شروع عملیات خیبر در اسفندماه 1362 از منطقهی جفیر در خاک ایران، به جزایر مجنون در خاک عراق بود.جزایر مجنون از دو جزیره شمالی و جنوبی تشکیل شدهاند که ما در عملیات خیبر توانستیم قسمت جنوبی را تسخیر کنیم.نیروهای عراق تا بن دندان مسلح بودند. جزایر مجنون به علت نزدیک بودن به بصره، همیشه مورد تهاجم هواپیماها و بالگردهای دشمن میشدند؛ اما جانبازی و از خودگذشتگی نیروها و خلبانان هوانیروز- که از طریق بالگرد نیرو و مهمات در جزیره پیاده میکردند- برگ برنده بزرگی در مقابل آن تهاجمات بود.هواپیماها و بالگردها با حمله و بمباران وسیع نیروهای ما در جزیره، سعی میکردند از پیشروی بیشتر نیروهای ما و پرواز بالگردهای هوانیروز جلوگیری کنند. بالگردهای ترابری ما در تمام پروازهای روزانه وقتی با بالگردها و هواپیماهای دشمن روبهرو میشدند، سعی میکردند با مانورهای سریع در بین نیزارها مخفی و از اصابت موشکهای آنها دور بمانند. یا اینکه با فرود در بین نیزارها از هدف قرار گرفتن به وسیلهی تیربارهای هواپیماهای پی. سی.۷ در امان باشند.
در عملیات خیبر، ما شهدای گرانقدری مثل يتيم زاده و ترابی نژاد داشتیم. در آن عملیات، من کروچیف بالگرد غولپیکر شینوک بودم. بالگردهای ما به سه گروه بزرگ پروازی تقسیم شده بودند که هر گروه بعد از ۸ ساعت پرواز، جای خود را به گروه دوم میداد. در تمام اوقات، یک گروه در حین پرواز به جزيره بودند، یک گروه آماده روی زمین و گروه سوم در سنگرها در حال استراحت بودند.
یک شب تیم ما در حال استراحت بود که به سراغمان آمدند. اوایل شب بود. سریع به محل استقرار بالگردها رفتیم و جای تیم قبلی مستقر شدیم. نیروهای روی زمین به سرعت در حال بارگیری مهمات به داخل بالگردهای شینوک و ۲۱4 بودند. مهماتی مثل گلولههای توپ و خمپاره و غیره. داخل چند بالگرد هم نیروهای پیاده نشسته بودند. خلبانان بالگردها با شنیدن دستور پرواز، بیدرنگ استارت زدند و به سوی جزایر مجنون پرواز کردیم. در کنار محل فرود، یک نفر با بیسیم و چراغقوه وجود داشت که با روشن و خاموش کردن چراغقوه، بالگردها را برای فرود راهنمایی و هدایت میکرد. آن شب ما ده فروند بالگرد شینوک بودیم که در زیر بمباران، مهمات و نیروها را تخلیه کردیم و با سوار کردن مجروحین و شهدا سریع به جفیر بازگشتیم. در همان شب اول عملیات، بالگردهای ما دو جیپ مخابرات با اسلینگ (تورهای بار خارجی) به داخل جزیره بردند که جیپها هریک در نقطهای مستقر شدند و افسران رابط با استفاده از امکانات مخابراتی داخل جیپها، با خلبانان بالگردها در تماس بودند.
در پرواز دوم، زمانی که به محل فرود رسیدیم، با بمباران و تیراندازیهای شدیدتری مواجه گشتیم. بالگرد وقتی به محل فرود میرسید، خلبان آن با برقرار کردن ارتباط با افسر رابط و اعلام پذیرش او، اقدام به فرود میکرد. در آن پرواز، افسر رابط وضعیت فرود را مساعد اعلام کرد و ما فرود آمدیم. در زمان نشستن، ده دقیقه فاصلهی زمانی از فرود تا تخلیهی بار و برخاستن داشتیم که بالگردها باید رعایت میکردند. آن مأموریت را هم انجام دادیم و به سلامت به جفیر بازگشتیم. در پرواز سوم زمانی که به محل فرود رسیدیم، خلبان در تماس با افسر رابط عنوان کرد:
– شاهین ۷۱ هستم! کجا فرود بیایم ؟
در جواب خلبان، دو صدا با دو لحن متفاوت جواب دادند:
– شاهین ۷۱ محل امن است، فرود بیا !
خلبانها و من هم که از طریق کلاه ایمنی میتوانستم مکالمه آنها را بشنوم، متحیر ماندیم که به کدام صدا اطمینان کنیم. مردد مانده بودیم کدامیک دشمن و کدام خودی است. در آن موقعیت خطرناک که هم بمباران بود و هم بالگردها در نوبت فرود در آسمان بودند، تصمیم گرفتن خیلی مشکل بود؛ اما یک مورد را هم داشتیم که افسر رابط در زمان رسیدن ما و فرود بالگرد، میبایست چراغهای خود را سه بار، روشن و خاموش کند. افسر رابط حق نداشت چراغها را یکسره روشن نگه دارد. اگر این کار را میکرد بلافاصله از آسمان و تمام نقاط جزیره بهسوی او تیراندازی میشد. خلبان بالگرد ما با توجه به هماهنگی قبل، سریع واکنش نشان داد و به افسر رابط گفت:
– لطفاً عینک خودت را بزن !
این درخواست به خاطر انجام دوباره همان هماهنگی انجامشده با افسر رابط بود. بقیهی بالگردها هم مکالمات خلبان بالگرد ما را میشنیدند. زمانی که افسر رابط اصلی جواب ما را داد، اطمینان پیدا کردیم؛ اما بازهم بااحتیاط فرود آمدیم. در همان حين تخلیه نیرو و مهمات، خلبان بالگرد ما در تماس با بقیه بالگردها، به آنها هشدار داد:
– بچهها مواظب باشید! دشمن فرکانس رادیوهای ما را کشف کرده است.
آن شب با آن زرنگی که خلبان بالگرد ما انجام داد، خطر بزرگی را از خود و دیگر بالگردها دور کرد. فرکانس رادیو را در پروازهای بعد تغيير دادند.
منبع: هوانیروز و حماسه بزرگ خیبر؛ سلطانی، مرتضی،1398 ، سوره سبز، تهران
انتهای مطلب