم) که ترکیب نیروهای آن در زیر بیان خواهد شد، مأموریت داده شد تا در تاریخ 15/9/59، ارتفاعات 1008 و 1045 بازی دراز و سنبله و کاسه شور را اشغال کرده و پدافند نمایند.
استعداد یگان تکاور:
* یک دسته از سربازان منقضی خدمت سال 1356
* دو تیم عملیاتی نیروهای ویژه
* یک گردان عشایری شامل 300 نفر از عشایر کلهر
* یک رسد دیدبانی از گردان توپخانه کمک مستقیم تیپ3 لشکر 81
تک در تاریخ 15/9/59 با استفاده از تاریکی شب و کمک عشایر کلهر که از ورزیدگی بسیار خوبی برخوردار و به کوه و کوهستان و به کوهنوردی آشنا بودند، آغاز گردید و در یک حرکت غافلگیرانه، به ارتفاعات رسیده و آن را تصرف کردند و البته به محض روشن شدن هوا، دشمن متوجه حضور نیروهای ایرانی شده و با استفاده از کلیه امکانات خود، نیروهای گمجن عشایر را زیر آتش گرفت و این نیروها با ایجاد سنگر و کانال و مقاومت بسیار، شجاعانه خط پدافندی جدیدی بر روی ارتفاعات ایجاد کردند و موفق شدند هرگونه تلاش دشمن را برای تصرف این ارتفاعات خنثی نموده و در هر یورشی تلفات سنگینی به دشمن وارد آورند.
در این عملیات، پشتیبانی آتش توپخانه جهت اجرای آتشهای ضدآتشبار بر روی توپخانه دشمن و خاموش کردن آن و همچنین پشتیبانی نزدیک آتش بالگردهای هوانیروز از پایگاه کرمانشاه در تمامی مراحل عملیات چشمگیر و قابل توجه بوده است.
– طرح عملیات محسن در تاریخ 28 فروردین1360 با هماهنگی و همکاری سپاه پاسداران توسط تیپ3 لشکر81 زرهی کرمانشاه از نیروی زمینی ارتش ج.ا.ا تهیه و با تدبیر و هدایت قرارگاه مقدم نیروی زمینی در تاریخ دوم اردیبهشت1360 به اجرا درآمد. پس از 7 روز عملیات بسیار سنگین و علیرغم تصرف هدفهای تعیینشده، به دلیل پاتکهای مکرر دشمن، ارتفاع 1150 مجدداً توسط عراق تصرف شد. در این عملیات، خلبان دلاور هوانیروز علی اکبر شیرودی به شهادت رسید.
تلاش بیشتر برای عملیات جدید مقرون به صرفه نبود؛ تا اینکه بعد از عملیات بیتالمقدس که عراق اقدام به یک سری عقبنشینیهای عمومی در برخی نقاط مرزی نمود، این محل را نیز ترک کرد. از نظر بعضی از کارشناسان، گفته میشود حداقل فایده این عملیاتها (گرچه منجر به بازپسگیری بازی دراز نشد) این بود که عراق مجبور به نگهداری نیروی بسیاری در این منطقه گردید و در تلاشی که برای گرفتن جزیره آبادان داشت، به همین دلیل نتوانست نیرو از غرب برداشت کند و به منطقه جنوب وارد کند؛ لذا به ناچار از تصرف آبادان چشمپوشی کرد.
عملیات والفجر8 از افتخارات ما در جنگ تحمیلی محسوب میشود، طرح و نقشه عملیات توسط چه کسانی طرحریزی و توسط چه ارگانی (ارتش و سپاه) انجام شد؟ آیا این مطلب در مورد عملیات والفجر8 صحیح میباشد، که نیروهای ایرانی در آنجا بیمارستان تأسیس کردند؟
این عملیات توسط طراحان عملیاتی سپاه پاسداران طراحی شده بود و در آن منطقه بیمارستان هم ساخته شد. چون نیروهای رزمنده عملکننده به خدمات بهداشتی و درمانی نزدیک بسیار نیازمند هستند و دسترسی به بیمارستانهای مناسب که پاسخگوی مداوای مجروحین باشد، از الزامات عملیاتهای آفندی میباشد؛ لذا این بیمارستان در آن محل ایجاد گردیده بود. در این عملیات، نیروهای تکور از سپاه بودند، ولی یگانهای پشتیبانی رزمی از قبیل نیروی هوایی، نیروی دریایی، پدافند هوایی، هوانیروز، توپخانه و یگانهای رزمی احتیاط از ارتش جمهوری اسلامی بودند و در این عملیات، بویژه در استمرار و تثبیت موفقیت حاصله نقش مؤثر و اساسی داشتند.
چه عواملی سبب شد که ایران هرگز موفق به فتح شهر بصره نشود تا بدین وسیله کشور عراق را در موضع ضعف قرار دهد؟
ارتش عراق چون دقیقاً از نیت ایران مطلع شده بود، با افزایش قدرت پدافندی خود در این منطقه که شامل ردههای مختلف پدافندی بود و با استفاده از نیروهای رزمی ورزیده و زرهی قدرتمند و ایجاد موانع و استحکامات بسیار زیاد و بهرهگیری از سلاح شیمیایی مانع از این کار شده بود.
مهمترین عملیات جنگی در منطقه کردستان چه بود؟
در کردستان، ما دو نوع عملیات داشتیم؛ یکی در مقابل گروهکهای ضدانقلاب که از اسفند سال 1357 شروع شده بود و سالها در طول جنگ تحمیلی نیز ادامه داشت، مهمترین و مؤثرترین آنها عملیات آزادسازی شهر سنندج و دیگری آزادسازی محور بانه به سردشت و طولانیترین آن بازگشایی محور پیرانشهر به سردشت بود و به طور کلی، نتیجه آن اعاده امنیت در منطقه شمالغرب بوده است.
اما در مقابله با ارتش بعث عراق میتوان به عملیات والفجر2 در منطقه حاج عمران، والفجر4 در منطقه مریوان و پنحوین، عملیات والفجر9 در منطقه ممیخلان، عملیات قادر در منطقه کلاشین و عملیات والفجر10 در منطقه حلبچه که توسط سپاه پاسداران طراحی و اجرا گردید و واکنش ارتش بعث برای باز پسگیری منطقه، بمباران وسیع شیمیایی مردم در حلبچه اشاره کرد، که در نهایت بیرحمی و سبوعیت انجام شده است و عملیات کربلا7 که توسط ارتش (لشکر64 ارومیه) برای تصرف ارتفاعات حاج عمران انجام پذیرفته است.
آیا از بالگردها در عملیاتهای برونمرزی برای تهاجم استفاده میشود و آیا بالگرد توانایی سوختگیری در هوا را دارد؟
مأموریت یگان هوانیروز که بخشی از یگانهای نیروی زمینی ارتش میباشد، پشتیبانی هوایی نزدیک نیروهای زمینی است و نیروی زمینی در هر منطقهای که عملیاتی انجام بدهد، نیاز به آتشهای پشتیبانی از جمله آتش توپخانه و آتش بالگردهای هوانیروز و همینطور جابهجایی و حمل نفرات، سلاح و تجهیزات در زمان کوتاه و سرعت مناسب را دارد؛ لذا در ارتباط با بخش اول سوال باید گفت آری، با فراهم کردن امکانات و ایجاد فسک[1] در نزدیکترین مکان ممکن در داخل ایران عملیات برونمرزی انجام میشد. اما در مورد اینکه بالگرد توانایی سوختگیری در هوا را دارد؟ خیر در هوا نمیتواند سوختگیری کند و اصولاً هم نیاز به سوختگیری هوایی ندارد زیرا در هر جای خشکی میتواند فرود آمده و سوختگیری کند.
[1]. فسک : یک رده تعمیراتی میباشد.
جنگ در زمستان چگونه میگذشت؟ چون هیچ صحبتی در فصل زمستان که برف و باران میآید، نشده است. آیا اصلاً عملیات در زمستان انجام میشد؟
اولاً جنگ هشت ساله در تمام فصول تداوم داشت و تبادل آتش و یا عملیات انجام میشد، ولی اگر منظور انجام عملیات بزرگ تهاجمی میباشد، با توجه به شرایط آب و هوایی در خوزستان و در شمالغرب که کاملاً با هم متفاوت میباشد، بر حسب شرایط و آمادگی نیروها عملیات انجام میشد. مثلاً عملیات کربلا7 در شمالغرب در زمستان و در حین برف و سرما انجام شد و عملیاتهایی مثل فتحالمبین و بیتالمقدس در بهار و عملیات رمضان در تابستان و محرم در پاییز انجام گرفت. در هر صورت، فرقی نمیکند، نیروهای ایران برحسب برآوردهایی که انجام میدادند و آمادگی و تجهیز نیروها و امکانات موجود در زمانی که پیشبینی کرده بودند، مطمئناً با ملاحظات وضعیت جوّی آب و هوا، که یکی از فاکتورهای طرحریزی عملیات میباشد و البته شرایط یکسانی را از نظر جوّی با دشمن داشتیم طرحریزی میکردند، ولی این شرایط جوّی شرایط خاصی را از نظر دید دشمن و غافلگیری و بهرهبرداری از تجهیزات به نفع ما و یا به ضرر دشمن ایجاد مینمود، که عملیات بر آن اساس طرحریزی و انجام میپذیرفت.
سنگرهای مثلثی عراق چه بود و در چه عملیاتی به کار گرفته شد؟
سنگرهای مثلثی عراق یک نوع شکل پدافندی ابتکاری بود که ارتش بعث در منطقه طلائیه، کوشک تا پاسگاه زید در منطقه جنوب و در عملیات رمضان از آن استفاده کرد. این سنگرها به شکل مثلث ایجاد شده بود، که تقریباً هر ضلع آن به طول یک کیلومتر بود و یگانهای عراقی به گونهای در این سنگرها قرار میگرفتند که هر ضلع مثلث اگر شکافته میشد و شکست میخورد، دو ضلع دیگر سریعاً وارد عمل میشدند و شکاف ایجادشده را ترمیم میکردند. البته این تاکتیکی بود که مستشاران شوروی آن را آموزش داده بودند.
چرا عمده عملیاتهای انتهایی و پایانی جنگ با شکست روبهرو بود؟ ناهماهنگی سپاه و ارتش ایران چقدر در این ناکامیها نقش داشت؟
باید متذکر شویم که مهمترین عامل را در این خصوص میتوان به هم خوردن توازن قوا نامید، زیرا عراق از پشتیبانی منطقهای و بینالمللی برخوردار بود و دائماً تجهیز میشد، بویژه چراغ سبز استکبار و مجامع جهانی به کاربرد سلاح شیمیایی توسط عراق، اجازه دادن به وی به بمباران و موشکباران علیه شهرها، واگذاری تجهیزات مدرن و بروز هوایی و زمینی، که در عوض برای ایران اینها نبود. بعد از هشت سال توان تسلیحاتی ایران کاهش پیداکرده بود و قدرت اقتصادی ما هم توان فراهم کردن امکانات لازم و مکفی را اجازه نمیداد. به عنوان مثال، عراق در دو سال پایانی جنگ، قریب به 9 میلیارد دلار تجهیزات و سلاح خریداری کرد و این در حالی بود که ایران تنها در سه سال پایانی حدود 5/1 میلیارد دلار تجهیزات و سلاح خریداری کرد و اگر پول هم داشتیم به صورت یکجا به ما نمیفروختند و اصولاً میتوان گفت قدرتهای جهانی و کشورهای منطقه نمیخواستند عراق در این جنگ شکست بخورد. البته باید اعتراف کرد علاوه بر موارد عنوان شده فوق، ضعفهایی هم بر مدیریت ما در جبههها وارد بود که برخی موارد آن را میتوان به تقسیم نیروهای خودی به ارتش و سپاه و در نتیجه تقسیم و تجزیه نیروها دانست، در حالی که نیروی دشمن متمرکز بود و امکاناتش هم به طور متمرکز در جبههها به کار میرفت.
- ارتشبیش از 1000 کیلومتر در خطوط پدافند مستقر بود، بدون آنکه نیروهای احتیاط برای آن پیشبینی شده باشد؛ و یا عدم امکانات لازم برای مسلح کردن زمین در جلو مواضع پدافندی.
- عدم تبلیغات مؤثر در جهت افزایش روحیه رزمندگان و به نوعی فراموش شدن و ناچیز انگاشتن بار سنگینی که بر دوش یگانهایی که امر مهم پدافند و نگهداری از مرزها را به عهده دارند.
- عدم وجود سیاست روشن و هوشمندانهای برای تعویض انفرادی نیروها بعد از چند سال حضور مستمر در جبههها. ما حتی مشکلات رفت و آمد سربازان، درجهداران و افسران خود را از جبههها به خانه و از خانه به جبههها و خط مقدم به درستی حل نکرده بودیم.
- ما در جنگ روانی علیه دشمن تقریباً کار خاصی نکردیم. ما در مجامع بینالمللی به دلایلی با مخالفت اقدامات دیپلماسی خود روبهرو بودیم و به میزان لازم فعالیتهای ما اثرگذار نبود.
- عملیاتهای ما بیشتر زمینمحور تعریف شده بود، در حالی که در بسیاری از موارد میتوانستیم عملیات را دشمنمحور تعریف کنیم و پس از انهدام و اسارت نفرات دشمن به عقب برمیگشتیم و در مواضع مستحکم خود قرار میگرفتیم و در صورت تکرار، این نوع عملیاتها تضعیف و انهدام سریع دشمن را به دنبال داشت. از طرفی دیدیم دشمن در آغاز سال 1367 عملیاتهای خود را بر مبنای دشمنمحور تعریف کرده بود و شاهد بودیم که چه نتایج فوقالعادهای از این روش گرفت. در این عملیات به اندازه کل زمان شروع جنگ توانست از ایراناسیر بگیرد.
- ما در یگانهای خودی، بخصوص در اواخر جنگ به شدت از نظر وسایل سنگین و سبک مهندسی برای ایجاد مواضع، استحکامات و ایجاد جاده و سد موانع بسیار فقیر بودیم.
آخرین مطلب اینکه ما در طول 8 سال جنگ فرماندهی و رهبری دشمن را فردی نالایق و ناتوانی که آخرین نفسهای حیات خود را میکشد فرض میکردیم و با این فرضیه از رفتارهای دیپلماسی قوی و مؤثر فاصله میگرفتیم و از طرفی، با رفتارهای نظامی خوشبینانهای به امید سقوط قریبالوقع صدام نشسته بودیم. در هر صورت، نکات ریز و درشت زیادی وجود دارد که به همینجا بسنده میشود.
آیا حمله به عراق و قصد تصرف بصره همان هجوم به یک کشور دیگر محسوب نمیشود و از دیدگاه جهانی آیا ایران نیز متجاوز به حساب نمیآید؟
هرچند در سوال دیگری در این رابطه پاسخ داده شد، ولی توضیح بیشتر اینکه باید عزیزان بدانند از نظر نظامی، این حرکت یک عملیات آفندی بود و پشت سر هر عملیات نظامی یک نیت وجود دارد. قطعاً نیت ایران تصرف و نگهداری خاک عراق نبوده است و این عملیاتها در واقع ادامه دفاع برای تحقق خواستههای جمهوری اسلامی ایران بوده است و اگر از دیدگاه نظامی بخواهیم آن را تشریح کنیم، ما باید به منطقهای برسیم که قابل دفاع باشد. در منطقه جنوب، به علت صاف و کفی بودن زمین، قابلیت دفاعی آن بسیار کم بود، ولی رسیدن رزمندگان ما به مرز قابل دفاع، یعنی پشت رودخانه دجله، که یک مانع طبیعی و قابل دفاع میباشد، ارزش نظامی بیشتری داشته و از طرفی، پای میز مذاکره برگ برندهای را در اختیار ایران قرار میداد. ما ملزم بودیم صدام را آنقدر تحت فشار قرار دهیم که سرزمینهای اشغال شده ما را تخلیه نموده و قرارداد 1975 را دوباره به رسمیت شناخته و از طرفی، توان تهاجم مجدد نظامی را از او سلب کنیم. این منطق مقبول و مشروع نظامی است که ما در چهارچوب آن اقدام میکردیم.
خرمشهر در چه سالی و چه عملیاتی آزاد شد؟
خرمشهر در سوم خرداد1361 در عملیات بیتالمقدس از تصرف ارتشیان بعثی خارج گردید. این عملیات در تاریخ 10/2/61 شروع شد و در سه مرحله به اجرا درآمد: در مرحله اول، عبور رزمندگان ارتش و سپاه که به صورت مشترک عمل میکردند از رودخانه کارون تا رسیدن به جاده آسفالته اهواز به خرمشهر بود. مرحله دوم: عبور از سرپل تصرف شده و پیشروی به سمت خط مرزی در حد فاصل ایستگاه حسینیه تا ایستگاه راهآهن گرمدشت و مرحله سوم: پیشروی به سمت خرمشهر و در نهایت محاصره خرمشهر و آزادسازی آن بود.
چند عملیات که ارتش به تنهایی انجام داده بنویسید، با ذکر سال انجام و محل انجام و موفقیت یا شکست در انجام عملیات.
عملیاتهایی که در سال اول جنگ انجام پذیرفته است، صرفاً یگانهای نیروهای سهگانه ارتش آن را انجام میدادند. از سال دوم جنگ عملیاتها را که ارتش و سپاه به صورت مشترک انجام دادهاند، نمیشود از هم جدا کرد، چون هیچیک از نیروها به تنهایی قادر نبودند در این جنگ به پیروزی برسند و همکاری و مشارکت در همه عملیاتها همیشه بوده و تفکیک عملیاتها امکانپذیر نمیباشد و در عملیاتهایی که نیروهای مانوری سپاه پاسداران به طور مستقل انجام دادهاند مانند کربلا4، کربلا5 و 8، عملیات والفجر8 و، 10 یگانهای ارتش از جمله توپخانههای ارتش، هوانیروز، نیروی هوایی و پدافند هوایی برای تأمین آسمان منطقه عملیات حضور مؤثر داشتهاند.
بهرحال، این دو نیرو همیشه با هم بودهاند و مهمتر از همه پشتیبانی یکپارچه ملت عزیزمان از رزمندگان عامل اصلی مقاومت و پیروزیها بوده است.
راجع به قرارگاههای نصر و فتح قبل از عملیات فتحالمبین توضیح دهید. اصولاً به وجود آوردن این عناوین و مفهومها از چه تاریخی و به چه صورت سازماندهی شده است؟
قرارگاههای عملیاتی و نامگذاری آنها یک روش نظامی است که برای عملیات یگانها، چه آفندی و چه پدافندی، انجام میشود، زیرا یگانها بایستی دارای سازماندهی مناسب باشند و در همه ارتشهای دنیا این سازمان رزمی در عملیاتها برای انسجام و کنترل فرماندهی نامگذاری میشود. دو قرارگاهی که ذکر کردید به همراه قرارگاه فجر و قدس در عملیات فتحالمبین[1] هرکدام وظایف رزمی خاص خود را داشتند و برابر دستورات عملیاتی به مأموریت خود عمل کردند و البته در جمهوری اسلامی بر اساس آرمانها و ارزشهای انقلابی و آموزههای قرآنی و دینی نام قرارگاه از قرآن و سنت استخراج میگردید.
- 1. هدایت عملیات فتحالمبینبه وسیله 5 قرارگاه عملیاتی به شرح زیر انجام میشد. گفتنی است هریک از این قرارگاهها، یک ستاد فرماندهی برای هدایت عملیات بودند، که از چند لشکر و تیپ (از یگانهای ارتشو سپاه) تشکیل میشد و در زمان عملیاتها آنان را هدایت و هماهنگ میکرد و دستورات لازم را صادر مینمود.
- قرارگاه کربلا: قرارگاه مشترک ارتشو سپاهبه فرماندهی سرهنگ علی صیادشیرازی و برادر پاسدار محسن رضایی.
- قرارگاه قدس: شامل تیپ84پیاده، تیپ2 زرهی لشکر 92 از ارتشو تیپ 14 امام حسین (ع)، تیپ 41 ثاراللّه، تیپ ایلام، گردان حضرت علیاکبر(ع) از سپاه پاسداران به فرماندهی سرهنگ امراله شهبازی و برادر پاسدار عزیز جعفری.
- قرارگاه نصر: شامل لشکر 21 پیاده حمزه، تیپ58 ذوالفقاراز ارتشو تیپ7 دزفول، تیپ 27 محمد رسول اللّه(ص) از سپاه پاسداران به فرماندهی سرهنگ حسنی سعدی و برادر حسن باقری.
- قرارگاه فجر: شامل لشکر 77 پیاده خراسان از ارتشو تیپ33 المهدی، تیپ 17 قم، تیپ 35 امام سجاد(ع) از سپاهپاسداران به فرماندهی سرهنگ عظیم ازگمی و برادر پاسدار مجید بقایی.
- قرارگاه فتح: شامل لشکر 92 زرهی اهواز، تیپ 55 هوابرد از ارتشو تیپ25 کربلا، تیپ46 فجر، تیپ 8 نجف به فرماندهی سرهنگ مسعود منفرد نیاکی و برادر پاسدار رحیم صفوی، تیپ 37 زرهی ارتش (احتیاط) و گروه 33 توپخانهارتش و هوانیروز در پشتیبانی عملیات بودند.
چرا به عملیات فتحالمبین کربلا1 میگویند؟
عملیات فتحالمبین کربلا2 بود و توضیح بیشتر این است که در ابتدای فرماندهی امیر شهید سپهبد علی صیادشیرازی در نیروی زمینی، سلسله عملیاتهای کربلا پیشبینی و طرحریزی شده بود. کربلا1 عملیات طریقالقدس بود که در منطقه بستان انجام شد و کربلا2 عملیات فتحالمبین در شمال خوزستان و منطقه عمومی شوش و دزفول و کربلا3 در منطقه جنوب خوزستان به نام عملیات بیتالمقدس که به فتح خرمشهر منجر شد و به همین ترتیب، تا کربلا12 برای پاکسازی کامل سرزمینهای اشغالشده پیشبینی گردیده بود، که البته تعدادی از آنها انجام نشد.
. در طول هشت سال دفاع مقدس از نیروهای گارد جاویدان استفاده شد یا خیر؟
گارد منحله جاویدان پس از انقلاب با پاکسازیهای ضروری و انجام اصلاحات سازمانی و انسانی و با وجود عناصر انقلابی فراوان، از جمله شهیدان کلاهدوز، سرتیپ علی اکبر هاشمی و دیگران که محافظین اولیه حضرت امام(ره) را شکل دادند، مثل سردار مصطفوی و… به یک لشکر پا در رکاب و شهادتطلب به نام لشکر1 مرکز تغییر نام داده و از همان روزهای اول پیروزی انقلاب، مأموریتهای واگذاری را انجام میداد و بسیاری از عناصر آن به صورت داوطلبانه جزو اولین عناصر اعزامی به مقابله با ضدانقلاب در کردستان و گنبد بودند. به طور نمونه حضور داوطلبانه کارکنان این لشکر در پادگان سنندج، در زمانی که پادگان در محاصره ضدانقلاب قرار داشت و جلوگیری از سقوط پادگان با همکاری سایر یگانهای اعزامی از ارتش؛ و یا مأموریت یک گردان پیاده لشکر در سردشت که در هنگام مراجعت از مأموریت سردشت به سنندج در بانه در کمین ضدانقلاب قرار گرفت و جانشین لشکر شهید سرهنگ اشراف و تعدادی از کارکنان گردان به شهادت رسیدند. گفتنی است که لشکر گارد هم که در تهران استقرار داشت، با همان شیوه لشکر1 مرکز بعد از سازماندهی یگانها و… که از اولین یگانهای اعزامی جهت مقابله با ضدانقلاب بودند، به لشکر2 تغییر نام داد. این دو لشکر عملاً در شهریور 1359 ادغام و لشکر 21 حمزه سیدالشهدا را تشکیل دادند. در آغاز جنگ تحمیلی که به منطقه عمومی دزفول، اندیمشک و شوش اعزام گردیده بودند، طی عملیاتی در 23 مهر و 9 آبان 1359، علیه نیروهای دشمن در غرب رودخانه کرخه توانستند نیروهای خود را در این منطقه مستقر نمایند و دشمن را برای همیشه از فکر عبور از رودخانه کرخه و اشغال شهرهای شوش، اندیمشک و دزفول منصرف و سرپل بسیار حساس غرب رودخانه کرخه را برای عملیاتهای بعدی از جمله عملیات فتحالمبین در اختیار نگه دارند. این لشکر در طول هشت سال جنگ تحمیلی در جبههها حضوری فعال داشت و تقریباً در همه عملیاتهای عمده رزمندگان اسلام شرکت داشته است. پس از پایان جنگ و مراجعت لشکرها به مناطق سرزمینی خود، این لشکر پس از مراجعت از منطقه به تبریز انتقال پیدا کرد و در حال حاضر به عنوان لشکر21 حمزه آذربایجان به مأموریت خود ادامه میدهد.
در هنگام عملیات¬های صورتگرفته برای فتح بصره، آیا عملیاتهای همزمان دیگری در جبهههای دیگر صورت میپذیرفت؟ اگر نه آیا امکان عملیات همزمان وجود داشت یا خیر؟ چرا؟
: برای فتح بصره همیشه تلاش پشتیبان وجود داشته است که مشخصترین آن همزمان با عملیات کربلا5 که توسط سپاه پاسداران در منطقه شلمچه به طرف بصره انجام میشد، عملیات کربلا6 بود که توسط نیروی زمینی ارتش در منطقه نفتشهر انجام شد. ولی همیشه تلاش در دو جبهه به صورت همزمان به علت تحریمهای اقتصادی و نظامی و کمبود تسلیحات عمده بسیار مشکل بوده است.
چرا بعد از فتح بعضی از شهرهای عراق، پس از مدت کوتاهی به راحتی از آن عقب¬نشینی می¬کردیم؟ آیا به خاطر ضعف نیروهای ما بود یا به دلیل استراتژی فرماندهان ما؟
قدرت هوایی بروز شده عراق، بمبارانهای شیمیایی، پشتیبانیهای سیاسی مجامع استکباری، قدرت برتر زرهی عراق برای آتش متحرک و سریع، امکانات فراوان مؤثر، عدم محدودیت اجرای آتشهای سنگین توپخانه عراق به دلیل فراوانی مهمات و همینطور موشکهای زمین به زمین از عوامل اصلی این امر بودند. ضمناً عزیزان بدانند تنها بندر فاو محل مهمی بود که به تصرف سپاهیان اسلام درآمد و این بندر حدود دو سال در اختیار ما بود و از آن دفاع میشد. این محل به دلیل اینکه سرپل مناسبی برای رسیدن به شهر بصره حائز اهمیت فراوانی بود. ارتش عراق با استفاده ازچند لشکر به نیروهای ایران مستقر در این بندر که مدافعان آن نسبت به نیروهای حملهکننده بسیار بسیار کمتر بودند و همچنین، استفاده عراق از سلاح شیمیایی موفق به بازپسگیری فاو شد. گرچه منطقه شلمچه در نزدیکی شهر تنومه و جزایر مجنون هم از اراضی عراق بود، که تا پایان جنگ در تصرف ایران بود و بعد از فاو توسط عراق بازپس گرفته شد.
در کدام عملیات، ایران در ظرف 24 ساعت روی رودخانه پل زد و از آب پرفشار رد شد؟
چگونگی عبور از رودخانه یکی از تاکتیکهایی است که در آموزشهای نظامی به آن پرداخته میشود و یکی از شاخههای تخصصی رسته مهندسی در ارتش میباشد و یگانهایی نیز در استعداد گروهان و گردان پل در یگانهای ارتش وجود دارد. برای عبور از رودخانه روشهای متعددی وجود دارد، که میتوان استفاده از پلهای شناور و غیر شناور، طرادهها و انواع قایق را نام برد. از مهمترین پلهای شناور هجومی که در عملیاتهای مختلف از آن استفاده شد، میتوان به پل پیامپی اشاره کرد، که در صورت ورزیده بودن خدمه و مناسب بودن ساحل رودخانه، یک ست آن (که 227 متر طول دارد) در مدت زمان نیم ساعت بر روی رودخانه احداث میشود و در صورت افزایش طول رودخانه و اضافه شدن سطحههای آن، حداکثر یک ساعت قابل احداث میباشد و دیگر پلهای بیلی که برای عبور افراد و خودروها در رودخانهها و بریدگیها نصب میشود، ولی شناور نیست، پل بیلی بدون پایه تا 64 متر احداث میشود و اگر طول بریدگی یا رودخانه بیشتر باشد، با زدن پایه میتوان به طول پل اضافه کرد (این پل در یگانهای پیاده سازماندهی شده است).
در طول جنگ تحمیلی، تقریباً از همه این پلها (ابتکاری، پلهای سازمانی ارتش) در عملیاتهایی که رودخانه به عنوان یک مانع در مسیر رزمندگان قرار داشت، استفاده شد. به طور مثال، پلهای پیامتی روی رودخانه کرخه که در عملیات فتحالمبین استفاده شد؛ و در عملیات بیتالمقدس از پل پیامپی بر روی رودخانه کارون برای آزادسازی خرمشهر استفاده شد (پنج پل پیامپی در این عملیات روی رودخانه کارون زده شد).
اما در مورد پلهای ابتکاری میتوان به پل خیبری که در عملیات خیبر در جزایر مجنون به کار رفت، اشاره کرد که به طول 14 کیلومتر احداث گردید، که یکطرفه بوده و بعدها جادهای در کنار این پل به نام جاده سیدالشهداء احداث گردید که دو طرفه بود و مورد استفاده رزمندگان اسلام قرار گرفت. دومین و مهمترین پل ابتکاری پل بعثت بر روی رودخانه اروند در عملیات والفجر8 (تصرف فاو) به طول 1000 متر و عرض 12 متر زده شد، که به صورت دو طرفه بود و برای اولین بار در جهان از این ابتکار استفاده شده بود. به غیر از پلهای ذکرشده برای عبور از رودخانه، وسایل دیگری از جمله طراده و قایقهای جیمینی و هاورکرافت نیروی دریایی بود که برای عبور از کارون، کرخه و در عملیات خیبر نیز جهت انتقال نفرات، تجهیزات و گاه خودرو از طریق رودخانه مورد استفاده قرار میگرفت.
چرا عملیات های آخر ایران با شکست مواجه میشد؟
جمهوری اسلامی با داشتن رزمندگان با ایمان، متوکل، شجاع و باانگیزه نسبت به عراق از نظر روحی برتری رزمی داشت و در این راستا، با بکارگیری تاکتیکهای غافلگیرانه، برتری تجهیزاتی و تسلیحاتی عراق را خنثی مینمود، اما حمایتهای جهانی و منطقهای در همه ابعاد سیاسی، تبلیغاتی، نظامی، اطلاعاتی، مالی و افزایش مرتب و پی در پی توان رزمی ارتش عراق مانع از این میشد که عراق در مقابل ایران از پا بیفتد. این کشورها همواره سعی میکردند با تجهیز عراق هیچگاه موازنه قدرت به نفع ایران نشود و البته نکته دیگری که باید آن را هم در نظر داشت این است که نفرات ارتش عراق به چند دلیل زیر داخل خاک خود بسیار بهتر از زمان اشغال سرزمین ایران اسلامی میجنگیدند.
- انگیزه دفاع از وطن.
- اعدامها و تنبیهات سخت صدامنسبت به فرماندهان و یگانهای شکستخورده در نگهداری از مواضع خود.
- بهرهمندی کافی از قدرت آتش و مانور و سرعت یگانهای زرهی در پاتکها علیه نیروهای ایرانی. از طرفی چون برد عملیاتی یگانهای ما در داخل خاک عراق بیشتر میگردید و قدرت مکانیزه و ترابری مناسب برای این برد بلند و طولانی را نداشتیم، در نتیجه، دادن عمق پدافندی به یگانهای تکور بعد از اشغال مواضع اولیه و همینطور آمادرسانی به آنها مشکل میشد و توان ایستادگی در مقابل پاتکهای یگانهای زرهی عراق را بسیار مشکل و در مواقعی ناممکن میساخت، که البته کمبود مهمات و کمبود نیرو را نیز در پاسخ به پاتکها باید بر این ضعف اضافه نمود.
چه عاملی موجب شکست عملیات کربلا4 شد؟
با توجه به اینکه ارتش عراق به جسارت و به توانمندیهای رزمندگان ایران در عبور از رودخانه مطمئن شده بود، بخصوص با عملیات والفجر8 و عبور نیروهای ایران از اروندرود، که کار بسیار سخت و دشواری بوده و به فتح بندر فاو منجر شد، در نتیجه، به خطر افتادن شهر بصره که دومین شهر بزرگ عراق محسوب میشود، برای عراق جدی شده بود؛ لذا نسبت به پدافند از رودخانه بسیار حساس شده و جهت مقابله با حمله رزمندگان کاملاً خود را مجهز و تقویت کرده بود. در عملیات کربلا4 هم که بایستی رزمندگان خطشکن و پیشرو از اروندرود عبور کرده و سرپل تازهای را در آن طرف رودخانه تصرف مینمودند، ارتش عراق با توجه به تجربه حاصله از عملیات والفجر8 و حساس شدن به عبور رزمندگان از رودخانه و از طرفی، با استفاده از اطلاعات عکسهای هوایی و دستیابی به اطلاعاتی که آواکسهای عربستان به عراقیها میدادند، از مدتها قبل نسبت به این عملیات و مسیرهای پیشروی نیروهای ایران مطلع و آماده شده بود و دقیقاً برای همه راههای پیشروی نیروها پیشبینی و برنامهریزی کرده بودند؛ لذا نیروهای ایرانی در اولین قدمها با مقاومت شدید نیروهای بعثی مواجه شده و موفق به غافلگیری اولیه دشمن نمیشوند و لذا جهت جلوگیری از تلفات بینتیجه نیروها، عملیات در همین مرحله متوقف شده و خاتمه پیدا میکند. بحث مهم در این عملیات این است که عده زیادی معتقدند عملیات لو رفته و دشمن از زمان دقیق عملیات آگاه بوده و با هوشیاری کامل، موفق به دفع حمله رزمندگان اسلام شده است. در یک جمله، میتوان گفت برآورد ما در طرحریزی و اجرای این عملیات درست نبود و به عبارتی، ما از تواناییهای دشمن غافل بودیم و یا آن را به حساب نیاورده بودیم.
در مورد جنگ ایران و عراق در منطقه آذربایجان غربی که امیر آذرفر فرماندهی آن را بر عهده داشتند، توضیح دهید؟
در سالهای پایانی جنگ، در شرایطی که در جبهه ها حالت رکود حاکم بود و عملیاتی انجام نمیشد، سرتیپ غضنفر آذرفر فرمانده لشکر64 ارومیه در منطقه حاج عمران عراق عملیاتی را در تاریخ 13/12/1365 علیه نیروهای عراقی آغاز کردند (عملیات کربلا7). هدف از این عملیات تصرف ارتفاع 2519 بود، که یک نقطه کلیدی محسوب میشد و دارای دید و تیر مناسب در منطقه بود.
نتیجه این عملیات تصرف ارتفاع 2519، کشته و زخمی شدن حدود دوهزار نفر، اسارت 272 نفر، انهدام دهها دستگاه تانک و نفربر و خودرو و
به غنیمت گرفتن8 دستگاه تانک و نفربر سالم بود. این عملیات فتح جالب توجهی بود و کاملاً غافلگیرانه انجام شد و این در حالی بود که عملیات در زمستان و هوایی بسیار سرد و در منطقهای پوشیده از برف انجام میشد و به همین دلیل، باعث غافلگیری و رعب و وحشت نیروهای عراقی شده بود که سرما و برف فراوان را مانع عملیات ارتش ایران تصور میکردند و انجام موفقیتآمیز این عملیات تأثیر بسیار زیادی بر افزایش روحیه رزمندگان اسلام داشت. در پایان موفقیتآمیز این عملیات، مرحوم سید احمد آقا خمینی مستقیماً از طرف حضرت امام(ره) با سرتیپ آذرفر تلفنی صحبت کرده و مراتب تشکر حضرت امام(ره) را ابلاغ مینمایند و روز بعد از عملیات حضرت امام خمینی(ره) با صدور پیامی به رزمندگان فرمودند:
“شما با این عملیات قلب مرا خشنود ساختهاید.”
در مورد شهید سپهبد قرنی صحبتی نشد، اگر ممکن است در مورد این شهید بزرگوار توضیح دهید.
شهید سپهبد محمدولی قرنی رئیس اداره دوم ستاد مشترک ارتش در زمان شاه بوده که به اتهام تلاش برای کودتا علیه شاه محاکمه و پس از مدتی زندانی، از کار برکنار شده و بازنشسته میشود. ایشان از افراد بسیار مؤمن و متعهدی بود که از خرداد سال1342 با حرکت انقلابی امام(ره) همراه و روابط مذهبی و سیاسی وی با مرحوم آیت الله میلانی یکی از اتهامات وی برای بازداشتش بود و با شروع امواج انقلاب اسلامی با آیات عظام در تماس بوده است. شهید قرنی در زمره اولین اعضای شورای انقلاب اسلامی منصوب حضرت امام(ره) و تنها نظامی عضور شورا بوده است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، و در تاریخ 23بهمن 1357 به حکم حضرت امام(ره) به ریاست ستاد مشترک ارتش منصوب و جهت حفظ ارتش برابر نظرات حضرت امام(ره) تلاش زیادی جهت انسجام، نظم، انضباط، سازماندهی ارتش و مبارزه با ضدانقلاب در شمالغرب کشور مینمایند، ولی مأموریت ایشان به عنوان ریاست ستاد ارتش فقط 43 روز به طول میانجامد. 43 روز بحرانی که هر لحظه و ساعت آن با حوادثی نگران کننده و آکنده از تنش و اضطراب همراه بوده است. در همین مقطع حساس بود که پادگان سنندج با تدبیر و قاطعیت شهید قرنی از تهاجم گروهکهای مسلح محفوظ میماند. سرانجام به علت نداشتن قدرت اجرایی مناسب برای انجام اصلاحات و مأموریتهای رزمی در ارتش و مخالفتهای دولت موقت با ایشان و عدم همسوئی با تصمیمات وی مجبور به استعفاء میشوند و استعفای خود را تقدیم امام راحل مینماید و چند روز بعد یعنی در سوم اردیبهشتماه 1359 توسط گروه فرقان در منزلش ترور شده و به شهادت میرسد. ایشان اولین شهید سیاسی و اولین شهید از اعضای شورای انقلاب بودهاند که در اوایل انقلاب به شهادت میرسند. نکته حائز اهمیت این است که به احتمال بسیار زیاد ترور ایشان برای جلوگیری از قدرت گرفتن ارتش بود. امام راحل در شهادت ایشان پیام تسلیت صادر فرمودند. بهطور خلاصه، شهید قرنی اولین رئیس ستاد ارتش جمهوری اسلامی ایران و اولین نظامی عضو شورای انقلاب و اولین ترور از شخصیتهای انقلابی آغاز انقلاب اسلامی میباشد، البته چند روز بعد از ایشان حضرت آیت الله مرتضی مطهری، عضو دیگر شورای انقلاب مورد سوء قصد قرارگرفتند و به شهادت میرسند.
نقش یک فرمانده موفق در جنگ را توضیح داده و چگونه می توان یک فرمانده موفق شد؟
منش فرماندهی و فرمانده موفق بودن یک بحث کلان است که کتابهای زیادی هم در این رابطه نوشته شده است، ولی به طور خلاصه، میتوان گفت که نظامیگری و فرماندهی علم و هنر است و قسمتی از آن ذاتی و بیشتر آن اکتسابی است. شخص فرمانده باید هم شرایط بیرونی مناسبی داشته باشد، هم شرایط درونی مناسب. یعنی شخصیت، رفتار و اخلاق ظاهری، دانش نظامی، علاقمندی، قدرت مدیریت، درک صحیح از مأموریت خود و یگان تحت امرش، صبور بودن در مقابل مشکلات، ابتکار و قدرت تصمیمگیری در مواقع بحرانی که ناشی از توانمندیهای درونی شخص میباشد و داشتن ویژگیهای غیرمادی دیگر، داشتن اعتماد و ایمان به کار، افتخار به حرفه نظامی و سربازی، متوکل بودن به خداوند، شوق شهادت در راه خدا، شجاعت، مسئولیتپذیری جان انسانهای تحت امر خلاصه ای از خصوصیات یک فرمانده موفق میباشد، که در صورت تقویت این عوامل درونی، رشد و پیشرفت فرمانده را به دنبال دارد. اما از عوامل بیرونی مؤثر هم نباید غافل بود، زیرا در صورت نبود و یا ضعف در آن باعث عدم موفقیت فرمانده در فرماندهیَش میشود. از جمله این عوامل استعداد و ساختار سازمانی، موجودی یگان از نظر نیروی انسانی و تجهیزات، سلاح و مهمات، قوانین، مقررات و امکانات مناسب و اختیارات با توجه به نوع مسئولیت واگذاری، حمایتهای مادی و معنوی مسئولین بالادستی و سلسله مراتب فرماندهی، نوع نگاه و احترام و پشتیبانیها از جامعه نظامیان و نیروهای مسلح میباشد، که در تکمیل عوامل درونی اثربخش بوده و در نهایت، باعث راهبری صحیح نیروها و انجام موفق مأموریتها میشود و در این صورت است که زیردستان با اعتقادی که به توانمندیهای ارزشی فرمانده خود پیدا میکنند و در یک جمله، فرمانده خود را قبول داشته و اعتماد مینمایند، مسلماً دستورات فرمانده را با اطمینان بیشتری انجام داده و در پیروزی یگان در انجام مأموریتها نقش بیشتری ایفا مینمایند.
یکی از مواردی که بصیرت و آینده نگری امام خمینی(ره) را نشان می داد، مبحث عدم ورود به خاک عراق بود. چرا به این مطلب توجه نشد و چه کسانی مخالف نظر ایشان بودند؟
عدم توجه به حرف حضرت امام(ره) اصلاً مطرح نیست. دیدگاه حضرت امام(ره) این بود که ما متجاوز نباشیم و به مردم عادی لطمهای وارد نشود و ارتباطات آینده مردم دو کشور آسیب نبیند و هنگامی که از طریق مسئولین نظامی توضیح کامل به ایشان داده شد، که تنبیه متجاوز (انهدام ماشین جنگی او در سرزمین خودش)، گرفتن و یا تأمین اهدافی مهم در داخل خاک عراق بدون لطمه به مردم، بیشتر ضروری است تا بتوانیم جنگ را پایان دهیم، ایشان پذیرفتند و متقاعد شدند. البته باز با تأکید بر شرط اینکه اهداف نظامی مورد هدف قرار بگیرد و به مردم غیرنظامی و شهرها خسارت بیمورد وارد نشود، البته این تدبیر و دستورات حضرت امام(ره) با توجه به حملات موشکی و هوایی عراق به شهرها و مردم بیدفاع و استفاده از سلاح شیمیایی علیه نظامیان و غیرنظامیان ایرانی صادر شد.
در خاطرات آقای محسن رضایی شنیدیم که اصلی ترین علت پایان جنگ کمبود مهمات بود، آیا این موضوع صحت دارد؟ اگر بله آیا باز همچنان ما پیروز جنگ بودیم؟
کمبود مهمات و سلاح در روزهای پایانی جنگ و مسئله پیروزی در جنگ که ادعای بحق ایران میباشد، دو مقوله جدا از هم میباشد و هرکدام بحث جداگانهای دارد. در مورد اول، یعنی کمبود سلاح و مهمات مسلماً با توجه به تحریمهای نظامی، مشکلات فراوانی برای رزمندگان ما وجود داشت، به طوری که در طول جنگ هیچگونه هواپیما یا ناو جنگی و تانک یا سلاحهای سنگین و تأثیرگذار جدید در اختیار ارتش ایران قرار نگرفت. هر وسیله سنگین نظامی که مورد اصابت قرار میگرفت و از رده خارج میشد تقریباً جایگزینی نداشت و در مقابل، برای رفع این کاستیها و مشکلات از نظر تعمیر و نگهداری تسلیحات و جنگ افزارها و همچنین، ساخت بیشتر قطعات مورد نیاز، فعالیتهای واحدهای تعمیر و نگهداری، جهاد خودکفایی و تلاش آنها برای حاضربکاری ادوات و تجهیزات رزمی به مراتب بیشتر از گذشته شده بود. در رابطه با مهمات مورد نیاز هم بخش عمدهای از آن در کارخانجات صنایع نظامی وزارت دفاع در کشور ساخته و مقداری نیز توسط واسطه ها از بازار سیاه با سختی بسیار تهیه میشد و مورد استفاده قرار میگرفت. در هر صورت، هر چند نقش ادوات جنگی در رزم را نمیتوان نادیده گرفت، ولی رزمندگان اسلام با همان مقداری که در دست داشتند، با ابتکارات جدید، شجاعت، فداکاری و ازخودگذشتگی بیش از حد کمبودها را تا اندازهای جبران کرده بودند؛ ولی بهرحال، نقش کمبود تسلیحات در پایان دادن به جنگ را نمیتوان نادیده گرفت و قطعاً مؤثر بوده است. ولی دلایل دیگری هم داشت که در جای خود اشاره شد و نمیتوان کمبود مهمات را تنها دلیل پایان جنگ دانست و مشروح دلایل آن را از منظر آقای محسن رضایی در نامه ایشان به آقای هاشمی رفسنجانی میتوان مطالعه نمود.
اما در خصوص بخش دوم سوال، یعنی چرا ما خود را پیروز جنگ میدانیم، لازم است دقت مختصری به اهداف دولت عراق در حمله به ایران داشته باشیم. دولت عراق در روز اول مهر، طی اعلامیه رسمی علت حمله به ایران و اهداف خود را سه مسئله اصلی اعلام کرد: اول تجدید نظر در قرارداد1975 و برقراری حاکمیت کامل عراق بر رودخانه اروند، دوم رفع اشغال ایران از جزایر سهگانه عربی (منظور عراق جزایر تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی بود) و سوم خودمختاری استان عربستان (منظور استان خوزستان). در اعلام رسمی این اهداف، حاکمیت کامل بر اروندرود، جداسازی خوزستان از ایران، تضعیف جمهوری اسلامی ایران و در صورت توان، براندازی نظام اسلامی ایران و سیادت و سلطه بر کشورهای حاشیه خلیج فارس و رهبری جهان عرب مد نظر صدام و حکومت بعث عراق قرار داشت؛ لذا باید بررسی کرد آیا صدام به این اهداف پیشبینی شده خود رسید یا خیر. آنچه که ما امروز شاهد آن هستیم، پاسخ کاملاً منفی است و صدام به هیچیک از اهداف اصلی و فرعی خود دسترسی پیدا نکرده است و از طرف دیگر، یکی از مهمترین اهداف نظام اسلامی ایران در دفاع مقدس دفع تجاوز عراق و آزادسازی مناطق اشغالی، پذیرش کامل قرارداد 1957 از سوی عراق بود، که صد در صد تحقق پیدا کرده است. البته هدف بعدی ایران یعنی تنبیه متجاوز هرچند در پایان جنگ کاملاً انجام نشد، ولی شرایط عراق در پایان جنگ تحت تأثیر اقدامات ایران به گونهای پیش رفت که این هدف نیز تحقق پیدا کرد؛ لذا مقایسه شرایط و موقعیت دو کشور گویای شکست کامل صدام در این اقدام نابخردانه میباشد و در عوض، ایران اسلامی با مقاومت و پایداری به دنیا ثابت کرد که ملت ایران آخرین توانش را برای حفظ دین و آب و خاکش به کار خواهد گرفت و اجازه تعرض به هیچ متجاوزی را نخواهد داد و بنابراین، با اطمینان میتوانیم بگوییم علیرغم ضربههای اقتصادی، اجتماعی، روحی و روانی و… زیادی که به ما خورد و آن از آثار لاینفک جنگ میباشد، ولی ما برنده جنگ و برنده عقیده خود، یعنی دفاع مقدس هستیم.
نقش سرهنگ منوچهر کهتری در جلوگیری از سقوط آبادان را توضیح دهید.
بعد از اینکه ارتش عراق سرپل شرقی رودخانه کارون را تصرف کرد و آبادان به محاصره درآمد (محاصره تقریبی 270 درجه ای) و راههای زمینی به آبادان قطع شد، قصد داشت با عبور از رودخانه بهمنشیر در محله کوی ذوالفقاری وارد آبادان شده تا به این ترتیب، هم فتح خرمشهر را کامل نماید و هم آبادان را به تصرف خود درآورد.
جناب سرهنگ منوچهر کهتری در آن زمان فرمانده گردان153 پیاده از تیپ2 قوچان لشکر77 خراسان بودند و مأموریت پیدا میکنند که به جزیره آبادان بروند و چون راههای زمینی منتهی به آبادان و خرمشهر مسدود بود، از راه رودخانه بهمنشیر وارد جزیره آبادان میشوند و در همان روزهای اول حضور در آبادان، حمله ناگهانی ارتش عراق به آبادان آغاز میشود. ایشان یکی از عناصر مؤثر در خنثی کردن عبور عراق از بهمنشیر و تصرف آبادان بودند. گردان پیاده مزبور با تجهیزات کاملی که داشتند و با فرماندهی ایشان به همراه سایر رزمندگانی که در آبادان مستقر بودند، به مقابله با دشمن برخاستند و حمله دشمن را دفع و خنثی نمودند و تلفات زیادی به دشمن وارد کردند. در روزهای اول جنگ، این موفقیت بزرگ برای جلوگیری از سقوط آبادان بسیار مهم و روحیهبخش بود و اعتماد رزمندگان را بیش از پیش بالا برد و این باور را به وجود آورد که میشود جلو این دشمن افسار گسیخته را گرفت و حتی پیشنهاد میشد که رودخانه بهمنشیر را به نام کهتری تغییر نام دهند. در هر صورت، با رشادت این گردان و سایر رزمندگان حاضر در جزیره آبادان، دشمن در آن زمان موفق به ورود به آبادان نشد و پدافند دور تا دور و حفظ و نگهداری آبادان تا عملیات ثامنالائمه ادامه پیدا کرد.
گفتنی است که در آن عملیات سرهنگ2 کهتری به صورت تن به تن حتی با کشتی گرفتن و کارد سنگری با فرمانده یگان عراقی گلاویز شد که منجر به کشته شدن افسر عراقی گردید. ضمن اینکه جناب سرهنگ منوچهر کهتری در عملیات ثامن الائمه (شکست حصر آبادان) در سمت فرماندهی یکی از تیپهای عملکننده لشکر77 خراسان شرکت نمود و لشکر مزبور بعد از این عملیات به لشکر77 پیروز ثامن الائمه تغییر نام یافت.
در عملیات والفجر8 که عبور از اروندرود بود، نیروهای ارتشی هم حضور داشتند؟
: این عملیات بنا به درخواست سپاه پاسداران و دستور قرارگاه خاتم الانبیاء(ص) با طراحی سپاه و اجرای یگانهای مانوری سپاه معمول گردید، ولی نیروهای ارتش شامل نیروی هوایی و هوانیروز و پدافند هوایی که نقش بسیار مهمی در پوشش هوایی منطقه انجام میدادند و با طرح ابتکاری پدافندی شهید ستاری، شهید بابایی و امیر سرتیپ غلامی که با یک برنامهریزی دقیق طراحی و اجرا گردید، موفق شدند تعداد زیادی از هواپیماهای دشمن را ساقط کنند و پدافند هوایی آسمان منطقه را تأمین نمایند.
نیروی دریایی در مرحله پشتیبانی دریایی به وسیله هواناوهای مربوطه در مرحله اولیه عبور از رودخانه کمک میکردند و همچنین، در مرحله شناسایی از اروند همینطور در شمال خلیج فارس مانع از دخالت نیروی دریایی عراق علیه منطقه متصرفی میشدند.
علاوه بر فعالیتهای نیروی هوایی، پدافند هوایی و نیروی دریایی، بیش از یکچهارم یگانهای توپخانه صحرایی نیروی زمینی ارتش در پشتیبانی آتش نیروهای سپاهی قرار داده شد. علاوه بر این، ارتش تجهیزات و اقلام عمدهای مانند موشک، تاو و خمپاره 120 میلیمتری و وسایل مهندسی رزمی مانند طرادههای PMP وGSP را با خدمههای مربوطه جهت کمک واگذار نموده بود و ضمناً بلافاصله بعد از عملیات، تعدادی از تیپها و لشکرهای نیروی زمینی بنا به درخواست سپاه و امریه قرارگاه خاتم(ص) برای تثبیت و نگهداری منطقه متصرفی در عملیات پدافندی در منطقه شرکت کردند (مانند تیپ3 ل21 و لشکر عملیاتی30 گرگان). البته اطلاع دارید که یگانهای مانوری رزمی حمله ور و خطشکن اولیه از نیروهای سپاه پاسداران و بسیج بودند، و از همه مهمتر اینکه یگانهای نیروی زمینی ارتش و تعدادی از نیروهای سپاه در منطقهای از اروند برای اجرای تک تلاش فرعی را به عهده گرفته تا دشمن برای عملیات فاو غافلگیر شود و در این راستا، شهدا و جانبازان بسیاری نیز تقدیم شد.
در این خصوص، کتابی تحت عنوان ارتش در فاو نوشته سرهنگ توپخانه هیبتاله اسدی در هیئت معارف چاپ و منتشر شده است.
چرا هیچ حرفی از رشادت های تیم های بهداری و زحمات آنها گفته نشده است؟
تلاش، فداکاری و ایثارگری این عزیزان در طول هشت سال دفاع مقدس بسیار چشمگیر و ستودنی است و حضور این عزیزان، بخصوص در عملیاتهای مختلف یکی از عوامل روحیهبخش رزمندگان بوده است، ولی به علت فرصت کم در دورههای معارف جنگ از فداکاری و اقدامات رستههای مختلف موجود در ارتش صحبت نمیشود. بحث نقش رستهها در دفاع مقدس به دلیل تخصصی بودن آن در دورههای عالی رستهای تبیین میگردد، اما به طور خلاصه، میتوان گفت مسئله بهداشت و درمان در ارتش از یک سیستم بهمپیوسته و بسیار مفصل و تجربهشدهای که از تخلیه و مداوای مجروحین در خط مقدم جبهه شروع میشود، تا تخلیه شهدا و درمان مجروحین در ایستگاههای درمان گران، ایستگاه تخلیه و درمان لشکر، بیمارستانهای صحرایی و بیمارستانهای تخصصی ارتش و همچنین، بیمارستانهای فوق تخصصی کشور که امتداد بخش درمان رزمندگان اسلام را تشکیل میدادند، سازمان مییافت و تلاش این عزیزان در طول جنگ بسیار درخشان و تحسینبرانگیز بوده است و به جرئت میتوان گفت پزشکان و کادر درمانی عزیز و شجاع کشورمان همگام با رزمندگان در خط اول رزم حضور داشتهاند و با حضور تخصصی خود، جان هزاران نفر از رزمندگان مجروح را نجات دادهاند. در حال حاضر، هریک از نیروهای چهارگانه ارتش دارای یک فرماندهی بهداشت و درمان میباشند، که در زمان صلح و جنگ فعال بوده و هستند.
تاکنون در هیئت معارف جنگ شهید صیادشیرازی و معارف جنگ نیروها چندین جلد کتاب در خصوص تلاشهای این عزیزان چاپ و منتشر گردیده است.
چرا ارتش در کربلا 4 شرکت نکرد؟
بر طبق مصوبه قرارگاه خاتمالانبیاء(ص) (قرارگاه فرماندهی صحنه جنگ) و مبتنی بر درخواست سپاه پاسداران مبنی بر اینکه صرفاً یگانهای مانوری سپاه در عملیات کربلا4 شرکت نمایند، طراحی و اجرا توسط یگانهای مانوری سپاه انجام گرفت، ولی نیروی هوایی، هوانیروز و توپخانههای ارتش همگی در پشتیبانی نزدیک یگانهای مانوری سپاه قرار داشتند. ضمن اینکه همزمان با این عملیات در منطقه غرب (منطقه نفتشهر و سومار در استان ایلام) عملیات کربلا6 و 7 مستقلاً توسط یگانهای نیروی زمینی ارتش انجام گردید. لازم به ذکر است عملیات کربلا4 چند ساعت بعد از شروع عملیات بنا به دستور فرمانده کل سپاه پاسداران به علت شدت واکنش دشمن که به احتمال زیاد به دلیل غافلگیر نشدن دشمن صورت گرفت، متوقف گردید.
خواهشمندم توضیح دهید بعد از فتح خرمشهر کدام مناطق ایران هنوز در اشغال ارتش بعثی بوده؟
باریکهای از منطقه کوشک و طلائیه، بخشی از منطقه شلمچه، بخشی از منطقه فکه در جبهه عملیاتی جنوب و همینطور شهرهای قصرشیرین، نفتشهر، سومار و بخشی از منطقه مهران در منطقه عملیاتی غرب.
به علت اشغال سرزمین های باقیمانده از کشور و همچنین تنبیه صدام جنگ ادامه پیدا کرده است. آیا این بحث منطقی است؟ اما سوال اینجاست که آیا در طول این شش سال هیچ گاه فرصتی پیش نیامد که ایران استراتژی خود را مبنی بر پایان جنگ قرار دهد؟
تمام تلاش نظام از امام(ره) تا فرماندهان نظامی و مسئولین سیاسی همّ و غم خود را در پایان شرافتمندانه و عادلانه جنگ معطوف داشته بودند و راهبرد تنبیه صدام و بازپسگیری سرزمینهای باقیمانده در اشغال جهت انجام راهبرد اساسی پایان شرافتمندانه جنگ بود، ولی با پشتیبانیهای جهانی از صدام و برهم زدن موازنه تجهیزات و تسلیحات این فرصت را از ایران میگرفتند و لذا ادامه جنگ توسط ما به منظور مهیا شدن و پیدا کردن فرصتی برای پایان شرافتمندانه جنگ و احقاق حقوق تضییع شده ملتمان بود و راهبردهای یک پیروزی قاطع یا یک پیروزی سرنوشتساز در ادامه جنگ به همین منظور بود و زمانی هم که آتشبس از سوی ایران پذیرفته شد، در همین راستا بود که در این برهه از زمان، با توجه به شرایط و موقعیت موجود و تأمین منافع و مصالح ملی قطعنامه 598 که یکی از مفاد آن پذیرش آتشبس بود، پذیرفته شده و به سازمان ملل اعلام گردید.
نقش تیپ23 نیروهای ویژه نوهد و بعد لشکر23 تکاور در دوران دفاع مقدس چه بود؟
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و بروز ناامنی در استان های شمالغرب کشور از تیپ23 نیروهای ویژه (نوهد) برای برقراری امنیت و عملیات نامنظم و تأمین پاسگاه ها، در کنار سایر نیروها مانند هوانیروز و واحدهای پیاده و مکانیزه به خوبی استفاده شد.
در آغاز جنگ تحمیلی، از این تیپ در عملیات نامنظم علیه نیروهای متجاوز عراقی استفاده شد. به طور مثال، همکاری بسیار مؤثر افراد این تیپ با گروه جنگ های نامنظم دکتر چمران و همچنین مأموریت یگان هایی از این تیپ در قرارگاه عملیاتی غرب و جنوب در جنگ های نامنظم علیه نیروهای دشمن در منطقه خوزستان و ایلام را می توان نام برد. تا پایان جنگ نیز در عملیات آفندی از این تیپ به عنوان یگان پیاده استفاده می شد. بعد از مدتی، تیپ23 نوهد با گسترش سازمان خود تبدیل به دو یگان عمده به نامهای لشکر23 تکاور و تیپ ویژه نوهد که به تیپ65 نیروهای ویژه تغییر نام داد، تبدیل گردید.تز نظامی زمین دادن و زمان خریدن که تز اصلی ارتش محسوب میشود، همواره نزد مردم و رسانه ها خیانت محسوب میشود
: اولاً این یک شعار غلط و نامناسبی بود که دشمنان ارتش و گاه دوستان ناآگاه و گاهی اوقات هم به خاطر مخالفت با بنی صدر مخلوع آن را به ارتش نسبت میدادند. ثانیاً زمین دادن و زمان خریدن یک تز اصلی ارتشی نمیباشد. این موضوع یک روش شناخته شده تاکتیکی است. در بحث پدافند در تمام دنیا در درس تاکتیکهای پدافند زمینی در مدارس و دانشگاههای نظامی تدریس میشود، ولی ارتش این تز را عملی نکرد.
برای توضیح بیشتر باید بدانید در مقابله با هجوم دشمن گاهی اوقات لازم است شما عقبروی کنید (آمدن نیروها به عقب با اختیار خود و انتخاب زمین مناسب جهت پدافند) و یا عقبنشینی کنید (آمدن نیروها به عقب تحت فشار نیروهای دشمن) و یا عملیات تأخیری انجام دهید؛ که در این حالت فرمانده تصمیم میگیرد در محلی که امکان پدافند وجود ندارد و خسارت زیادی به نیروهای خودی وارد میشود و یا با عقبروی نیروها زمانی به دست میآید تا نیروهای پشتیبانی برسند و به نیروهای خودی کمک کنند و یا دشمن را به منطقهه هایی که خودمان مایل هستیم در آنجا با او بجنگیم، به آنجا کشانده و از بین ببریم. بنابراین، معنی اصطلاح زمین دادن و زمان گرفتن آن چیزی نیست که برای مردم و غیرنظامیان تداعی شده است، بلکه به معنی آن است که نیروها از موضع اولیه به موضع ثانویه انتقال پیدا کنند و به این ترتیب، تا رسیدن دشمن زمان کافی به دست میآید، تا عده جدیدی به خط برسند، امکانات لجستیکی و آمادی به خط نزدیک شوند و دهها علت دیگر. لذا از دید نظامی و تاکتیکی این عملیات چون باعث کمتر شدن تلفات و ضایعات میگردد، به عنوان یک راهکار تاکتیکی محسوب میشود و برای حفظ نیروهاست و در تمام آموزشهای نظامی دنیا شناخته شده است، زیرا مفهوم پدافند این است که اصولاً شما در یک محلی که قابل پدافند میباشد موضع بگیرید، برای اینکه نیرو و امکانات کافی به دست بیاورید و بعد به دشمن حمله کنید. باید بدانیم که در ابتدای جنگ و حمله سراسری ارتش عراق به سرزمین ما، در مواردی علت عقب نشینی تحت فشار نیروها به دلیل عدم توازن قوای ما در مقابل دشمن بوده است. مثلاً در محوری یک یا دو لشکر عراقی با پیشبینی قبلی حمله را آغاز کرده، ولی در مقابل او یک گردان یا دو گردان با رشادت ایستادگی کردند و با تلفات و ضایعات زیاد راهبرد اولیه جنگ برق آسای عراق را در هم کوبیدند و با تأخیر حاصله از این مقاومت زمان لازم برای آمادگی جهت تهاجم و بیرون راندن دشمن ایجاد نمودند، لذا هیچ کجا و هیچ وقت به اختیار و عمد زمین در اختیار دشمن قرار نگرفت و این اصطلاح به معنی عوامانه آن هیچگاه معمول نگردید.
گفته میشود که در سال های پایانی جنگ، ارتش طرح عملیاتی نداشت. آیا درست است؟
: ارتش هیچگاه بدون طرح نمیباشد. حال ممکن است این طرح پدافندی و یا آفندی باشد. در نظر داشته باشید، همیشه مأموریت از رده بالا باید ابلاغ شود و رده پائین نسبت به مأموریت واگذارشده اقدام به تهیه طرح مینمایند. بنابر تدابیر و راهبردهای فرماندهی جنگ در آن زمان (قرارگاه خاتمالانبیاء(ص)) در سالهای پایانی، ارتش عهدهدار دفاع از مناطق آزادشده و مرزهای کشور بود. ضمن اینکه برابر مأموریتهای واگذاری، عملیات آفندی که به ارتش به تنهایی واگذار میشد نیز انجام میگرفت، مانند عملیات کربلا6 و کربلا7 که توسط ارتش انجام پذیرفت.
آیا واقعیت دارد که لشکر92 اهواز بعد از انقلاب به اتهام شرکت در کودتای نقاب تا حدودی منحل شد؟ برخی از افسران اعدام و برخی از تجهیزات به سایر مناطق منتقل شد؟
لشکر92 اهواز هیچگاه منحل نشد. ولی در حقیقت، با فرار تعدادی از افراد و دستگیری و محاکمه تعدادی دیگر که نامشان در فهرست کودتا قرار داشت، لشکر دچار مشکلات زیادی شده و تضعیف گردید. قسمتی از یگانهای لشکر که در خط مرزی گسترش پیدا کرده بودند، بنا به دستور به پادگان مراجعت کرده و با تعویض فرماندهان شرایط جدیدی برای لشکر به وجود آمد.
متأسفانه این در حالی بود که آهنگ شروع جنگ به گوش میرسید، یعنی در حدود نیمه دوم مردادماه سال59، که چیزی حدود40 روز قبل از شروع رسمی حمله عراق به ایران بود.
باید توجه داشت در نوار مرزی این استان از ماه ها قبل حملات و درگیریهای پراکنده مرزی شدت گرفته بود و قرائن و شواهد نشاندهنده تک قریب الوقوع عراق بود و متأسفانه از دیگر آثار سوء این مسئله تأثیر شدید منفی آن بر هشدارهای مقامات نظامی و اطلاعاتی بود، که باورهای مسئولین و تصمیم گیرندگان را بر این هشدارها خدشه دار کرده بود.
در عملیات شکست حصر آبادان کدام یگانها از ارتش حضور فعال داشتند؟
در این عملیات، که به نام عملیات ثامن الائمه با محوریت لشکر77 خراسان انجام پذیرفت، تیپ37 زرهی شیراز و دو گردان زرهی از لشکر92 خوزستان و گروه22 توپخانه شهرضا، هوانیروز و نیروی هوایی، که پوشش هوایی منطقه را بر عهده داشت، و یگانهایی از ژاندارمری شرکت داشتند. همچنین، برابر مدارک موجود، تعداد 2200 نفر نیروهای مردمی در قالب 12 گردان سپاهی در کنترل عملیاتی لشکر77 خراسان در این عملیات شرکت مؤثری داشتند. طراحی و اجراء عملیات تا پایان آن توسط فرماندهی و ستاد لشکر77 انجام شده است.
اگر امکان دارد در مورد تیپ 55 هوابرد و تیپ58 ذوالفقار و نقش آنها در عملیات های دوران دفاع مقدس صحبت بفرمایید
تیپ هوابرد یک تیپ ورزیده پیاده است که با آموزش های خاصی که طی می کنند و با امکانات و تجهیزاتی که دارند، می توانند به سرعت و از طریق هوایی در منطقه مورد نظر فرود آمده و عملیات انجام دهند. به اصطلاح نیروهای واکنش سریع می باشند، ولی در زمان جنگ به علت نداشتن برتری مطلق هوایی، شرایط مناسب و لازم برای عملیات هوابرد به وجود نیامد و به این شکل خاص از تیپ هوابرد استفاده نشد، ولی به علت ورزیدگی عناصر این تیپ پیاده، تقریباً در تمام عملیاتهای انجام شده در هشت سال دفاع مقدس این تیپ حضور فعال داشت و شهدا و جانبازان بسیاری را تقدیم انقلاب اسلامی کرد و بارها به علت تلفات زیاد بازسازی و تجدید سازمان شد.
اما در مورد تیپ58 تکاور ذوالفقار که در زمان جنگ و پایان سال اول تشکیل گردید و کم کم با اضافه شدن یگان های بیشتر تبدیل به لشکر58 تکاور ذوالفقار گردید، باید گفت این یگان نیز به علت ورزیدگی عناصر آن، که همگی دوره های تکاوری را طی می¬کردند، از قابلیت¬های خوبی برخوردار بودند و از زمان تشکیل در اکثر عملیات ها حضوری فعال داشتند.آیا تیپ نوهد در آزادسازی خرمشهر نقش داشته است؟
تیپ 23 نوهد به عنوان یک تیپ پیاده در کنترل عملیاتی لشکر21 حمزه در مرحله اول عملیات بیتالمقدس شرکت داشت و در این عملیات، ایثار و فداکاری درخشانی نمود و البته آسیب زیادی را نیز متحمل شد.
نقش دژبان ارتش در طول هشت سال دفاع مقدس چه بود و چه مأموریتهایی را بر عهده داشتند؟
میدانید دژبان ارتش ضابط قضایی میباشد و کنترل نظم و عبور و مرور از وظایف این یگان است. در زمان جنگ، کنترل رفت و آمد به مناطق عملیاتی در عقبه مناطق خودی و جادهها و راههای مواصلاتی را بر عهده داشت و از طرفی، یکی از وظایف مهم دژبان نگهداری اسرا در اردوگاه¬های اسرای جنگی بود، که بیش از70 هزار نفر از اسرای عراقی به بهترین نحو از نظر قضایی، امنیتی، مقررات بین¬المللی و اصول دینی و انسانی صورت پذیرفته است. ضمن اینکه بسیاری از افسران و درجه¬داران رسته دژبان در مواقع کمبود و ضرورت به عنوان رسته پیاده در جنگ حضور فعال داشتهاند.
در سالهای اولیه جنگ، ارتش به فرماندهی بنی صدر سه عملیات انجام داد که به شکست انجامید. در مورد آن صحبت کنید.
اولاً مطلع باشید که بنی صدر فرمانده ارتش نبوده، بلکه از طرف حضرت امام راحل به فرماندهی کل نیروهای مسلح منصوب و اختیارات فرماندهی کل قوا به ایشان تفویض شده بود. ثانیاً سه عملیاتی که نام بردید که با شکست مواجه شده، در سال اول جنگ انجام شده، اما ارتش در همان سال اول جنگ دهها عملیات دیگر موفقیتآمیز نیز انجام داده است. در این عملیاتها نیروی زمینی ارتش با پشتیبانی آتش نزدیک هوانیروز و پشتیبانی نیروی هوایی و نیروی دریایی به فتوحات و دستاوردهای زیادی دست پیدا کرده است که چیز کمی نیست. این امر هم بدیهی است که در بعضی از عملیاتها موفقیتی هم نداشته باشد. ازجمله موفقیتهای نیروهای سهگانه ارتش در این دوره که بسیار روحیهبخش بود، میتوان به عملیات فتح میمک و تپههای الله اکبر، ارتفاعات بازی دراز و فتوحاتی در جنوب، غرب و شمالغرب اشاره کرد و در نهایت، مهمترین دستاورد عملیاتهای ارتش در سال اول همان متوقف کردن دشمن و زمینگیرکردن آن و در واقع، شکست راهبرد جنگ برقآسای دشمن بوده است که موضوع کمی نیست.
در تشریح بیشتر فعالیتهای ارتش در سال اول جنگ، باید به این نکته توجه کرد که نیروهای دشمن با تجهیزات زیاد و لشکرهای متعدد و با سازماندهی قبلی و پیشبینیهای همهجانبه رزمی و حمایتهای بیدریغ استکبار جهانی و سرسپردگانش، در حال حمله به مرزهای میهن اسلامیمان بودند و ارتش ایران از یک طرف با اعزام نیرو و یگانهای خود در مناطقی از کشور درگیر ضدانقلاب بوده و از طرف دیگر، بایستی با عجله زیاد نسبت به طراحی و اجرای عملیات و مقابله با دشمن اقدام مینمود. مسلماً ارتش در آن دوران نمیتوانست قصد رفع اشغال کامل سرزمینهای اشغال شده را داشته باشد؛ لذا بایستی در مرحله اول، ماشین جنگی دشمن را با هر وسیله و هر راهکاری که شده خنثی و متوقف میکرد، زیرا اجرای عملیاتهای آفندی در آن شرایط خواسته همه مسئولین و مردم عزیز ما بود، تا حمله عراق به هر شکل ممکن متوقف شود، لذا علیرغم اینکه در این عملیاتها طبیعتاً تلفات و خسارات زیادی به نیروهای ارتش وارد آمد، ولی نمیتوان آن را به شکست تعبیر کرد، زیرا در این مرحله هدف متوقف کردن دشمن و جلوگیری از پیشروی او بوده است. در این مرحله، ارتش موفق شد جلو پیشروی دشمن را بگیرد و آن را تثبیت کند و برای اولین بار خطوط پدافندی مشخص شود، لذا عملیاتهای بزرگ و کوچکی که در ماههای اولیه در مقابل حمله عراق توسط ارتش انجام شد، یکی از بزرگترین افتخارات ارتش میباشد که در آن شرایط بحرانی، توانست به سرعت خود را پیدا کند و با انسجام نیروها حرکت دشمن را متوقف سازد. در عین حال، بسیاری از یگانهای ارتش در غرب و شمالغرب و حتی در جنوب همچنان درگیر مبارزه با ضدانقلاب هم بودند.
نکته قابل توجه دیگر، این است که تمام عملیاتهایی که در هر زمان انجام میشد، متکی به تجربیات و آموزشهای قبلی بوده و تجربهای گرانقدر برای عملیات و آموزشهای بعدی محسوب میشود. این تجربهها را باید یکی از بزرگترین دستاوردها و سرمایههای نظامی نیروهای درگیر در رزم محسوب نمود، زیرا انباشت همین تجربیات سال اول جنگ از شناخت دشمن بود که همراه با سایر عوامل تأثیرگذار منجر به پیروزیهای عمده در سال دوم جنگ شد.
به طور خلاصه در این برهه از زمان به چهار مسئله اصلی به شرح زیر توجه داشته باشید:
- بنی صدربه فرمان امام راحل به فرماندهی کل قوا منصوب شده بود و تنها فرمانده ارتش نبود، بلکه فرمانده کل نیروهای مسلح بوده است.
- بنی صدرشخصاً فرماندهی عملیاتها را بر عهده نداشته، ولی اطاعت ارتش و سایر نیروها از فرماندهی کل قوا الزامی بوده است.
- در سال اول جنگ، ارتشدهها عملیات بزرگ و کوچک در شمالغرب، غرب و جنوب کشور برای جلوگیری از پیشروی و سد کردن تجاوز دشمن و زمینگیر کردن او انجام داد، که بحمدالله دستاوردهای بسیار مهمی حاصل گردید، از جمله آماده شدن یگانها برای عملیات آفندی.
- جوّ سیاسی آن زمان و عملکرد بنی صدردر صحنههای سیاسی موجب شد که اینگونه تبلیغ شود، که ارتش در سال اول جنگ موفق نبوده است. متأسفانه بعضی از دوستان نادان اینطور تبلیغ میکنند، وگرنه ما در طول جنگ عملیاتهای ناموفق و یا عملیاتهایی که به نتیجه نرسیده باشد کم نداشتیم و این ماهیت یک جنگ طولانی است که در عملیاتهای آفندی و پدافندی هم پیروزی و موفقیت هست و هم عدم موفقیت.
- مدیریت و عملکرد ارتشج.ا.ا در برابر قدرت سرکش ارتش عراق در سال اول یکی از بزرگترین افتخارات تاریخی ارتش محسوب میشود و دلایل این واقعیت روز به روز آشکارتر میشود.
جایگاه هوانیروز در جنگ تحمیلی چه بود و مهمترین مأموریت هوانیروز در چه زمانی بود و چه نتیجهای داشت؟
میتوان گفت هیچ عملیاتی چه در مبارزه با ضدانقلاب و چه در دفاع مقدس بدون حضور هوانیروز انجام نشد (از یک تا چندین فروند بالگرد). هوانیروز در تمام عملیاتها حضور داشته و نمیتوان گفت کدام عملیات مهمتر بوده است. این یگانِ عمده نیروی زمینی جایگاه بسیار مهم و ارزندهای در پشتیبانی نیروی زمینی از نظر آتشهای پشتیبانی، انهدام لشکرها و ادوات زرهی و مراکز تجمع دشمن، جابهجایی نیروهای خودی و انجام عملیات هلیبرن، انتقال مجروحین، شناسایی منطقه، حمل تجهیزات و… را دارد. این مأموریتها همگی مهم و در عملیاتها مؤثر بودهاند. البته در بعضی از عملیاتها با انبوه بالگرد مأموریت انجام میشد و در بعضی عملیاتها با بالگردهای کمتری، ولی از اولین روزهای جنگ تحمیلی تا آخرین روز آن هوانیروز در منطقه عملیات مأموریتهای واگذاری را به خوبی و با شجاعت و جسارت خاص خلبانان مؤمن و ورزیده خود انجام داده و شهدای بسیار زیاد و عزیزی را نیز تقدیم انقلاب و اسلام نموده است. همینطور در مقابله با ضدانقلاب و در نهایت، در عملیات مرصاد در رویارویی با منافقین، هوانیروز با فرماندهی مستقیم و حاضر در صحنه عملیات سرتیپ علی صیادشیرازی از سرنوشتسازترین و از ستونهای عمده عملیات بوده است.
به چه دلیل در برههای از طول سالهای دفاع مقدس ارتش از تجهیز نیروهای مردمی امتناع کرد، که البته پس از ارشادات امام(ره) از سر گرفته شد؟
عزیزان مطلع باشند که وزارت دفاع مسئول تدارک و پشتیبانی نهادهای مختلف نیروهای مسلح میباشد و ارتش نقشی از این نظر ندارد، مگر اینکه از ردههای بالاتر و بنا به دستور، از سلاح و تسلیحات موجود خودش واگذار نماید. اساساً هیچ یگان و یا نهاد نظامی نمیتواند و مجاز نمیباشد بدون تصویب ردههای بالای فرماندهی، تجهیزاتی را به نهاد دیگر واگذار نماید؛ اما اینکه گفته میشود ارتش تجهیزاتی واگذار نکرده، این خلاف حقیقت میباشد. ارتش در مواقع لزوم با دستور رهبری و سلسله مراتب فرماندهی این مهم را انجام داده است و تجهیزات سبک و نیمهسنگین واگذار نموده، و عدم واگذاری سلاح و تجهیزات در مواردی که مازاد بر کاربرد اجا بوده، طبق دستور فرماندهی وقت کل قوا (بنی صدر) انجام گرفته است، ولی اگر توقع و انتظار این بوده که نهادی کاملاً توسط ارتش مجهز شود، این از توان ارتش خارج بوده است. سلاح و تجهیزات موجود در ارتش بر مبنای جداول سازمانی تأمین و واگذار گردیده و مازادی برای واگذاری آن به غیر یگانهای سازمانی خود نداشته، ضمن آنکه ارتش خود با دشمن درگیر و در حال جنگ بوده و هر روز هم از سلاح و تجهیزاتش کاسته میشد و با وجود تحریمهای بینالمللی قادر به جایگزینی وسایل، سلاح و مهمات از دست رفته خود نبود، لذا میبایست اقلام و تجهیزات مورد نیاز از طریق وزارت دفاع تأمین و واگذار میشد که در آغاز سال دوم جنگ با تشکیل وزارت سپاه، نیازمندیهای سپاه پاسداران تأمین گردید.
مهم ترین عامل انسجام و دوباره نظم گرفتن ارتش پس از انقلاب چه بود؟
اولین و مهمترین عامل انسجام ارتش خواست و تدبیر امام راحل بود. امام پیشبینی میکردند که بعد از پیروزی انقلاب، دشمنانی که در کمین نشستهاند و انتظار ضعف در ساختارهای نظام را میکشند به موقع توطئه های خود را به مرحله اجرا درخواهند آورد؛ لذا از همان ابتدا، در رابطه با تقویت روحیه ارتش و حمایت و پشتیبانی مردم از ارتش فرمان صادر کردند.
عملیات های مشترک ارتش و سپاه کدام عملیات ها بوده است و نتیجه آن چه بود؟
تعداد این عملیاتها زیاد است، ولی عملیات عمده و شاخصی که ارتش و سپاه به صورت مشترک انجام داده اند را میتوان چهار عملیات عمده سال دوم، یعنی ثامن الائمه، طریق القدس، فتحالمبین، بیتالمقدس و همچنین عملیاتهای رمضان، بدر، محرم، والفجر1 را نام برد. نکته مهم دیگر اینکه در کلیه عملیاتهایی که یگانهای تکور و زمینی مستقل از سپاه بودند نیز یگانهایی از نیروی هوایی، پدافند هوایی، توپخانه و هوانیروز و یگانهای عملیات پشتیبانی نیروی زمینی نیز سپاه را به صورت مؤثر یاری نمودهاند. به طور کلی، میتوان گفت هیچ نیرویی نمیتواند ادعا کند عملیات کاملاً مستقل انجام داده است، بلکه هر عملیات به ظاهر مستقل هم بدون هماهنگی و بدون یاری و حضور سایر نیروها در زمین، هوا و دریا امکان پذیر نبوده است.
آیا بجز نیروهای مسلح که در جنگ شرکت داشتند، مردم عادی در جنگ شرکت میکردند و بیشتر چه نقشی داشتند و این افراد چه تعداد بودند؟
همانگونه که در سوالات قبل پاسخ داده شد، حضور مردم در دفاع مقدس بسیار چشمگیر و تعیینکننده بود و پیروزی بدون حضور مردم و پشتیبانی آنان قطعاً غیر قابل دسترسی بود. مردم عزیز و وفادار ما در ابتدا به صورت نیروهای داوطلب مردمی، عشایری، نیروهای نامنظم شهید چمران و سپس به صورت بسیجی و جهاد سازندگی به عنوان رزمنده حضور فعال در جبهه داشتند. آمار رسمی حضور رزمندگان بسیجی به بیش از دو میلیون و یکصد و سی هزار نفر میرسد و بالاترین رقم شهدای جنگ تحمیلی متعلق به شهدای بسیجی به تعداد 85 هزار نفر میباشد.
گفتنی است که شهدای جهاد سازندگی به تعداد 3500 نفر میباشند که متشکل از اقشار مختلف مردم کشورمان از جمله دانشجویان، دانشآموزان، کشاورزان، کارگران، روحانیون بودند. همچنین، شهدای شاغل در بخشهای دولتی و حتی شهدای اقلیتهای ایرانی از جمله مسیحی، کلیمی و زرتشتی را میتوان نام برد. عده زیادی از مردم شریف ما هم در قالب کارهای خدماتی و پشتیبانی از جبهه ها نقش اساسی و محوری داشتند. اصولاً خانوادهها، همسران، مادران و پدران به نوعی نقش بزرگی داشتند. یکی از اهداف بمباران هوایی و موشکی صدامیان به شهرهای ایران، بخصوص در عمق کشور از جمله شهرهای بزرگی مثل تهران، شیراز، اصفهان، کرمانشاه و… شکستن روحیه مردم و فشار روحی و روانی به خانوادهها برای مخالفت با ادامه دفاع مقدس و فشار وارد کردن به دولت برای پذیرش خواستههای دشمن بوده است، که بحمدلله دشمن هیچگاه نتوانست به این هدف دست پیدا کند. در واقع، حضور مردم و پشتیبانی آنان از رزمندگان بود که حماسههای جاویدان معارف جنگ را پدید آورده است. مردم ما علاوه بر اعزام نیروهای رزمنده به جبهه ها، پشتیبانی جبهه ها را هم انجام میدادند، مثلاً رانندگان کامیون و تریلی در امر نقل و انتقال کمکهای مردمی و سایر نیازهای جبهه ها، هلال احمر و تمام پزشکان سرتاسر کشور در امر بهداشت و درمان رزمندگان، کارکنان شرکت نفت در نگهداری از تأسیسات نفتی و صدور نفت، کارکنان راهآهن جمهوری اسلامی ایران در انتقال رزمندگان، مهمات و تجهیزات به جبهه ها، خدماترسانی در پشت جبهه ها مثل تشکیل ایستگاههای صلواتی که انواع و اقسام خدمات را به رزمندگان به صورت رایگان انجام میدادند، مساجد در شهرها و روستاها نقش عمده خود را ایفا میکردند. حضور روحانیون در جبهه ها نیز آثار معنوی بسیار زیادی داشت، این عزیزان هم به عنوان مُبلّغ و هم به عنوان رزمنده در جبهه ها حضور پیدا میکردند. موارد عنوان شده شاید گوشهای از همکاری و پشتیبانی مردمیِ ملت شریف ما از جنگ و جبهه بود، که آن هم بلاشک تأثیری است که شخصیت معنوی حضرت امام بر آحاد مردم ایجاد کرده بودند و اتحاد و انسجام و یکدلی مردم و پشتیبانی آنها تا آخرین توان ثمره رهبری حضرت امام(ره) بود. در یک کلام، اگر رزمندگان شجاع ما توانستند هشت سال جنگ تحمیلی را با سربلندی پشت سر بگذارند، مرهون حضور مردم و پشتیبانی آنان و رهبری الهی حضرت امام (ره) بوده است.
توانایی و قدرت ارتش یک کشور بر اساس چه معیارهایی ارزیابی میشود؟
به طور کلی، میتوان گفت توانایی و قدرت ارتشها بر اساس کمیت و کیفیت نیروهای مسلح میباشد، که خود مقولهای بسیار گسترده است و به طور خلاصه، از پشتیبانی ملت، از سیاستها، حاکمیت، رهبری و فرماندهی کل نیروهای مسلح شکل میگیرد.
به طور کلی، کمیت و کیفیت سلاحها، کمیت و کیفیت نیروی انسانی، آموزش، انضباط، روحیه، مدیریت، فرماندهی، جایگاه مردمی، تواناییهای علمی، سرعت عمل، هوشمندی در مجموع معیارهای ارزیابی قدرت یک ارتش میباشد.
آیا نگهبانی از مرزها بر عهده سپاه پاسداران میباشد؟
کلاً نگهداری مرزها با نیروهای مرزبانی نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران میباشد، که در گذشته این وظیفه بر عهده ژاندارمری کل کشور بوده است. ولی در حال حاضر، بنا به دلایل و مسائل منطقهای، پارهای از مرزها به سپاه پاسداران سپرده شده است و پاره¬ای را هم ارتش مراقبت مینماید و قسمتی در اختیار نیروی انتظامی ج.ا.ا میباشد.
نقش ارتش در جنگ تحمیلی چقدر بوده؟ چون افکار عمومی بر این است که بسیج و سپاه نقش پررنگتری در جنگ تحمیلی داشتهاند؟
آنچه که مسلم است همه آحاد مردم عزیز ما در پیروزی در این جنگ نقش داشته¬اند. نیروهای مسلح، جهاد سازندگی و بسیاری از ارگانهای دولتی و غیردولتی در پشتیبانی از جبهه نقش داشته¬اند. مسلماً هیچ¬یک از این ارگان¬ها به تنهایی قادر به دفع این یورش همهجانبه و ظالمانه نبوده¬اند. ارتش نیز بر حسب وظیفه ذاتی خود به لحاظ تخصص نظامی، تجهیزات سنگین زمینی مانند توپ و تانک و هوانیروز، تجهیزات نیروی هوایی و نیروی دریایی که سپاه در ابتدا فاقد آن بود، نقش مهمی را ایفا نمود، بخصوص در سال اول جنگ و متوقف کردن تهاجم دشمن و زمینگیر کردن آن، و اگر این مهم اتفاق نمی¬افتاد، شاید فرصتی برای تجمع و همکاری نیروها برای دفع نیروهای اشغالگر در سال دوم و ادامه پیروزی¬ها در سال¬های بعد به دست نمی¬آمد. بنابراین، توجه داشته باشید که هیچ عملیاتی بدون حضور و یا پشتیبانی ارتش انجام نمی¬گرفت و نیروهای ارتش در تأمین فضای کشور و اقتدار سیادت دریایی و پشتیبانی هوانیروز، نیروی هوایی و پدافند هوایی توپخانه نیروی زمینی در تمام عملیاتهای دفاعی و تهاجمی، همواره در دفاع مقدس حضوری فعال داشته و درگیر جنگ بودهاند.
سپاه پاسداران و بسیج از چه زمانی توانستند به عنوان یک نیروی آموزشدیده و کارآمد و با دانش نظامی با دشمن بعثی وارد مقابله شوند.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یکی از نهادهای برآمده از انقلاب اسلامی است و تجربه جدیدی از تشکیل یک نیروی مسلح در ایران میباشد، که از دل نیروهای مردمی و داوطلب کمیته¬های انقلاب اسلامی متولد گردید و تلاش می¬کرد خلاء ازهم پاشیدگی سازمان¬های امنیتی، انتظامی و اطلاعاتی کشور را که در جریان پیروزی انقلاب ایجاد شده بود، پر کرده و با ضدانقلاب، اعم از گروههای معاند مانند مجاهدین خلق (منافقین) فدائیان خلق، حزب دموکرات، کومله و… و وابسته به رژیم ساقط شده و جریانات ضدانقلاب در داخل و خارج کشور که وابسته به اجانب بودند، مقابله نماید. ورود سپاه به صحنه رزمی به صورت عملیات چریکی و گروهی در درگیری¬های کردستان و گنبد آغاز گردید.
با آغاز جنگ تحمیلی، بسیاری از سپاهیان محلی و بومی در مناطق عملیاتی و شهرها اغلب در کنار نیروهای ارتشی و گاهی جدا به صورت گروه¬های چند نفره به مقابله با نیروهای متجاوز برخاستند. تعدادی هم از شهرهای دور و نزدیک عازم جبهه¬های مختلف می¬شدند. در این زمان، بیشتر افراد سپاهی در مناطق آشوب¬زده داخلی وارد عمل میشدند.
در آذرماه سال1358، حضرت امام(ره) طی یک سخنرانی طرح تشکیل ارتش 20 میلیونی را مطرح نمودند، که البته نیرویی جدا از سپاه پاسداران محسوب می¬گردید. در آغاز جنگ نیروهای بسیجی در اختیار و تحت کنترل فرماندهی سپاه قرار نداشتند و به صورت¬های مختلف با نیروهای ارتش و یا با سپاه همکاری می¬کردند.
نوع و ساختار و سازماندهی سپاه هم در آغاز جنگ برای دفاع و مقابله در برابر یک ارتش مجهز و متعارف و متجاوز خارجی مناسب نبود و اساساً تصوری از جنگ¬های منظم هم نداشتند. ارتش از همان ابتدا از حضور برادران سپاهی و بسیجی خود در جبهه¬ها استقبال می-کرد و تلاش داشت از شور و اشتیاق آنان برای مبارزه با ارتش متجاوز عراق به نحو بهینه و حداکثری استفاده نماید.
ارتش و برادران ارتشی در سازماندهی و آموزش برادران سپاهی و بسیجی، چه در میدان رزم و چه در اماکن آموزشی نقش مؤثری داشتند.
در چند ماه اولیه جنگ، سپاه افراد خود را در سطحی مانند گروهانهای پیاده سبک سازمان داده بود و در شناسایی¬ها و یا دستبرد به دشمن، فعالیت شجاعانه و ایثارگرانه خوبی داشتند، تا اینکه در دیماه 1359 طبق تصویب مجلس شورای اسلامی نیروی بسیج در کنترل سپاه پاسداران قرار گرفت و یگان¬های بسیج به سپاه ملحق شدند و بدین ترتیب، استعداد پرسنلی سپاه بهبود و افزایش یافت، به طوری که در عملیات الله اکبر در غرب سوسنگرد، با استعداد بیشتری در حد گردان همراه با تیپ3 لشکر92 در شمال کرخه وارد عمل شدند.
در21 خرداد1360، نیروهای سپاه با استعداد یک گردان با پشتیبانی لشکر77 خراسان در منطقه دارخوین به فرماندهی سردار رحیم صفوی وارد عمل شده و یک گردان عراقی را غافلگیر و منهدم کرد و این عملیات به نام فرمانده کل قوا خمینی روح خدا نامگذاری شد، که از نظر سپاه پاسداران، اولین عملیاتی است که سپاه به طور مستقل طرح¬ریزی، اجرا و هدایت کرده است.
در شهریور1360، آقای محسن رضایی با دریافت حکم به سمت فرمانده کل سپاه منصوب شدند. در آغاز سال دوم جنگ، سپاه با بهرهگیری از حضور رزمندگان بسیجی در کنار ارتش و در قالب سازمان گردان (حدود 15 گردان پیاده سبک) همراه لشکر77 در عملیات ثامنالائمه(ع) به نحو مؤثری شرکت کرد. فرماندهی عملیاتی سپاه را یوسف کلاهدوز قائم مقام سپاه عهده¬دار بود.
بعد از عملیات ثامن¬الائمه(ع) و انتصاب سرهنگ علی صیادشیرازی به فرماندهی نیروی زمینی، همکاری ارتش و سپاه توسعه زیادی پیدا کرد و ارتش در قالب طرح کربلا، بخشی از پادگان¬های خود را به نیروهای سپاهی و بسیجی به طور موقت اختصاص داد، تا اسکان یافته و آموزش¬های اولیه نظامی را طی نمایند و واگذاری مهمات و تجهیزات به سپاه نیز افزون گردید. در بخش ستادی، مسئولان ستادی در بخش صف و فرماندهی فرماندهان سپاهی به صورت همتاسازی در کنار فرماندهان گردان و تیپهای ارتش قرار گرفتند و با علاقه و اشتیاق بسیار تلاش نمودند هرچه سریع¬تر دانش نظامی خود را برای طراحی و اجرا و هدایت عملیات¬های آفندی بزرگ تکمیل نموده و با تجهیزات سنگین اغتنامی از قبیل تانک و توپ که از نیروهای متجاوز عراقی به غنیمت گرفته شده بود، در آموزش¬ها استفاده و کار با این تجهیزات را از نیروی زمینی فراگرفته و رسته¬های مربوطه را در سازمان خود وارد نمایند. با توجه به سازماندهی جدید سپاه و انجام عملیات-های مشترک که به صورت ادغامی با ارتش انجام می¬شد، پیروزیهای چشمگیری در جبهه به دست آمد.عراق به عنوان کشوری که چندین بار از سلاحهای شیمیایی علیه ملت خود و کشور ایران و کویت استفاده کرد، چه جریمهای شد؟ آیا غرامت و خسارتی پرداخت کرد؟
خلاصه پاسخ این است که اولاً ارتش کویت در مقابل ارتش عراق مقاومتی انجام نداد و عراق توانست حداکثر ظرف 48 ساعت کویت را به طور کامل به اشغال خود درآورد؛ لذا جنگی به آن صورت انجام نشد که عراق از سلاح شیمیایی علیه کویت استفاده کند. ثانیاً عراق در استفاده از سلاح شیمیایی در جنگ با ایران متأسفانه جریمه-ای نشد و غرامتی هم پرداخت نکرده است. جهت یادآوری خاطرنشان میسازد به دلیل خسارات ضایعات ماندگار اثرات سلاح¬های شیمیایی، هیچ کشوری مجاز به استفاده از این سلاح نمیباشد و به غیر از استفاده محدود در جنگ جهانی اول، در جنگ جهانی دوم با توجه به تلفات انسانی ده¬ها میلیونی هیچگاه طرفین از این سلاح مرگبار استفاده نکردند. اما در تشریح بیشتر در مورد عکسالعمل شورای امنیت سازمان ملل باید گفت، پس از شکایت مکرر ایران مبنی بر استفاده عراق از گازهای شیمیایی در مناطق عملیاتی و پس از یک دوره بیتفاوتی سازمان ملل، زمانی که ایران قربانیان گازهای سمی را برای درمان به بیمارستانهای اروپایی فرستاد، توجه جهانی به این جنایت صدام جلب شد. دبیر کل سازمان ملل در مارس1984 هیئت چهار نفره را به ایران اعزام کرد و با توجه به اینکه گزارش این گروه به اتفاق آرا تائید میکرد که ایران مورد حمله شیمیایی حاوی گازهای خردل و گاز اعصاب قرار گرفته است، شورای امنیت در همین تاریخ، بیانیهای را منتشر میکند که در آن استفاده از سلاحهای شیمیایی محکوم میشود. اما نکته مهم و جالب این است که در این بیانیه مشخص نمیکند که چه طرفی این جنایت را مرتکب شده است. لازم به ذکر است که در روز 27مارس عراق رسماً استفاده از سلاحهای شیمیایی را رد کرده و از دبیرکل سازمان ملل درخواست میکند به مسائل درجه دوم در این جنگ توجه نکند. این روش یک بار دیگر پس از تقریباً یک سال تکرار میشود.
مجدداً با حملات شیمیایی عراق و شکایت ایران، گروه متخصص دیگری در این باره تحقیق میکنند و بیانیه جدیدی در 25آوریل 1985 مانند بیانیه قبل، از نظر محتوا، منتشر میشود و این بار نیز بدون ذکر نام کشور استفاده کننده، کاربرد سلاح شیمیایی محکوم میشود. این روند بدون هیچ¬گونه تغییری ادامه پیدا میکند. این بیتفاوتی در حقیقت نتیجه حمایت سیاسی آمریکا و اروپاست، که مواد اولیه سلاح¬های شیمیایی را در اختیار عراق قرار میدادند.
سفیر ایران در سازمان ملل از این بابت ابراز تأسف کرده و اعلام میدارد به دلیل عدم صراحت شورای امنیت در محکومیت عراق، سبب گردیده است بیانه صادره تا سطح یک قطعنامه کامل ارتقاء نیابد و عراق همچنان به این عمل ضدانسانی خود ادامه دهد.
پس از یک هفته با شکایت مجدد ایران و پیگیری¬های وزیر امور خارجه کشورمان مبنی بر اینکه سکوت شورای امنیت، عراق را تشویق به تداوم و استفاده از این سلاح کرده است، این دور از شکایت¬های ایران برعکس گذشته نتیجهبخش می¬شود و سازمان ملل یک هیئت تحقیقی را در آوریل سال1986 جهت بررسی به ایران اعزام می¬نماید. این هیئت در گزارش خود اظهار میدارند که نیروهای عراقی در مناسبت¬های متعدد علیه نیروهای ایرانی از سلاح¬های شیمیایی استفاده کرده و بهره¬گیری از این سلاح در گذشته نیز در سطح وسیعتری انجام شده است. این بار سازمان ملل در 21مارس1986 با صراحت تداوم استفاده از سلاح شیمیایی توسط عراق را محکوم می-کند. اما در مجموع، هیچ¬گونه مجازاتی شامل حال عراق، یعنی کشور استفاده کننده از سلاحهای شیمیایی، انجام نمی¬شود و یک بار دیگر همراهی و کمک¬های همهجانبه استکبار جهانی به عراق بیش از پیش، حتی با در اختیار قرار دادن امکانات ساخت سلاح شیمیایی به اثبات میرسد.
قابل توجه است که عزیزان بدانند، نیروهای ایران به تدریج با فراهم نمودن تجهیزات مقابله با حملات شیمیایی و آموزش رزمندگان و تشکیل تیمهای رفع آلودگی، سبب کاهش تلفات گردیده و در مقابل سلاح شیمیایی با امکانات و آموزش کافی توانستند مقاومت کرده و این حربه دشمن را نیز تا حدود زیادی خنثی نمایند.آیا در عراق هم مانند ایران از نیروهای مردمی استفاده شده است؟
بله، ارتش بعث عراق از نیروهای مردمی به نام یگانهای جیشالشعبی که به صورت غیرسازمانی، ولی اجباری (افرادی که قبلاً خدمت سربازی خود را گذرانده بودند و به اجبار احضار شدند) سازماندهی شده بودند، در کنار یگانهای سازمانی خود و در کنترل فرماندهان نظامی عمل میکردند، استفاده کرد. نکته جالب توجه این است که سربازان وظیفه در یگانهای ارتش عراق تا پایان جنگ از خدمت ترخیص نشدند. این در حالی است که ارتش ایران سربازان وظیفه را به موقع ترخیص میکرد. خلاصه اینکه هرچند نیروی داوطلب مردمی همچون نیروی بسیج ایران را نداشت، ولی نیروهای غیرسازمانی به نام جیش-الشعبی داشت، که اجباری بود و در سازمان رزم عراق به کار گرفته میشد.
آیا عراق در دستیابی به اهداف اولیه خود موفق بود؟ اگر خیر دلایل عدم موفقیت چه بود؟
ارتش عراق در تجاوز به ایران به رغم پیشروی در سه بخش شمالی، میانی و جنوبی، هرچند توانست به قسمتهایی از سرزمین ما دست پیدا کند، ولی هیچگاه موفق نشد به اهداف اولیه از پیش تعیین شده خود برسد. در محور جنوب، عراق در نظر داشت شهرهای خرمشهر، آبادان، اهواز، سوسنگرد، حمیدیه، اندیمشک و دزفول را تصرف نماید، که بجز تصرف بخش غربی خرمشهر به اهداف دیگری دست پیدا نکرد، بخصوص در منطقه شوش و اندیمشک پشت رودخانه کرخه متوقف شد و از دستیابی به اندیمشک و دزفول، که در واقع گلوگاه ورودی به استان خوزستان میباشد، ناکام ماند و در حالی که از سمت بستان در نظر داشت با عبور از سوسنگرد و حمیدیه با لشکرهای خود در اهواز الحاق انجام دهد، موفق نشد. در محور میانی نیز نتوانست به سر پل ذهاب دست پیدا کند. همچنین، در محور شمالی نیز به اهدافش نرسید. در حقیقت، عراق در راهبرد جنگ برقآسا و سریع به همه اهداف خود نرسید.
اما دلایل عدم موفقیت ارتش عراق چه بود؟ بدون هرگونه تعصب باید گفت تلاش شجاعانه نیروهای سهگانه ارتش، اعم از نیروی هوایی که از همان روز اول جنگ با پرواز 12 فروندی و در روز دوم با پرواز 141 فروند هواپیما و حمله به پایگاههای هوایی دشمن و همچنین، بمباران مکرر نیروهای زمینی دشمن که در حال پیشروی بودند، توانست تلفات و ضایعات سنگینی به تجهیزات و افراد دشمن وارد کند. نیروی دریایی با پشتیبانی هوایی نیروی هوایی، با ایستادگی در مقابل هجوم ناوهای عراق و مسلط شدن به دریا و از بین بردن دو سوم نیروی دریایی دشمن، بعد از حدود 2 ماه از حمله اولیه عراق باعث شد نیروی دریایی عراق تقریباً منهدم گردد، به گونهای که دیگر تا پایان جنگ قادر به رویارویی با نیروی دریایی ایران نبود؛ و رزمندگان نیروی زمینی ارتش که در خطوط مقدم جبهه با دشمن روبرو شده بودند با فداکاری، شجاعت و ایثار و با استفاده از آتشهای انبوه و سنگین توپخانه و بالگردهای هوانیروز توانستند ضربات مهلکی را به دشمن وارد کنند، به طوریکه در بسیاری از محورها حرکت تهاجمی دشمن را متوقف کرده و جلو پیشروی اولیه آنان را بگیرند. بعد از مرحله توقف دشمن، یگانهای رزمی نیروی زمینی ارتش با گسترش در بیش از 1000 کیلومتر از خطوط مقدم مرزی به رغم مشکلات و محدودیتهای فراوان، توانستند خطوط پدافندی مستحکمی را در مقابل دشمن ایجاد کنند. به طوریکه بعد از تهاجم روزهای اول ارتش دشمن، هیچگاه امکان کوچکترین عملیات آفندی را پیدا نکرد و در نهایت، نیروهای خودی توانستند شرایط را برای عملیات آفندی بعدی مهیا سازند. البته باید گفت که حمایتهای مردمی در پشتیبانی از ارتش که بسیار روحیهساز و روحیهبخش بوده، عزم و توان رزمندگان را چندین برابر کرده بود، به طوری که برای دشمن باورکردنی نبود که در این زمان کوتاه، ارتش ایران بتواند جلو یورش سیلآسای آنان را بگیرد. صدام که تصور میکردند ارتش ایران از هم پاشیده و توان دفاع از کشور را ندارد، با این مقاومت و ازخودگذشتگی که همراه با پشتیبانی و حمایتهای حضرت امام(ره) فرمانده کل قوا و هدایت و رهبری ایشان و در نهایت، پشتیبانیهای مردمی و مسئولین نظام همراه بود، خیلی زود متوجه اشتباه خود شد و در مرحله بعدی راهبرد خود، یعنی تصمیم به تثبیت سرزمینهای اشغالشده نیز موفق نبود، زیرا عملیاتهای آفندی سال دوم جنگ که به آزادسازی بسیاری از سرزمینهای اشغالی منجر شد، این راهبرد (تثبیت اشغال) صدام را نیز به شکست منجر کرد.
صدام در ظاهر علت اصلی جنگ را چه بیان کرد و از طرفی غرض اصلی او چه بوده و در این میان واکنش جامعه جهانی چگونه بود؟
اگر نگاهی گذرا به اتفاقاتی که از شروع نهضت اسلامی مردم ایران تا پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی داشته باشیم و رفتار و برخوردهای دولت بعث عراق را مورد بررسی قرار دهیم، خیلی زود به نیت صدام و پاسخ سوال شما میرسیم، که به چند مورد آن به صورت فهرستوار اشاره میشود:
- در تنگنا قرار دادن امام خمینی(ره) در عراق، که در نهایت منجر به مهاجرت حضرت امام(ره)از عراق شد.
- تشکیل قرارگاه اطلاعاتی و عملیاتی بصره، سه ماه قبل پیروزی انقلاب اسلامیبه منظور تحت نظر داشتن اوضاع ایران و ارتباط با عناصر مخالف نهضت اسلامی.
- تقویت عناصر احزاب دموکرات و کوموله از نظر واگذاری سلاح و تجهیزات و پشتیبانیهای مالی و لجستیکی و ایجاد آشوب در مناطقی از آذربایجان غربیو کردستان و ایجاد ناامنی در این مناطق، پس از یک هفته بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که عملاً بخشی از قوای مسلح ایران در این منطقه درگیر میشوند.
- اخراج ایرانیان و عراقیهای ایرانی تبار و ضبط اموال و داراییهای آنها.
- فشار شدید بر حوزه علمیه نجف و شهادت تعدادی از علمای طرفدار حضرت امام(ره)از جمله آیتالله سید محمدباقر صدر و آیتالله حکیم.
- حمایت و کمک به گروههای معاند داخلی از جمله گروه منافقین.
- فراخوان سفرای دو کشور.
و دهها اقدام خصمانه دیگر که نشان میداد اصولاً حزب بعث تفکرات ضدشیعی و ضدایرانی داشته و ایران اسلامی را تهدیدی جدی برای بقای خود میدانسته است.
صدام حسین در پی اقدامات خود و برنامهریزی برای یک رویارویی با انقلاب اسلامی ایران در تیرماه 1358 حسنالبکر رئیس جمهوری عراق را به بهانه ناتوانی کنار زده و خودش به عنوان رئیس جمهور قدرت کامل رهبری عراق را به دست میگیرد و در پی این جابجایی، دست به یک تصفیه درون حزبی زده و مخالفان را از سر راه برمیدارد.
در ادامه، میتوان گفت قطع رابطه آمریکا و ایران در اوایل سال 1359 این توهم را برای صدام به وجود میآورد که چون ایران از حوزه قدرت و نفوذ آمریکا جدا شده، از نظر سیاسی و نظامی به شدت ضعیف شده است و قدرت مقابله را نخواهد داشت و تغییر نظام در ایران فرصت مناسبی است که بتواند حتی با استفاده از زور هم شده قرارداد 1975 الجزایر را ملغی کند و دوباره به حاکمیت کامل اروندرود برسد، که این عمل و غلبه بر ایران، باعث رشد بسیار زیاد و دهها فرصت و امتیاز از این قدرتنمایی خواهد شد.
البته باید به نکته دیگری نیز اشاره کرد که با روشن شدن مداخلههای رژیم عراق در امور داخلی ایران دولت ایران هم میکوشید از هر فرصتی بر کاهش تنش و حل اختلافات بهره ببرد، و به یک مورد آن اشاره میشود که وزیر خارجه ایران در دولت موقت آقای دکتر ابراهیم یزدی در حاشیه اجلاس غیرمتعهدها در شهریورماه سال 58، دیداری با صدام حسین و آقای صلاح عمرعلی نماینده وقت عراق در سازمان ملل برگزار کرده و مذاکراتی انجام میدهد که آقای صلاح عمرعلی بعدها و بعد از سقوط صدام، طی مصاحبه تلویزیونی با شبکه الجزیره، اعلام میکند صدام در پاسخ به سوال من در مورد نتیجه مذاکره گفت: چه صلحی؟ چه مشکلی بین ما و ایران حل شد؟ ای صلاح، این مسئله یک فرصت است که شاید در یک قرن یک بار اتفاق میافتد. ایرانیها اهواز را از ما گرفتند، شطالعرب را از ما گرفتند، طبعاً حالا فرصت برای ما دست داده است. در حالی که کشورشان از هم پاشیده است. ارتش آنها از هم گسیخته شده و نیروهایشان پراکنده گشته است. بین خودشان جنگ و دعوا است. گروهی، گروهی دیگر را میکشند پس الآن این فرصت تاریخی ما است تا بتوانیم تمام حقوقمان را به طور کامل بازگردانیم.
و بد نیست عزیزان از دیدگاه وزیر خارجه عراق نیز مطلع باشند:
طارق عزیز وزیر امور خارجه عراق در تابستان 1359 اظهار میدارد امروز ارتش ایران از هم پاشیده است. وجود پنج ایران کوچکتر، بهتر از یک ایران واحد خواهد بود. ما از شورش ملتهای ایران پشتیبانی خواهیم کرد و سعی خود را متوجه تجزیه ایران خواهیم نمود.
پس مهمترین هدف و غرض صدام در شروع جنگ که به اَشکال مختلف از سوی سردمداران بعثی مطرح میشد، به طور خلاصه سرنگونی نظام جمهوری اسلامی، تجزیه و تضعیف ایران بود که تضاد ایدئولوژیک با رژیم بعثی داشت. مصاحبه صدام با خبرنگاران در شروع جنگ که گفته بود ادامه مصاحبه یک هفته بعد در تهران، کاملاً نشاندهنده افکار و ایدههای دشمن میباشد. اما اهداف فرعی و حداقلی صدام را به شرح ذیل میتوان بیان کرد:
- تغییر در قرارداد مرزی 1975 و دسترسی به ساحل اروندو سواحل بیشتر در خلیج فارس.
- جداسازی خوزستاناز ایرانبه عنوان یک کشور مستقل یا یکی از استانهای عراق.
- ابراز قدرت در جهان عرب و منطقه خاورمیانه به عنوان رهبر جهان عرب و اعلام عراق به عنوان قدرتمندترین کشور منطقه (جانشین کشور مصر در جهان عرب) که قادر شده کشور بزرگ و نیرومند ایرانرا به زانو درآورد و در واقع، ژاندارم منطقه شدن (البته به زعم صدامبا آزادسازی جزایر سهگانه ایرانی ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک میتوانست به این مهم دست پیدا کند).
اما واکنش جامعه جهانی به این تعرض در ابتدا سکوت و نادیده گرفتن تجاوز عراق تحت عنوان بیطرفی در جنگ بود و بعدها حمایت پنهان و آشکار از عراق از نظر اقتصادی، سیاسی، نظامی و حتی پشتیبانیهای روانی و تشویقی، البته بجز چند کشور بسیار معدود عربی (سوریه و لیبی).
البته در ظاهر، همانطور که در قبل گفتیم، صدام دفاع در مقابل تهاجم ایران و پس گرفتن جزایر سهگانه عربی یعنی مبارزه با ظالم را هم مطرح میکرد و همینطور به ظاهر ادعا داشت در قرارداد 1975 به عراق ظلم شده، یا اینکه ایران قرارداد1975 را در مواردی نقض کرده و اعتبار ندارد و ما سرزمینهای اشغالشده عراق را میخواهیم آزاد کنیم.
لطفاً در مورد 1000 تانک چیفتن که از انگلستان خریداری شده بود، ولی در جنگ ما کمتر از آن در کتابها و سخنرانیها میبینیم، بفرمائید. چون گفته میشود که ما با کمبود نیروی زرهی مواجه بودیم.
ایران تانکهای چیفتن را از انگلستان خریداری کرده بود. این تانکها که در لشکر92 زرهی اهواز و تعدادی از گردانهای زرهی سایر لشکرها به کار گرفته شده بود، در عمل، اشکالاتی در گیربکس آن مشاهده شد، که نیاز به تقویت داشت؛ لذا در پارت دوم، قرارداد خرید 1000 دستگاه تانک جدید بسته شد و قرار بود موتور و گیربکس تانک تغییر کرده و مطابق شرایط زمین و آب و هوای ایران ساخته شود. این سفارش داده شد و تانک چیفتن جدید به نام چلنجر که نام ایرانی آن به نام شیر ایران نامیده میشد، ساخته شد و آماده تحویل گردید. در اواخر دوران رژیم سابق، با لغو پارهای از قراردادهای تسلیحاتی ایران با غرب، این قرارداد نیز لغو گردید، لذا هیچگاه این تانکها وارد ایران نشد و خودمان این قرارداد را لغو کردیم و ظاهراً به کشور اردن و عربستان فروخته شد. مسلماً اگر این تانکها که با توجه به تقویت موتور و گیربکس مطابق شرایط آب و هوای ایران ساخته شده بود، در اختیار ارتش ایران قرار میگرفت، میتوانست نقش خوبی در عملیات داشته باشد.
چرا ادامه جنگ بعد از پسگیری خرمشهر آسیبشناسی نمیشود؟
کتابهای متعددی تحت عنوان جنگ ایران و عراق با تجزیه و تحلیل جنگ ایران و عراق، هم از سوی ارتش و سپاه و هم از سوی سایر نویسندگان و کارشناسان داخلی و خارجی به آسیبشناسی جنگ پرداخته و آن را به رشته تحریر درآوردهاند، ولی آنچه که باید در این نوشتهها به آن توجه کرد، این است که این نقطه نظرات، نظریههای شخصی نویسندگان و نظریهپردازان محسوب میشود، در حالی که مهمترین مسئله این است که باید به شرایط خاص زمان و مکان توجه کرد و تصمیمات مسئولین را در آن لحظه حساس سنجید. در فضای آن روز چند گزینه وجود داشت که به شرح زیر به آن پرداخته میشود:
1- ما از نظر روانی، بعد از آزادسازی خرمشهر خود را بسیار قویتر از دشمن تصور میکردیم، زیرا در مدت بسیار کوتاهی (حدود 2 ماه) توانسته بودیم دو عملیات بزرگ فتحالمبین و بیتالمقدس را با پیروزی کامل به انجام برسانیم و بیشترین سرزمینهایمان را از اشغال خارج کنیم و دشمن را مجبور کنیم مقداری از سرزمینها را نیز خودش رها کرده و عقبنشینی کند. لطمه بزرگی به ماشین جنگی دشمن خورده بود. با این روحیه تهاجمی که رزمندگان ما پیدا کرده بودند و حس برتری بر دشمن، توقف جنگ نمیتوانست مورد پذیرش افکار عمومی قرار بگیرد. همه جا صحبت از احقاق حق از کشور متجاوز بود.
2- جامعه بینالملل و رأس آن شورای امنیت سازمان ملل هیچگاه به طور جدی و عادلانه وارد قضیه نشده و اقدام مناسبی که منطبق با عدالت و گرفتن حق مظلوم باشد، انجام نداده بود.
3- هنوز بیش از 2000 کیلومترمربع از خاک ایران (مانند نفتشهر، قصرشیرین، قسمتی از نوار مرزی شمالغرب، قسمتی از شلمچه و…) همچنان در تصرف ارتش عراق قرار داشت.
4- صدام روی مواضع اولیه خود در حمله به ایران همچنان ایستاده بود و از قبول مجدد قرارداد 1975 که آن را پاره کرده بود و قبول نداشت هیچ صحبتی نمیکرد. در حالی که ما حاکمیت مفاد این قرارداد را خواستار بودیم.
5- اصولاً لفظ صلح هیچگاه بیان نمیشد و صدام فقط قبول آتشبس و شروع مذاکرات را مطرح میکرد و مصوبات شورای امنیت سازمان ملل هم همین را میگفت.
6- نگرانی بسیار شدید دیگری هم در ذهن مسئولین تصمیم گیرنده ادامه جنگ و یا مذاکره با صدام وجود داشت، که اگر فرض کنیم بعد از فتح خرمشهر آتشبس را بپذیریم و وارد مذاکره شویم (که باید اشاره کرد اصولاً افکار عمومی این راهکار را نمیپذیرفت) و صدام همچنان در موضع قدرت قرار داشت، آیا به نتیجه مطلوب میرسیدیم و آیا میتوانستیم اطمینان کنیم که مهاجران به شهرهای خود برگردند و بازسازی شهرهای مرزی را شروع کنیم؟ آیا شمشیر زورگویی و تجاوز را همیشه بالای سر خود احساس نمیکردیم؟ واقعاً با توجه به حمایتهای سیاسی، نظامی و تسلیحاتی که از صدام میشد و در سؤالات قبلی نیز به آن اشاره شده است، با توجه به اینکه ابزار جنگی صدام در بخش نیروی زمینی و نیروی هوایی بیش از شروع جنگ شده بود، آیا بدون دادن امتیازی به صدام و با مذاکره میتوانستیم به خواستههای خود برسیم؟
7- آیا ایران نباید با فرصت مذاکرهای که به صدام میداد، نگران بازسازی ارتش عراق و تهاجمی دیگر و حمله مجدد احتمالی علیه ایران میبود و نباید به وعدهها و گفتههای صدام در برقراری آتشبس و متارکه جنگ شک میکرد؟ کما اینکه دیدیم حتی پس از پذیرش قطعنامه از سوی ایران در تاریخ 31/4/67 باز ارتش صدام به مناطق گستردهای از مرزهای کشورمان حمله کرد و چیزی نمانده بود مجدداً خرمشهر را تصرف کند.
8- و در ادامه این بحث، اگر در زمان پذیرش قطعنامه از سوی ایران سناریو حمله صدام به کویت هم پیش نمیآمد و تا امروز همچنان در قدرت باقی بود و به ما و دیگران چنگ و دندان نشان میداد، آیا این وضعیت به نفع ما میشد؟
9- مطالب گفته شده و دهها سؤال دیگر در آن مقطع مسائلی بود که ذهن مسئولین جنگ را به خود مشغول کرده بود و در نهایت، به این تصمیم رسیدند که به منظور احقاق حقوق حقه ایران همچنان پایداری و استقامت کنند. تصمیمات اتخاذشده در واقع یک راهبرد سیاسی نظامی جمهوری اسلامی ایران بود برای رسیدن به حقوق خود.
به چه علت عراق ایران را آغازگر جنگ معرفی میکرد؟ استدلال و دلایل آنها چه بوده؟
عراق برای توجیه افکار عمومی دنیا برای آغاز جنگ خود با ایران باید اسناد و دلایلی میساخت، ولی تمام ادعاهای عراق در ارتباط با اینکه ایران آغازکننده جنگ بوده یک ادعای واهی بود، مثلاً عراق به بهانه واهی اینکه ایران شیعیان کشورش را به انقلاب در کشور تحریک میکند و یا به پاسگاه های مرزی آسیب میرساند، درصدد بود تا پاسخ های مرزی ایران که در مقابل حملات ارتش عراق انجام میشد را ثبت و به عنوان سند تجاوز ارائه نماید. مسلماً عراق به خاطر پیامدهای منفی که آغازکننده جنگ از نظر جامعه جهانی دارد، هرگز نمیخواست بپذیرد که آغازکننده جنگ با ایران بوده، ولی یک سازمان بیطرف بینالمللی میتواند تعیین کند و تشخیص بدهد که چه کسی آغاز کننده جنگ بود که در پایان جنگ، سازمان ملل با بررسی که انجام داد این کار را کرد و عراق را متجاوز شناخت و اعلام کرده است.
چرا با وجود کمک 30 میلیارد دلاری کویت به عراق در جنگ با ایران، بعد از اتمام جنگ، صدام به کویت حمله کرد؟
ادعای ارضی عراق نسبت به کویت ادعایی دیرینه است و فقط به زمان صدام مربوط نمیشود، در گذشته هم این ادعا بوده و سایر زمامداران عراق هر موقع قدرتی پیدا میکردند در این مورد تلاشی انجام می¬دادند. اقدام صدام در حمله به کویت با وجود اینکه کویت در طول جنگ تحمیلی همه¬گونه حمایت مالی، سیاسی، نظامی را از عراق انجام می-داد، دلایل متعددی دارد، از جمله اینکه در پایان جنگ، وضع اقتصادی عراق به شدت خراب شده بود و گفته می¬شد که کویت ادعای گرفتن پول¬های خود را داشت، در صورتی¬ که عراق نه تنها قادر به پس دادن بدهی¬های خود نبود، بلکه نیاز به کمکهای جدید مالی نیز داشت. صدام با عدم موفقیت در جنگ با ایران توسط مردم عراق و حتی ارتش عراق و سایر کشورهای کمککننده زیر سوال رفته بود و بدین ترتیب، در صدد بود با یک قدرتنمایی نظامی در منطقه برای خودش و ارتش بعثی اعاده حیثیت بکند. از طرفی هم بزرگ شدن بیش از حد ارتش عراق و هزینه¬هایی که این ارتش دربرداشت، مسئله-ای سوال برانگیز بود. موارد مطرح شده فوق از دلایل حمله عراق به کویت بود، که احتمالاً دلایل پنهان و آشکار دیگری هم داشته است، ولی در نهایت، این اقدام تجاوزکارانه صدام با سرنگونی رژیم بعثی عراق خاتمه پیدا کرد و صدام بعد از شکست در اهدافش در ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی، جدا کردن خوزستان و گرفتن جزایر سه¬گانه برای اعراب دیگر چهره فاتح را نداشت و از این نظر نیز تحت فشار بود و باید حرکتی انجام می¬داد تا دست¬نیافتنیها در جنگ تحمیلی را در جای دیگری به دست آورد تا توجیهی برای افکار عمومی کشور خود داشته باشد. از طرفی، یکی از اهداف کویت در کمک مالی به عراق سیر کردن اشتهای او برای عدم تجاوز به کویت بود و در حقیقت، باج میداد تا در امان بماند، که عملاً چنین چیزی اتفاق نیفتاد و ترس از چیزی که نگرانش بود به واقعیت تبدیل شد و این حرکت انتحاری صدام نیز منجر به سرنگونی خود او و از هم پاشیدن حکومت بعث و اشغال کشورش گردید.
چرا خرمشهر و دزفول بیش از دیگر شهرها بمباران شد و بیشتر مورد حمله موشکی قرار گرفت؟
در ابتدا باید خاطرنشان کرد که شهرهای بانه و پیرانشهر بیشترین بمباران هوایی را داشتند، به طوری ¬که این دو شهر به میدان تیر آموزش خلبانان عراقی مشهور شده بود، همین¬طور جزیره خارک به تعداد روزهای جنگ بمباران هوایی شد.
در مورد هدف قرار گرفتن شهرهای خرمشهر، آبادان، دزفول و اندیمشک باید گفت از اهداف اصلی عراق گرفتن این دو منطقه (شمال و جنوب استان خوزستان) جهت مسلط شدن به ساحل اروندرود و دسترسی بیشتر به ساحل خلیج فارس بود، تا اعلام کند که ایران ساحلی در کنار اروندرود ندارد که ادعای آن را می¬کند و از طرفی، علت بمباران دزفول و اندیمشک هم این بود که این دو شهر در واقع دهانه ورودی استان خوزستان می¬باشند و اگر به¬ دست عراق می¬افتادند، کلاً راه زمینی به این استان قطع می¬شد. البته نیت پلید دیگر صدام در بمباران این شهرها و سایر شهرهای ایران این بود که مردم، شهرها را ترک کنند و آواره شوند و فشار بر دولت بیشتر وارد شود تا تن به خواسته¬های دولت عراق بدهد، ولی مردم مؤمن و شجاع کشورمان با مقاومت و شجاعت بی¬نظیر خود این ترفند صدام را نیز خنثی کردند. از طرفی، با توجه به برد سلاح¬های توپخانه و موشکی عراق، آسیب رساندن به شهرهای دزفول و اندیمشک سادهتر بود، ضمن اینکه وجود پایگاه هوایی دزفول و پادگانهای نیروی زمینی در کنار این دو شهر و از بین بردن یا آسیب رساندن به آنها از دیگر اهداف صدام به شمار می¬رفت.اگر ما شعار مرگ بر غرب و شرق نمیدادیم باز هم شرق و غرب از عراق حمایت میکردند؟
باید دقت داشته باشید که بحث شعار تنها مطرح نیست، بلکه بحث این است که رفتار و عملکرد ما مطابق با میل و خواسته آنها باید می-بود. آنها میخواستند همانند گذشته سیاستهای اقتصادی، اجتماعی، نظامی و دیپلماسی ما و آنچه که اصول و راهبرد یک کشور را میسازد، برابر میل و خواسته آنها باشد، در صورتی که مردم ایران با انقلاب خود میخواستند که این روش را ادامه ندهند و بر اساس آرمانهای انقلابی خود عمل کنند، لذا علت مخالفت آنها این بود که آرمانهای انقلابی ملت ایران با خواستههای آنان برای ادامه استثمار و زیر سلطه قرار دادن جور در نمیآمد.
با توجه به اینکه به صراحت از سوی عراق اعلام شده بود که هدف آنها گرفتن استان خوزستان است، چرا دولت ایران تصمیم گرفت که جبهه جنگ را به شمال عراق که اکثراً کردنشین بودند و بعثی نبودند و در صورت سقوط برای صدام اهمیتی نداشتند عوض کند؟ آیا این تصمیم اشتباه بود؟
جداسازی خوزستان از اهداف اولیه جنگ عراق علیه ایران بود که با مقاومت رزمندگان اسلام بعد از انجام عملیات¬های بزرگ چهارگانه در سال دوم جنگ، بخصوص آزادسازی خرمشهر کاملاً شکست خورد و از ذهن سردمداران بعثی عراق پاک شد؛ و اما تغییر جبهه اصلی از جنوب به شمال کشور در سال هفتم جنگ اتفاق افتاد و در راستای تحقق سریع¬تر راهبرد جمهوری اسلامی ایران برای رسیدن به اهداف تنبیه متجاوز و تحمیل اراده بر دشمن صورت گرفت و در این شرایط، عمدتاً کردهای عراقی معارض، بخصوص دو نیروی بزرگ بارزانی و طالبانی که به دنبال خودمختاری بخش کردنشین عراق بودند و معارض با حکومت صدام، این زمینه فکری را فراهم می¬کرد که در این منطقه اگر نیروهای ایرانی عمل کنند، زودتر به نتیجه خواهند رسید. البته به نظر بعضی از کارشناسان، کشاندن جنگ در سالهای آخر به جبهه شمال¬غرب اشتباه بوده و سبب شکست¬های ما در جنوب گردیده است.
آیا هجوم به شهر بصره و جنگ برای گرفتن کشور همسایه در تضاد با آرمان های کشورمان، مبنی بر اینکه کشور ما هیچ گاه به کشوری تهاجم نمی کند، در تضاد نیست؟
یکی از اصول پذیرفته شده کشور ما این است که ما هیچ¬گاه به کشوری تهاجم و تجاوز نخواهیم کرد و این مسئله همچنان به عنوان دکترین نظامی جمهوری اسلامی ایران مطرح بوده و پا برجاست. البته نباید با شرایطی که در جنگ تحمیلی برای کشور ما پیش آمد اشتباه کرد. همانگونه که در سوالات قبلی بیان شد، ما هیچ¬گاه قصد تصرف شهر بصره و نگه داشتن آن ¬را نداشتیم و این عملیات یک هدف کلان نظامی را در جهت اهداف کلی نظام دنبال نمی¬کرد، بلکه تصمیمی بود که در رده عالی نظامی کشور و در راستای اهداف عالی کشور اتخاذ شده بود. ضمن اینکه ما برای اینکه در منطقه¬ای مناسب بتوانیم پدافند نماییم، بالإجبار باید به هدفهایی در خاک عراق دست مییافتیم. به عبارت دیگر، هدف ما نه تسخیر بصره، بلکه کنترل شهر بصره بود، تا ابزار فشاری باشد بر صدام تا به خواسته¬های بحق ایران و ترک کامل کشور اسلامی و پذیرش مجدد قرارداد 1975 مجبور شود و دفاع مقدس درس عبرتی برای تفکرات تجاوزگرانه دیگران شود.
چرا اکثر کشورهای دنیا دست به دست یکدیگر و متحد، خواهان براندازی جمهوری اسلامی ایران بودند؟ مگر ایران به دنیا چه خیانتی کرده بود؟
جمهوری اسلامی ایران بر مبنای آرمان¬های انقلابی خود مسائل جدیدی از جمله استقلال و عدم وابستگی را در دنیا مطرح کرده بود که با منافع و مصالح غرب و شرق همخوانی نداشت. در واقع، می¬توان گفت تضاد و چالش بین آرمان¬های انقلاب اسلامی با منافع غرب و شرق و متحدان و همفکران آنها به وجود آمده بود و قدرت¬ها نمیخواستند این تفکر و ایدئولوژی جدید به سایر کشورها نفوذ کند و با بیداری مردم کشورها به منافع آنها لطمه وارد شود.
ایران از خدمت نوکرانه به آمریکا، تأمین منافع آمریکا در ایران و منطقه، ژاندارمی منطقه برای آمریکا و از دوستی با غده سرطانی صهیونیست و از طرفی، از زیر بار رفتن قدرت کمونیستی شوروی خارج شده بود و اینها هیچ کدام به نفع استکبار شرق و غرب نبود.
متأسفانه همواره شاهد آن هستیم بسیاری از کشورها بنا به دلایل مختلف و گاه نیز علیرغم میل باطنی خود، بالإجبار از سیاستهای قدرتهای بزرگ حمایت میکنند و به نوعی دنیا، بخصوص قبل از فروپاشی شوروی، دقیقاً به دو بلوک غرب و شرق تقسیم شده بود و هریک از دو قدرت متحدانی داشتند و توانسته بودند کشورها را با خود همسو و همراه کنند.
البته باید به ضعف فعالیت¬های سیاسی و دیپلماسی کشور در اوایل انقلاب به دلیل عدم قوام دستگاه دیپلماسی کشور نیز اشاره کرد. می-دانیم دیپلماسی ابزار اجرای سیاست خارجی هر کشور می¬باشد. در اوایل انقلاب به دلیل تعدد الگوها و چندگانگی رفتار و جهت¬گیری¬های سیاست خارجی، فرآیند سیاستگذاری خارجی کشور کاهش پیدا کرده بود.با توجه به آمار تسلیحات کم ارتش ایران در پایان جنگ، علیالخصوص نسبت به تعداد جنگافزارهای عراق، آیا نمیتوان گفت که آتشبس به نفع ایران بوده و در صورت ادامه جنگ آینده خوبی در انتظارمان نبود؟
این مطلب صحیح است که به دلیل تحریم¬های تسلیحاتی، نیروهای رزمنده ایران با محدودیت¬های زیادی از نظر ابزار جنگی روبرو بودند و از طرف دیگر واگذاری بیدریغ سلاح و جنگ¬افزارهای مختلف به عراق آمار تسلیحات ارتش بعث را بالا برده بود. لیکن تداوم جنگ برای ارتش بعث و کسب پیروزی با استفاده از سلاح¬های فراوان موجود برای نیروهای ارتش بعث که هشت سال روحیه شجاعت، سخت¬کوشی، ایثار و فداکاری رزمندگان اسلام را در عملیات¬های مختلف تجربه کرده بودند، کار سهل و آسانی نبود و باید دانست که ابزار جنگی همیشه حرف اول را نخواهد زد و مسئله بعد اینکه ایران تنها آتش¬بس را نپذیرفته بود، بلکه قطعنامه 598 را پذیرفته بود که خواسته¬های ایران در آن تا حدود زیادی لحاظ شده بود و ضرورتاً آتش¬بس را هم که یکی از بندهای قطعنامه بود پذیرفت.
بهرحال، گروهی از کارشناسان سیاسی و نظامی در آن زمان و هم اکنون هم معتقدند که پذیرش قطعنامه در آن زمان به نفع ایران بوده است.توجیه عراق در خصوص اینکه اروندرود و اهواز جزء عراق و از آن ملت عراق است چه بود؟
عراق هیچ دلیل قانع¬کننده¬ای از دیدگاه تاریخی، جغرافیایی و حتی منطقی از نظر روابط بینالملل برای حمله به ایران نداشت. در مورد اروندرود باید اشاره کرد از نظر حقوق بینالملل حدود و مرز کشورها در رودخانههای مرزی کاملاً مشخص و گویا میباشد و آن عمیقترین نقطه رودخانه به نام خط تالوگ مرز دو کشور میباشد. قرارداد 1975 بین دو کشور نیز تأکید بر این واقعیت حقوقی و پذیرفته شده جهانی داشته، که مورد تأیید دو کشور قرار گرفته است.
اما در خصوص توجیه عراق در تصرف اهواز و در واقع استان خوزستان که اشاره کردید و خوشبختانه با پایداری و مقاومت رزمندگان اسلام هیچگاه تحقق پیدا نکرد، لازم است این توضیح داده شود که اکثر مردم این استان هموطنان عربزبان ما هستند، بر اساس یک تفکر ناسیونالیستی حزب بعث عراق ادعا کرده بود استان خوزستان به دلیل عربزبان بودن یا باید جزو استانهای عراق باشد و یا یک کشور مستقل و هنگامی که بخشی از استان خوزستان را به تصرف خود در آورده بود شروع به تغییر نام شهرهای آن کرد، از جمله استان خوزستان به عربستان، اهواز به الاحواز و خرمشهر را به محمره تغییر داده و نقشه جدید به چاپ رسانده بود و در حمله به کویت و اشغال این کشور عربی ادعای صدام این بود که کویت یکی از استان-های عراق بوده و باید به خاک این کشور برگردد.
در هر صورت، میتوان گفت عراق صرفاً یک ادعای واهی را مطرح میکرد و نیّت اصلی حمله به ایران دلایل دیگری داشت که در سؤالات قبل به آن اشاره شده است.حمله اسرائیل به پایگاه اتمی عراق با موضوع همپیمانی عراق با آمریکا و اسرائیل تناقض دارد. لطفاً توضیح دهید.
در ابتدا بهتر است بگوییم که بین آمریکا و عراق بحث همپیمانی مطرح نبوده است، بلکه جنگ عراق و ایران چون در راستای اهداف آمریکا (نابودی انقلاب اسلامی ایران) بود، با چراغ سبز آمریکا مواجه شد و عراق مورد پشتیبانی همهجانبه آمریکا قرار گرفت. از طرفی، از آنجایی که امنیت رژیم اشغالگر قدس برای آمریکا در تقدم اول سیاست خارجی آمریکا میباشد، لذا هماهنگی و توافق اسرائیل با آمریکا برای حمله به این نیروگاه با توجه به تهدیدی که در آینده ممکن بود برای رژیم صهیونیستی دربرداشته باشد، چیز بعیدی به نظر نمیرسد
چه شد که جنگ شد و چرا حالا دوستی؟
هرچند در سوالات مختلف درخصوص دلایل شروع جنگ، چگونگی شروع جنگ، نیت و اهداف صدام از شروع جنگ تحمیلی پاسخ داده شده است، ولی به طور خلاصه اینکه برابر نظر محققان و پژوهشگران زیادی که در این باره بررسی کردهاند، ریشههای جنگ عراق و ایران به گذشتههای دور تاریخ بازمیگردد، یعنی اختلافاتی که از زمان عثمانی بین دو کشور وجود داشته است.
اما شرایط خاص ایران بعد از انقلاب، بخصوص جلوگیری از نفوذ ایدئولوژی اسلامی ایران به کشور عراق و سایر کشورهای منطقه، که مسلماً قدرتهای بزرگ از آن حمایت و پشتیبانی میکردند و کمکهای مادی و تسلیحاتی و سیاسی زیادی را عملاً در طول جنگ به صدام کردند و با توجه به روابط سرد ایران و آمریکا که روز به روز هم عمیقتر میشد، عراق را مطمئن کرده بود که ایران از حوزه کشورهای بلوک غرب و طرفدار آمریکا فاصله گرفته و در صورت رویارویی با ایران، با تهدیدی از سوی آمریکا مواجه نخواهد شد و از طرف دیگر، بلندپروازیهای صدام، جاهطلبی، خشونتگرایی و برتریجویی شخصی که ناشی از خصوصیات فردی وی بوده است را میتوان از عوامل مهم شروع جنگ نام برد، که به بهانه اختلافات مرزی و لغو یکطرفه قرارداد 1975، معتقد بود در انعقاد این قرارداد تحقیر شده است و با طرح بازپسگیری جزایر سهگانه ایرانی در خلیج فارس به اصطلاح به دنبال گرفتن حق و حقوق ملت عرب نیز بود و با پشتیبانی نزدیک کشورهای مرتجع منطقه، جنگ را در آن شرایط حساس اوایل انقلاب بر ما تحمیل کرد.
اما بخش دوم سوال یعنی حالا چرا دوستی؟ به طور خلاصه باید گفت اولاً با توجه به اضمحلال حکومت صدام و دولت بعثی، قرار نیست تا ابد جنگ و خصومت بین دو کشور ادامه پیدا کند و مبدل شدن یک کشور دشمن به دوست به مراتب بهتر از ادامه خصومت و دشمنی خواهد بود، آن هم کشوری که در همسایگی ما قرار داشته و وابستگیهای مذهبی بسیار زیادی بین دو ملت وجود دارد.
دوم اینکه باید در نظر داشته باشیم جنگ تحمیلی نه تنها به ایران تحمیل شد و ضرر زد، بلکه به مردم عراق نیز تحمیل شده و صدمات و ضربات مهلکتری وارد نمود؛ لذا با شکست صدام و حزب بعث، مردم ما مشکلی با مردم عراق نداشته و ندارند و در حال حاضر هم حکومت مردمی و دوستدار ایران در رأس امور اجرائی کشور عراق قرار دارد.
در خاتمه، باید اذعان کرد دوستی با مردم عراق از نظر اقتصادی، سیاسی و امنیتی آثار مثبتی داشته و دوستی بین دو ملت به مراتب ارزشمندتر و منطقیتر از ادامه خصومتها و دشمنیها است.خوزستان چه اهمیتی از نظر اقتصادی و سیاسی برای ایران و عراق دارد که هدف جنگ عراق علیه ایران شد؟
خوزستان از نظر اقتصادی با توجه به معادن غنی نفت و گاز و از نظر کشاورزی با داشتن منابع غنی آب و زمین¬های حاصلخیز و از نظر ژئوپلیتیک، بویژه در سمت شمالی و منطقه بسیار حساس خلیج فارس و البته با توجه به ساحل وسیعی که در خلیج فارس دارد، بسیار ارزشمند است و در صورت دستیابی عراق به این منطقه این کشور از محدودیت شدید بندری که در حال حاضر با آن روبه¬رو¬ست، خارج می¬شد. نزدیک بودن سواحل خوزستان به کشورهای کویت، بحرین و عربستان موقعیت بسیار خوب سوق الجیشی دارد و اصولاً ایده¬ای که حزب بعث عراق از دیرباز آن ¬را مطرح می¬کرد، این بود که منطقه¬ای که عرب¬زبان هستند یا باید مستقل باشند و یا جزو عراق محسوب شوند. البته نکته حساس دیگر اینکه عراق به فرض دست نیافتن به خطه زرخیز و استراتژیک خوزستان، در تلاش بود با نقض قرارداد 1975 و تحمیل اراده خود به ایران با تدوین قرارداد جدید، مرز تالوگ در اروندرود را منتفی و کل این رودخانه را در تمامیت ارضی و حاکمیت ملی خود قرار دهد. لذا ملاحظه می¬کنیم به محض اینکه قسمت کوچکی از استان خوزستان در اشغال عراق درآمد، در نقشههای جدیدی که ترسیم کرده بود، نام استان و شهرهای آن را تغییر داده و در کتاب¬های درسی مدارس وارد نمود. البته همین اهمیت را خوزستان برای ایران دارد، اما به فرض اینکه خوزستان این منابع، ذخایر و موقعیت ژئوپولیتیکی را هم نداشت، خوزستان عزیز قطعه¬ای از خاک جمهوری اسلامی ایران میباشد و همانند سایر استان¬های شمالی، غربی، شرقی، جنوبی و مرکزی، مجموعاً هویت ملی و تاریخی ایران اسلامی ما را تشکیل می¬دهند و هر وجب آن دارای ارزش و اعتبار خاص برای کل کشور محسوب میشود و زمانی که دست خیانت به گوشه¬ای از آن نزدیک شد، تمام کشور و تمام اقوام یک صدا و همدل بپا خواستند و مردانه جنگیده و با خفت و خواری دشمن را از این سرزمین مقدس بیرون راندند و خرمشهر عزیز که به اشغال درآمده بود و به خونین شهر تبدیل شده بود را مجدداً با همت و شجاعت همه مردم عزیز سرزمینمان از اشغال خارج و به خرمشهر بازگردانیدند.
در ایام جنگ، از نظر سیاسی کدام کشورها از ایران حمایت میکردند؟
حکومتها، بخصوص حاکمان و دولتمردانی که با مردم فاصله دارند و بر اساس زور بر مردم حکومت میکنند، با تفکر و ایدئولوژی جدیدی که در ایران شکل گرفته بود و باعث بیداری ملتهای آنان میشد و ضعف حکومتشان را در برداشت، مسلماً نمیتوانستند طرفدار حکومت جدید ایران باشند. تعدادی از کشورها نیز خود جزء ابرقدرتها و یا قدرتهای سلطهگر جهانی و اقمار آنها هستند و به خاطر منافع مادی و سیاسی خودشان، با آرمانهای جمهوری اسلامی ایران موافق و هماهنگ نبودند. از آنجایی که کشورها به دنبال منافع ملی خاص خود هستند و پذیرش انقلاب اسلامی منافع درازمدت آنها را تأمین نمیکرد و با توجه به قدرت و نفوذ خود سعی در تضعیف انقلاب هم میکردند، ولی عدهای هم بودند که طرفداری میکردند و یا بیطرف بودند، که تعداد بسیار کمتری از کشورها را شامل میشد، ولی مردمان آزاده و آزادیخواهان جهان فارغ از دولتهای خود وقتی صدای اصیل اسلام را از گوشهای از جهان شنیدند، به آن دل بستند و امیدوار شدند و قلباً حمایت میکردند و اصولاً نهضتها و خیزشهایی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در جهان، بخصوص در منطقه ما ایجاد شد، هرچند به نام بهار عربی نام گرفت، ولی در واقع، بهار اسلامی بود و سرمشق گرفتن ملتها از ملت ایران بود، که با دست خالی هم میتوان مبارزه کرد و در مقابل زیادهخواهان ایستاد و این افکار و فرهنگ آزاداندیشی و استقلالطلبی خواه ناخواه در بین جوامع گسترش پیدا کرده است و به همین دلیل است که استکبار هر روز با ترفندی در جهت مقابله با آن برخاسته و آخرین آن هم کوبیدن و تضعیف اسلام با نام اسلام میباشد، که با تقویت سیاسی، اقتصادی و نظامی عدهای سعی دارند اسلام را با چهره خشونت و بیرحمی در قالب داعش و امثال آن به جهان معرفی کنند و تفکر اسلامستیزی و اسلامهراسی را به وجود آوردند، که به لطف خدا در این مورد هم شکست خوردهاند و خواهند خورد. در مجموع، از دولتهای حامی سیاسی ایران میتوان به دولتهای سوریه، لیبی و بعضی از دولتهای غیرمتعهد اشاره کرد.
چه دستاوردهای بیشتری در پذیرش قطعنامه در سال آخر جنگ نسبت به سال دوم جنگ بود، با توجه به اینکه ما در سال دوم کلیه مناطق اشغال شده را آزاد کرده بودیم؟
اولاً در سال دوم جنگ، کلیه مناطق اشغال¬شده آزاد نشده بود و هنوز بخشی از اراضی شمال¬غرب از جمله قصرشیرین، نفتشهر و مناطقی در جنوب در اشغال ارتش بعث عراق بود. ثانیاً در سال دوم و سوم جنگ ارتش عراق و سردمداران حزب بعث هنوز احساس قدرت می-کردند و ماشین جنگی عراق از کار نیفتاده بود و با کمی تقویت و تجدید سازمان بعید نبود با توجه به حمایت¬هایی که می¬شدند، هر لحظه به بهانه¬ای مجدداً به کشور و سرزمین¬های ما حمله کنند و بسیار دلایل دیگر. هرچند ادامه جنگ در هر روز برای ما ضایعات و تلفات و خسارات جانی و مالی زیادی دربرداشت، ولی بیانیه¬ها و قطعنامه¬های صادره به هیچ عنوان تضمین کننده حقوق جمهوری اسلامی ایران نبود، لذا بر حسب تدابیر مسئولین نظام و برای احقاق حقوق جمهوری اسلامی ایران تصمیم بر ادامه جنگ گرفته شد و با ایستادگی مردم و رزمندگان در جبهه¬ها، با وجود همه کاستی¬ها، در نهایت، امروزه بهتر می¬توان دستاوردهای حاصله از مقاومت مردم و رزمندگان را در مقابل آنچه که صدام و صدامیان به آن دست یافتند، ملاحظه کرد.
از نظر حقوق بین¬الملل و رویه معمول سازمان ملل، فرق بین صلح و آتش-بس در چیست؟
واژه صلح در این تعریف یعنی رفع کامل اختلافات دو کشور که حاصل مذاکره و رفع سوء تفاهمات بوده و با عقد قرارداد فی ما بین به وجود می¬آید، ولی معنی آتش¬بس متارکه موقت جنگ بدون اینکه تغییری در وضع جبهه¬ها ایجاد شود می¬باشد، تا طرفین متخاصم با مذاکره و حل اختلافات احتمالاً به توافق برسند و یا به علت عدم توافق جنگ ادامه پیدا خواهد کرد. آتش-بس گاهی به مناسبتی (به طور مثال کمک رسانی، انتقال مصدومین و کشته شدگان و…) ممکن است چند روز بین دو کشور برقرار شود. آتشبس¬های موقت هر لحظه ممکن است از سوی یکی از طرفین لغو شود و تضمینی بر پایداری آن نیست. در طول هشت سال جنگ تحمیلی، هیچگاه آتش¬بسی بین دو کشور برقرار نشد، تا اینکه در تیرماه سال1367 و بعد از پذیرش رسمی قطعنامه 598 از سوی هر دو کشور و استقرار نیروهای حافظ صلح سازمان ملل (UN) محقق گردید.
با توجه به اینکه پذیرش قطعنامه 598 در 27 تیرماه بود، چرا همیشه 31 شهریور به عنوان پایان جنگ اعلام می شود؟
پاسخ: پاسخ سوال در دو بخش داده می¬شود. ابتدا این مسئله صحیح است که پذیرش قطعنامه598 در27 تیرماه 1367، توسط ایران انجام گرفت، ولی به دنبال آن، حمله مجدد ارتش عراق به مناطق مرزی آغاز شد و عملیات مرصاد به وجود آمد. عراق با فشار سازمان ملل و به ناچار در تاریخ 18 مردادماه پذیرش قطعنامه را رسماً اعلام کرد، ولی عملاً پایان جنگ را بایستی 28 مردادماه با حضور یگان¬های حافظ صلح سازمان ملل و استقرار آنها در مرزهای دو کشور محاسبه کرد.
اما بخش دوم سوال: 31 شهریور به عنوان پایان جنگ اعلام نشده است، بلکه آغاز جنگ عراق علیه ایران و در مقابل آغاز دفاع مقدس رزمندگان ما و ملت ما در مقابل این تهاجم می¬باشد، که به عنوان هفته دفاع مقدس گرامی داشته می¬شود. سی و یکم شهریور فریاد مظلومیت ایران اسلامی در مقابل تهاجم سبعانه و وحشیانه نظام بعث و از طرفی، آغاز صلابت، رشادت، ایثار و شهادت¬طلبی ملت بزرگ و رزمندگان میهن اسلامی ایران بود که آن را به گوش جهانیان و نسل¬های بعد ایران اسلامی می¬رساند، تا قدرت بازدارندگی ما را تداوم بخشد.هر متجاوزی باید مجازات شود، آیا عراق از اینکه تجاوزگر بوده است مجازات شد؟
عراق از طریق سازمان ملل پس از بررسی مدارک و شواهد متجاوز شناخته شد و رسماً نیز اعلام گردید و هیئت دیگری نیز به سرپرستی نماینده تونس در سازمان ملل پس از بررسی مناطق جنگزده خسارات وارده به ایران را 248 میلیارد دلار تعیین نموده¬ است، گرچه ایران خسارتی بیش از 700 میلیارد دلار و حتی تا 1000 میلیارد دلار را اعلام کرده، ولی چگونگی پرداخت آن تاکنون مشخص نشده است.
باید در نظر داشت که در شرایط کنونی هم عراق امکانات مالی پرداخت غرامت به ایران را ندارد. هرچند مسئولین سیاسی کشور به دنبال استیفای حقوق ملت هستند، ولی حکومت فعلی در عراق که در جهت منافع ملی و منطقه¬ای ایران اسلامی و جبهه مقاومت در مقابل صهیونیست و استکبار قدم برمی¬دارد، نیازمند حمایت و کمک می¬باشد و سرنگونی نظام فاسد بعث عراق، که نتیجه آن اقتدار و عزت منطقهای ایران می¬باشد، بیش از غرامت مادی برای جمهوری اسلامی ایران سودبخش بوده است. البته رژیم بعثی و خونریز عراق و شخص صدام با تکرار اشتباهات خود و با تقدیر الهی تنبیه شدند. صدام و یارانش اعدام و فراری، رژیم بعث متلاشی و نظام حکومتی آن رژیم نابود و مضمحل گردید و خواسته جمهوری اسلامی ایران در نابودی این رژیم نیز محقق گردید.عراق از دادن تلفات پرهیز میکرد و اغلب افرادش در موقع جنگ براي اینکه تلفات ندهند یا فرار میکردند یا خودشان را تسلیم میکردند. چرا ایرانیها این کار را نمیکردند و براي شهادتطلبی آماده بودند و از کشته شدن هراسی نداشتند و در مقابل عراقیها دیوار گوشتی درست میکردند؟
جواب:اولا عراقیها به این سادگی حاضر به تسلیم نبودند و همیشه تا آخرین تیر تفنگشان
مقاومت میکردند و اینکه شما در عملیاتهاي بزرگ خیل اسیران عراقی را میبینید،
دلیلش نجنگیدن آنها نیست، بلکه طراحیهاي خوب عملیاتی و اجراي شجاعانه و
هوشمندانه و بیباکانه رزمندگان ما بوده است. شما ملاحظه میکنید ارتش عراق حتی
بعد از هر حمله رزمندگان اسلام چندین پاتک سنگین براي بازپسگیري مناطق از
دست رفته انجام میداد. لذا اینکه سربازان عراقی از جلوي نیروهاي ما فرار میکردند یا
خیلی زود خودشان را تسلیم رزمندگان میکردند، صحت ندارد و یک مطلب تبلیغاتی
است. بلکه میتوان گفت از ترس عقبه خود و برخورد صدام با فراریان یا شکست-
خوردگان تا مرحله اعدام انفرادي و دستهجمعی آنان تا آخرین لحظه و آخرین تیر
تفنگشان میجنگیدند.
اما در مورد رزمندگان اسلام، برابر آمارهاي موجود ما در طول هشت سال دفاع
مقدس با قریب پنجمیلیون رزمنده، نزدیک به 180 هزار نفر شهید داشتهایم که براي
هشت سال جنگ، آنهم با این وسعت و گستردگی به هیچوجه عدد بزرگی براي
جنگهاي امروزي نیست. چندي قبل مسئولی صحبت میکردند، میگفتند در طول
جنگ ما حدود 220 هزار شهید دادیم، در حالی که در همان دوره 300 هزار نفر در
جادههاي ما در اثر تصادفات و تلفات جادهاي کشته شدند. پس اگر شما میگویید دیوار
گوشتی باید به سراغ جادهها بروید، نه دفاع مقدس.بین اولین قطعنامه و قطعنامه¬ای که ایران آن را پذیرفت تفاوت چندانی وجود ندارد. چرا به جای یک سال ما هشت سال جنگ را ادامه دادیم؟
اسخ: بین قطعنامه¬ اول با آخرین قطعنامه اختلاف زیادی وجود دارد، در قطعنامه¬ اول حق ایران کاملاً نادیده گرفته شده بود، دقت در مفاد قطعنامه479 شورای امنیت که 6 روز بعد از حمله سراسری عراق به ایران
صادر گردید و در حالی که ارتش عراق از راه زمین، هوا و دریا گستردهترین حمله نظامی را به خاک ایران انجام داده بود و مشخصاً نیروی زمینی عراق کیلومترها از خاک ایران را به اشغال خود در آورده و هزاران نفر از ساکنین روستاها و شهرهای مرزی ایران مجبور به ترک خانههای خود شده بودند در بیانهای اشاره میکند به «وضعیت بین ایران و عراق» یعنی لفظ جنگ را بکار نمیبرد و صحبت از جنگ نیست، (زیرا دراین صورت بر حسب وظیفه ذاتی خود باید مداخله میکرد و جلوی متجاوز را میگرفت) در صورتی که در این قطعنامه اصولاً مشخص نیست چه کسی تجاوز کرده و در حالی که تمام شرایط گواه بر تجاوز عراق به ایران بوده است و این برای ایران غیرقابل پذیرش بوده و واقعاً مایه تأسف جامعه جهانی است که در تجاوزی به این آشکاری به یک کشور عضو سازمان ملل چنین بیانیهای از سوی شورای امنیت صادر میشود و در راستای همین بیاعتنایی ملاحظه میکنید قطعنامه بعدی شورای امنیت (قطعنامه 514) تقریباً 2 سال بعد از سوی شورای امنیت صادر میگردد، یعنی 2 سال جنگ و خونریزی به شدیدترین وضعیت خود بین دو کشور در حال جریان است و شورای امنیت هیچگونه دخالتی نداشته است، ولی در قطعنامه آخر تا حدودی به خواسته¬های ایران توجه شده و دیدگاه¬های ما لحاظ شده بود. ضمن اینکه قطعنامه پایانی(598) بر مبنای فصل 7 منشور سازمان ملل صادر شده و برای هر دو طرف لازم¬الاجرا بود و در صورت عدم اجرا از سوی هریک از دو کشور، مسلماً تنبیهاتی در نظر گرفته می¬شد. در صورتی که در مصوبات قبلی این چنین نبود و به صورت بیانیه و حالت توصیه به طرفین منازعه صادر می¬شد و طرفین ملزم به اجرای آن نبودند.
از مفادی که در قطعنامه 598 ذکر شده بود و در قطعنامه¬های اولیه وجود نداشت، تعیین متجاوز بود، که برای ایران این مسئله بسیار مهم بود، و لازم بود مشخص شود شروع کننده جنگ کیست و همچنین محکومیت کشور متجاوز و به تبع آن پرداخت غرامت بایستی روشن میگردید.مفاد قرارداد الجزایر و همچنین علت پاره کردن این قرارداد توسط صدام چه بود؟
این قرارداد تا حدود زیادی جامع و منصفانه تهیه شده بود، ضمن اینکه منافع عراق را نیز دربرداشت، حق ایران بخصوص در مورد تعیین خط مرزی رودخانه اروند (خط تالوگ)، که برابر ضوابط و معیارهای حقوقی قبول شده دنیا میباشد، را به رسمیت شناخته بود. به طور کلی، مفاد آن که شامل یک قرارداد و هشت پروتکل (پیوست یا توضیح قرارداد) میباشد شامل موارد زیر بود:
- حل اختلافات مرزی زمینی ایرانو عراق بر مبنای قرارداد 1913.
- حل مسئله مرزی ایرانو عراق در رودخانه اروند.
- برقراری روابط دو کشور بر مبنای حسن همجواری و عدم دخالت در امور یکدیگر.
قرارداد الجزایر که به قرارداد 1975 مشهور است، به عنوان یک قرارداد معتبر بینالمللی بوده و در دبیرخانه سازمان ملل متحد ثبت گردیده و غیرقابل فسخ میباشد. بهانهای که صدام برای پاره کردن قرارداد عنوان میکرد، عدم اجرای تعهدات ایران در مورد مرزهای زمینی بود، که کاملاً بیاساس بوده است؛ ضمناً پاره کردن قرارداد محمل حقوقی نداشته و تنها ژست خودخواهانه و جاهطلبانه صدام بوده است.
در نهایت، اگر عراق نیت سوء و جاهطلبانه نداشت، هرگونه اختلاف بین دو کشور را میتوانست از راه مذاکره بین دو طرف حل و فصل نماید و مداخله نظامی عراق به ایران هیچگونه توجیه حقوقی، منطقی و بینالمللی نداشته است و صرفاً جهت گسترش غیرقانونی ارضی عراق، ساقط کردن انقلاب اسلامی به دلیل ترس از گسترش آن به عراق و ارضاء حس جاهطلبی و خصلتهای بیمارگونه صدام بوده، که با چراغ سبز کشورهای فرامنطقهای آسیب دیده از انقلاب اسلامی به وقوع پیوست.
در اواخر جنگ، با اینکه نیرو و قوای نظامی عراق از ایران بیشتر و بهتر بود و توانست مناطقی مثل فاو و مناطق دیگر را پس بگیرد، چرا قطعنامه598 را پذیرفت، در حالی که می توانست خیلی پیشرفت کند؟
یکی از ترفندهای رژیم بعث در پذیرش قطعانه 598 این بود که می¬خواست خود را صلح¬طلب و آماده خاتمه جنگ به دنیا نشان دهد و اینکه این ایران است که علاقه¬ای به پایان جنگ ندارد؛ لذا بلافاصله بعد از صدور قطعنامه در تاریخ 28/4/66، آن را به صورت لفظی پذیرفته بود و این ایران بود که آن را نه رد ¬کرد و نه پذیرفت و درخواست تغییراتی در بندهای آن و اصلاح قطعنامه کرده بود و در نهایت در تاریخ 27/4/67 (یک سال بعد)، قطعنامه را پذیرفت. این قطعنامه چون بر اساس فصل 7 منشور ملل متحد صادر شده بود، برای هر دو طرف لازم¬الاجرا بوده و عراق ناگزیر بر اجرای آن شد.
توضیح بیشتر اینکه قطعنامه¬های ذیل فصل 7 منشور ملل متحد برای همه کشورها لازم¬الاجرا بوده و در صورت عدم اجرای کشورها، ممکن است مورد تنبیه و حتی فشار نظامی شورای امنیت قرار گیرند. به طور مثال، قطعنامه¬های شورای امنیت که در مورد رفع تصرف کویت توسط عراق و علیه عراق صادر می¬شد، این کشور را مجبور به اجرای آنها می¬نمود و هنگامی که عراق از اجرای آن سر باز زد، با تنبیه نظامی شورای امنیت مبنی بر ائتلاف جهانی به سرکردگی آمریکا برای خروج ارتش عراق از کویت مواجه شد، که طی آن جنوب عراق اشغال و کویت از اشغال خارج گردید. لازم به ذکر است کلیه قطعنامه¬های صادره در مورد جنگ عراق علیه کویت ذیل فصل 7 منشور سازمان ملل صادر گردیده و لازم¬الاجرا بود، ولی در مورد حمله عراق به ایران که هشت سال هم طول کشید، فقط قطعنامه 598 چنین شرایطی را داشت و بقیه به صورت بیانیه بود و حالت توصیه داشت نه ضرورت اجرا.
اما در مورد عدم پیشروی بیشتر عراق باید اشاره کرد که عراق بعد از هشت سال جنگ طولانی با ایران، به این مهم دست پیدا کرده بود که اگر در اثر تقویت نظامی و دستیابی به یکسری سلاح و جنگ¬افزارهای جدید بتواند در برخی مناطق و محورها پیشروی داشته باشد و موفقیت مقطعی کسب کند، هرگز نخواهد توانست در این مناطق ماندگار شود و دیر یا زود و با خفت، توسط رزمندگان اسلام عقب زده خواهد شد و ملت ایران اجازه تصرف ذره¬ای از خاک خود را به او نخواهد داد و این مسئله را بارها در جبهه-های جنگ تجربه کرده بود و از آزمایش مجدد آن خوف شدید داشت؛ لذا حملات پایانی جنگ توسط عراق بیشتر به منظور به دست آوردن برگهای برنده¬ای بود که پای میز مذاکرات احتمالی و بازپس¬گیری مناطق از دست داده از آن استفاده کند.چرا صدام قطعنامه 1975 را در زمان شاه پاره نکرد و در زمان حضرت امام(ره)، یعنی دقیقاً در هنگامی که انقلاب شد، این کار را انجام داد و موجب جنگ تحمیلی شد؟
صدام در ماههای ابتدایی انعقاد قرارداد 1975 بسیار خوشحال از عقد این قرارداد بوده و گفته بود قرارداد بسیار خردمندانهای است. در آن زمان، ضعف قدرت سیاسی نظامی و اقتصادی او اقتضا نمیکرد که این قرارداد را رد کند، ولی چرا در زمان انقلاب این کار را کرد؟ از یک طرف، احساس قدرت و برتری به دلیل شرایط خوب اقتصادی (ذخیره ارزی مناسب) و قدرت نظامی نسبتاً خوب عراق بود، زیرا که در این فاصله، توانسته بود ارتش و نیروهای مسلح خود را ساماندهی و تجهیز کند و از طرف دیگر، ضعف قدرت بازدارندگی ایران در ابتدای انقلاب اسلامی به واسطه انقلاب، درگیری مسئولین نظام انقلابی با مسائل و مشکلات انقلاب و مشغول بودن ارتش و سپاه در درگیریهای داخلی و فرو ریختن ساختارهای سیاسی، نظامی، اقتصادی و… و عدم جایگزینی ساختارهای جدید و از طرفی، تحریم تجهیزات و قطعات مورد نیاز ارتش، که بیشتر هم وابسته به غرب، بویژه آمریکا بود و دادن اطلاعات راهبردی به ظاهر علمی غرب به صدام، که ارتش تجهیزات محور ایران دیگر فاقد قدرت هوایی، دریایی و زمینی بوده و در صورت وقوع جنگ به سرعت تضعیف خواهد شد، صدام را به تهاجم علیه ایران وسوسه کرد، تا از فرصت بدستآمده به نفع خود استفاده نماید؛ و البته همراهی و حمایتهای مالی سران و پادشاهان کشورهای عربی منطقه نیز از دیگر عواملی است که میتوان برشمرد.