مدتی بعد امام خمینی(ره) فرمان فرار از سربازخانهها را صادر نمود. "من از سربازان کشور خواستارم که از سربازخانهها فرار کنند."[2]
ارتشبد عباس قرهباغی درباره فرار سربازان از سربازخانهها گفت:"فتوای آقای خمینی [ره] درباره فرار نظامیان از سربازخانهها سبب ازدیاد فرار روزافزون پرسنل نیروهای مسلح شاهنشاهی، بخصوص پرسنل وظیفه گردید."[3]
"مسئله ترک خدمت از جانب سربازان در اجرای دستور امام، ارتش را با تهدید بزرگی مواجه ساخته بود."[4]؛"با فرمان تاریخی حضرت امام(ره) که فرمودند: سربازان از پادگانها فرار کنند، دیدیم چه اثر بسیار مؤثری در ارتش و در بحبوحه انقلاب گذاشت. و سرنوشت ارتش و انقلاب مردمی در اینجا گره خورد."[5]؛ "در بین ارتش بسیاری مخفیانه به انقلاب پیوسته بودند. جمعی با لباس شخصی در تظاهرات حضور مییافتند. سربازانی که از پادگانها فرار کرده بودند، در مواردی به عنوان یک امر شرعی و یک تکلیف دینی در مقابل فرماندهان تابع رژیم ایستاده بودند…در واقع قشرهای وسیع ارتش دیگر ارتش شاهنشاهی نبود، و از کنترل سران ارتش هم خارج شده بود."[6]
ارتشبد عباس قرهباغی در خاطرات خود اعتراف نمود که: " پرسنل نیروهای مسلح، با آنکه از قوانین دادرسی و کیفر ارتش که تمرد و نافرمانی را تا مجازات اعدام، تعیین کرده بود، اطلاع داشتند، معذالک روزبهروز بر تعداد غایبین و فراریان اضافه میگردید تا جاییکه در زمان انتصاب من به ستاد بزرگ ارتشتاران، برابر پرونده موجود در اداره یکم ستاد، تعداد فراریان ارتش روزانه در حدود 1000 نفر بود که این رقم به تدریج در اواخر بحران به روزانه 1200 نفر رسید…تعدادی از نظامیان میل و اراده مقاومت در مقابل مردم و مخالفین را از دست داده و به طرف روحانیون و مذهبیها جلب شده و به جبهه مخالفین میپیوستند."[7]… "ارتشی ارزنده و باانضباط که با اسلحه و وسایل جدید مجهز و قادر به حفظ استقلال و تمامیت کشور بوده و مشروعیت بینالمللی پیدا کرده،…روحیهاش را از دست داده بود."[8]
گرچه ارتش معروفیت بینالمللی داشت، دارای مجهزترین وسایل و ادوات جنگی جدید و از انضباط بالایی برخوردار بود، ولی هنگامیکه او را وسیله قتل و کشتار مردم حق جوی کشور خود قرار دادند، برای نیل به سعادت ابدی و سربلندی در پیشگاه ملت، آگاهانه از دستورات خلاف شرع بیّن برخی از فرماندهان مدافع رژیم استنکاف و تمرد ورزیدند. هرچند به سرانجام مجازات امر تمرد و لغو دستور کاملاً واقف بودند. لذا در آن دورانی که هیچ پیشبینی برای آینده امکانپذیر نبود، لغو دستورات مکرر، ایجاد انواع درگیری با فرماندهان رده بالا، فرار از پادگانها که بطور حتم نتیجه آن اِعمال تشکیل دادگاههای نظامی و بعضاً مجازات سنگینی را در پی داشت، نمایانگر تعهد مذهبی و نفوذ قدرت رهبری نهضت در کارکنان ارتش بود. تعمق در این موارد عمق تأثیر مذهب را در ارتشیان به زیبایی به تصویر میکشید.
امام جعفر صادق (ع) میفرماید: "من ارضی سلطاناً جائراً بسخط الله خرج من دین الله ". «هرکس که زمامداری را خشنود سازد و در اثر راضی کردن او، خدا غضب آلود شود، از دین خدا خارج گردیده است.»[9] و نیز امام علی (ع) میفرمایند: "لا طاعه لمخلوق فی معصیه الخالق." «اطاعتی که در راه نافرمانی خدا باشد، روا نیست.»[10]
سپهبد شهید صیادشیرازی از خاطرات خود نقل کردند که: "در یکی از ایام، در مصلای اصفهان توسط یکی از روحانیون علیه شاه سخنرانی شد. منطقه توسط نظامیان کاملاً محاصره شده بود، هر بار مردم با صدای بلند، سخنان آن روحانی را تأیید میکردند و میگفتند: «صحیح است»، نظامیان هم با مردم همصدا شده و همان جمله را تکرار میکردند. این همان ارتشی بود که به نظر بعضیها از طاغوت اطاعت میکرد."[11]
رهبر انقلاب هنگامیکه در پاریس حضور داشت، با اطلاع از افزایش تعداد فراریان در ارتش گفتند: "شاه سرانجام آخرین امیدش، ارتش را، از دست خواهد داد."[12] در 4 آبان ماه همان سال طی پیامی به ارتش گفتند: "سلام اینجانب را به رؤسای محترم ارتش برسانید. به نیروهای زمینی، دریایی و هوایی. پس از تحیت و سلام بگویید ایران کشور شماست و ملت ایران، ملت شماست. به ملت بپیوندید. من میدانم بسیاری از شما به ملت و کشور اسلام وفادار هستید و از این کشتارها و غارتگریهای شاه خائن و بستگانش و جنایتکاران بینالمللی، ناراحت هستید. گاهی مطالب شما به من میرسد. ملت شما لحظات حساسی را میگذراند و شما بیشتر از دیگران پیش خدای بزرگ و ملت شجاع و نسلهای آتیه مسئول هستید. همتی دلاورانه کنید و زنجیرهای اسارت را پاره کنید و مجال به این خائن به اسلام و کشور ندهید و سرفرازی را برای خود و ملت خود بیمه کنید. خداوند تعالی مددکار خدمتگزاران به اسلام و کشور است."[13] ایشان همچنین در 16 آبان ماه در مصاحبه با روزنامه هلندی «دی وِلت کرانت»، در مورد سرپیچی نظامیان از فرماندهان خود گفتند: "سربازان و نیز بسیاری از افسران و درجهداران هستند که هنوز دلهاشان با ملت است و از دست شاه بخصوص به علت تسلط مستشاران آمریکایی بر آنان رنج میبرند و اینان به دلیل پیوندی که با مردم دارند، دیر یا زود به آغوش ملت باز میگردند و هم اکنون آثار آن ظاهر شده است."[14] در 22 آبان در مصاحبه با خبرنگار «البیرق»، اظهار داشت: "ارتش، شاه را نمیخواهد، و لکن قدرت دست سران ارتش است. ارتش، مخصوصاً افسران و درجهداران جوان آن با ملت هستند."[15] در مصاحبه دیگری خبرنگار تلویزیون آلمان از ایشان پرسید: "آیا فکر نمیکنید که ارتش مدت مدیدی از شاه حمایت کند؟ جواب: هرگز، برای اینکه ارتش از این ملت است و برای همیشه نمیتواند به روی مردم اسلحه بکشد. امروز سربازان و افسران جوان مشغول فرار کردن میباشند. ارتش برای همیشه نمیتواند به برادرکُشی ادامه دهد. به همین دلیل دست از حمایت شاه برمیدارد و جذب ملت خواهد شد. انشاءالله."[16]
منبع: ردای فتح؛ کاظمی، محمد، 1398، ایران سبز، تهران
[1]. اداره عقیدتی سیاسی ارتش / امام و ارتش ج.ا.ا؛ چاپخانه ارتش، شهریور 1365
[2]. مدنی سیدجلال الدین/ تاریخ سیاسی معاصر ایران؛ ناشر: دفتر انتشارات اسلامی، جلد 2 پاورقی ص 399
[3]. اعترافات ژنرال (خاطرات ارتشبد عباس قرهباغی)؛ مرداد- بهمن 57، نشر نی ص 79
[4]. مدنی سیدجلال الدین / تاریخ سیاسی معاصر ایران؛ جلد 2 ص 401
[5]. سپهبدشهید صیادشیرازی/ مصاحبه حضوری؛ مرداد ماه 1375
[6]. مدنی سیدجلال الدین/ همان کتاب جلد 1ص 348
[7]. اعترافات ژنرال/ همان کتاب، ص 113
[8]. همان ص 81
[9]. مغنیه محمدجواد/ شیعه و زمامداران خودسر؛ مرکز نشر معارف اسلام، شماره 1 ص 47
[10]. همان مأخذ؛ همان صفحه
[11]. مصاحبه حضوری/ مرداد 1375
[12]. نجاتی غلامرضا/ تاریخ سیاسی 25 ساله ایران (از کودتا تا انقلاب)؛ انتشارات مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، جلد 1 ص276
[13]. قاجار م-د/ پیام انقلاب؛ ناشر: پیام آزادی، چاپ: طلوع آزادی، جلد 2 ص 29
[14]. همان / ص 158
[15]. همان/ ص 242
[16]. همان / ص 271
انتهای مطلب