سرهنگ سالارکیا فرمانده تیپ ۱ لشکر۲۱ حمزه مستقر در هور، در رابطه با این جانبرکفان بیمزد و منت، خاطرهای زیبا اما درعینحال دلخراش تعریف میکند که اوج ایثار و نثار نیروهای بسیج را نشان میدهد:
در ساعت 4:30 روز 16/12/1362، آتش تهیه سنگین دشمن روی جزیره جنوبی برای بازپسگیری آن شروع شد. برادر زینالدین (فرمانده لشکر ۱۷ قم) نزد من آمد و اظهار داشت:
– حرکت دشمن مشهود شده. مواظب باشید دشمن موفقیتی به دست نیاورد !
ناگفته نماند، اجرای این آتش انبوه به دلیل پدهای محدود و وجود مناطق آبگرفته، اثر قاطعی بهویژه ازلحاظ تلفات و ضایعات بر مدافعان جزیره نداشت. هرچند دشمن با استفاده از بالگرد، تانک و نیروهای پیاده و تحت پشتیبانی، آتش هوایی پاتک خود را انجام داد، اما در اثر پایمردی مدافعان جانبرکف، نتوانست موفقیتی کسب کند.
دشمن دوباره در روز 17/12/1362 ۷ پاتک سنگینتری را اجرا کرد که این بار نیز موفقیتی به دست نیاورد.
عراق به علت عجز در دستیابی به جزایر مجنون، پاتک دیگری را روز 18/12/1362 با استفاده از بمبهای شیمیایی به اجرا درآورد، اما به علت
نیروها از ماسک ضد گاز، تلفات زیادی به بار نیاورد و پاتک نیز موفق نشد. حدود ساعت 5 الى 6 بعدازظهر روز 18/12/1362 ، به محلی که آب و غذا از قایقها در جزیره شمالی پیاده میشد، رفتم. ناگاه با صحنه دلخراشی مواجه شدم. حدود 60 الی ۷۰ نفر از نیروهای بسیج را که شیمیایی شده بودند به این محل آورده بودند که تخلیه شوند. آنها کسانی بودند که مجهز به ماسک ضدگاز نشده بودند و همه در حال احتضار و جان کندن بودند. داخل دهان هر یک لولهای لاستیکی قرار داده بودند که بتوانند تنفس کنند. من خود شاهد خاموش شدن شمع وجود آنها بودم تا در عوض آن، شمع محفل بشریت و حریت روشن باقی بماند و مایه ثبات این آبوخاک گردد.
ادامهی خاطرات خلبان عباس شریفی
در روز اول، شط على برای هواپیماها و نیروهای دشمن ناشناخته ازنظر نقطه پیاده شدن نیروهای پیاده بود. بالگردها هم در آن روز نهایت استفاده را کردند و صدها نفر از نیروهای پیاده و چندین تن مهمات با پروازهای متوالی در آن نقطه پیاده کردند. از شط على تا عزیف با بالگرد، حدود ۲۰ – ۱۵ دقیقه زمان میبرد که اگر این مسافت را میخواستند با قایق طی کنند، ساعتها طول میکشید. تدارکات همین منطقه نیز برای درازمدت باید از راه زمین تأمین میشد که بازهم از عهده ما خارج بود. مکان شط علی در روز بعد بهوسیله دشمن شناخته شد و موردحمله قرار گرفت. در زمان حمله هواپیماهای دشمن به شط على، سه فروند از بالگردهای 214 هوانیروز روی زمین نشسته و در حال سوار کردن نیرو بودند که هدف تیربار و راکت قرار گرفتند. خوشبختانه، خلبانان و کروچیف های بالگردها در زمان حمله هواپیماها، خارج و دورتر از بالگردها بودند و آسیب آنچنانی ندیدند؛ اما به بالگردها صدمات زیادی وارد شد. با شناخته شدن شطعلى، جابهجایی نیرو و پرواز بالگرد هم دیگر به مصلحت نبود. وضعیت پدافند و توپهای ضدهوایی نیروهای ما هم در جزایر نمیتوانستند کافی باشند. توپهایی که توسط بالگردها در جزیره پیاده میشدند بهوسیلهی نیروها روی قطعات پلهای شناور مستقر میشدند و به علت اینکه هواپیماهای دشمن در سقف بالا پرواز میکردند، نمیتوانستند آنچنانکه باید کارآیی داشته باشند. بااینحال، بازهم تلاش بیوقفه نیروهای آنها تعدادی از بالگردها و هواپیماهای دشمن را از گلولهها بینصیب نگذاشتند و بیش از ۹ فروند فقط از بالگردهای دشمن، توسط بالگردهای هوانیروز و پدافند و رزمندگان هدف قرار گرفتند و در جایجای جزیره سرنگون شدند. وجود پایگاه موشکی دشمن در بصره هم عامل مهمی در عدم پرواز هواپیماهای اف-14 ما بودند که باعث میشدند بالگردها از داشتن پوشش هوایی محروم باشند و آسمان جزیره، جولانگاه هواپیماهای دشمن باشد.
یکی دیگر از حیلههای دشمن در مقابله با نیروهای ما در جزیره که نقض آشکار قوانین بینالملل در جنگها بود، بمبارانهای گسترده با استفاده از بمبهای شیمیایی بهخصوص از نوع خردل بود. با استفاده از همین بمبها بود که توانست منطقهی عزیف و مردابهای هویزه را از وجود نیروهای ما خالی کند. این بمبارانها که بسیار هم حجیم و سنگین بودند، حدود ۲۰ کیلومتر در عمق و بیش از ۱۵ کیلومتر در عرض را آلوده کرده بودند. رساندن کمکهای آنی مقابله با اثرات آن بمبها هم در خاک دشمن، با شرایط موجود، بههیچوجه امکانپذیر نبود. افسر رابط هوانیروز سرهنگ اسدالله نصر اظهار میکرد:
- تعداد مجروحان و آمار تلفات ما در اثر بمباران شیمیایی گسترده دشمن که عمل ناجوانمردانهای بود، کنترل کار را از دست ما گرفت. وضع طوری بود که در کل نمیتوانستیم کاری انجام دهیم. تنها راهی هم که برای انتقال مجروحین و نجات آنها داشتیم، هوایی و آنهم بالگرد بود. بالگرد هم مگر تا چه تعداد میتوانست تخلیه کند. تعداد بالگردها بهاندازهای نبودند که بتوانند جوابگوی همه مجروح شیمیایی باشند. دشمن گذشته از بمبهای خردلی از گازهای سمی اعصاب و خون هم استفاده میکرد. اثرات این گازها به حدی بود که اگر اقدامات عاجل و بهموقع انجام نشود، هر رزمندهای ظرف ۱۰ تا ۱۵ دقیقه بعد از آلوده شدن، از پای درمیآمد. دشمن وقتی متوجه تلفات زیاد ما شد، به تکهای شیمیاییاش تا جایی که امکان داشت ادامه داد.
با استناد به اظهارات افسر رابط و مشهوداتی که داشتیم، فهمیدیم فرماندهان به خاطر عدم تلفات بیشتر، دستور عقبنشینی از آن نواحی را صادر کردند. بالگردهای هوانیروز در آن برهه هم سنگ تمام گذاشتند و بیتوجه به آنکه خود هم در معرض خطر آلودگی قرار داشتند، با تمام وجود به یاری مجروحان شیمیایی شتافتند و بسیاری از آنها را قبل از اینکه مصدومیتشان به مرحله حاد برسد، از آن ورطهی مسموم تخلیه کردند و نجات دادند. کارشناسان بمبهای شیمیایی خطر آن بمبها را از لحظهی انفجار، ۱۰ تا ۱۵ دقیقه برای هر رزمنده محاسبه کرده بودند که اگر در یاری به او اقدامی صورت نگیرد، بهطور حتم کشته خواهد شد. همانطور که بازهم افسر رابط عنوان کرد، «دشمن که از نتیجهی اثرات بمبهای شیمیایی آگاه بود، بهکرات از آنها استفاده کرد؛ اما نیروهای ایران جزایر را تحت هیچ شرایطی از دست ندادند و بهعنوان برگ برنده تا سالهای میانی جنگ در اختیار خود داشتند.
خلبان جانباز عباس شریفی در قسمتی دیگر از خاطراتش، در رابطه با علت عقب کشیدن نیروهای ایران از بخشی از متصرفاتی که به دست آورده بودند، این تحلیل را ارائه میدهد:
تلفات نیروهای انسانی ما در عملیات خیبر، با بمباران و تکهای شیمیایی دشمن رو به افزایش بود. با توجه به اینکه در رابطه با امکانات جلوگیری از آلوده شدن نیروهایمان، با کمبود امکانات ( ماسک، لوازم و داروهای ضد آلودگی، خودروهای رفع آلودگی، عدم آگاهی مکفی نیروهای بسیجی در مقابله با مواد شیمیایی) مواجه بودیم، بهطور حتم باید به فکر چاره میافتادیم. شرایط بسیار سخت بود. اگر بمبارانها و حملههای شیمیایی برای چند روز دیگر ادامه پیدا میکردند، فاجعهی بزرگی روی دست ما میماند. عقبنشینی بهموقع در جنگ هم نوعی پیروزی قلمداد میشود. کمعرضی و تنگ بودن پل شناور آماد رسانی هم، مشکل دیگری برای ورود و خروج و تردد نیروها و خودروهای سبک و سنگین ما بود. هواپیماها و بالگردهای دشمن که فهمیده بودند گلوگاه رساندن تدارکات به نیروهای ایرانی در داخل جزیره همان پل شناور است، یکلحظه از زدن پل و آسیب رساندن به آن خودداری نمیکردند. تعداد بیشماری از نیروهای مهندسی رزمی جهاد و ارتش و سپاه، شبانهروز فقط کارشان تعمیر و مرمت آسیبهای پل، بعد از هر بمباران بود و در حین کار، تلفات هم میدادند. از سوی دیگر، نیروهایی که در جزیره مستقر بودند، به علت طول زمان ماندن در جزیره، نیاز به جابهجایی داشتند و اگر این کار انجام نمیشد، روحیهی آنها بشدت افت پیدا میکرد. نصب پل شناور تااندازهای بار هلی برن و رساندن مهمات و آذوقه را از روی دوش خلبانان و بالگردهای هوانیروز برداشته بود؛ اما نه تا به آن حد که مأموریت هوانیروز تمامشده باشد. پروازهای بالگردها کماکان
ادامه داشت. بالگردهای ترابری با اسکورت كبراها، همواره در حال تخلیهی مجروح و دیگر وظایفی که به آنها محول میشد، بودند. خلبانان بالگردهای کبرا بار سنگینی را تحمل میکردند. البته از بالگردهای کبرا در منطقهی عملیاتی القرنه هم بسیار استفاده شد. برادرمان باقر کریمی را نباید فراموش کنیم که با یک بالگرد داری موشکانداز تاو، یک فروند از هواپیماهای عراقی را سرنگون کرد، منتهی مسئولیت بالگردهای کبرا بیشتر از همه منحصر به اسکورت از بالگردهای شینوک و 214 که نیرو هلی برن میکردند، میشد. همین عامل هم بود که موجب میگردید خلبانان هواپیماها و بالگردهای جنگندهی دشمن، از ترس آنها زیاد به بالگردهای ترابری ما نزدیک نشوند و فقط از دور اقدام به شلیک موشک و راکت بکنند.
مسئولیتهای دیگر بالگردهای کبرا شامل حفاظت از بالگردهای ترابری، پاسخ دادن به آتش نیروهای زمینی و پدافند دشمن، نجات دادن خلبانان و سرنشینان بالگردهایی که هدف قرار میگرفتند از بین نیزارها و باتلاقها، بهخصوص درگیری مستقیم با هواپیماها و بالگردهای جنگندهی دشمن در بیش از ۱۲ ساعت پرواز شبانهروز بود و میرفت که انرژی و نیروی آنها را هم به تحلیل بکشاند. از طرفی جنگ کبراها هم با وسایل پرندهی دشمن، همواره بهصورت نابرابر بود. به ازای هر کبرای ما، حداقل پنج فروند از هواپیما و بالگردهای دشمن در منطقه وجود داشتند. عیب و نقصهای بالگردها تا آن روز بهوسیلهی نیروهای متخصص هوانیروز برطرف شده بودند؛ اما اگر بالگردی بهکلی منهدم میشد و آسیب بیشازحد مقرر استاندارد میدید، از دست آنها هم کاری در آن منطقه برنمیآمد.
ریکاوری و تخلیهی یک بالگرد از میان باتلاقها و نیزارهای فشرده بهخصوص اگر بالگرد غولپیکر شینوک هم باشد، بههیچوجه مقرونبهصرفه نیست. ریکاوری یک بالگرد بهطور حتم باید با تور اسلینگ و بهوسیلهی بالگرد دیگری انجام گیرد که با شرایط مشکل منطقه، امنیت بالگرد دوم هم به خطر میافتاد. تمام این موارد دستبهدست هم داده و کارشناسان و فرماندهان جنگ را وادار کردند چارهای منطقی بیندیشند که از حجم تلفات بکاهند. حمل و ترابری هوایی بالگردی که سانحه داده، اگر در محیط بیخطر و شرایط مساعد باشد مشکل حادی برای خلبانان هوانیروز به وجود نمیآورد. اما اسلینگ (حمل بار خارجی با تور) بالگرد سقوط کرده در داخل جزیره باآنهمه خطرات هوایی و زمینی و موقعیتهای نامساعد، کاری بسیار شاق و کمرشکن بود. جهاد سازندگی دهها کمپرسی را به کار گرفته بود که با حمل خاکهای خشک و ریختن به داخل باتلاقها، مسیری مطمئن برای تردد و عبور و مرور خودروها و نیروهای پیاده، از جفیر تا جزیره مجنون احداث کند که آن اقدام هم زیر بمباران دشمن بهکندی پیش میرفت.
دشمن پی به مسئله بسیار مهمی که فلج کردن هوانیروز بود، برده بود. او فهمیده بود که اگر بتواند هوانیروز و بالگردهایش را فلج کند، جزایرش را نجات داده و چهبسا تلفات سنگینی هم وارد میکند. از این نظر، تمام هموغم خود را روی بالگردهای هوانیروز معطوف کرده بود که آنها را از میدان خارج کند. اگر موفق به انجام این کار میشد، بهآسانی میتوانست نیروهای پیاده شده در جزیره را محاصره و با بمبارانهای شیمیایی، تا آخرین نفر را هلاک کند. عملیات خیبر در کنار محاسن، معایبی هم داشت که رفع آن معایب برای عملیاتهای آینده نیروهای ما سرنوشتساز بودند. اصل غافلگیری دشمن از محاسن بود؛ اما عدم پوشش هوایی بالگردها از طریق هواپیماهای نیروی هوایی، از معایب عملیات خیبر بود. اصل حفاظت اطلاعات رزمی در عملیات خیبر در سطح عالی بود. این اصل بهقدری عالی اجرا شد که بهغیراز چند نفر مسئول، بقیهی نیروهای شرکتکننده هیچگونه اطلاعاتی تا شب حمله از محل و زمان و نحوهی عملیات نداشتند. این اصل از محاسن، بود اما عدم وجود مکفی امکانات پدافند ( توپ و ادوات ضدهوایی) در داخل جزیره، از معایب بودند. استفاده از ظرفیت انواع بالگردهای هوانیروز در عملیات خیبر، از محاسن بود؛ اما تجمع بیش از صد فروند بالگرد در یک نقطه (منطقهی صاف و بدون عارضهی جفير) از معایب بود. همکاری تنگاتنگ و صمیمی نیروهای ارتش و سپاه از محاسن، اما اقدام مقتضی دربارهی مقابله با هواپیماهای پی. سی. ۷ که شرایط پروازی خود را با شرایط پرواز بالگردها وفق داده بودند، از معایب بود. استفاده از بالگرد با عنوان قرار گرفتن در نوک یک حمله با پرواز شبانه، برای مدتی محدود از محاسن بود؛ اما عدم پیشبینی احداث راه زمینی ایمن و دائمی، از معایب بود. سرعت عمل نیروهای ایرانی در پیاده شدن به جزیره و پیشروی سریعالسیر تا شهر القرنه در آن زمان کوتاه و محدود را، ارتش هیچ کشوری حداقل در خاورمیانه نمیتواند انجام دهد که از محاسن عملیات خیبر بود؛ اما عدم امکانات کافی و مقابله نهایی با بمبارانهای شیمایی دشمن از معایب آن بودند.
بااینوجود، محاسن عملیات خیبر با بررسی تمام حواشی و جوانب آن خیلی بیشتر از معایب آن بودند. انجام چنین عملیاتی در خاک دشمن با آن شرایط دشوار، آنچنان بازتاب گستردهای در سطح جهان و از زبان تحلیل گران شرق و غرب داشت که چارهای جز تحسین و شگفتی آنها را نسبت به نیروهای مسلح ایران و بهخصوص هوانیروز در پی نداشت.
منبع: هوانیروز و حماسه بزرگ خیبر؛ سلطانی، مرتضی،1398 ، سوره سبز، تهران
انتهای مطلب