هنگام ظهر باخبر شدیم تیمسار فلاحی جانشین رئیس ستاد ارتش، تیمسار ظهیرنژاد فرمانده نیروی زمینی به همراه فرمانده لشکر92 زرهی جناب سرهنگ مسعود منفردنیاکی در خطوط مقدم تیپ3 زرهی هستند. آتشتهیه اجرا شده بود، اما مجدداً دستور داده شد به مدت 10 دقیقه دیگر آتشتهیه اجرا شود تا نفرات اعزامی بتوانند اجساد شهدای عملیات اخیر را جمعآوری و به عقب تخلیه نمایند.
نامهای از گروه33 توپخانه دریافت کرده بودیم مبنی بر اینکه آمادگی جهت تشکیل یک گردان مختلط توپخانه از توپهای 130 و 203مم خودکششی داشته باشیم تا بتوانیم در میدان جنگ مؤثرتر باشیم. پیشبینی میشد که با تمام شدن عمر لوله توپهای 175مم خودکششی به واسطه تیراندازیهای بسیار در یکسال گذشته، خصوصاً در سد کردن پیشروی دشمن در اوایل جنگ در منطقه دشت آزادگان و اندیمشک و عدم پشتیبانیهای لازم و ضروری قطعات توپها، گردان388 توپخانه175مم خودکششی دچار مشکل شده و به مرور توپهای گردان منفجر شده و یا از رده خارج شوند. تلاش اصلی فرماندهان برای بهبود وضعیت لجستیکی صرف تعمیر و نگهداری وسایل از کار افتاده خصوصاً خودروهای رزمی شده بود، ولی تلاشها به گونهای نبود تا بهبود وضعیت یگانها در سطح مناسبی قرار گیرد، زیرا قسمت اعظم کمبودها جبران نشده و کمبودهای شدید به خصوص وسایل و تجهیزات همچنان باقیمانده بود که در توان رزمی یگانها و عملکرد آنها تأثیر زیادی داشت. قطعات یدکی تجهیزات و وسایل و تجهیزات جدید میبایست از کشورهای فروشنده خریداری میشد و جایگزین کمبودها میگردید. به همین منظور هیئتهایی برای خرید وسایل و تجهیزات و مهمات و خصوصاً قطعات یدکی تجهیزات رزمی به کشورهای بلوک غرب و شرق اعزام شدند. با توجه به اینکه سامانه تجهیزات ارتش از دو سامانه غربی و شرقی تشکیل شده بود، الزاماً از لحاظ تدارک قطعات و مهمات و جایگزینی وسایل میبایست به همان کشورهای سازنده و فروشنده مراجعه میشد. با توجه به محاصره اقتصادی و تحریم نظامی کشور ما از طرف کشورهای بلوک غرب و اکراه فروش تجهیزات نظامی از طرف کشور شوروی سابق که فروشنده اصلی نفربرهای زرهی، توپهای130مم، کاتیوشا، جنگافزار ضدتانک آرپیجی7 و توپهای ضدهوایی بود، خرید وسایل و تجهیزات و مهمات با مشکلات شدیدی مواجه گردید. با طولانیتر شدن جنگ هم وسایل و تجهیزات فرسوده و مهمات موجود نیز مصرف میشد و مشکلات یگانهای رزمی روز بهروز شدیدتر میگردید. از اوایل جنگ تا حدودی تهیه بعضی از مهمات جنگافزارهای ساخت شوروی که مشابه آنها در کره شمالی ساخته میشد، تأمین میگردید که از کیفیت آنچنانی برخوردار نبودند، اما تا حدودی مشکل را برطرف مینمود ولی مشکل تهیه وسایل مورد نیاز از بلوک غرب به سادگی امکانپذیر نبود. با توجه به اینکه کلیه تانکها و قسمت عمده توپها و موشکاندازها، هواپیماها و بالگردها و وسایل مخابراتی ساخت کشورهای آمریکا و انگلستان بودند، عدم جایگزینی اینگونه وسایل و عدم تهیه مهمات و قطعات یدکی باعث کاهش توان رزمی یگانها میشد که با گذشت زمان و طولانیتر شدن جنگ بیشتر هممیشد. مسئله بسیار حساس و تأثیرگذار در صحنههای نبرد، مربوط به توپخانههای 175و 155مم خودکششی و تانکها و موشک تاو بود که وسیله اصلی رزمی نیروی زمینی بود. مهمات این جنگافزارها از ماه سوم جنگ یعنی سال 1359، محدودیت پیدا کرد و با طولانیتر شدن جنگ و مصرف مهمات موجود، محدودیت مهمات شدیدتر و حادتر شد و به طور مداوم به یگانها ابلاغ میشد که در مصرف مهمات نهایت صرفهجوئی را به عمل آورند. نکتهای که حائز اهمیت است این بود که برای نیروهای غیرحرفهای و داوطلب قبول چنین وضعیتی بسیار دشوار بود و یگانهای نظامی را نیز متهم به کمکاری میکردند، خصوصاً یگانهای توپخانه ارتش را که ناشی از بیاطلاعی آنان بود و شاید هم نمیخواستند شرایط ما را درک کنند، زیرا عامل روحیه و میل به جنگجویی آنها، با مشاهده آتش توپخانه خودی بود. خنثی کردن اثرات روانی آتش دشمن و تا حدودی وارد کردن تلفات و خسارات به دشمن توسط آتش توپخانه با برد زیاد است و اگر نیروهای خودی که امکان تحرک را از دست داده، امکانات آتش را نیز از دست بدهند، قدرت مقاومت و میل جنگجویی خود را از دست میدادند.
در تاریخ 19/2/60، فرماندهی مهمات نیروی زمینی طی نامه شماره 26/02/1202 وضعیت مهمات را به قرارگاه مقدم جنوب اعلام کرده است که بیانگر شرایط و وضعیت مهمات و یگانهای رزمی نیروی زمینی در آن زمان بحرانی و حساس است:
" مهمات مشروحه زیر کاملاً در محدودیت میباشد و بعضی از آنها در آمادگاههای تابعه و سایر یگانهای نیروی زمینی موجود نیست. خواهشمند است دستور فرمایید مراتب را به یگانهای مستقر در منطقه ابلاغ فرمایند تا در مصرف مهمات مورد بحث نهایت صرفهجوئی را بنمایند."
این مهمات 16 قلم از جمله شامل، مهمات توپ175مم خودکششی، کاتیوشا، موشک تاو، خمپاره120مم، موشک دراگون، گلوله توپ90مم تانک، موشک آرپیجی7، گلوله توپ130مم و توپ155مم بود.
براساس اعلام فرماندهی مهمات نیروی زمینی، افسر مهمات قرارگاه مقدم جنوب بررسیهایی برای تعیین وضعیت مهمات به عمل آورد. نتیجه بسیار نگران کننده بود. به عنوان نمونه بر اساس مهمات منظور شده برای هر جنگافزار در ذخیره عملیاتی، موجودی مهمات بعضی از جنگافزارهای مهم و حساس بدین شرح بود:
توپ تانک ام47 برای 13 روز، خمپاره 81مم 15 روز، توپ (هویتزر) 105مم 13 روز، تانک ام60 برای پنج روز، تفنگ106مم ضد تانک دو روز، توپ120مم تانک چیفتن 53 روز، توپ130مم روسی دو روز، توپ155مم کمتر از یک روز، توپ175مم کمتر از یک روز و سایر جنگافزارهای سنگین کمتر از دو روز. البته این برآورد بر مبنای حاضر به کار بودن کلیه جنگافزارها و اجرای آتش با نواخت تیر تعیین شده عملیات فعال با کلیه جنگافزارها تهیه شده بود که مسلماً در عمل با مهمات موجود خیلی بیشتر از مدت زمان برآورد شده امکان اجرای آتش بود. نکتهای که لازم به یادآوری است، این است که درباره میزان مهمات خریداری شده در قبل از انقلاب مسئله به طور اغراقآمیز مطرح شده بود و ملت ایران و رهبران غیرنظامی چنین استنباط کرده بودند که ارتش ایران زمان شاه مهمات بیش از بیست سال را ذخیره کرده است در صورتی که برابر دستورالعملهای نظامی ذخیره مهمات برای شصت روز در فرماندهی مهمات و برای سی روز در منطقه استقرار یگانها و برای ده روز در دسترس لشکرها و بارمبنا و مهمات آموزشی نیز در اختیار لشکرها بود. یعنی بر مبنای محاسبات لجستیکی، مهمات موجود در کشور برای حدود چهار ماه کافی بود و هنگامی که جنگ آغاز میشد، باید مدت زمان احتمالی جنگ برآورد میگردید و به ترتیبی که مهمات موجود مصرف میشد، مهمات جدید یا در کشور ساخته میشد یا از خارج خریداری میگردید و جایگزین مهمات مصرف شده میشد و به همین علت بود که از ماه سوم جنگ محدودیت مهمات احساس شد و تلاشهای زیادی برای تهیه مهمات به عمل آمد که البته به طور نسبی موفقیتآمیز بود و در طول عملیاتها مهمات هیچ جنگافزاری به صفر نرسید.[1]
با توجه به موارد عنوان شده که بیانگر مشکلات اساسی یگانهای رزمی نیروی زمینی بود، فرمانده گردان388 توپخانه در آن ایام به عنوان افسر متخصص توپخانه که عملاً تواناییهای خود و یگانش را در منطقه دشت آزادگان به اثبات رسانده بود، برای اعزام به کشور کره شمالی و یا کشور دیگر مانند چین جهت خرید توپ و مهمات در تهران به سر میبرد و در انتظار اعزام به یکی از کشورها بود.
در روز 17/6/60، استوار طالبی سربازان جدیدالتحویل را از تهران به اهواز آورده بود تا به گردان در منطقه تحویل دهد که یکی از آنان به دلیل بیاحتیاطی و عدم توجه به دستور و شنا کردن در رودخانه کارون غرق و که موجب نگرانی همه شده بود. این خبر را استوار بدرقه که از شهر اهواز آمده بود، داد. همچنین اظهار نمود: گلولههای توپخانه عراق در منطقهای از شهر اهواز به منازل مسکونی مردم بیگناه اصابت نموده و 20 نفر از هممیهنانمان به شهادت رسیده و تعدادی نیز مجروح شدهاند.
سروان مهدی دامغانیان (سرتیپ2 بازنشسته) در دفتر ثبت روزانه خود از حوادث و اتفاقات روز چهارشنبه 18 شهریورماه نوشته است:
صبح روز چهارشنبه 18/ 6/0 6 به اهواز رفتم تا در مورد جسد سرباز علی نجفی اقدامات لازم را انجام دهم. متأسفانه جسد را پیدا نکرده بودند. به کلانتری رفتم و میگفتند باید قایق بگیرید و بگردید تا جسد را پیدا کنید. گروهبان سعید بدرقه و تعدادی سرباز را مأمور کردم تا در کنار رودخانه کارون به دنبال جسد بگردند. تا ساعت1500 خبری نشد تا اینکه به لشکر92 زرهی رفتم و از شعبه قضایی جهت دریافت غواص از نیروی دریایی نامهای دریافت کردم که وقتی به آنجا مراجعه کردم، نتیجه نگرفتم زیرا اظهار میداشتند که باید تیمسار فلاحی به ما مجوز بدهد. خلاصه با ناراحتی زیاد به کنار رودخانه کارون نزد گروهبان بدرقه و دیگر نفرات که در جستجوی جسد بودند، رفتم و مشاهده نمودم که تعدادی سرباز بدون توجه به هشدارهای پاسبان نگهبان کنار رودخانه مشغول شنا کردن هستند. من به آنان متذکر شدم که چرا به دستورات توجه نمیکنید؟ مگر نمیبینید همهروزه تعدادی در رودخانه غرق میشوند؟ و گفتم اگر این نگهبانان از ورود شما به رودخانه جلوگیری میکنند و به شما دستور میدهند، به خاطر سلامتی خودتان است. آنان اصلاً به نصیحتهای من گوش نمیدادند و میگفتند: جناب سروان این دستورات طاغوتی است! تلاشهایم به نتیجه نرسیده بود و عصر بود که میخواستم به سوی مواضع گردان در منطقه حرکت کنم که دیدم سرباز محمودی و گروهبان بدرقه با یک خودروی شخصی به سمت من آمدند و به سرعت از خودرو پیاده شده و دوان دوان به طرف من آمدند و بلند فریاد زدند جناب سروان جسد پیدا شد. گروهبان بدرقه میگفت: به راننده خودرو گفتهام؛ حاضرم مبلغ 200 تومان بدهم تا ما را به حمیدیه برساند که خوشبختانه شما را دیدیم. به سرعت برگشتیم و رفتیم جسد را دیدیم، موهای جلوی سرش ریخته بود و دستهایش پینه بسته و مشت شده بودند ولی جسد کاملاً شناخته میشد. به کلانتری رفتیم تا کارهای ضروری را انجام دهیم که گفتند فردا بیایید و کلیه اقدامات را انجام دهید که به سوی موضع گردان حرکت نمودیم.
منبع: توپخانه دوربرد در سال 1360 ؛ اصلاني، علی اکبر،1398 ، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب