در کلیه یگانهای نیروی زمینی، هرج و مرج و نابسامانی ایجاد گردیده بود. بهطوری که دستورات سپهبد بدرهای فرمانده نیرو در یگانها به موقع و یا اصلاً اجراء نمیشد. "شماری از فرماندهان نیروی زمینی در پادگانهای نظامی، در شهرهای بزرگ که مسئولیت فرمانداری نظامی مناطق ویژهای را نیز برعهده داشتند، مانند فرمانده لشکر خراسان، فرمانده پادگانهای اصفهان و شیراز، به دلیل مخالفت با دستورهای ارتشبد اویسی [فرماندار نظامی تهران] از مقام خود کنار گذاشته شدند. در همان زمان، سپهبد صمدیانپور، رئیس شهربانی کشور نیز تقاضای بازنشستگی کرد. کنارهگیری گروهی از فرماندهان نظامی از سمتهای خود، تأثیری بسیار نامطلوب بر ارتش گذاشت."[2]
کارکنان هوانیروز، همانند سایر نظامیان با آگاهیهای اجتماعی و بینش مذهبی که داشتند، در جهت مبارزه با رژیم فعالیتهای گسترده و مستمری را سامان داده بودند. هوانیروز مرکز کسب اخبار، نشر، تکثیر و پخش اعلامیهها شده بود. با شروع ماه محرم، کارکنان آن یگان را به حالت آمادهباش در آوردند تا رابطه آنان با مردم قطع گردد.
"پرسنل گروه کرمان که نزدیکترین یگان به مردم بود و در آن زمان در اصفهان استقرار داشتند، فرصت را غنیمت شمرده و در پایگاه، به نام امام حسین (ع) سالار شهیدان، دستههای عزاداری به راه انداختند و به این صورت صدای خود را به پشت سیمهای خاردار رساندند. مردم از پشت سیمهای خاردار، با صدای نوحهخوان داخل پایگاه سینه میزدند. در پایان مراسم عزاداری، یکی از فرماندهان از مداح مجلس خواست تا شاه را دعا کند. اما او با کمال شجاعت در جواب گفت: این سینهزنی مال امام حسین (ع) است نه شاه!"[3]
در تاریخ 21 دیماه، در هوانیروز کرمانشاه، یکی از نظامیان در مراسم صبحگاه با اسلحه خود به طرف یکی از فرماندهان وفادار به شاه، تیراندازی نمود. این کار نه تنها در سطح شهر کرمانشاه، بلکه در تمام کشور انعکاس وسیعی یافت. شخص تیرانداز دستگیر و زندانی شد. ولی با فشار مردم شهر، مسئولین وقت مجبور به آزادی وی شدند.
پس از چندی، کارکنان گروه هوانیروز مسجدسلیمان که در اصفهان مأمور اجرای حکومت نظامی بودند، یکباره برنامه صبحگاهی را به هم زده و دسته جمعی به طرف خیابانها هجوم بردند. در حقیقت این اولین راهپیمایی کارکنان ارتش با لباس نظامی و به صورت منظم و یکپارچه در سطح شهر بود، که به عنوان بزرگترین حرکت انقلابی کارکنان ارتش در تاریخ ثبت گردید.
امیر سرتیپ احمد دادبین، از قول آیتالله طاهری امام جمعه وقت اصفهان در مورد راهپیمایی مزبور گفت: "…آمدند به من گفتند که در فلکه احمدآباد، هوانیروز راهپیمایی کرده و نیروهای امنیتی اینها را محاصره کردهاند. باید چکار کرد؟ من گفتم: به مردم بگوئید که نیروهای امنیتی را محاصره کنند."[4] سرتیپ2 غلامحسین دربندی یکی از افسران ارتش از خاطرات آن روز گفت: "…مردم آمدند بین ما و مأموران حکومت نظامی، سد ایجاد کردند. آن صحنه خاطرهانگیز هرگز از یاد من نمیرود که مردم با چه فداکاری داشتند به ما روحیه میدادند. در همینجا حضرت آیتالله طاهری از یک کوچه آمد و روبهروی ما قرار گرفت. با یک بلندگوی دستی شروع کرد برای ما صحبت کردن. این جملهاش عیناً در خاطرم هست که فرمودند: «شما نظامیان نور چشم ما هستید. خوشحالیم که به ما پیوستهاید». بعد از سخنرانی ایشان، شروع کردیم به سردادن شعارهایی مثل «ارتش فدای ملت» که مردم هم در جواب میگفتند: «ملت فدای ارتش.» و از همانجا این شعارها در کشور رایج شد."[5]
امام خمینی(ره) در 2 آذر ماه همان سال گفتند: "…شما مطمئن باشید آن روزی که ایشان [شاه] بروند، باطن ارتش هم همراه با ملت است. نمیشود نباشد، به ما پیغام میدهند همیشه…"[6] در مصاحبه با روزنامه نگار «لو ژورنال» فرانسوی در 7/9/1357 اظهار داشتند که: "…سربازان و افسرانی که با مردم پیوند دارند و خود آنان از وجود رژیم شاه رنج میبرند، دیر یا زود به مردم میپیوندند و از آثار این پیوستن است (طبق اخبار واصله)، خودکشی بعضی از سربازان و افسران، و گاهی هم بعد از کشتن فرماندهان خود و نیز اخبار اعدام بعضی از سربازان و افسران به دست رژیم…"[7]
خبرنگار رادیو کانادا در 11/9/1357 طی مصاحبهای از رهبر انقلاب(ره) سؤال کرد: "ارتش ایران را آمریکاییها تعلیم دادهاند، و نسبت به شاه وفادار هستند. چنانچه شاه سقوط کند، چه کسی ارتش را کنترل میکند؟ امام: بعضی از افراد طبقه اول ارتش، به شاه وفادارند، ولی ردههای بعد اینطور نیستند."[8]
روز بعد، گروه پشتیبانی عمومی هوانیروز اصفهان اقدام به راهپیمایی نمود و در همان مسیر، گروه هوانیروز مسجدسلیمان و کرمان نیز به آنان ملحق گردیدند. بدین ترتیب، فردای آن روز از ورود برخی از کارکنان به پادگان ممانعت و بعضی نیز دستگیر و زندانی شدند و تعدادی هم به خاش تبعید گردیدند. با این حال، هر روز خیابانهای شهر از کارکنان انقلابی هوانیروز موج میزد. " در همین بحبوحه دو فروند شنوک در داخل پایگاه پشتیبانی منفجر شد…از آن پس، کار پرسنل هوانیروز، راهپیمایی و مبارزه با طاغوت بود."[9]
منبع: ردای فتح؛ کاظمی، محمد، 1398، ایران سبز، تهران
[1]. نجاتی غلامرضا/ تاریخ سیاسی 25 ساله ایران (از کودتا تا انقلاب)؛ انتشارات مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، جلد 1 ص276
[2]. لطفیان سعیده/ ارتش و انقلاب اسلامی؛ ناشر: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380 ص 359
[3]. صحیفه پرواز (زندگی نامه شهدای هوانیروز)؛ انتشارات حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپخانه آرین 1369 ص11
[4]. مصاحبه حضوری/ بهمن ماه 1374
[5]. روزنامه جمهوری اسلامی/ شماره 5120 تاریخ 14 بهمن ماه 1375
[6]. قاجار م-د/ پیام انقلاب، ناشر: پیام آزادی، چاپ: طلوع آزادی، جلد 3 ص 13
[7]. همان ص 40
[8]. همان ص 61
[9]. صحیفه پرواز (زندگینامه شهدای هوانیروز)؛ انتشارات: حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1369، ص12
انتهای مطلب