شرح و نکات مسئله 42:
کتاب «جنگ جهانی دوم»، انتشارات پارت، چاپ 1360 ص28:
«استالین: ما میتوانیم با ساختن تانکها و هواپیماهای قلابی و صحنههای کاذب، نیروی هوایی دشمن را گمراه کنیم. سپس این تانکها و هواپیماهای قلابی را منظم نموده و با کمک تراکتور به حرکت درآوریم. هواپیماهای اکتشافی این جنبش ها را به دشمن گزارش مینمایند و آلمانیها فکر میکنند که حملات از همان جا که آمادهسازی در جریان است انجام خواهد گرفت. ضمناً در جایی که حملات واقعی از آنجا صورت میگیرد، سکوت مطلق برقرار گردد. در تمام عملیات اصلی، حمل و نقل باید در شب انجام گیرد. ما در چند جا بین 5 تا 8 هزار تانک قلابی و تا 2 هزار هواپیمای قلابی و تعدادی فرودگاههای جنگی برپا میکنیم. به علاوه دشمن را با استفاده از رادیو گمراه میکنیم. در مناطقی که هیچ حملهای در نظر نیست که به وقوع بپیوندد، ایستگاههای رادیویی مدام به یکدیگر پیام مخابره کنند. این ایستگاهها به وسیله دشمن کشف شده و این توهم را برای او به وجود خواهند آورد که نیروی عظیمی در آنجا در حال بسیج شدن است. هواپیماهای دشمن این نقاط را شب و روز اگر چه مطلقاً خالی است، بمباران میکنند.»
دفاع زمینی در ایران 1400، ص243:
«علی رغم امکانات محدود، بعضی واحدهای عراقی ابتکارات جالبی به خرج داده بودند، مثلا استفاده از چارچوبهای فلزی و توریهای فلزی جهت جلوگیری از موشکهای ضدتانک در محل استقرار تانکها از این جمله بود.
ردیفهایی از لاستیک خودرویی به منظور مشخص کردن برد در صحرا قرار داده شده بود، به منظور تغییر هویت مادون قرمز، محلهایی برای آتش افروختن در شب پیش بینی شده بود که در ضمن دید منطقه را هم با دود حاصله محدودتر از آنچه که بر اثر آتش گرفتن چاههای نفت به وجود آمده بود بنماید.
هدفهای کاذب به تعداد فراوان در نقاط مختلف آماده شده بود و هنوز هم مشخص نبود که چه مقداری از هواپیماهای ائتلافی مأموریت تلف شده، روی این هدفهای کاذب داشته اند.»
یکی از همکاران که در آغاز جنگ، دیدهبانی یگان توپخانه را بر عهده داشت، تعریف می کرد که ما چندبار در پشت مواضع خود، جایی که خالی از نفرات خودی بود، چند لاستیک کهنه خودرو را می سوزاندیم و دود حاصل از آن را که دشمن مشاهده مینمود، تصور می کرد در آن نقطه، انبار مهمات، پارک موتوری و یا چیز دیگر آتش گرفته و برای وارد شدن خسارت بیشتر، تعداد زیادی گلوله توپخانه بر آن نقطه فرود می آورد. به این ترتیب گلولههای توپخانه خود را به هدر میداد.
شبیه این کار خودی را نیز شاید دشمن هم انجام میداد و ما نیز فریب می خوردیم و گلولههای توپخانه خود را هدر میدادیم. در هر حال چون اطلاعات دقیق از این امور نداریم، قابل اثبات و اندازهگیری نیست، اما از طرفی هم این امور و مشابه آن را که بعضاً هم ممکن است از گذشته سابقه نداشته باشد و در صحنه جنگ و امور میدانی، به شکل مبتکرانه و خلاقانه توسط خودی یا دشمن به اجرا درآید نمیتوان نادیده گرفت و باید به آن بهطور جدی توجه داشت.
ما در زمان جنگ 8 ساله اصلا ساز و کاری برای تجهیزات و موانع فریبنده تعریف نکرده بودیم و اصلاً اگر فرمانده رده لشکر به بالاتر به این فکر میرسید که موانع با تجهیزات فریبنده ایجاد کند، جایی وجود نداشت که سفارشات ماکت سازی خود را به آنجا دهد و به موقع دریافت و به محل مورد نظر منتقل نماید. هر چند که چنین قابلیت بالقوهای در مجموعه لشکری و کشوری وجود داشت، اما در آن روزگار جنگ، کار و انرژی فرماندهان آنقدر درگیر کارهای مهمتر و روزانه و حتی لحظات آنی بود که دیگر اندیشهای، انرژیای و فرصتی برای پرداختن به این موضوع باقی نمیماند. به همین دلیل، این نقص را در 8 سال جنگ همچنان از خود باقی گذاردیم.
ما در جنگ تحمیلی، از این نوع اقدامات تاثیرگذار به شکل کلاسیک و تعریف شده در ساختارها، سازمانها، آموزشها، طرحها و دستورات و تعیین مسئولیت در اجرا غافل بودیم و در کارنامه عملیاتی جنگ 8 ساله خود در این باره نمرهای ندادیم.
ناگفته نماند که در کتابهای مربوط به نداجا و نهاجا در دفاع مقدس و نیز تاریخ شفاهی مهندسی رزمی دفاع مقدس مطالبی درباره هدف ها و مواضع کاذب نوشته شده است. اما باید گفت که، تمام این امور به اندازه لازم و کافی نبوده است.
راهحلها و پیشنهادهای مسئله 42:
1 ـ ساختاری برای طراحی درباره مواضع و تجهزات فریبنده در ستادهای لشکر و بالاتر تا رده ستاد کل تعریف و سازماندهی گردد.
2 ـ مجموعهای برای ساخت وسایل و تجهیزات و اهداف فریبنده در رده نیروهای زمینی، هوایی، دریایی، پدافندی و همطراز، تعریف و در زمان صلح و جنگ فعال باشد. مسئولیت ماکت سازی آموزشی و بریده سلاح ها، خودروها، تجهیزات را هم میتوان به این مجموعهها سپرد و انتظار داشت.
3 ـ یادمان باشد که در زمان جنگ، دیگر فرصت پرداختن و ساختن به این موضوع نخواهیم داشت. آن روز جنگ، کارهای فوریتر و حیاتیتر، دیگر ما را به یاد این امور نمی اندازد. ما در زمان صلح در آموزشهای صحرائی یگانی و در رزمایشها، باید چنین اقدامی را هم در صحنه آموزش میدانی انجام و آن را در معیارهای بازرسی آموزشی نیز درج و محاسبه نمائیم. یعنی هم آموزش و تمرین و هم نظارت و ارزشگذاری.
منبع: درسهای هشت سال جنگ تحمیلی ؛ صادقیگویا، نجاتعلی،1399 ، انتشارات سبز ایران
انتهای مطلب