برابر قرائنی که در سطرهای بعدی اراده میشود حقوق ماهیانه و فوقالعاده عملیاتی نیروهای رزمنده نسبت به نوع شغل، سختی و خطرات خدمتی، بسیار ناچیز بوده است.
باید توجه داشت که حقوق ماهیانه افراد ارتش برای هر کدام از درجات یک عدد ثابتی بود و فرقی بین آن که در منطقه عملیاتی و یا غیر عملیاتی خدمت مینمود وجود نداشت. فرق در تعریف فوقالعاده عملیاتی بود که فقط به نیروهای شاغل در مناطق عملیاتی پرداخت میگردید.
نگارنده اعداد دقیق که مربوط به آن زمان بوده در دسترس ندارد که در اینجا با ارائه اعداد و مقایسه با قیمتهای آن روز، سطح و ارزش دریافتی رزمندگان 8 سال جنگ در ارتش را معلوم نماید. در مورد سپاه و بسیج هم در کتابها، عددی قابل استناد دیده نشد که ارائه نمایم.
در کتاب «چگونه میجنگیدیم» به قلم نگارنده در ص 62 نوشته شده که حقوق فرمانده لشکر عملیاتی 84-اینجانب- برابر فیش حقوقی اردیبهشت 64 مبلغ دریافتی 95679 ریال، به طور متوسط روزانه 3000 ریال بوده است. عدد دریافتی شامل مجموعه اعداد: حقوق ثابت 75000 ریال + مزایای شغل 41250 ریال + حق مسکن 7000ریال – مقداری کسورات رسمی حاصل شده است.
عدد یاد شده حقوق اینجانب با درجه سرهنگی و شغل فرماندهی لشکر و تحصیلات کارشناسی ارشد دافوس و 18 سال سنوات خدمتی بوده است. در باقیمانده فیشهای حقوقی خود که نمونههایی از آنها را نگهداشته بودم، معلوم بوده است که از اردیبهشت 63 تا اسفند 67 عدد حقوق ثابت همان عدد 75000 ریال بوده است. در مدت سال 64 تا سال 67 فقط مزایای شغلی و مسکن، افزایش بسیار کمی داشتند.
با استناد به عدد حقوقی یاد شده، خواننده این کتاب میتواند تا حدودی، عدد حقوقی درجات سرهنگ به پائین تا گروهبان پایور را تصور نماید. عدد حقوقی نیروهای وظیفه حتماً عددی کمتر از یک هزار تومان بوده است که مسلماً هزینه کرایه رفت و برگشت وی را در مرخصی تأمین نمینمود. این سرباز ضمن آنکه در آغاز سن جوانی باید آن خدمت سخت و پر خطر را تجربه کند، هزینه لازم و جاری خود را در مدت خدمت سربازی، باید از درآمد خانواده خود تأمین میکرد.
برای آنکه اندازه حقوقی گفته شده برای خواننده تا حدودی مفهوم گردد، به اعداد مذکور در صفحه 159 کتاب «چگونه میجنگیدیم» توجه شود: در آذر ماه سال 64 قیمت یک فرش ماشینی 9 متری 30800 ریال، پتو یک نفره 3500 ریال، پیراهن مردانه 1350 ریال، بوده است.
فوقالعاده عملیاتی، عدد دقیق روزانه آن را در دسترس ندارم مسلماً هر چه بوده کمتر از حقوق متوسط روزانه افراد بوده است. در حدود 2-3 سال آخر جنگ، فوقالعاده عملیاتی که قبل از آن از خط مقدم تا منطقه عقب لشکر یکسان تعریف شده بود، تعریف متفاوتی شد. خط مقدم همان عدد قبلی داده میشد، اما خط دوم به بعد کمتر.
در مدت 8 سال جنگ، همین حقوق کم ماهیانه کلیه نیروهای پایور در ارتش و بلکه در تمام نیروهای مسلح، در آخر هر ماه بهطور منظم به حساب بانکی هر کدام برابر فیش حقوقی که ماهیانه به آنان تحویل میشد واریز میگردید. خوشبختانه در این مورد هیچ وقفه یا تأخیری و یا کاهشی مشاهده نگردید. این وضع قبل از جنگ و بعد از جنگ نیز تاکنون ادامه داشته و دارد.
اما در مورد فوقالعاده عملیاتی، چنین نظم و خوش حسابی وجود نداشت که در سطرهای بعدی به نمونههای آن اشاره خواهد شد.
در موررد همان حقوق ناچیز افراد وظیفه، تعریفی مانند افراد پایور نشده بود که به حساب بانکی هر کدام واریز شود و این نیز دلایل موجه و غیر موجه خود را داشت که چگونگی آن از موضوع این کتاب خارج است. حقوق افراد وظیفه، از بالاترین رده در مجموعههای مالی ارتش و بالاتر از آن، باید تأمین اعتبار و پرداخت میشد و بعد به ترتیب، توسط سلسله مراتب مالی و افسر عامل هر گردان پرداخت و او نیز با تنظیم لیست اسامی و جدول مربوطه، به نفرات پرداخت و جلوی اسامی هر کدام امضاء میگرفت و بالاخره تسویه حساب اسناد مالی توسط افسر عامل بارده ستادی مالی و یگان مربوطه.
همین روش سبب شده بود که همیشه یک نفر افسر در هر گردان، از شغل سازمانی خود منفک و در رفت و آمد از منطقه به عقب در شهر باقیمانده یگان و بالعکس گردد. و بالاخره آسیبهای احتمالی ناشی از جابجائی پول نقد زیاد در منطقه عملیاتی از خط مقدم تا عقب و نیز در مسیر پادگان باقی مانده لشکر از مرکز استان و یا شهر مربوط به یگان و به منطقه عملیاتی.
ما در 8 سال جنگ شاهد بودیم که سرباز بعد از دو سال خدمت فقط چند ماه موفق به دریافت حقوق و فوقالعاده عملیاتی خود میشد. در موقع ترخیص و پایان خدمت، با چند ماه و گاهی بیش از یک سال طلب حقوق و فوقالعاده، خدمت را ترک مینمود. در این حالت یگانها از او شماره حساب میگرفتند تا هر وقت که اعتبار طلب حقوقی و فوقالعاده آنان از طریق مجموعههای بالادستی پرداخت شد، افسر عامل واریز نماید و اسناد آن را برای تسویه حساب خود به کنترولر یا دارائی یگان مربوطه ارائه دهد. با توجه به آن که رقم طلب سرباز در هر حال عدد کوچکی بود، در صورتی که طلب وی واریز نمیشد، او هم پیگیری نمیکرد و یا امکان پیگیری و یا ارزش هزینه برای پیگیری را نداشت. این که این رقمها به حساب مبدأ اعاده میشد و چه قدر بوده و آیا حساب و کتاب این رقمها، دقیق اعمال میشده، مدرکی منتشر نشده است که بتوان به آنها استناد نمود.
آنچه که نگارنده تجربه دارد، فرماندهان یگانهای عمده از تیپ و لشکر تا نزاجا، هر کدام که حساس بودند و فرصت میداشتند، به شدت مراقبت و پیگیری میکردند تا حق و حقوق افراد وظیفه به موقع پرداخت شود و اگر هم به موقع از رده بالاتر واگذار نشده، بعد از دریافت، بالاخره به فرد طلبکار، حتی اگر ترخیص شده باشد پرداخت گردد. آنان یکی از وظایف بازرسیها و بخشی از مجموعه ستادی خود را پیگیری این مسئله تعریف نموده بودند و خود نیز بهطور پیوسته و موردی بر اجرای این دستور و مسئولیت، نظارت و پیگیری میکردند. در مورد حل مسئله یاد شده میتوانیم بگوییم که در هر حال صد در صد موفق نبودند، هر چند که تلاش میشد که این مسئله صد در صد به موفقیت بیانجامد.
مشکل اشاره شده، یکی از مشکلات مدیریتی یگانها در زمان جنگ، اضافه بر سایر مشکلات آمادی، پشتیبانی، عملیاتی و کسورات نیروی انسانی و غیره بود که فرماندهان، مدیران و ستادهائی که اصرار بر علمی شدن و مطلوب رساندن امور داشتند، با آن دست به گریبان بودند.
برگردیم به بحث حقوق ماهیانه نیروهای پایور. خواننده این سطور، تصویر سازی ذهنی نمایدکه در آن روزگار، آن درجهدار یا آن افسر که باید بیش از یک ماه در منطقه عملیاتی با شرایط خاص میدان رزم خدمت مینمود و بعد به یک مرخصی ده روز میرفت، این حقوق ماهیانه+آن فوقالعاده عملیاتی ناچیز را اگر به موقع میدادند، چه طور باید مدیریت اقتصادی برای مخارج شخصی خود در رفت و برگشت مرخصی و منطقه+ خرج ماهیانه خانواده خود میکرد. به گونهای که خانواده، در غیاب وی احساس فقر و نداری نداشته باشند و بتوانند با حداقل پول، آبروی خود را در کنار همسایگان، آشنایان و اقوام و فرزندان و اطرافیان فرزند در مدرسه و محله حفظ کنند و از طرفی وظایف خدمتی خود را نیز به طور مطلوب اجرا نمایند.
اینکه چقدر موفق میشدند، پرسشی است که پاسخ آن تاکنون اندازهگیری نشده است. اما آنچه که تجربه نگارنده میگوید، به یاری پروردگار تا حد زیادی، افراد تا کمترین حد قابل قبولی موفق میشدند، اما به دلایل عوامل لازم دیگر که خارج از توان افراد بود، هیچ وقت به وضع مطلوب نمیتوانستند برسند. عواملی مانند، فاصله زیاد بین کمی درآمد با زیادی مخارج لازم.
نگارنده در سالهای 64-62 که فرمانده مرکز آموزش درجهداری بودم با همکاری ستاد خود، جدولی با اعداد و رقم ریالی تهیه کردم که یک خانواده 3 تا 4 نفره، فقط بخواهد با همان قیمت کوپنهای خواربار و مواد غذایی که در سطح کشور توزیع شده بود، نیاز خانواده + سایر حداقل مخارج پوشاک و مدرسه و غیره را تأمین کند چقدر خواهد شد و حقوق دریافتی یک درجهدار و یا یک افسر از درجه گروهبانی تا سرهنگی چهقدر است و مقایسه این دو عدد درآمد و مخارج. در آن جدول معلوم شد که عدد درآمد با حداقل مخارج یک خانواده فاصله غیر قابل قبول دارد. آن گزارش را به نزاجا فرستادم و نزاجا به مبادی ذیربط تا وزارت دفاع برای اقدام لازم ارسال نمود. شاید وزارت دفاع از آن نیز برای طرح در مجلس شورای اسلامی بهره برد. زیرا بسیار مستدل و دقیق تهیه شده بود.
قرائن دیگری که در مورد کمبود درآمد رسمی افراد پایور میتوان اشاره نمود، آن بود که در سالهای جنگ شاهد بودیم که حتی آنان که محل خدمتی در پادگانها و خارج از مناطق عملیاتی داشتند و مانند مواقع عادی، فقط در ساعات اداری به خدمت میرفتند و بعد به منزل مراجعت مینمودند، در ساعات غیر خدمت به عوض حضور در منزل و رسیدگی به خانواده و استراحت تا روز بعد خدمتی، به مشاغل دیگری رو آورده بودند که در همان چند ساعت محدود بتوانند کسب درآمد ناچیزی بکنند که مخارج زندگی و کسری درآمد را به این صورت جبران کنند. و این نیز به قیمت خستگی و فرسودگی جسمی و روحی بیشتر تمام میشد. و بالاخره پیامد آثار سوء آن بر سلامت جسمی و روحی فرد و خانواده وی. از آنجا که حتی بازار کار مناسب برای این چند ساعت محدود هم وجود نداشت، به ناچار به کارهایی که خودجوش از عهده آن برآیند روی میآوردند، حتی اگر با شئونات حرفهای تناسب نداشت، نظیر دستفروشی، مسافربری و یا شاگردی در مغازهای.
لازم است در اینجا به این نکته اشاره شود که همین شغل دوم با تعاریفی که بیان شد، برای افراد مشابه که در منطقه عملیاتی خدمت مینمودند، وجود نداشت و آنان از این جهت نیز در صورتی که اراده بر آن داشتند، محروم بودند.
مصیبت بیشتر را برای آن تعداد زیاد از افراد پایور نیز باید تصور نمود که باوجود تأهل و فرزندان کوچک و بزرگ، مستاجر هم بودند و باید از همین رقم ناچیز درآمد رسمی، مبلغ زیادی از آن را برای اجاره پرداخت مینمودند. ما ازآنجا که نگاه علمی و دقیق به جزئیات موضوعهای مختلف جنگ 8 ساله تا کنون نداشتهایم. دراینباره نیز آمار و عددی سراغ نداریم که براساس آن بتوانیم تجزیه و تحلیل و نتیجهگیری کنیم. تجربه نگارنده میگوید که ما از این نمونه افسر، درجهدار و کارمند، کم نداشتیم. هر چند که بیشتر نیروی رزمنده پایور از امکانات و مساعدت خانوادگی و پدری طرفین ازدواج بهرهمند شده بودند. اما وای بر غریبی و بیکسی، که از این نمونهها هم در آن روزگار کم نداشتیم.
نگارنده در آبان ماه سال 67، مدیر پرسنلی نزاجا بودم، در آن زمان از طرف معاونت نیروی انسانی ستاد کل نیروهای مسلح که عمر کوتاهی، در حدود چهار ماه از تشکیل آن گذشته بود و نیز بین طرفین جنگ 8 ساله با نظارت نیروهای حافظ صلح سازمان ملل، آتشبس برقرار شده بود، در داخل هیئتی از ستاد کل، بهعنوان نماینده نزاجا برای بررسی وضعیت رفاه و روحیه یگانهای مستقر در جنوب مأموریت یافتم. این مأموریت 8 روز طول کشید و شامل بررسی روحیه تعدادی از یگانهای مستقر در خوزستان بود. تعداد افراد هیئت 6 نفر از معاونتهای مختلف ستاد کل بودند.
در آن زمان گردانها به شدت، بهواسطه روزهای آخر جنگ، آسیب دیده و تعداد زیادی از نیروی انسانی هم رزم و نیز بسیاری و بیش از 60 تا 100 درصد از وسایل و تجهیزات خود را از دست داده بودند. گزارش این بررسی بسیار مفصل است، در اینجا، آن قسمت که مربوط به حقوق و مزایای افراد است و به زیان نفرات است اشاره میشود، تا خواننده متوجه شود که اگر در جایی ناکام بودیم و یا روحیهها پائین بود، این نتیجه یک حادثه ناگهانی و دفعی نبوده، هرچند که آن نیز میتواند مؤثر باشد، بلکه بهواسطه بروز و انباشت مسائل بهطور تدریجی بوده که در مقطعی به صورت آوار در میآید و قدرت تخریبی انباشته شده خود را آشکار میکند. بر تمام دست اندرکاران نیروهای مسلح، در هر موقعیتی لازم است که هر مسئلهای که با آن مواجه میشوند، اولاً باید اقدامات پیشگیرانهای انجام میدهند که مسئله به وجود نیاید و اگر هم مسئله به وجود آمد، باهمه امکانات و تدابیر و خلاقیتها، سعی در برطرف شدن و عدم تکرار آن گردند.
بیتوجهی به مسئله، سبب بزرگ شدن آن و بالاخره افزایش به مسائل قبلی و بعدی دیگر و در نهایت سقوط از اهداف مورد نظر سازمان مربوطه خواهد شد.
جملاتی از گزارش اشاره شده: در اینجا فقط جملاتی آورده شده است که مناسب موضوع میباشد جملاتی که بیان آن به صلاح نمیباشد، از ذکر آن خودداری میگردد.
نکته: از آن جا که این کتاب با نگاه آموزشی و تجربه شده جنگ 8 ساله به موضوعات پرداخته است، بنابراین شکل بسیاری از مشکلات اشاره شده در سطرهای بعدی، هم اکنون یا از بین رفته است و یا تغییر شکل داده است. ضمن آنکه باید گفت، تعدادی نیز هنوز به قوت خود باقی هستند. تشخیص و مقایسه آنها به خوانندگان سپرده میشود.
جملات منتخب از گزارش:
1-حقوق و مزایای پرسنل کادر، بویژه درجهداران کم میباشد اصلاً تکاپوی حداقل مخارج زندگی آنان را نمینماید.
چگونه از کسی که خود احساس تأمین خاطر و زندگی ندارد، میتوان انتظار دفاع شایسته از امنیت کشور و جامعه را داشت؟
2-شغلهای دوم که بعضی از پرسنل به خاطر تأمین زندگی خود انجام میدهند، به حیثیت اجتماعی نظامیان لطمات بسیار سوء وارد مینماید. آثار بد آن تا مدتهای طولانی باقی خواهد ماند و از بین نخواهد رفت. ضمن اینکه علاقه و بهره خدمتی آنان را در شغل اصلی نظامی کاسته است.
3-نرخ دستمزد پرسنل کادر در جبهه به نام فوقالعاده عملیاتی در زیر گلولههای آتشین و شیمیایی دشمن و با احتمال شهادت، اسارت، مفقودیت و مجروحیت در هر لحظه، با مبلغی بین 120 تا 300 تومان برای هر 24 ساعت قابل مقایسه با نرخ دستمزد کلیه اقشار مردم در تمام کشور و با هر شرایطی که در هر حال بیشتر از این مقدار است، نمیباشد. همین مقدار هم در مراحل مختلف جنگ به نسیه و کاستن و منت گذاشتن و شایعه سوء روانی انجامید. تا آنجا که کلیه پرسنل رزمنده بین 6 ماه تا یک سال، فوقالعاده طلب کار هستند. در حالی که دستور اسلام است که دستمزد کارگر را قبل از اینکه عرقش خشک شود، پرداخت نمایند، حالا چه رسد به رزمندگان اسلام.
4 ـ نسبت به مسئله هزینه بلیط و جیره افراد در رفت و برگشت مرخصی و وسیله ترابری از گروهان تا اولین ترمینال و بالعکس اقدام لازم انجام شود.
5 ـ خانههای سازمانی نیمه تمام، سریعاً تکمیل و در اختیار گذاشته شود. پروژههای دیگری نیز جهت افزایش خانههای سازمانی تا سقف صددرصد نیروهای سازمانی به تصویب و اجرا درآید.
6 ـ لایحه حقوق و مزایا به طور جدی رسیدگی و تصویب گشته و به مرحله پرداخت برسد.
7 ـ هیئت دیگری از ستاد کل نیروهای مسلح، به مناطق عملیاتی غرب و شمالغرب در همین رابطه اعزام و گزارش آن مورد بررسی و اقدام قرار گیرد.
8 ـ عمده سربازان تا مهر 67 حقوق گرفته بودند و تا آذر 66 فوقالعاده عملیاتی. بعد از آن طلب کار بودند. نمونههای خاص هم وجود داشت که بیش از این طلب کار بودند، اما علت آن، انفرادی و یا یگانی بود و حالت عمومی نداشت.
9 ـ عمده سربازان اظهار میداشتند که ما در رفت و برگشت بیش از 48 ساعت در راه هستیم و خرج کرایه و غذای بین راه ما، بین 1500 تا 2000 تومان میشود. در برگشت هم همین خرج را داریم، یعنی جمعاً 3000 تا 4000 تومان میگردد. بعضی خود را با کسانی مشابه از آشنایان خود در سایر نیروهای مسلح، مقایسه میکردند و اظهار میداشتند به آنان برای بین راه کنسرو، کمپوت میدهند و خرج کرایه هم میدهند.
10 ـ در کلیه یگانها، چندین ماه بود که سربازان واکس و جوراب، دریافت ننموده بودند. در بعضی یگانها، سربازان، یک تا دو جفت پوتین طلب کار بودند.
نکته: به علت کمبود اعتبار واگذاری، نزاجا در آن زمان نتوانسته بود، دقیقاً استحقاق دو ساله سربازان را خریداری و به موقع تحویل نماید.
11 ـ سؤال از پرسنل کادر در مورد حقوق و هزینه اجاره و سایر امورات زندگی: درجهداران اظهار میداشتند، ماهها است، فوقالعاده به ما داده نشده، آنهم هر بار به طریقی کاهش دادند. از طرفی تعدادی هم مستأجر بودند و میگفتند با حقوق بین 5 تا 6 هزار تومان چگونه 2500 تا 3000 تومان اجاره بدهیم و با باقیمانده، هم پول تو جیبی خود را برای رفت و برگشت مرخصی داشته باشیم، و نیز خرج همسر و فرزند را بدهیم؟ الان دیگر کار به جایی رسیده است که پرسنل کادر که در شهرها هستند، دست به کارهایی میزنند که اصلاً در شأن یک نظامی نیست، نظیر دستفروشی و بساط فروشی و غیره. ما که در جبهه هستیم، حتی آن کار را هم نمیتوانیم بکنیم. الان نرخ دستمزد ما در جبهه به نام فوقالعاده، پائینترین نرخ دستمزد در سطح کشور است. یعنی شما در کشور در هیچ شغل و با هر سوادی پیدا نخواهید کرد که اجرت کاری در 24 ساعت به این مقدار که ما میگیریم باشد. ماهها هم هست که همان مقدار ناچیز را هم نمیگیریم. ما چگونه گوشت بخریم؟ آخر شرمندگی در خانواده و اقوام به علت فقر، چهقدر؟
12 ـ سؤال شد، سربازان متأهل، دست بالا: بین 20 تا 30 درصد متأهل بودند و وضع اسفناک و نگرانی خاطر شدیدی داشتند. آنانی که از طریق کمیته امداد کمک میشدند، رقم کمک بین 300 تا 900 تومان بود. اینکه سرباز در طول خدمت سربازی، مجبور به قرض و یا کمکهای با منت، از سوی اقوام و آشنایان گردد، مسئله دردناکی است که عوارض شوم اجتماعی و انفرادی زیادی را برای وی تا پایان عمر خواهد داشت.
توضیح: نام اشخاص، بهطور کامل در گزارش معلوم است. در این کتاب، فقط حرق اول اسامی درج گردیده است.
13 ـ معاون لشکر 77: … اگر در سپاه حقوق مثلاً 4500 میدهند، اجاره خانه را هم میدهند. در سپاه از افراد بومی استخدام میکنند و در نتیجه این افراد از امکانات محل و کارهای جانبی دوم هم استفاده میکنند. آنان در شهر خود، خانه ساختهاند، در حالیکه این مرحله، آرزوی آینده ما است.
14 ـ گروهبان یکم «د ـ ب» کارمندان سایر وزارت خانه، وامهایی مناسب برای مسکن و غیره میگیرند. اما من از سال 61 استخدام ارتش هستم و نتوانستهام وام بگیرم. من که میخواهم تشکیل خانواده بدهم، هر وقت قیمت اجناس را میبینم از ازدواج منصرف میشوم. همکلاسیهای من که به سپاه رفتند تا به حال چند قلم جنس بزرگ گرفتهاند. وام ازدواج اگر بدهند خیلی خوب است.
15 ـ تا زمانی که فضای سالم ایجاد نشود، نمیتوان در کار عقیدتی هم موفق بود.
16 ـ سرباز «ن ـ م»: به ما مرخصی بیشتر بدهند که لااقل یک هفته برویم و کار کنیم و خرج سربازی خود را، مقداری دربیاوریم.
17 ـ بانک سپه با پول و سرمایه پرسنل نظامی تشکیل شده و فعالیت دارد، چه خدمتی به ما کرده و میکند؟ سرمایه این بانک باید در خدمت امور رفاهی و مسکن پرسنل قرار گیرد.
18 ـ اخیراً ستوانیار دوم (ستوان دوم) «م ـ ک» جمعی گردان234 سوار زرهی تیپ 40 در جاده دهلران تصادف نمود و از کمر فلج شد. در بیمارستان ژاندارمری بستری است. پلاتین برای کمر لازم دارد و قیمت آن بین 80 تا 100 هزار تومان است و گفتهاند باید چند ماه برای آن پلاتین در نوبت باشی، زخمش هم خوب نشده. ما پرسنل گردان میخواهیم پول جمع کنیم، اما پولمان نمیرسد. تقاضا داریم کمک بشود. ضمناً پسرش هم باید برود سربازی و حالا همراه پدرش در بیمارستان است، درخواست دادیم، چند ماه دیرتر اعزام شود. این مسئله در روحیه ما اثر ناگوار گذارده، اگر حل شود، واقعاً خوشحال خواهیم شد.
19 ـ ستوان دوم «ک» فرمانده آتشبار گردان 302 توپخانه: روحیه فرمانده اگر بالا باشد، روحیه زیردست و سرباز را نیز بالا خواهد برد. حقوق کم است. مسکن نداریم. اجناس گران است. خدمات درمانی خوب انجام نمیشود، بیمارستانها نمیپذیرند. تبعیض در نیروهای مسلح زیاد است.
20 ـ ستوان دوم «ع» جمعی گردان 387 توپخانه: به تعاونی مسکن کرمان برای دریافت زمین و خانه مراجعه کردم، به عضویت نپذیرفتند. به سازمان زمین شهری مراجعه کردم، جواب منفی دادند.
21 ـ فرمانده لشکر92: ترابری پرسنل در مواقع مرخصی واقعاً عامل اصلی سقوط روحیه است. در این ترمینالها، پرسنل واقعاً تحقیر میشوند.
22 ـ سرباز «محمد ـ گ» جمعی گردان152: در مواقع مرخصی میروم به مشهد، دو روز در راه هستم. 500 تومان در رفت و 500 تومان در برگشت خرجم میشود. پدرم کارگر است و از او پول میگیرم.
23 ـ سرباز «ن» جمعی گردان152: در مرخصی باید بروم بوکان، 1500 تومان خرجم میشود. پدرم کارگر است و از او کمک میگیرم.
24 ـ سرباز «ج» جمعی گردان 302 گروه 55توپخانه: متأهل هستم مسیر مرخصی من تا بویر احمد است و از آخرین نقطه تا روستا، مدت 8 ساعت هم پیاده میروم.
25 ـ سرباز «ش» جمعی گردان264 لشکر92: متأهل هستم و دارای فرزند. برای مرخصی از اهواز تا چابهار، بخش نیک شهر باید بروم. مبلغ 2000 تومان در رفت و همین مبلغ در برگشت باید خرج کنم. مسافرتم از مبدأ تا مقصد 3 روز طول میکشد. تا اول راهنمائی درس خواندهام.
26 ـ تعدادی از سربازان گردان 799 تکاور، تیپ 45: سرباز سپاه هزینه سفر و جیره بین راه دارد، ولی سرباز ارتش ندارد. بیشتر مرخصی را باید در ترمینالها برای تهیه بلیط و بین راه و ایستگاه به ایستگاه باید بگذرانیم. مرخصی به جای بالا بردن روحیه، خود به خود موجب کاهش روحیه میگردد. تهیه بلیط برای سربازان سپاه آسان است.
27 ـ فرمانده لشکر92: مسئله حقوق و مسکن از مهمترین دردهای روحی پرسنل است. تعدادی گزارش میکنند یا خانه سازمانی به من بدهید یا استعفا و اخراج. زمینهای زیادی از اندیمشک تا خرمشهر مربوط به اتکا بوده، اینها را به ارتشیها ندادند و به تصرف دیگران درآمده است.
28 ـ گروهبان یکم «د ـ ب» از گردان152 لشکر92: دریافتی ماهیانه من 5800 تومان است. مبلغ 2000 تومان اجاره میدهم با 20 هزار تومان ودیعه، مجرد هستم. با این وضع چگونه میتوانم ازدواج کنم.
29 ـ گروهبان یکم «ر ـ ک» از گروهان 3 گردان138 لشکر21: 6 سال است در جبهه و در گروهان هستم. دریافتی من 4900 تومان است، دارای زن و یک فرزند دختر 4 ساله هستم، مدت 3 ماه است که در شهرک ولیعصر، جاده ساوه، یک اتاق و یک آشپزخانه را با ماهی 2500 تومان اجاره کردهام. به علت اختلاف با پدر و مادر از آنان جدا شدیم. به مدت 12 ماه فوق العاده طلب کار هستم. درآمد دیگری ندارم، پدرم راننده شهرداری است. اگر خانه داشته باشم با نهایت روحیه میتوانم خدمت کنم. فرزند دوم 7 ماه پیش در بمباران سقط جنین و فوت شد. با این پول باقی مانده، پول درمان همسرم را هم باید بدهم. این بار هم به علت مریضی و درمان همسرم، به مدت 5 روز غیبت داشتم. من پیش دو شوهر خواهرم که یکی در نیروی هوائی و دیگری در لشکر23 خدمت میکند، سرافکنده هستم، آنان مشکل مرا ندارند. نامه برای سازمان زمین شهری کرج بردم، قبول نکردند و گفتند باید 6 سال اینجا ساکن باشی. به خدا، روحیه خدمت ندارم. خودم را خیلی بدبخت و حقیر میدانم. (دیگر، بغض این گروهبان ترکید و گریه مانع ادامه صحبت وی شد.)
30 ـ گروهبان یکم «غ ـ ف» جمعی تیپ 45: دریافتی من 4500 تومان است. در مراغه، ماهیانه 2000 تومان اجاره میدهم. دارای همسر و یک فرزند هستم. با باقی مانده چگونه زندگی کنم؟
31 ـ گروهبان یکم «غ ـ الف» جمعی گردان264 لشکر92: من نامه از اینجانب به کمیته امداد امام در مسجد سلیمان جهت کمک بردم، اما به من وام ندادند و گفتند که برای سپاه است.
32 ـ سرباز «ع ـ س» گردان جمعی 25 گروه پدافند نهاجا مستقر در پایگاه دزفول: ما سه برادر هستیم و هر سه متأهل و سرباز هستند. خودم نیز دارای چهار فرزند و ساکن ایذه هستم. (هنگام بیان این مطلب سرباز گریهاش گرفته بود.)
33 ـ استوار «ع ـ ی» جمعی گردان25 گروه پدافند نهاجا مستقر در پایگاه دزفول: پرسنل کادر به علت تأمین نشدن زندگی، تعدادی بعد از خدمت روزانه، به کارهای دوم مشغولاند. درنتیجه بیشتر افکار افراد، برای تأمین زندگی است و از کار اصلی میمانیم. برادر خانم من در سپاه استخدام شده و در عرض 6 سال زندگی ایشان تأمینشده و خانه ساخته، من بعد از 18 سال چیزی ندارم. نگهبان جلو درب سدّ شهید عباسپور که یک کارگر ساده است، دریافتی وی 10000 تومان است. حقوق ما از همه اقشار کم است. اگر زندگی تأمین باشد، بعد از کار صادقانه در پادگان و خستگی، نباید کسی کار کند، مگر اینکه نیازمند باشد.
34 ـ سرباز «ی ـ ب» جمعی گروهان 3 گردان138 لشکر21: متأهل هستم و دارای 2 فرزند. در ارومیه اجاره نشین هستم. مبلغ 8000 تومان ودیعه دادم و ماهی 1200 تومان اجاره میدهم. قبل از سربازی کارگر ساختمان بودم.
35 ـ سرباز «ک» جمعی آتشبار یکم گردان 387: دارای همسر و یک فرزند هستم. کمیته امداد، فقط ماهی 900 تومان میدهد و این خیلی کم است.
36 ـ سرباز «ن ـ م» جمعی گردان152 لشکر92: متأهل هستم و دارای دو فرزند، کمیته امداد ماهیانه 800 تومان به من میدهد و خیلی کم است. کمک دیگری نمیشود.
37 ـ گروهبان یکم «ش ـ ج» گردان771 تیپ2 لشکر77: دارای همسر و دو فرزند هستم. دریافتی 5600 تومان، کرایه منزل 2000 تومان، قسط 500 تومان باقی مانده 3100 تومان. اصلاً کفاف زندگی را نمیکند.
38 ـ پرسنل کادر، چند سال است، حقوقشان هیچ گونه تغییری نکرده است، در حالی که قیمتها بالا رفته و سطح هزینه زندگی و عائله آنان افزایش مییابد. برای یک مرد هیچ چیز دردناکتر از این نیست که نتواند حداقل نیازهای ضروری همسر و فرزندان خود را برابر عرف جامعه تأمین کند.
39 ـ پرسنل وظیفه به خصوص اکثر آنان که در منطقه عملیاتی هستند از خانوادههای بیبضاعت هستند و دارای همسر و فرزند میباشند. فرار اکثر آنان به علت فشار مالی به خانواده و تنگدستی میباشد.
40 ـ فوقالعاده عملیاتی پرسنل کادر و وظیفه، ماهها است داده نشده و طلب کار هستند. امروز اگر کسی خودرو شخصی خود را به تعمیرگاه ببرد، مکانیک بعد از حدود یک ساعت و پایان کار، حدود 200 تومان یا بیشتر، اجرت میگیرد. در حالیکه ارزش ریالی 24 ساعت انجام وظیفه یک افسری و یا یک درجهدار کادر در منطقه عملیاتی و زیر گلوله دشمن، عددی در حدود 200 تا 300 تومان است. آنهم با اما و اگر و نسیه. فوقالعاده پرسنل وظیفه نیز به مراتب شباهتی بدتر از پرسنل کادر. این مسائل را، پرسنل نمیتوانند با جمله «جنگ در رأس همه امور است» توجیه و تطبیق دهند.
راهحلها و پیشنهادهای مسئله 16:
به نظر میآید، آنقدر در شرح مسئله 16، مطالب اثرگذار در مسئله، به طور واضح و کافی بیان شده است که دقیقاً راهحلها را نیز میتوان معلوم نمود. بنابراین برای پرهیز از اطاله کلام از ذکر راهحلها که قابل استنباط است خودداری میگردد.
منبع: درسهای هشت سال جنگ تحمیلی ؛ صادقیگویا، نجاتعلی،1399 ، انتشارات سبز ایران
انتهای مطلب