با چنین فرضیه، قوای دفاعی و تهاجمی هر کشوری باید در زمان صلح و استفاده از فرصتهای بلندمدت و کوتاهمدت، برای ساعت «س» روز «ر» آمادگی لازم و اطمینانبخش برای مقابله و حفظ و توسعه وضعیت موجود نسبت به دشمن داشته باشند. در زمان درگیری با دشمن نیز، این آمادگی و تداوم عملیات موفق را به اثبات برسانند.
قوای کشوری که در زمان صلح با شعار و رفتار و گفتار و تبلیغاتِ بهظاهر دلپسند و خوشبینانه و نمایشی از نوع سطحی و رو بنائی و نیز امور روزمره خود را مشغول نگه دارد، در روز آغاز جنگ بهشدت آسیبپذیری آن آشکار میگردد. تمام رفتارها و عملکردهای ضعیف و یا پُر عیب گذشته وی که بهعمد و یا به سهو مخفی نگهداشته بود، در آن روزهای آغاز جنگ یکباره آشکار و سبب موفقیت دشمن در تجاوز و تصرف قسمتی از کشور و نیز آسیب و خسارات زیادی به منابع حیاتی، اقتصادی و سیاسی کشور میگردد که در صورت مقاومت بعدی حکومت کشور، نیروها و مردم، باید ماهها و سالیان زیاد را همراه با فداکاری فرزندان غیور آن کشور صرف کنند تا فقط به نقطه مرزی آغاز جنگ دست یابند.
با مطالعه بسیاری از جنگهای جهانی اول و دوم و اشغال ایران در همان ساعات اول تجاوز توسط نیروهای روس و انگلیس و یا سقوط شهرهایی از اروپا در همان ساعات اول تهاجم ارتش آلمان در جنگ جهانی دوم و جنگهای بعدی اعراب و اسرائیل و جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و تهاجم عراق به کویت و تصرف آن در 2 اوت 1990 (11مرداد1369)، ائتلاف ضد عراق مشهور به جنگ خلیج فارس به نام عملیات طوفان صحرا و شمشیر صحرا از 17 ژانویه 1991(27دی1369)، جنگ دیگر خلیجفارس و اشغال عراق توسط قوای آمریکا در 20 ماه مارس 2003 (20 اسفند 81)، روی کار آمدن حکومت طالبان در افغانستان و…، روی کار آمدن داعش و اشغال بخشی از سوریه و عراق توسط آن در…، و … میتوان درک نمود که در این جنگها، آن ساعات اول آنقدر سرنوشتساز بوده که برای طرف مغلوب، هزینه و تلفات زیادی را تحمیل نموده تا جبران آن چند ساعت اول را فقط از جهت دستیابی به زمینهای سوخته ویرانشده بنماید.
بنابراین، باید قبول نمود که بیش از 50 درصد سرنوشت جنگهای معاصر درهمان چند ساعت اول رقم خورده است. شاید کسانی این نظر را قبول نداشته باشند، اما این کتاب عقیده دارد که ساعات اول جنگ، سرنوشتساز است. بدبخت، نیروهای آن کشوری که خود را برای مقابله موفقیتآمیز این ساعات آماده نکرده باشند و در غفلتهای زمان صلح درجا زده باشند و گرفتار دام و تله خودشیفتگی و تبلیغات رسانهای از تعریف و تمجید یکطرفه خود شده باشند. آنانی که بدون توجه به معیارهای علمی نظامی، بهطور کاذب خود را قوی و حریف را ضعیف و زبون محسوب بدارند. البته لازم به تذکر است که نیروهای یک کشور همچنانکه نباید گرفتار تله خودشیفتگی گردند، متقابلاً هم نباید قربانی تله خودباختگی شوند. خودباختگی به معنای آنکه به حداکثر توان موجود و نیز به توان بالقوه نیروهای ملی که با مدیریت هوشمندانه میتوانند آنها را بالفعل درآورند واقف نباشند و درنتیجه بهطور کاذب خود را ضعیفتر و دشمن را قویتر محسوب بدارند.
درهرحال خوشا به حالِ نیروهایی که مدیران و فرماندهان آنها گرفتار این دو تله شوم نمیگردند و بر اساس معیارهای علمی نظامی، محاسبات خود را تنظیم و در میدان عمل نیز آن محاسبات را پیاده مینمایند.
مطلب دوم: قدرت حاکم علم در قرن بیست و یکم
این کتاب نظری به شرح زیر دارد:
در قرن نوزدهم میلادی با مقداری کموزیاد آن، بشریت مجموعاً در جستجوی علم روز بوده و بسیاری از یافتههای علمی را هم در این قرن حاصل نمود.
در قرن بیستم مجموع بشری تلاش نمود کلیه امور مورداستفاده خود را به شکل علمی تبدیل نماید و در این کار نیز موفق شد، بسیاری از امور را علمینماید.
عقیده این کتاب آن است که در قرن بیست و یکم، مدیریت علم دیگر از دست بشر خارج شده و بلکه این علم است که بشر را در این روزگار مدیریت میکند.
امروزه در هر جا و در هر کار و در هر فعالیت مختلف نظامی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، آموزشی و غیره اگر شکل کار علمی نباشد، آن کار توسط قدرت حاکمِ علم، عیب آن خیلی زود آشکار و اثرات تخریبی خود را نشان میدهد. درصورتیکه رفع اشکال و یا رفع عیب و نقصان آن کار نیز با راهحلهای غیرعلمی دیگر انتخاب گردد، بازهم سرنوشتی منفی به بار خواهد آورد.
درهرصورت بشر چارهای ندارد که در روزگار کنونی، در مقابل تمام نگاهها و قواعد علمی و توجه علمی به تمام ابعاد موضوع، خود را تسلیم علم نماید و از قواعد آن خارج نگردد، در غیر این صورت آوار فجایع و آثار نادیده گرفتن علم، همچنان بر سرش فرو خواهد ریخت.
شما خواننده محترم دقت کنید، بسیاری از مسائل شخصی تا اجتماعی، ملی و حتی جهانی که افراد بشر با آن دست به گریباناند، ناشی از نادیده گرفتن قواعد، فرمولها و محاسبات علمی است و به عبارتی سازوکار نشدن و یا سازوکار علمی ایجاد نکردن است که نتایج آن سبب گرفتاری فردی، اجتماعی، ملی و یا جهانی شده است. بهعنوانمثال حوادث شومی که بر کره زمین و محیطزیست به تفاوت درجات درجاهای مختلف به وجود آمده است، از کشور خودمان تا بقیه نقاط جهان را آیا میتوان دلیلی غیر از نادیده گرفتن قواعد علمی حفظ محیطزیست ارائه داد؟
مشکلاتی که در اقتصاد و ارزش پولی کشورها به وجود میآید، آیا میتوان آن را چیزی غیر از نادیده گرفتن قواعد علم اقتصاد و دیگر قواعد علمی فرض نمود؟ حتی در مسائل خانوادگی نیز هر جا که کار، بر اساس قاعدههای منطقی اخلاقی، علمی و حسابوکتاب نباشد، آثار منفی و زیانهای مادی و معنوی خود را تحمیل مینماید.
بعضی از آثار نادیده گرفتن قواعد علمی، آنچنان مخرب است که حتی جبران آن نیز ناممکن میگردد. در این حالات تلاشهای علمی بعدی اگر موفق باشد ممکن است سبب جلوگیری از افزایش تخریب گردد. مصادیق موضوع بیانشده را هرکدام از خوانندگان محترم در ذهن خود سراغ دارند و از ذکر مثالهای نمونه خودداری میگردد.
نتیجه بحث فوق آن است که، در عصر کنونی، کار غیرعلمی بههیچوجه جواب نمیدهد و نباید فریب جوابهای تعجیلی و کمدوام بهظاهر مثبت آن را خورد. جواب کاری قابلقبول است که به تمام ابعاد علمی آن توجه شده و نتیجه پردوام موفق داشته باشد.
اعداد دقیق کمی و کیفی از کلیدواژههای اصلی علم هستند. در اندازهگیریها و نتیجهگیریها وقتی در برخورد با مسائل و چارهاندیشی آنها، اعداد دقیق وجود نداشته باشد، چگونه میتوان نسبت به حل آن مسئله اقدام نمود؟
این کتاب عقیده دارد یکی از راههای اصلی پر کردن فاصله کشورهای جهان سوم با کشورهای پیشرفته، تلاش برای دست یافتن به اعداد دقیق در کلیه امور و زمان است. امروزه کشورهای پیشرفته در کلیه امور، صاحب اعداد دقیق کمی و کیفی هستند و با استفاده از آنها برای آینده نزدیک و دور خود برنامهریزی میکنند.
اگر بخواهیم خیلی خلاصه از علم موردنظر این کتاب تعریف کنیم، میتوان گفت: علم، یعنی تمامکارهای صحیح و کاملاً بدون غلط، یعنی از صفر تا بیست، با نمره بیست، نمره اگر 19 باشد، یعنی 1 نمره، دور شدن از علم. نمره اگر صفر باشد، یعنی ضد علم. علم غلط را قبول نمیکند، حتی اگر غلط کوچک باشد، زیرا همان غلط کوچک زاویهای هرچند کوچک ایجاد میکند و مسیر را نسبت به هدف موردنظر تغییر و رهرو را به مقصد نمیرساند.
یک مثال بزرگ: امروزه علم میگوید، ای بشر، اگر قواعد من را نادیده بگیری، حتی کره زمین را هم برای زندگی از دست خواهی داد.
مثال ساده دیگر: در دبیرستان، در درس شیمی به ما یاد دادند که فرمول اسیدسولفوریک برابر است با: S+O4+H2=SO4H2 با این ترتیب اگر تمام دنیا جمع شوند و بهجای عناصر تشکیلدهنده اسید مورد بحث، یکی را حذف و عنصر دیگری بهجای آن قرار دهند و یا اندازه هرکدام از عناصر را تغییر دهند، نتیجه چیز دیگری خواهد شد و اسید موردنظر حاصل نخواهد شد.
قواعد علمی نیز چنین هستند و ما باید برای محصول موردنظر عناصر تشکیلدهنده آن را بشناسیم و دقیقاً با رعایت اندازه و شکل ترکیب عناصر، موفق به کسب محصول گردیم.
حتماً باید توجه داشته باشیم تعریف صحیح یا غلط را باید از نگاه اهلفن و یا اکثر عقلای بشری تشخیص دهیم. تعریف صحیح یا غلط از نگاه شخصی و یا جمعی محدود با نگاه منفعتطلبی، سودجویی، مصلحتاندیشی و یا تعریفهای کاذب، قابلقبول نمیباشد. همچنانکه در تشخیص صحیح یا غلط تلفظ و نوشتن یک کلمه باید لغتشناس باشیم و یا از اهل لغت بپرسیم در سایر امور نیز باید به همین ترتیب عمل کنیم.
کلیدواژههایی نظیر: راستی و درستی، حق، عقل و منطق، هوش، نظم و ترتیب، حسابوکتاب دقیق و شفاف، اخلاق و رفتار درست و قابلقبول بشریت، قوانین خوب و غیره، از جنس علم هستند و خلاف آن از جنس غیر علم تا ضد علم هستند.
قوانین نیز باید با قواعد و معیارهای علمی مطابقت داشته باشند. قوانینی که با معیارهای علمی تعریفنشده و بلکه ضد علمی و یا مخلوطی از صحیح و غلط تعریفشده باشند، محکومبه برجای گذاردن فساد و تخریب از خود خواهند شد.
بنابراین در مسیر بررسی عناصر تشکیلدهنده هر مسئله، هرکدام از کلیدواژهها و دیگر عناصر که از جنس موافق با علم نباشند، باید آن عنصر و دیگر عناصر را تبدیل به جنس علمی نمود تا انتظار داشت مسئله حل گردد.
کلیدواژههایی که نامبرده شد، میتوان گفت که مجموع بشریت از صفرتا صد آن را قبول دارند، حتی آنان که بعضی از تعاریف یادشده را اجرا نمینمایند.
ما بسیاری از تعاریف و معانی راداریم که تمام بشریت آنها را بهعنوان کلمات مثبت یا منفی قبول دارند و نظرگاه مشترکی دارند. نظیر پاکیزگی، کثیفی؛ راستگویی، دروغگویی؛ امانتداری، دزدی؛ جوانمردی، نامردی؛ مهربانی، ظلم و… بنابراین بسیاری از طرحها و قوانین را میتوان با استفاده ازنقطهنظر مشترک خدادادی افراد بشر طراحی و پیاده نمود.
جوامع، ملتها و کشورهایی که در قرن کنونی، چرخه امور خود را با روشهای غیرعلمی به جریان میاندازند و قادر به اداره امور خود با روشهای علمی نیستند و یا تمایل به ایجاد سازوکار علمی ندارند، این نوع جوامع، محکومبه فنا هستند و قدرت علم، آنان را از چرخه ارتباط با جوامع علمی خارج و بالأخره محو مینماید. البته باید توجه نمود که وقتی گفته میشود، روشهای علمی، یعنی نگاه همهجانبه علمی به موضوع با تعریف و معنای وسیع علم. نگرش و رفتار ناقص علمی کافی نبوده و جواب نخواهد داد.
این کتاب بر آن است که تمام موضوعات مورد بحث، درباره جنگ 8 ساله تحمیلی را تا آنجا که میتواند، با معیارهای علمی موردبررسی و نقد قرار دهد و پاسخهای ممکنه را برای نزدیکتر و علمیتر شدن موضوع ارائه دهد. انشاءالله.
مطلب سوم: قاعده طلائی لازم و کافی
برای مفهومسازی این قاعده، مثال زیر زده میشود:
همه ما میدانیم آب آشامیدنی برای بدن ما لازم است. اما چه مقدار؟ روزی یک قاشق، یک لیوان، 8 لیوان، یک سطل و یا مقادیر دیگر. پس با این ترتیب رقم مقدار موردنیاز، کلمه کافی را معلوم میکند.
مثالی دیگر، فرمول آبH2O میباشد. یعنی اگر اینطرف معادله H2O باشد، آنطرف معادله لازم است H و O قرار داده شود و کافی آن یک واحد O و دو واحد H باشد.
این دو مثال را برای همه موضوعات میتوان تعریف نمود.
اصلاً اگر تمام افراد بشر این قاعده لازم و کافی را در تمام امور شخصی و اجتماعی رعایت میکردند. بسیاری از مشکلات کنونی را نداشتند.
آیا ما در خرید مایحتاج زندگی و یا در مصرف مواد مختلف موردنیاز، مانند آب، برق، بنزین و مواد غذایی، دقیقاً قاعده لازم و کافی را رعایت میکنیم؟
اگر همه ما این قاعده را بفهمیم و اجرا نمائیم، مسلماً وضع کشور ما ازهرجهت بهتر و بهتر خواهد شد.
ما اصلاً بعضی چیزها را لازم نداریم که حالا بخواهیم در مورد کلمه "کافی آن" بحث کنیم. مثلاً آیا سیگار لازم داریم؟ بسیاری از موضوعات مصرفی ما نهتنها لازم نیستند، بلکه مضر هم هستند. نتیجه این نوع رفتار غلط، سبب شده که بشر گرفتار فاجعه محیط زیستی، گرانی، تورم، بیماری، فقر، بیعدالتی، افزایش ظلم، مظلوم افزائی، بدبختی، بیچارگی، فاصله طبقاتی و سیهروزی گردد.
ما اگر دقت کنیم تمام قواعد علمی و همینطور، چرخه عالم آفرینش بر اساس همین قاعده لازم و کافی جریان دارد. هر جا که بشر با رفتار غلط، این قاعده را نادیده گرفته و یا بر هم زده، نتایج زیانبار آن را نیز متحمل شده است.
مثالی دیگر: کشور بزرگ ایران مشکل اقلیمی و کمبود آب دارد، آیا برای زراعت و کشاورزی و صنعت در مورد مصرف آب، این قاعده لازم و کافی را رعایت میکنیم؟ برای آبیاری از روش غرقابی استفاده میکنیم یا قطرهای؟ کدام درست است؟ اصلاً بعضی از مصارف و محصولات لازم هستند که در مورد کلمه کافی آن بحث کنیم؟ از این نوع مثالها خیلی میتوان ارائه داد. مثالهایی در مورد ارز، ثروت ملی، مراسمهای سنتی، عمومی و غیره.
ما در نیروهای مسلح نیز با توجه به شرح وظایف و مسئولیت، در مورد ساختار و توان هرکدام، قاعده لازم و کافی را دقیقاً باید موردتوجه قرار دهیم.
این کتاب، تمام تعاریف و رفتارهای نظامی را با توجه بهقاعده لازم و کافی، به شکل موضوعی موردبررسی قرار داده و تلاش نموده است، راهحلها و پیشنهادهای مناسب را ارائه دهد.
مطلب چهارم: محافظه کاران، تحول گرایان و نیروهای مسلح
تعاریف:
محافظهکاران: محافظ کاران کسانی هستند که با اخلاق و رفتار خود، به قالبهایی که بدان عادت کرده و قبول نمودهاند، وفادار بوده و از تغییر و شکستن آن قالبها به شدت پرهیز میکنند.
تحولگرایان: تحولگرایان کسانی هستند که اخلاق و رفتار نوگرایانه دارند. آنان چندان تعصب و یا اصرار بر قالبهای رایج ندارند و بیشتر در صدد تغییر و یا شکستن قالبهای معمول، به شکلهای تازه دیگر هستند.
مفاهیم دیگر از محافظهکاران و تحولگرایان:
محافظهکاران و تحولگرایان هر کدام میتوان از درجه کم تا زیاد تقسیم بندی نمود.
محافظهکاری و تحولگرایی در هر موضوعی همراه با تعریف عام، تعریف خاص خود را دارند. با دقت در تاریخ متوجه میشویم که تمام پیامبران آسمانی، اولین و سختترین مشکلات را که با آن رو برو بودند، مقاومتی بود که توسط محافظهکارانِ غلطِ زمان در برابر رسالت هرکدام، انجام میگرفت.
آن محافظهکاران میگفتند: آداب ما، عبادات ما، قالبهای تعریف شده ما و گذشتگان ما چنین و چنان بوده و تو پیامبر آسمانی تعاریف جدید ارائه میدهی که با اخلاق و رفتار محافظ کارانه ما مغایرت دارند. ما این تعریف را قبول نمیکنیم. به شدت نیز با پیامبر و پیروان او مقابله میکردند. از سوی دیگر میبینیم که تمام ادیان آسمانی توسط تحولگرایان و یا نوگرایان غلطِ زمان، به شکل انحرافی تغییر داده شدند.
این نوشته نمیخواهد بگوید که خروجی اخلاق و رفتار تمام محافظهکاران منفی است و یا خروجی اخلاق رفتار تمام تحولگرایان مثبت است، بلکه هرکدام، هم خروجی مثبت دارند و هم خروجی منفی. با دقت در احوال تاریخی بشریت متوجه میشویم، خروجی مثبت تحولگرایان در مجموع، از خروجی مثبت محافظهکاران در طول تاریخ بیشتر بوده است. بشر تمام پیشرفتهای زمانه را مدیون تحولگرایان و یا نوآوران میباشد.
توجه گردد که اینترنت، در ابتدا از اندیشه تحول گرایی و نوآوری شکل گرفت. آن اقدام اولیه، در دهههای اخیر آنچنان توسعه جهانی یافت که در حال حاضر، دنیا نمیتواند آن را از امور جاری خود حذف کند.
در طول تاریخ، در بین اهالی علم و دانشمندان نیز، محافظهکار و تحولگرا دیده میشود. دانشمندان محافظهکار در برابر نظرات علمی جدید که با نظرات علمی مورد استفاده و عادت شده آنان تفاوت داشته، به شدت برخورد میکردند، اما نظر و پدیدههای علمی جدید و صاحبان و پدید آورندگان آن علوم جدید، بالأخره در طول زمان، نظراتشان غالب میشد و راه خود را پیش برده است. هرچند که آسیب جدی راهم متحمل شده باشند.
متأسفانه این وضع، همچنان نیز در محیطهای علمی ما وجود دارد و آسیبهای آن نیز بر بدنه علمی کشور جریان دارد. همین نتیجهگیری را برای محیطهای علمی نظامی هم باید داشته باشیم.
ما در تاریخ میبینیم که دانشمندی نوآور ادعا کرد که زمین گِرد است، اما محافظهکاران زمان هر کدام با دلایل خاص خود، به شدت با ادعای جدید برخورد و مدعی را مجازات کردند. عدهای با دلایل مذهبی ]از نوع انحرافی[، عدهای با دلایل به ظاهر علمی موجود، عدهای هم با دلایل واهی و افسانهای دیگر.
خلاقیت، ابتکار، نوآوری را محافظهکاران پذیرا نیستند و یا کمتر روی خوش به آنها نشان میدهند. از طرفی خود نیز خروجی کمتری از خلاقیت و ابتکار را ارائه میدهند. محافظهکارانی هم هستند که خروجی خلاقیت و نوآوری دیگران را به شدت با دلایل مختلف رد میکنند، اما خود نیز گاهی حرف نو ارائه میدهند و به شدت نیز از آن دفاع میکنند و تحمل انتقاد دیگران را هم در آن موضوع ارائه شده پذیرا نیستند. این نوع محافظهکاران را میتوان در یکی از درجات خودشیفتگی محسوب نمود.
محافظهکارانی هم هستند که با کلیه موضوعات تحولگرایی و تازه برخورد و مقاومت میکنند، اما اگر متوجه شوند که موضوع تحول و نو از سوی و یا مورد علاقه رئیس و یا بالا دست وی میباشد و جلب رضایت آن بالا دست، تأثیر مثبت در وضع خدمتی وی دارد، در این صورت تمام دلایل و ضوابط محافظهکارانه خود را نادیده میگیرد و با 180 درجه اختلاف، در قبول آن موضوع تحولگرایانه بالا دستی، دلایل موافق جور و ارائه میکنند.
هر کدام از خوانندگان این نوشته، در اطراف خود میتوانند اشخاص نمونه این تعاریف را تصور و معرفی کنند.
رؤسا و مدیران محافظهکار، در رفتار مدیریتی خود، گامهای مجموعه تحت امر خود را با گامهای پیشرفت زمان، برابر نمیسازند، بلکه گامهای آن مجموعه، همیشه کوچکتر از گامهای زمان خواهد بود.
نتیجه درباره نیروهای مسلح: لازم است مجموعه مدیریتی نیروهای مسلح تا آن جا که میتوانند از اخلاق و رفتار محافظهکارانه فاصله بگیرند و اخلاق و رفتار نوآورانه را استقبال کنند. به تحولگرایان میدان دهند. البته در بعضی از موارد ممکن است، آسیبهایی هم در کوتاه مدت متحمل شوند، اما اگر پیش بینی شود، در دراز مدت، آسیب آن جاری نباشد و بلکه سبب افزایش قوت نیرو گردد، از آن روی گردان نشوند. شایسته است، مجموعه نیروهای مسلح ساز و کار لازم برای این رویکرد، فراهم نمایند.
از اشتباهات خود و دیگران عبرت بگیر. اشتباه را تصحیح نکردن، خود اشتباه دیگری است. آنان که گذشته را به خاطر نمیآورند، محکوم به تکرار آنند. تجربه بالاتر از علم است. |
توضیح: جملاتی از گذشتگان که به نظر میرسد با محتوا و منظور این کتاب تناسب دارد، انتخاب شده و در بعضی از صفحات، برای بهرهبردای بیشتر خوانندگان درج شده است. منبع: کتاب «رهنمون»، سخنان بزرگان، مشاهیر و نوابغ جهان، به کوشش: غلامحسین ذوالفقاری، به خط: حسین خسروی، تهران، انتشارات اوسان، 1378. |
منبع: درسهای هشت سال جنگ تحمیلی ؛ صادقیگویا، نجاتعلی،1399 ، انتشارات سبز ایران
انتهای مطلب