در روز 24/3/60، استوار محمد طوسی (مرحوم سروان محمد طوسی) و استوار نجفنژاد که به اهواز جهت مأموریت اعزام شده بودند، اظهار داشتند: یک دستگاه مینیبوس بر اثر اصابت گلوله توپخانه دشمن آسیب جدی دیده بود و تعدادی از هموطنان بیگناه زخمی و کشته شده بودند. آن روز گوینده رادیو عراق میگفت: با برکناری بنیصدر جنگ بین دو کشور به بنبست خواهد رسید، به ویژه وزرای خارجه کشورهای سوریه و لیبی که به ظاهر طرفدار ایران هستند، خواستار اتمام جنگ شده بودند.
از ساعت 1000 آن روز تا ساعت1700، چنان گرمایی در منطقه حاکم بود که نیروهای طرفین بههیچعنوان نمیتوانستند حرکتی انجام دهند و طبق معمول جنگ به شبها که کمی هوا خنک میشد، موکول میگردید. پیشبینی میشد گرما در ماههای آینده از شدت بیشتری برخوردار باشد که ما چارهای نداشتیم و میبایست خودمان را برای مقابله با گرمای سوزان آماده میکردیم. روزها گرما بر ما مستولی بود و استراحت نداشتیم و از ابتداییترین وسیله خنککننده هم محروم بودیم و شبها هم از دست حملات لشکر پشهها و دیگر حشرات موذی منطقه و توپخانههای دشمن که گذران روزها و شبها را برایمان بسیار سخت کرده بود.
روز دوشنبه 25/3/60، باخبر شدیم که روستای دهلاویه در کنترل نیروهای گروه جنگهای نامنظم دکتر چمران به سرپرستی سروان ایرج رستمی قرار گرفته و دشمن بدون مقاومت عقبنشینی نموده است. در این روز شهر اهواز چهارمین روزی بود که توسط دشمن گلولهباران میشد. از طریق رادیو هم مطلع شدیم طرفداران بنیصدر تظاهرات گستردهای را در تهران انجام دادهاند که رزمندگان را در جبهه نگران کرد.
در ساعت1630 روز سهشنبه 26/3/60، تیراندازیهای عجیبی در روستای دهلاویه انجام گرفت، بعد از دو ساعت خبر رسید دهلاویه که یکی از نقاط حساس منطقه بود به دست نیروهای خودی افتاده است. عملیات بالگردهای رزمی هوانیروز از ساعت0800 صبح آغاز شده بود و درگیریها در گرمای بسیار زیاد ادامه داشت. البته اطلاعات ضد و نقیضی را در خصوص تصرف و اشغال روستای دهلاویه دریافت میکردیم که فرمانده گردان به اتفاق سروان حسن طالبی و ستوان علی نفیسیپور به قرارگاه تیپ3 زرهی و دهلاویه رفتند تا از نزدیک اوضاع را مورد بررسی قرار دهند. فرمانده گردان در برگشت از منطقه اعلام کرد، اکثر کسانی که از صبح به دهلاویه حمله کرده بودند، مجروح و یا شهید شدهاند و برای کمک به آنها متأسفانه به آن طرف رودخانه کرخه هم راهی نیست و در روستای دهلاویه دشمن مستقر شده است و هرگونه حرکتی را با دقت زیر نظر دارد و شدیداً با هرگونه تحرک و اقدامی از طرف نیروهای خودی مقابله و برخورد میکند. آتشبارهای گردان با توجه به درخواست نیروهای گروه دکتر چمران که شدیداً درگیر بودند، با شلیکهای پیاپی مهمات زیادی را برای پشتیبانی و تسهیل عملیات نیروهای گروه دکتر چمران در دهلاویه مصرف کرده بودند که گویا به دلیل تسلط دشمن بیثمر بوده است.
در تاریخ 27/3/60، نیروهای لشکر16 زرهی به روستای دهلاویه یورش بردند، اما دهلاویه تا آن زمان تثبیت نشده بود که بسیار نگرانکننده بود. در این روز برای انجام کارهای گردان به ستاد لشکر در اهواز رفتم و از وضعیت نیروهای خودی در دارخوین جویا شدم که مسئول امور شهدا و مجروحین میگفت: 350 نفر از نیروهای سپاه پاسداران شهید و مجروح شدهاند و نیروهای ارتش نیز تلفاتی را متحمل شدهاند. از این خبر متأثر شده و دلم گرفت و بسیار غمگین شدم. از طرفی فرمانده تیپ3 زرهی، جناب سرهنگ الماسی هم در هنگام بازدید از نیروهای در خط مجروح شده بود که تأسف بسیاری خوردم. شب به اخبار رادیو عراق گوش میدادم که میگفت: توپخانه175مم ایران (این یگان متعلق به گردان387 توپخانه175مم خودکششی گروه22 توپخانه بود) از منطقه آبادان، شهر بندری بصره را گلولهباران کرده که تعدادی کشته شدهاند. با شنیدن این خبر کمی تسکین یافتم، زیرا در اهواز، دزفول و آبادان همهروزه آتش دشمن روی مردم بیگناه سرازیر بود و خانههای مسکونیشان ویران میشد و شاید دشمن با مشاهده تلفات خودشان کمی در رفتارشان تغییر حاصل نمایند.
سرگرد آجوری (سرتیپ2بازنشسته) فرمانده گردان388 توپخانه از حوادث روزهای سهشنبه بیستوششم الی یکشنبه سیویکم خردادماه در دفتر ثبت روزانه خود نوشته است:
از ساعت 10:00 به بعد، چون دیدبانان جلو، آتش بیشتری را خواستار میشدند، به شک افتادم که مبادا دهلاویه سقوط کرده باشد و احتمالاً دشمن با تقویت یگانهای در خط خود حمله یگانهای ما را دفع کرده باشند.
لذا در ساعت 16:00 به همراه سروان حسن طالبی و ستوان علی نفیسیپور و راننده جیپ میول سرباز بیلکار به منطقه نبرد رفتیم. قبل از رسیدن به نزدیکی سوسنگرد و البته به علت عبور از رودخانه، از شمال سوسنگرد (دسترسی و راه ما فقط از سمت شمال رودخانه کرخه امکانپذیر بود) مشاهده کردیم که یگان توپخانه کاتیوشای خودی به شدت روی مواضع دشمن در دهلاویه اجرای آتش میکند. توپهای گردان318 توپخانه155مم خودکششی کمک مستقیم تیپ3 زرهی نیز روی منطقه بستان تا جایی که برد آنها اجازه میداد، مشغول تیراندازی بودند و گردان320 توپخانه155مم خودکششی به فرماندهی سرهنگ دهقان نیز از عملیات نیروهای مستقر در دهلاویه پشتیبانی میکرد. در ساعت 16:40 به محل استقرار دیدبانهای خودمان ستوانیکم وظیفه سلیمانی، ستواندوم کریمی، سرباز توانا و سرباز احمدی رسیدیم، بیسیمچیهای گروه جنگهای نامنظم تقاضای آتش بیشتری داشتند که با ارسال پیامی به ستوان غیاثی در گردان، آتشبارهای 175مم خودکششی گردان388 توپخانه مجدداً وارد صحنه و مشغول تیراندازی شدند. چون وضعیت منطقه را از نزدیک مشاهده نمودم، لازم دانستم که آتش بیشتری را روی منطقه درگیری اجرا کنیم. دشمن ضدحمله خود را به طور مؤثری شروع کرده بود و متأسفانه تعدادی از رزمندگان هم شهید شده بودند. ستوان شقاقی فرمانده گروهان پیاده در ساعت 17:30 به من مراجعه و درخواست آمبولانس کرد، علاوه بر آن واحدهای جنگهای نامنظم در خط نیز برای تخلیه مجروحان خود تقاضای آمبولانس داشتند. دو نفر افسر دیدبان گردان320 توپخانه155مم خودکششی و یک نفر سرباز برابر اظهارات ستوان شقاقی به شدت مجروح و به مرز شهادت نزدیک میشدند. چون اصابت ترکش گلوله توپخانه آنها را به شدت مجروح کرده بود و تقاضای دیدبان جدید داشتند که مجدداً با ستوان اکبر غیاثی در پاسگاه فرماندهی گردان388 توپخانه تماس گرفته شد و تقاضای آتش بیشتری روی منطقه دهلاویه، یعنی چهار کیلومتر بالاتر و یک کیلومتر به چپ و راست گردید و مجدداً آتش انبوه گردان388 توپخانه175مم خودکششی تا قبل از تاریکی هوا روی دشمن اجرا شد تا دشمن نتواند تحرک زیادی را به خود بدهد و از پیشروی آنها جلوگیری شود. البته با مشاهده صحنه جنگ از نزدیک، همه چیز برایم معلوم و مشخص شد. زیرا وقتی که به محل درگیری رسیدم یک بررسی دقیق نمودم و با توجه به اطلاعاتی که از قبل داشتم، به این نتیجه رسیدم که:
قرار بود عملیاتی در منطقه دهلاویه با شرکت یگانهای لشکر16 زرهی انجام و لشکر92 زرهی نیز از جناح شمالی رودخانه کرخه، عملیات لشکر16 زرهی را پشتیبانی نماید. به علت احضار فرماندهان دو لشکر به تهران، در تاریخ 23/3/60، به یگانها ابلاغ شده بود، این طرح تا آمدن فرماندهان لشکر16 و 92 زرهی به تأخیر افتاده است. سروان ایرج رستمی سرپرست گروه جنگهای نامنظم بدون توجه به این دستور که به هیچ وجه قابل توجیه نبود، در ساعت 03:00 روز 26/3/60 بدون اطلاع فرمانده تیپ3 زرهی سرهنگ الماسی، نفرات خود را آماده و از رودخانه کرخه در منطقه شوش به آن طرف عبور میدهد و در منطقه دهلاویه در حالی که یگانهای دشمن در عقب و جلو قرار داشتند، با سلاحهای سبک وارد عمل میشود و با بیسیم اعلام میکند که دهلاویه را گرفتهایم. بعد از شدت یافتن درگیریها تقاضای یک گروهان پیاده را مینماید. در صورتی که دشمن در ساعت 08:30 شروع میکند به یک شناسایی دقیق و متوجه میشود که طعمه خوبی را گیر آورده است. لذا به علت عدم هماهنگی و عدم اجرای دستورات ردههای بالای ارتش، توسط سروان ایرج رستمی علاوه بر اینکه کلیه توپخانههای منطقه به واسطه کمک به نیروهای او از ساعت 03:00 تا 19:00 مورخه 26/3/60 وارد عمل میشوند، یگانهای توپخانه لشکر16 زرهی نیز از محور خود وارد عمل شده و به کمک آنها میشتابند. معالوصف به خاطر عدم پیشبینی و هماهنگیهای لازم و کمبود نیروهای در خط و کمبود سلاحهای لازم جهت مقابله با یگانهای زرهی و پیاده دشمن که در شرایط مناسبی هم قرار داشتند، متأسفانه دشمن تلفات قابل ملاحظهای را به نفرات سروان ایرج رستمی وارد میآورد و تعدادی از آن نیروها و نیروهای تیپ3 زرهی لشکر92 و لشکر16 زرهی که به یاری آنها شتافته بودند، مجروح و یا به شهادت میرسند.
منبع: توپخانه دوربرد در سال 1360 ؛ اصلاني، علی اکبر،1398 ، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب