2- غارت نفت و گاز و سایر منابع زیرزمینی کشور.
در غارت منابع زیرزمینی ایران توسط شرکتهای چند ملیتی غربی، «جیمز بیل» بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، اعتراف کرد که: "دخالت آمریکا در ایران [بعد از کودتای 1332]، تاج و تخت سلطنت را برای 25 سال دیگر به خاندان پهلوی هدیه کرد. و صاحبان صنایع نفتی بینالمللی را قادر ساخت که با نرخی ارزان، 24 میلیارد بشکه نفت را در طی این مدت از ایران صادر کنند."[1]
3- وابستگی بسیاری از مؤسسات دولتی و ارتش به وجود مستشاران خارجی.
4- جلوگیری از شکوفایی و پیشرفت علمی و اقتصادی کشور.
5- وابستگی شدید مواد اولیه مورد لزوم زندگی مردم به خارج از کشور.
6- تصویب قانون کاپیتولاسیون در سال 1342.
7- خودشیفتگی شاه که ماهیت و وجه مشترک هر دیکتاتور و مستبدی در امتداد تاریخ بوده است
8- تلاش در محو و نابودی دین و رواج فرهنگ بیبندوباری غربی.
9- وجود رهبری مخالف نظام، قاطع و سازشناپذیر در بین مردم.
10- نقش برجسته روحانیت در هدایت اتحاد انقلابیون و احیاء تفکر اسلامی.
11- رشد بینش سیاسی مردم.
12- ایجاد زمینه مساعد انقلاب در مردم.
13- همگامی و همسویی ارتش و مردم و پیوستن بدنه ارتش به انقلاب.
کُونُو مِن اَبناءِالاخِرَةِ و لاتَکُونُوا مِن اَبناءِ الدُنیا فَاِنَّ کُلَّ وَلَدٍ سَیَلحَقُ بِاُمِهِ یومَ القِیامَهِ «از فرزندان آخرت بوده باشید، نه از فرزندان دنیای [گناه]، زیرا هر فرزندی در روز قیامت به مادر خود میپیوندد. «و فرزندان دنیا با خود دنیا جایشان در جهنم است»»[2]
نقش ارتش در پیروزی انقلاب اسلامی ایران
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، ارتش ایران " پنجمین "[3] نیروی نظامی قدرتمند جهان و در منطقه خاورمیانه، بعد از شوروی سابق، توانمندترین محسوب میگردید. آگاهان نظامیگاهی آنرا با نیروهای «ناتو» مقایسه میکردند. زیرا واقع شدن در هارتلند جهان، از دیرباز باعث تحمیل جنگهای فراوانی بر مردم ایران گردیده، لاجرم از هر رویدادی تجربهای نو میباید آموخت و الزام ابتکاری اندیشمندانه در جهت ارتقاء مقابله با حوادث احتمالی ضرورتی اجتنابناپذیر بود.
وظیفه ارتش و نیروهای انتظامی برابر قانون اساسی آن زمان، حفظ حدود و ثغور و تمامیت ارضی مملکت و دفاع از حکومت مشروطه سلطنتی و رژیم شاهنشاهی بود.
حکومت مشروطه سلطنتی، به خاطر عدم رعایت مفاد قانون اساسی، به حکومتی دیکتاتور و مستبد، تبدیل گردیده بود. امیراسدالله علم وزیر دربار میگفت: "برای اداره کردن ایران دو چیز لازم است، زور زیاد و عقل کم."[4] طوریکه حکومت استبدادی شاه، اصولاً شهامت هرگونه انتقاد و مخالفت آشکاری را از مردم آگاه سلب نموده بود. این موضوع تا به آن حد گستردگی یافته بود که نزدیکان شاه و حتی عوامل ساواک نیز از ترس رنجش وی فقط اخباری را به اطلاعش میرساندند که باعث کدورت خاطر نشود. در حضور شاه، هیچکس جرئت راست گفتن نداشت، در صورتیکه همگان از دروغ گفتن به پدرش استنکاف میورزیدند. ولی چون «الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم» سلطنت با کفر استمرار مییابد، ولی با ظلم دوام ندارد! بالأخره امام خمینی از ظلم و بیداد رژیم استبداد، خروشید و فریاد برآورد و مردم را به سوی دفع ظلم دعوت نمود. زمانی که وی، میلیونها انسان خفته را بیدار کرد، اعتراض مردم به رژیم به طرق گوناگون آغاز شد، مهمترین آنها، تظاهرات و اعتصاب در ابعاد وسیع و به صورت میلیونی بود.
رژیم برای ممانعت از تظاهرات و کنترل مردم، دست به آخرین حربه خود «ارتش» زد و آنها را در خیابانها رو در روی معترضان قرار داد. طغیان دریای آرام آغاز گردیده بود: تظاهرات، شهادت، برگزاری مراسم چهلم شهدا و درگیری با نیروهای نظامی و انتظامی و… و باز تکرار تظاهرات، شهادت، چهلم و…
نظامیان آگاه و مؤمن که توده عظیم مردم را تشکیل میدادند، طبیعتاً همراه و هم مرام و هم عقیده مردم بودند. آیتالله خامنهای در این مورد گفتند: "…وقتی که موج انقلاب همه جا را فرا گرفت، طبیعی است که هر دلی تپید. دل عناصر ارتش هم تپید. مثل مردم. البته در ارتش هم مثل بقیه قشرها، آدمها دو جور بودند، بعضیها با ایمانتر، علاقهمندتر و پا به رکابتر. بعضیها، کندتر و عقبتر. بعضی افتادند در صفوف جلو، اعلام پشتیبانی کردند از نهضت و انقلاب. توی خیابانها راه افتادند. علنی و مخفی موضعگیری کردند… بعضی هم کندتر بودند."[5]
سپهبد شهید علی صیادشیرازی گفت: "…به موازات هدایت پیامبرگونه حضرت امام(ره) برای به ثمر رسانیدن انقلاب و به موازات فداکاری و ایثارگریهای امت شهید پرورمان که پشت سر امام(ره) حرکت میکردند، نیاز به وجود یک واسطهای شدیداً احساس میشد، که این حرکت هرچه زودتر به ثمر برساند. به نظر من، این واسطه چیزی و کسی بجز خود ارتش نبود. چون باید در تقدیر الهی ثابت میشد. ارتش از دیدگاه طاغوت، حافظ رژیم بود. ولی در حقیقت، ثابت شد که این ارتش نگهدارنده طاغوت نیست، زیرا وفادار به رژیم ستمشاهی نبود. پیوندش با مردم حقیقیتر بود. پیوندش با خانوادههای خودشان که در درون مردم بودند، پیوندشان با اسلام بیشتر بود."[6]
منبع: ردای فتح؛ کاظمی، محمد، 1398، ایران سبز، تهران
[1]. غضنفری کامران/آمریکا و براندازی ج.ا.ا؛ ناشر: سازمان عقیدتی سیاسی ارتش ج.ا.ا (دفتر سیاسی)، چاپخانه: شادرنگ، تهران 1384، ص 61
[2]. آمدی آیت الله عبدالواحد/ غررالحکم و دررالکلم (مجموعه کلمات قصار حضرت علی «علیه السلام»)؛ جلد 2، ص570
[3]. موحد- ه/ دو سال آخر، رفرم تا…انقلاب؛ انتشارات امیر کبیر، چاپخانه: سپهر، تهران 1363 ص 82
[4]. نجاتی غلامرضا/ تاریخ سیاسی 25 ساله ایران (از کودتا تا انقلاب)؛ انتشارات مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، جلد2 پاورقی ص 38
[5]. سخنرانی آیتالله خامنهای رهبر انقلاب در 30 فروردین 1374
[6]. مصاحبه حضوری/ مرداد ماه 1375
انتهای مطلب