در حالی که ارتش عراق در همین دوره زمانی، استعداد پرسنلی خود را از 160 هزار نفر به 220 هزار نفر رساند و علاوه بر آن، بیش از 80 هزار نفر نیروهای ذخیره و احتیاط را احضار و به ارتش اضافه نمود. این اعداد در کتابها یکسان نمیباشند و هرکدام تفاوت دارند. این هم یکی از معایب منابع کتابخانهای به سبب عدم ارائه اطلاعات دقیق از دستگاههای ذیربط میباشد.
همین کتاب در ص19 نوشته است: جمع کسورات پرسنلی لشکر92 در 15/6/59 به تعداد 10919 نفر بوده است و شامل 382 افسر کادر، 253 افسر وظیفه، 3008 نفر درجهدار کادر و 4894 نفر وظیفه بودند.
این کتاب عددسازمانی لشکر را در آن زمان ارائه نداده است که ما بتوانیم با عدد کسری مقایسه و تعداد موجودی و درصد آن را استخراج نمائیم.
کتاب: تاریخ نظامی جنگ تحمیلی جلد دوم در ص313 در جدولی تعداد سازمانی و موجودی نیروی انسانی ارتش را در شهریور 59 ارائه داده است.
در این جدول گفتهشده تعداد موجودی افسر پایور 73درصد، افسر وظیفه 47درصد، همافر 5/95درصد، درجهدار پایور 7/76درصد، درجهدار وظیفه 4/1درصد، افراد پیمانی 8/20درصد، سرباز وظیفه 73درصد و میانگین 9/68درصد.
در همین صفحه در جدول دیگری، تعداد رها شدگان از خدمت را بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تا آغاز جنگ، نوشته است: 263 نفر امیر، 4746 نفر افسر جزء و ارشد، 146 نفر همافر و 6702 نفر درجهدار که این عده به شکل بازنشستگی، بازخریدی، اخراجی و مستعفی از خدمت رهاشدهاند. جمعاً 11857 نفر رهاشده از خدمت.
تعداد موجودی کل نفرات در حال خدمت 265451 نفر ذکر نموده است. باید توجه داشت که آمار نیروی انسانی وزارت دفاع و نیروی انتظامی، شامل شهربانی و ژاندارمری آن زمان که از سازمانهای مجموعه نیروهای مسلح هستند در آمار فوق محسوب نشدهاند.
کتاب: گفتمان ارتشی دفاع مقدس، به قلم سرتیپ ستاد سید ناصر حسینی، در ص27 در جدولی، کل نیروهای نظامی، شامل 3 نیروی زمینی، هوائی و دریایی را از سال 59 تا سال66 ارائه داده است. هرچند چنین جداولی چون خیلی کلی هستند، قابل تفسیرهای عمیق و وسیع علمی نظامی نمیباشند، اما شاید با ترکیب در سایر ارقام و آمارهای جزئی و دقیقتر بتوان بهرهبرداری علمی نظامی نمود.
کتاب: تیپ2 لشکر92 زرهی، به قلم سرهنگ سید یعقوب حسینی در ص87 میگوید: در تاریخ 28/6/59 تیپ2 لشکر92 در پاسخ به خواسته لشکر نوشته است، گروهان مهندسی این تیپ گزارش نموده، این گروهان کمبود پرسنل دارد و متخصص مین هم نداردکه مینگذاری در مسیر عبور و تجاوز دشمن بنماید. در همین کتاب در ص126 درجشده است: فرمانده گروه رزمی 37 در تاریخ 3/7/59 به فرمانده لشکر92 نامه نوشته است که پرسنل این گروه مدت 15 روز است بهطور مداوم با دشمن میجنگند و درخواست نموده پرسنل این گروه (به معنای دیگر، این یگان) تعویض گردد.
از دو نامه فوق میتوان نتایج زیر را حاصل نمود. هرچند که هرکس با نگاه خاص دیگری میتواند نتایج دیگری را هم به دست آورد.
نامه اول، نشان از فقر نیروی متخصص در آن لحظات بحرانی دارد و اینکه همین فقر، چقدر کار پیشروی دشمن را آسان نموده است. حتی آنکه برفرض اگر این گروهان 3-4 نفر متخصص مینگذار داشت، در آن منطقه وسیع، تیپ2 کجا را میتوانست پر کند. وسعت زمین آنقدر پهناور بوده که باید چند برابر توان این گروهان مهندس پایکار میآمد.
نامه دوم، نشان از فقر یگانی است. لشکر هم قادر نبود که این یگان را که گرفتار تلفات شدید و کسری زیاد نیروی انسانی شده، بایگان تازهنفس دیگری جایگزین و رو در روی دشمن قرار دهد. در حالی که در بررسی رفتار دشمن در 8 سال جنگ، ما شاهد بودیم که هر وقت یگان رزمی خط مقدم وی دچار تلفات شدید میشد و توان وی کاهش مییافت، دیگر آن را رو در روی نیروهای ما نگه نمیداشت که همان باقیمانده را هم از دست بدهد، بلکه یک یا چند یگان تازهنفس دیگر، همطراز آن یگان درگیر بهپای کار میآورد و بالاخره اینگونه مقاومت میکرد تا نیروهای ما به هدف موردنظر نرسند. مواردی که یگانهای وی یکپارچه منهدم شده و یا به اسارت درآمدند، زمانی بوده که نیروهای رزمنده یگانهای رزمی ما چند برابر دشمن، و وضعیت زمین منطقه عملیات به نفع نیروهای ما بوده است.
کتاب: ارتش جمهوری اسلامی ایران در 8 سال دفاع مقدس، جلد اول، انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی، چاپ 1381 در ص77 درباره ارزیابی نیروها قبل از جنگ پس از محاسبات در سطرهای قبلی نوشته است: «ارتش عراق در آغاز جنگ ازنظر کمیت حدود چهار برابر ارتش ایران توان رزمی داشت و ازنظر کیفیت، ارتش عراق تماماً مجهز به سامانه فرماندهی و کنترل منسجم، آموزش خوب و انضباط عالی بود. اما ارتش ایران با شرحی که قبلاً داده شد، از نظر کمیّت در حدی پایینتر از متوسط، ولی از نظر ایمان و اراده برای دفاع از کشور و مقدسات مذهبی و ملی در حد عالی بود.»
کتاب، تاریخ نظامی جنگ تحمیلی، ج 2، به قلم سرهنگ سید یعقوب حسینی ص27 نوشته است: «جمعیت ایران در سال 1357 برابر بود 4/34 میلیون نفر و جمعیت عراق در همان سال حدود 5/11 میلیون نفر»
با این ترتیب معلوم میشد که جمعیت ایران در زمان جنگ 3 برابر جمعیت عراق بود.
کتاب: جغرافیای کشور عراق، به قلم محمدحسن نامی و علیمحمد پور، نشر سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، چاپ 1387 در ص45 مینویسد: «جمعیت کرد در کشور عراق 15-20درصد و جمعیت عرب 75-80درصد و بقیه حدود 5درصد هستند» و در سطرهای بعدی نوشته است: «جمعیت شیعیان 53درصد و سنیها حدود 42درصد میباشند.»
با نگاه تحلیلی بر اعداد جمعیت عراق متوجه میشویم، کردها که عموماً با حکومت بعثی عراق مخالف و همکاری نداشتند، در جنگ عراق علیه ایران با جمعیت کمی شرکت داشتند. از طرفی بقیه جمعیت رده پائین ارتش عراق، بیشتر آنان شیعه بودند، اما در ساختار ارتش عراق و در ردههای بالای فرماندهی و ستادی آن از شیعیان نمیبینیم و یا آنقدر کم بودند که برای ما معلوم نیست. در ردههای بالا اگر سنی هم بودند، باید گرایشهای موافق با حزب بعث عراق میداشتند.
با توجه به آنکه جمعیت عراق 3/1 جمعیت ایران بود، اما برابر نوشته، تاریخ نظامی جنگ تحمیلی ج2 ص315: مجموع گردانهای رزمی، پیاده، پیاده مکانیزه، زرهی و سوار زرهی ارتش ایران که باید در خط مقدم نبرد در مرز 1607 کیلومتری مشترک، با ارتش عراق درگیر و تجاوز دشمن را سد و دفع مینمود، جمعاً 111 گردان بوده و جمع گردانهای مشابه در ارتش عراق را در ص304 نوشته است، «جمعاً 309 گردان» بود. تعدادی از گردانهای رزمی ارتش ایران، شامل گردانهای لشکر28 و 64، بعلاوه تعدادی گردان از سایر لشکرها که مأمور به این مناطق بودند، در مأموریت حفظ امنیت داخلی مناطق کردستان و آذربایجان غربی، در جادههای کوهستانی و نیز حفظ پادگانها، پراکنده و مستقر بودند و امکان رهایی آنان برای مقابله با ارتش عراق وجود نداشت.
کتاب: گفتمان ارتشی دفاع مقدس، در ص16، تعداد این گردانهای درگیر با ضدانقلاب را به شکل جدولی ارائه داده است. سایر منابع هم که در این کتاب نامبرده شدهاند، کموبیش به چگونگی کمیت و کیفیت گردانهای درگیر و خارج از درگیری با ارتش عراق پرداختهاند.
با توجه به مطالب فوق متوجه میشویم که ما در آغاز جنگ، با ارتش کشوری درگیر شدیم که آن کشور 3/1 جمعیت کشور ما را داشت، اما تعداد گردانهای رزمی خط مقدم نبرد آن بیش از 3 برابر گردانهای رزمی ما بود.
کتابهای دفاع مقدس منتشره، بهطور عمده در رابطه بانام بردن از توانائیهای طرفین جنگ در عملیاتها، از تعداد و نام لشکرها و تیپهای مستقل نوشتهاند. به نظر این کتاب، تا حدود زیادی خواننده و یا اهلفن را از محاسبه دقیق دور نمودهاند، زیرا عنصر اصلی میدان رزم، گردانها هستند و ما باید در ارائه اطلاعات طرفین جنگ، از تعداد گردانها و چگونگی شکلی و کیفی و کمی آنها اطلاعات بدهیم تا خواننده امکان محاسبه و مقایسه دقیقتری را داشته باشد.
بعد از ارائه اطلاعات درباره گردانها، میتوان به اطلاعات ردههای بالاتر از گردان اشاره نمود و ارائه معلوماتی که فاقد اطلاعات درباره گردانها باشند، چندان معتبر و قابلاستفاده و اندازهگیری دقیق نخواهند بود.
بحث این صفحات مربوط به نیروی انسانی است، مطالب سطرهای بالا تا حدودی به بحث سازمان و عملیات که مربوط به فصل سوم درباره رکن سوم است پرداخته خواهد شد. این کتاب خواسته است، با بیان مطالب بالا نتیجهگیری کند که بهظاهر با مقایسه اعداد جمعیت 2 کشور، انتظار میرود که جمعیت نیروی انسانی رزمندهها در خط مقدم، همچنان که جمعیت کشور ما 3 برابر بود، باید نسبت به دشمن 3 برابر میبود. اما تاریخ آن روزگار نشان میدهد که نهتنها 3 برابر نبودیم، بلکه 3/1 جمعیت دشمن شده بودیم. و این یعنی ایراد و اشکال و عیب بر ما، به عبارتی، ما 9 برابر نسبت به دشمن در این مورد کمکاری نمودیم.
جالب است که خوانندگان این کتاب بدانند که در 8 سال جنگ، این برتری کمی جمعیت را دشمن در میدان نبرد داشت و این کسری جمعیت را هم ما همچنان داشتیم.
منبع: درسهای هشت سال جنگ تحمیلی ؛ صادقیگویا، نجاتعلی،1399 ، انتشارات سبز ایران
انتهای مطلب