سرگرد الهی را که دو سال از من ارشدتر و همشهری من بود، ملاقات نمودم. از ایشان در خصوص وضعیت منطقه پرسیدم که گفت: همه ناراحتند ما حدود 12 نفر شهید و تعداد 54 نفر زخمی دادهایم و متأسفانه شرایط خوبی نداریم. فرمانده گردان جناب سرگرد آجوری از نتیجه عملیات خیلی ناراحت بود و به قول خودش که میگفت، با این همه تلاش، نتوانستهایم موفقیتی به دست آوریم که واقعاً رنجآور است. ایشان با معاون گردان سروان علمی و سروان خواجوی خداحافظی کرد و رفت. من در توپخانه لشکر16 زرهی ماندم که بعد از مدتی جناب سرهنگ هوشیار فرمانده توپخانه لشکر آمد و به نفرات مسئول اعلام کرد؛ برادرِ دکتر چمران، آقای مهندس چمران قرار است به توپخانه لشکر بیایند. فرمانده توپخانه لشکر نیز از وضعیت و شرایط نیروها راضی به نظر نمیرسید و در چهرهاش ناراحتی را میدیدیم. ساعت 1300 از توپخانه لشکر حرکت و به قرارگاه گردان رفتم. ساعت 2200 تیراندازیهای دشمن شروع شد، به هدایت آتش گردان رفتم و مشاهده نمودم ما روی نقاطی تیراندازی میکنیم که با ما 14500 متر فاصله دارند. پس از بررسی مشخص شد که دشمن قصد دارد از روی پل کرخهکور عبور و وضعیت یگانهای ما را در خط بحرانی نماید. با مسئولان توپخانه لشکر توسط معاون آتشبار سوم ستوان حسین صبا تماس حاصل و وضعیت کمبود مهمات و وضعیت لولههای توپها به اطلاع آنان رسید. اما شرایط به گونهای بود که میبایست پاسخ درخواستهای آتش را میدادیم، زیرا دشمن منطقه اللهاکبر را نیز زیر آتش گلولههای توپخانه خود قرار داده بود و هر لحظه به شدت آن اضافه میافزود و تمام آسمان منطقه با گلولههای منور روشن شده بود. آن شب دشمن کلیه مناطقی را که به نظرش مهممیرسید، به شدت گلولهباران کرد و تا صبح گلولهباران دشمن ادامه داشت.
روز چهارشنبه 60/5/7 تا ساعت 0900 گلولهباران دشمن که از شب گذشته شروع شده بود، ادامه داشت. در این ساعت با ستوان حسین صبا معاون آتشبار سوم به توپخانه لشکر16 زرهی رفتیم. سروان ایمانی را دیدیم که بسیار خسته بود و توان صحبت کردن نداشت زیرا به قدری با بیسیم درگیر عملیات بود و از یگانهای مختلف توپخانه برای یگانهای در خط و حفظ موجودیت آنها تقاضای آتش نموده بود که واقعاً از پا در آمده بود. بعد از احوالپرسی یک لیوان آب به او دادم، متوجه شدم فشار نیروهای دشمن روی نیروهای خودی زیاد است و نسبت به شب گذشته بیشتر هم شده است. هنوز منطقه لشکر16 زرهی تثبیت نشده بود و دیدبانی منطقه را خود فرمانده توپخانه لشکر جناب سرهنگ هوشیار به عهده داشت و درخواستهای آتش را او انجام میداد و با حضورش در خط مقدم به عنوان دیدبان توپخانه، به نیروهای در خط لشکر روحیه میداد که بسیار هم تأثیرگذار بود. بعد از مدتی از توپخانه لشکر به موضع آتشبار سوم آمدیم و اخبار ظهر رادیو را گوش میکردیم که میگفت، بنیصدر و رجوی با هواپیما از کشور گریخته و به پاریس رفتهاند. در آن شب خبر مسرتبخش تثبیت منطقه را فرمانده توپخانه لشکر16 زرهی به تمامی یگانها مخابره کرد. آن شب سکوت عجیبی در منطقه حاکم بود، اما گلولههای روشنکننده، منطقه را تا صبح روشن نگه داشته بود. در آن روز نیز آقای معزیپور سرپرست اداره برق که فردی بانفوذ، و پسرش هم جزء نیروهای سپاه پاسداران بود، وارد منطقه شد. گرچه روزه بود ولی خیلی سرحال به نظر میرسید. ایشان میگفت، در حمله اخیر از تعداد 1500 نفر نیروهای سپاه پاسداران فقط 1200 نفر برگشتهاند. با شنیدن این خبر خیلی ناراحت شدیم و من سعی کردم اظهارات ایشان را در دفتر حوادث ثبت نمایم. در پایان این روز برابر درخواست توپخانه لشکر16 زرهی آمار مصرفی مهمات را به آنان ارسال کردیم که آتشبار سوم گردان388 توپخانه175مم بیش از 350 گلوله تیراندازی نموده بود که برای چنین توپخانه دوربردی با توجه به محدودیتهایش زیاد بود.
واقعیت این است که دشمن از آن منطقه به خوبی مراقبت و محافظت میکرد و زمین منطقه عملیات به گونهای بود که با خارج شدن نیروهای ما از مواضع دفاعیشان و حرکت به سمت دشمن، غول خفتهای را بیدار میکردند که عکسالعمل آن چیزی جز فاجعه نبود و این شانس را به دشمن میدادیم تا ما را با توجه به برتری زرهی که داشت از زمین و هوا مورد تهاجم قرار داده و تلفات قابل ملاحظهای را به یگانهای ما وارد نماید. با توجه به تجربهای که از سال قبل داشتیم، جنگیدن در آن زمین، زمینی که کاملاً مسطح و آرایش یافته و با انواع موشکهای ضدتانک محافظت میشد، شاید به صلاح نبود. زیرا ما در مکانی اشتباه و در یک جنگی اشتباه وارد میشدیم که تلفاتمان را بیشتر میکرد. بالأخره در ادامه عملیات منطقه طراح آخرین پاتک دشمن در منطقه کرخهکور با شکست مواجه شد و دشمن مجبور شد با از دست دادن تعداد زیادی وسایل و تجهیزات زرهی و کشته و اسیر از کرخهکور عقبنشینی کند. کرخهکور محلی بود که لشکر16 زرهی در پانزدهم دی 1359 با یک تک سریع دشمن را در 24 ساعت اولیه تار و مار کرده و دشمن تعداد 1000 نفر اسیر داده بود ولی در روز دوم عملیات دشمن با یک پاتک سریع واحدهای لشکر16 زرهی را عقب زده بود به طوری که یگانهای لشکر16 زرهی مواضع خود را از دست داده و در روی خط جاده سوسنگرد مستقر شدند. در ا ین روز لشکر16 زرهی با تمامی مشقتها و سختیهایی که در چند روز اخیر پشت سر گذاشته بود این پیروزی را در منطقه طراح و کرخهکور با تثبیت مواضع خود جشن گرفته و سر پل دشمن در این منطقه را منهدم نمود. گرچه باز هم عناصر کمی از دشمن در قسمت کوچکی از شمال کرخهکور به نام فرسیه در پناه آبگرفتگیها کماکان باقی ماندند.
منبع: توپخانه دوربرد در سال 1360 ؛ اصلاني، علی اکبر،1398 ، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب