مطالعه انقلابهای سایر کشورهای جهان، به این واقعیت ختم میگردد که انقلابیون آن ممالک برای دستیابی به پیروزی، سالیان متمادی مبارزه نمودهاند، یا با تقدیم قربانیان بیشماری پیروزگشتهاند و یا در نهایت فعالیت انقلابی آنان به دلیل دخالت ارتش به شکست انجامیده است. ولی در مورد انقلاب اسلامیایران، " آنچه قابل توجه به نظر میرسد، تعداد بالنسبه اندک کشتهشدگان، طی چهارده ماه درگیری خشونتآمیز قبل از بازگشت آیتالله خمینی به ایران است."[1]
ضروری است در مورد ذکر «چهارده ماه درگیری خشونت آمیز» توضیحی مختصر داده شود: تاریخ روزنگار انقلاب اسلامی، گواهی میدهد که در بحبوحه انقلاب، درگیریهای خشونت آمیزی بین تظاهر کنندگان و مأمورین حکومت نظامی به صورت روزمره و مداوم رخ نداده است. اوج فعالیتهای انقلابی مردم از آذرماه تا پیروزی انقلاب به ظهور رسید که آن هم مصادف با فرار روز افزون نظامیان، اعلام همبستگیهای مستمر در بسیاری از یگانهای ارتش بود. درگیریهای روز 17 شهریور 59 در میدان کوچک 17 شهریور تهران (میدان ژاله) در هیچ نقطهای از ایران بزرگ، تکرار نگردید.
- عامل دیگری که بعضی از برخوردهایی که بین مردم و به نام نیروهای مسلح به وقوع پیوست، وجود عُمال ساواک بود.
برابر اظهارات آگاهان سیاسی در زمان بحبوحه انقلاب، در حقیقت عامل اصلی برخوردهای خشونت بار، نه مردم و نه نظامیان، بلکه مأموران ساواک بوده است.
در همان زمان بسیاری اظهار میداشتند که، " عواملی هستند که برخلاف [امام] خمینی، که مردم را به عشق و نثار گل به نظامیان توصیه میکرد، آنها، به خشونت معتقد بودند."[2] به طوری که بعد از برقراری حکومت نظامی در اصفهان، به ظاهر مردم انقلابی، به سوی ارتشیان آتش گشودند.
در 9 مهرماه 57، سرهنگ زمانی پور، رئیس کلانتری 6 مشهد، کشته شد. در پی این اقدام، " سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، مسئولیت این عمل را به عهده گرفت."[3]
ساواک به انحاء مختلف برای انتقام جویی از ملت و ایجاد درگیری، بارها ارتش را با گزارشهای کذب تحریک میکرد. به طور مثال: " به نظامیان خبر میرسید که مخالفین [مردم] با استفاده از تاریکی شب و یا حتی در فرصتهای مناسب روز، با آلات گوناگون از قبیل پتک و میله آهنین، چاقو، به پرسنل نیروهای مسلح حمله نموده و آنها را به وضع فجیعی مضروب کرده و یا به قتل میرساندند. و حتی بعد از کشتن، در غالب موارد مرتکب اعمالی از قبیل درآوردن چشم، آویزان کردن وارونه از درخت میشدند، به طوری که آشوبگران در مشهد یک افسر را از وسط دو نیمه کردند."[4]
اینگونه اخبار که به نام مردم، ولی در واقع توسط عُمال غوغاطلب ساواک به منظور فریفتن نیروهای مسلح شایع میگردید. طبعاً از نظر عاطفی، برخی از شنوندگان نظامی و انتظامی را از مردم فارق و جدا مینمود و باعث بروز اعمالی از قبیل اذیت و آزار و تیراندازی و حتی منجر به شهادت رساندن بعضی از انقلابیون میگردید.
«شریف امامی»[5] یکی از نخستوزیران دوران حکومت نظامیگفت: " برابر اطلاعات واصله، عامل قسمتی از این آشوبها خود مأمورین ساواک میباشند. به طوری که گزارشهای وقایع ساواک را ملاحظه میکنید، تماماً مربوط به وقوع آتش سوزی و انفجار یا آشوب است. و تا امروز یک گزارش از ساواک دیده نشده که موفق به کشف یا جلوگیری از این حوادث شده باشد یا با کمک مأمورین انتظامیموفق به دستگیری مسئولین، قبل از انجام آتشسوزی و انفجار یا آشوب بشود."[6]
یا در 21 محرم همان سال (اول دی ماه)، خبرگزاریهای فرانسه و آسوشیتد پرس اعلام کردند که " در حمله چماق بدستان مزدور شاه، عده بسیاری از مردم اصفهان مجروح و چهل نفر کشته شدند."[7]
یکی دیگر از علل برخورد برخی از تظاهر کنندگان با نیروهای حکومت نظامی بنا به گفته ژنرال هایزر در خاطرات مأموریت 31 روزه خود در تهران مینویسد ارتشیان " وقتی با جمعیت روبهرو شده بودند، ابتدا سعی میکنند بدون استفاده از اسلحه نظم را برقرار کنند که البته تلاششان به جایی نرسیده بود. سپس به سوی جمعیت تیراندازی هوایی کرده بودند. اما راهپیمایان به این کار عادت داشتند و منتظر اقدام دیگری نبودند. بنابراین، به جای اینکه پراکنده شوند، به سمت نیروهایی که لوله تفنگهایشان را پائین آورده بودند، حمله مسلحانه میکنند. نیروها خیلی دقیق عمل کرده بودند و فقط به سمت کسانی که مسلح بودهاند و علناً به آنها حمله کردهاند، شلیک کرده بودند."[8]
منبع: ردای فتح؛ کاظمی، محمد، 1398، ایران سبز، تهران
[1]. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی/ مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، انتشارات اطلاعات1370 ص 450
[2]. مأموریت به تهران (خاطرات ژنرال هایزر)/ ترجمه: ع. رشیدی، انتشارات اطلاعات تهران 1365 ص 217
[3]. موحد- ه/ دو سال آخر، رفرم تا…انقلاب/ انتشارات امیرکبیر، چاپخانه سپهر، تهران 1363 ص 187
[4]. اعترافات ژنرال (خاطرات ارتشبد عباس قرهباغی)/ مرداد – بهمن 57 نشر نی صص 107-106
[5]. شریف امامی75 ساله استاد اعظم لژ بزرگ فراماسونری ایران بود.
[6]. اعترافات ژنرال (خاطرات ارتشبد عباس قرهباغی)/ مرداد – بهمن 57، نشر نی، صص27-26
[7]. زیر نظر کرباسچی غلامرضا/ هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامیایران، ناشر: بنیاد تاریخ انقلاب اسلامیایران، جلد 2، 1371 ص 1025
[8]. هایزر رابرت/ مأموریت به تهران؛ مترجم: نعمت الله عاملی، ناشر: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ: چاپخانه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران 1390 ص 272
انتهای مطلب