به محض سقوط خاکریز سوم دشمن و منطقه آلبوعفری شمالی، تیپ1 زرهی که پشتیبان تیپ55 هوابرد بود، به سرعت گردان220 تانک خود را از جناح راست و گردان185 تیپ1 زرهی و گردان252 سوار زرهی از جناح چپ خود را به تیپ55 هوابرد رسانیده و با کمک تیپ55 هوابرد بقایای دشمن را از بین میبرند. پس از موفقیت یگانهای خودی به سرعت شروع به تحکیم هدف نموده، تیپ55 هوابرد شکارچیان تانک را در حوالی بردیه 1 و 2 و دهلاویه مستقر و آماده برای جلوگیری از پاتک دشمن میگردند. به محض کشف تک و سقوط نیروی مقدم دشمن، یگانهای توپخانه خودی به منظور جلوگیری از پاتک دشمن از دهلاویه به طرف بستان اقدام به تیراندازی مینمایند.
تلفات وارده به نیروهای خودی، از لشکر16 زرهی سه نفر افسر شهید و دو نفر زخمی، درجهدار سه شهید و شش نفر زخمی، سرباز هفت شهید و 14 نفر زخمی و از تیپ55 هوابرد پنج نفر افسر زخمی، یک نفر درجهدار شهید و هشت نفر زخمی و 16 نفر سرباز شهید و تعداد پنجاه نفر دیگر مجروح شده بودند.
اما تلفات وارده به دشمن، 280 نفر کشته و بیش از هزار نفر مجروح و 370 نفر به اسارت رزمندگان اسلام درآمده بودند که در بین اسرا تعداد دو نفر افسر ارشد، هفت نفر افسر جزء، چهار نفر افسر احتیاط، 29 نفر درجهدار کادر، پنج نفر درجهدار احتیاط، 219 نفر سرباز احتیاط و تعداد 105 نفر سرباز وظیفه دیده میشد.
وضعیت نیروهای دشمن بعد از فتح ارتفاعات اللهاکبر توسط رزمندگان اسلام
بعد از فتح ارتفاعات اللهاکبر توسط نیروهای توانمند شرکتکننده در عملیات و مسلط شدن نیروهای خودی بر ارتفاعات اللهاکبر، دشمن در شمال و جنوب رودخانه کرخه مبادرت به احداث یک خط پدافندی طولانی و پیوسته در سراسر جبهه نمود که در واقع خطوط پدافندی آنها در منطقه بود که از دامنه ارتفاعات میشداغ در شمال کرخه تا حاشیه جنوبی کرخهکور ادامه داشت. عراقیها با شیوه بسیار ماهرانهای مواضع پدافندی خود را آرایش داده بودند که نشان از توانمندی و کار بسیار خوب یگانهای مهندسی رزمی دشمن بود. تلفیق عوارض طبیعی و مصنوعی، عظمت و استحکام رعبانگیزی به این مواضع میداد که جز با مشاهده آن استحکامات قابل تصور نبود. نیروهای دشمن با اتکا به چنین استحکامات سنگینی با آسودگی سنگر گرفته و احتمالاً قصد داشتند برای مدت بسیار طولانی و یا همیشه در این قسمت از کشور ایران مانده و آن را در اشغال خود نگه دارند. زیرا احداث آن استحکامات قوی میتوانست موید چنین نظریهای باشد. قسمتی از مواضع و استحکامات دشمن در منطقه بدین شرح آرایش یافته بود:
یک خاکریز به شکل دیوار به ارتفاع 5/2 و عرض بیش از سه متر که خاک آن کاملاً کوبیده و محکم شده بود، از شمال رودخانه کرخه در حوالی روستای جابرهمدان به خط مستقیم رو به شمال تا تپه ماهورهای رملی و غیرقابل عبور دامنه ارتفاعات میشداغ احداث نموده بود و در داخل آن سنگرهای جنگافزار انفرادی و اجتماعی و پناهگاه نفرات را به صورت چسبیده و مرتبط به هم را برای نیروهای خود تهیه نموده بود. سنگرها با کیسههای شن، الوار، تیرآهن و نبشیهای ضخیم و سطحههای فلزی مسقف و محکم شده بودند و به فاصله هر یکصد متر یک سکوی آتش برای تانکها یا نفربرهای حامل موشکهای مالیوتکا در پشت این خاکریز تعبیه گردیده بود. طول این خاکریز که از جنوب به مانع رودخانه کرخه و از شمال به زمینهای رملی متکی میگردید، در حدود شش کیلومتر بود و در انتها یعنی در زمینهای رملی با یک زاویه تقریباً هفتاد درجه به سمت غرب پیچیده و حدود 5/2 الی سه کیلومتر در امتداد و چسبیده به تپه ماهورهای رملی ادامه مییافت که طبعاً این قسمت برای برقراری تأمین در پهلوی شمالی ساخته شده بود. این خاکریز که به خاطر شکل آن به خاکریز عصا موسوم شده بود، توسط یگانهای پیاده و مکانیزه دشمن و با تانک و انواع جنگافزارهای انفرادی ضدزره به صورت متراکم اشغال و پدافند میگردید.
استعداد نیروهای پدافند کننده دشمن در این منطقه بیش از یک تیپ تقویت شده بود که از خاکریز عصا تا شهر بستان که مسافتی حدود بیست کیلومتر بود، محافظت میکردند. دشمن برای سازمان دادن پدافند در عمق خاکریزهای عرضی و طولی متعدد دیگری نیز که به صورت مواضع پدافندی آرایش یافته بودند، ایجاد نموده بود تا هرگونه رخنه و نفوذ را به این منطقه از شرق به غرب یا از شمال به جنوب کنترل و خنثی نماید.
عراقیها در جلوی خاکریز مقدم موسوم به عصا، میدان مینی به عرض دویست متر از انواع مینهای ضدنفر، مینهای ضدتانک جهنده و روشنکننده که در سراسر طول خاکریز به صورت پیوستهای ادامه داشت، ایجاد کرده و جلوی میدان مین و خاکریز مزبور را با کشیدن رشته سیمهای خاردار حلقوی و عمودی مانع دیگری نیز ایجاد کرده بودند. این میدان مین با آتش تیربارهای سنگین و جنگافزارهای سبک ضدزره که در سنگرهای مسقف داخل خاکریز قرار داشتند، پوشیده و محافظت میشد. به علاوه در جلوی میدان مین یاد شده که به صورت منظم احداث شده بود، یک میدان مین نامنظم نیز به عرض یکصد متر ایجاد گردیده بود. به طور مختصر نیروهای عراقی یک موضع و دژ پدافندی بسیار مستحکم، پیوسته و مداومی را که از جنوب به رودخانه نیسان و از شمال به تپههای رملی دامنه میشداغ متکی گردیده بود را با بهرهگیری از انبوه جنگافزار، موانع طبیعی و مصنوعی سازمان داده و بدین ترتیب امکان هرگونه پیشروی در این منطقه را عملاً بینهایت دشوار و بنا به قولی غیرممکن نموده بودند و در پناه این استحکامات، نیروهای متجاوز با آسودگی و اطمینان خاطر از منطقه پدافند مینمودند.
سروان مهدی دامغانیان (سرتیپ2 بازنشسته) از حوادث و اتفاقات روز چهارشنبه ششم الی پنجشنبه هفتم خردادماه در دفتر ثبت روزانه خود نوشته است:
در روز 6/3/60، مطلع شدیم که دشمن بین شهر بستان تا پنج کیلومتری مرز حالت پدافندی به خود گرفته و مشغول تحکیم مواضع خود میباشد و در روستای دهلاویه و در نزدیکی روستای سید خلف نیز نیروهای کمی را مستقر کرده است. در این روز تعدادی از سربازان که عمدتاً سربازان منقضی خدمت سال 1356 و متأهل هم بودند در مورد نحوه مرخصی اعتراض داشتند و میخواستند با فرمانده گردان در خصوص مرخصی خودشان صحبت کنند. من به فرمانده گردان گفتم که مراقب رفتارش باشد تا خدایناکرده مسئلهای به وجود نیاید که برای یگانمان در آن شرایط بد باشد و متذکر شدم تا با نفرات رئوف باشد، زیرا آنها هم حق دارند. بالأخره موضوع با صحبتهای فرمانده گردان با نفرات حل و فصل شد و فرمانده گردان قول مساعد به همه داد تا در مورد مرخصی آنان پیگیر باشد. در شب تاریخ فوق، از طرف هویزه و طراح منطقه توسط دشمن گلولهباران شد و در مواضع ما نیز گلولههای توپخانه اصابت میکرد که باعث پریشانی افکارم شده بود.
روز پنجشنبه 7/3/60، نامهای را از رده بالا دریافت کردیم که در آن مرقوم شده بود، نفرات تا دو ماه حق استفاده از مرخصی را ندارند و مرخصی نفرات فقط به میزان پنج درصد قابل قبول میباشد. برای مسافت دور ده روز و مسافت نزدیک پنج روز محاسبه گردد. فرمانده گردان با رؤیت نامه سریع به توپخانه لشکر92 زرهی رفت تا در مورد مرخصی نفرات و نامه دریافتی با فرمانده توپخانه لشکر مذاکره نماید؛ ولی فرمانده گردان در برگشت از توپخانه لشکر راضی به نظر نمیرسید و گویا قرار شده بود با ستاد نیرو مکاتبه نمایند که موضوع موکول به آینده شده بود.
منبع: توپخانه دوربرد در سال 1360 ؛ اصلاني، علی اکبر،1398 ، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب