در ساعت0630، دشمن با جمعآوری و سازماندهی نیروهای شکست خورده خود و بهره برداری از یگانهای تازه نفس در جنوب رودخانه کرخه، حوالی مگاسیس و امتداد شمالی و جنوبی آن با اجرای یک آتشتهیه سنگین اقدام به پاتک کرد که با مقاومت شدید تیپ1 زرهی لشکر16 زرهی و نیروهای سپاه پاسداران مواجه و دفع شد. در پی ناکامماندن پاتک دشمن که درهم شکسته شده بود، تعدادی از نیروهای دشمن کشته و تعدادی نیز به اسارت رزمندگان اسلام درآمدند. پاتک نیروهای دشمن با آتش سنگین توپخانه و بمبارانهای هوایی پشتیبانی میشد.
آن روز، نبرد در منطقه لشکر16 زرهی تا حدود ساعت2100 به شدت ادامه داشت و آتشبار سوم گردان388 توپخانه175مم خودکششی به فرماندهی ستوانیکم حسین اعتمادی مستقر در جنوب رودخانه کرخه با اجرای آتشهای به موقع و دیدبانی شده در دفع پاتکهای دشمن نقش بسزایی ایفا کرد.
در شمال رودخانه کرخه نیز تیپ3 زرهی و یگانهای سپاه پاسداران، تسلط خود را بر منطقه تکمیل کردند و مقاومتهای پراکنده دشمن را از بین برده و منطقه را پاکسازی نمودند و یک پاتک سنگین دشمن را در تنگ چزابه دفع و تلفات سنگینی را به نیروهای دشمن وارد آوردند.
آتشبارهای یکم و دوم گردان388 توپخانه175مم خودکششی و دیگر توپخانههای مستقر در منطقه، با آتش سنگین خود عرصه را بر نیروهای دشمن در منطقه تنگ چزابه، تنگ و تلفات زیادی را بر آنان وارد کردند و مانع عبور آنها از تنگ چزابه و حرکت به سمت نیروهای خودی شدند. نیروهای عراقی مستقر در حوالی شهر بستان که از شمال رودخانه کرخه زیر فشار و آتش سنگین توپخانههای نیروهای خودی قرارگرفته بودند، وحشت زده به سمت جنوب متواری و به سمت جنوب رودخانه سابله عقب نشستند. حوالی ظهر، شهر بستان به طور کامل به دست نیروهای خودی افتاد و آزاد شد. دشمن متجاوز به طرز بیسابقهای با توپخانه و بمبارانهای وحشیانه شهر بستان را زیر آتش گرفت و باقیمانده ساختمانها را نیز ویران کرد.
سپاه پاسداران به سرعت شروع به تخلیه شهر و روستاهای منطقه از مردم کرد و آنان را به اردوگاههایی در نزدیکی شهر اهواز انتقال داد. کنترل و تخلیه امور غیرنظامیان و اداره شهر بستان و روستاهای اطراف به سپاه پاسداران واگذار شد. هواپیماهای دشمن به شدت بمباران منطقه را ادامه میدادند. به رغم پوشش آسمان منطقه توسط توپهای پدافند ضد هوایی یگانهای مستقر در منطقه و جنگندههای نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی، با این وجود، خلبانان عراقی از ارتفاع بالا بمبهای خود را رها میکردند که روی یگانهای مانوری تأثیر اندکی داشت اما خسارات وارده به تأسیسات و ساختمانهای شهر بستان بسیار بود. یگانهای توپخانه و جادههای تدارکاتی یگانها نیز از این بمبارانها بینصیب نبودند.
در این روز ما علاوه بر کارهای عملیاتی، از شروع روشنایی در آتشبار مشغول تحکیم مواضع خود بودیم. یگانهای تیپ3 زرهی مشغول پاکسازی منطقه بودند و تخلیه اسرا و مجروحین ادامه داشت. در آن روز، برابر دستور فرمانده گردان دو دستگاه خودروی اورال را به رانندگی گروهبانیکممجید غنیپور و گروهبانیکم اکبر باقری برای تخلیه اسرا به قرارگاه تیپ3 زرهی اعزام کردم. آتشبار دوم نیز دو دستگاه خودرو به رانندگی استوار محمد شهبازی و استوار محسن یحیایی به قرارگاه تیپ3 زرهی اعزام کرده بود. گروهبانیکممجید غنیپور که به این مأموریت اعزام شده بود، بعد از بازگشت از مأموریت از مشاهدات خود اینچنین میگفت:
وقتی من وارد منطقه نبرد شدم، به قدری تعداد اسرا در منطقه درگیری زیاد بود که ما چندین مرتبه اسرای عراقی را در زیر بمبارانهای هوایی دشمن به رده عقب تخلیه کردیم ولی همچنان به تعداد آنها اضافه میشد. در یکی از این رفت و برگشتها من و استوار محمد شهبازی برای تخلیه اسرا به نزدیکی شهر بستان رفتیم. در بین راه براثر کنجکاوی و خوشحالی ناشی از پیروزی نزدیک یکی از سنگرهای عراقیها رفتیم تا نگاهی انداخته و از نزدیک وضعیت را مشاهده نماییم. استوار شهبازی به داخل یکی از سنگرهایی که تعدادی از نفرات عراقی در آن کشته شده بودند، رفت و من هم در بیرون سنگر منتظر او بودم که ناگهان صدای استوار شهبازی در درون سنگر بلند شد، موضوع را جویا شدم، و پرسیدم چه خبر شده؟ دیدم یک سرباز عراقی زنده داخل سنگر است و به خاطر اینکه زنده بماند، خود را بین اجساد دوستان کشته شدهاش مخفی کرده بود. او چارهای جز تسلیم شدن نداشت و به راحتی تسلیم ما شد و من هم او را در خودرو سوار کردم و به طرف محلی که میبایست دیگر اسرا را تخلیه میکردیم، حرکت کردم. در مجموع منطقه کاملاً آلوده بود و تعداد زیادی از نفرات دشمن داخل سنگرها مخفی شده بودند که میبایست منطقه پاکسازی میشد.
ما در آتشبار به دلیل اینکه مواضعمان در کنار جاده بود، شاهد اسرایی بودیم که در منطقه اللهاکبر به طور مستمر جمعآوری میشدند تا از آنجا به شهر اهواز اعزام شوند. از طرفی هواپیماهای دشمن از چزابه تا ارتفاعات اللهاکبر و سوسنگرد را پیوسته بمباران میکردند. مواضع آتشبار و اطراف آن در آن روز پنج بار توسط هواپیماهای دشمن بمباران شد. در آن منطقه، دشمن تمامی هستی خود را از دست داده بود. توپخانه و یگان احتیاط دشمن مستقر در مرز تیراندازیهای پراکندهای را اجرا میکردند که پاسخ آنان به موقع داده میشد. من، در آن روز با دیدبان آتشبار مستقر در گردان293 تانک به طور مداوم تماس گرفته و از آخرین وضعیت منطقه مطلع میشدم. دیدبان آتشبار ستوانیکم وظیفه سلیمانی بود که از نظر مهارت و سواد در سطح بالایی قرار داشت. بالگردهای خودی در منطقه مرتب در حال پرواز بودند و زره پوشهای دشمن را مورد هجوم قرار میدادند. تخلیه مجروحین در منطقه نیز توسط بالگردهای هوانیروز انجام میگرفت. در آن روز، یک فروند هواپیمای دشمن در آسمان اهواز مورد هدف جنگندههای خودی قرار گرفت و سرنگون شد. دشمن، در آن منطقه سعی داشت با جمعآوری نیرو و برداشت نیرو از نقاط دیگر دست به پاتک بزند که البته این کار را هم انجام داد ولی به علت شکست سنگین نتوانسته بود سازماندهی مجدد کند. سازمان رزمی لشکر11عراق به طور کامل منهدم و متلاشی شده بود. هرگونه حرکت یگانهای عراقی در منطقه با آتش شدید آتشبارهای توپخانه روبه رو و دشمن با تلفات زیاد مجبور به عقبنشینی میشد.
توپخانه ابهت میدان نبرد است که این ابهت را فقط نیروهای پیاده و زرهی در میدان نبرد شاهد و ناظرش هستند. شکست سنگین ارتش عراق در عملیات بستان موجب شرمندگی و لکه ننگی برای فرماندهان ارتش عراق بود که شاید تا پایان جنگ صدمات آن را نتوانستند جبران کنند. آن عملیات منجر به کشته شدن تعداد بیشماری از نیروهای عراقی شد. البته این عملیات نشان از طرحریزی بسیار دقیق و عظمت رزمندگان اسلام را داشت.
سرهنگ آجوری فرمانده گردان388 توپخانه175مم از حوادث روز دوشنبه نهم آذر ماه در دفتر ثبت روزانه خود نوشته است:
برابر اوامر فرمانده توپخانه لشکر16 زرهی به توپخانه لشکر واقع در جلالیه رفتم. با سرگرد ایمانی رئیس رکن 3 و سرگرد فریدونیان رئیس رکن2 و سایر افسران ستاد توپخانه لشکر ملاقات کردم و از اوضاع لشکر در عملیات کاملاً مطلع شدم. سپس به ملاقات جناب سرهنگ هوشیار فرمانده توپخانه لشکر رفتم، ناراحت به نظر میرسید و اظهار میداشت: جناب سرهنگ بهرامی فرمانده تیپ3 زرهی لشکر92 زرهی، پیروزی را 50 در صد پیشبینی میکرد اما صد درصد پیروز شد. ما که پیشبینی200 درصد کرده بودیم،50 در صد پیروزی هم به دست نیاوردهایم. تیپ قزوین از سویدانی حرکت و هماهنگ با عملیات اللهاکبر بوده که تا جلوی الوان نتوانسته پیشروی نماید و تلفاتش در ظرف دو روز، هفت افسر،30 نفر درجهدار و سرباز شهید و بیش از120 نفر مجروح داشتند. پل الوان را منفجر کرده بودند، در نتیجه دغاغله و مگاسیس را نیز گرفته و در آن جبهه، دشمن در منطقه شیخ خزعل و مشرفه 1و2و3 پدافند کرده و حفاظت چند پل از آن نقاط به شط نیسان را در اختیار داشت. تیپ2 زنجان عملیات کربلا 1 را با هماهنگی از دهلاویه شروع و ضمن درو کردن دشمن تا خط سابله پیش رفته و در آن جا نبرد شدید ادامه دارد که ظرف 48 ساعت ضمن تلفات و ضایعات زیاد دشمن، از تیپ2 زنجان نیز هشت نفر افسر، 35 نفر درجهدار و سرباز شهید و بیش از140 نفر مجروح شدهاند. و نبرد همچنان ادامه داشت.
منبع: توپخانه دوربرد در سال 1360 ؛ اصلاني، علی اکبر،1398 ، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب