از این گذشته وضعیت جبهه از حالت رکود و سکونی که مدتها بر آن سایه افکنده بود، خارج میشد. لحظه شروع آتشتهیه، یکباره سکوت شب شکسته شد، انگار زلزله شده بود، آتشتهیه توپخانه شروع شد، غرش رعدآسای توپها یک لحظه متوقف نمیشد. گلولههای منور آسمان را نور باران کرده و هوای تاریک مثل روز روشن شده بود. بیسیمها بکار افتاده بود و مرتباً یگانها یکدیگر را صدا میزدند و تماسها زیاد شده بود. یگانهای مانوری زیر آتشتهیه تلاش میکردند و در مسیرهای مختلف به اهداف خود نزدیک میشدند. یگان مهندسی مشغول برداشتن مینها بود تا میدان مین را بیشتر باز کند تا عملیات یگانهای پیاده را تسهیل نماید. تعدادی از افراد یگان مهندسی روی مین رفتند و به شهادت رسیدند. با وجودی که جنگجویان این صحنههای دلخراش را میدیدند ولی خیلی جدی و مصمّم پیش میرفتند. پس از درگیریهای سنگین، حمله سبکتر و آتشها کمتر شده بود، گاهی گوشه کنار محور عملیات صدای شلیک گلولهای به گوش میرسید. به بالای تپههای اللهاکبر رفتم، همانجایی که یک روز عراقیها وحشیانه به ما حمله کردند، یاد لحظهای افتادم که هیچ چیز نداشتیم و گریهام گرفته بود:
"دو گریه در زندگی برای من خاطرهانگیز شد: یکی هنگام از دست دادن ارتفاعات اللهاکبر و دیگری هنگام باز پسگیری آن."
چه شیرین بود گریه دوم، خاک وطن و میهن عزیز را آزاد کرده بودیم. آنجا دقیقاً فهمیدم که " حبالوطن منالایمان " یعنی چه!
جناب سرهنگ حسیبی فرمانده گردان را دیدم، انصافاً خوب نفرات گردان را رهبری و هدایت میکرد، من شاهد بودم که چقدر با مهارت و تاکتیک صحیح عمل میکرد. وقتی دیدمش او را در آغوش گرفتم. او خاکآلود بود و من علاوه بر خاک، خونآلود هم بودم، اما در آن موقعیت اهمیت نمیدادم که لباسم خونی است. به او گفتم به عنوان یک هموطن ایرانی به شما تبریک میگویم و از فرماندهی خوب شما برای پس گرفتن خاک میهن متشکرم. او گفت " البته تو هم در این پیروزی بودی و نقش داشتی من هم از تو سپاسگزارم " سپس گفت: به عنوان افسر بهداری گردان فکری به حال جنازههای عراقی که همهجا افتادهاند بکن تا بهداشت منطقه به خطر نیافتد. لذا قرار شد تا غروب نسبت به پاکسازی منطقه اقدام کنیم.[1]
آزادسازی ارتفاعات اللهاکبر و تپههای شحیطیه در محور ارتفاعات اللهاکبر و محورهای سوسنگرد تا دهلاویه تلفات زیادی را به دشمن وارد کرد که در سرنوشت جنگ در آن منطقه بسیار مؤثر بود. برابر آخرین گزارشها، تلفات وارده به دشمن بیش از هزار نفر کشته و 844 نفر اسیر اعلام و تعداد هفتاد دستگاه تانک و نفربر نیز منهدم شده بود. غنائم به دست آمده از دشمن هم تعداد بیست دستگاه تانک، چهار دستگاه توپ ضدهوایی شیلیکا، موشک مالیوتکا و سلاح انفرادی به مقدار زیاد بود. آنچه که در عملیات خیبر به وضوح مشخص بود، نقش مؤثر توپخانههای موجود در منطقه بود که در منطقه اللهاکبر با یک طرحریزی مناسب توسط رکن سوم گردان318 توپخانه155مم کمک مستقیم تیپ3 زرهی، سروان ریاحی انجام گرفته بود و به نحوی طرحریزی آتش منطقی و مؤثر بود که نفرات دشمن نتوانسته بودند عکسالعملی انجام دهند و بیشترین تلفات را توپخانههای خودی به دشمن وارد نموده بود. اصولاً در هر نبرد نظامی دو عامل بسیار مهم آتش و حرکت که لازم و ملزوم یکدیگر هستند، توان رزمی نیروهای عملکننده را تشکیل میدهند. در جبهههای نبرد هر کجا ما برتری آتش به طور مؤثر داشتهایم، عملیات موفقی هم اجرا کردهایم و مهمترین عامل ضعف در رویاروییها با دشمن ضعف قدرت آتش است که متأسفانه ما به مرور و با طولانی شدن جنگ علاوه بر کمبود یگانهای توپخانه نسبت به ارتش متجاوز، از نظر مهمات و قطعات یدکی توپها، خصوصاً توپها و هویتزرهای خودکششی نیز دچار مشکل میشدیم که از قدرت آتش نیروهای خودی کاسته میشد. فراهم کردن مهمات برای توپخانههای ارتش با مشکلات زیادی مواجه بود در صورتی که تقریباً مخازن مهمات کشورهای شرق و غرب به روی ارتش عراق باز بود و دهها کشور غربی و شرقی و کشورهای منطقه خاورمیانه نیز به عناوین مختلف برای ارتش عراق مهمات و سلاح و تجهیزات فراهم میکردند. به همین دلیل، گاهی در عملیاتها مشاهده میشد که برتری مطلق آتش توپخانه با توپخانههای دشمن است، زیرا با امکاناتی که برایشان فراهم شده بود، آتش بسیار سنگینی را روی رزمندگان اسلام اجرا میکردند که عامل مهمی در عدم موفقیت رزمندگان اسلام بود و عاملی بازدارنده محسوب میگردید. مسئله دیگری که غیرقابل انکار است، برتری هوایی دشمن در منطقه بود که برای اجرای مأموریت یگانهای توپخانه خودی، آزار دهنده بود و دشمن سعی میکرد توپخانههای ما را از کار بیاندازد. خوشبختانه افسران، درجهداران و سربازان یگانهای توپخانه به خوبی واقف بودند که برای مهمات مصرفی میبایست ارزش زیادی قائل شوند، زیرا در محدودیت قرار داشتند. به همین دلیل تمامی تلاش ما این بود که سطح آموزش نفرات دیدبان، مرکز هدایت آتش و نهایتاً آتشبار تیر را بالا ببریم تا گلولههای شلیک شدهمان به خوبی به هدفها اصابت کرده و تأثیرگذار باشند که در این امر موفق هم بودیم. اما توپخانههای دشمن به واسطه عدم محدودیتها فقط به حجم آتش اهمیت میدادند که نمیتوانست در همهجا مؤثر باشد، فقط در ایجاد سد آتش برای جلوگیری از پیشروی رزمندگان اسلام میتوانست مؤثر و مفید باشد. یکی از موضوعاتی که ما را نگران میکرد، از دست دادن نیروهای متخصصی بود که مدتها برای آنان زحمت کشیده بودیم تا از نظر آموزشی در سطح مناسبی قرار بگیرند. به همین لحاظ ما در یگان خود چندین رسد دیدبان و هدایت آتش تشکیل و به نفرات آن مرتب آموزش میدادیم تا با شهادت و یا مجروح شدن نفراتمان دچار مشکل نشویم و به این امر جایگزینی همیشه توجه خاصی داشتیم. نکته دیگری که در عملیات اللهاکبر قابل توجه بود، اعتقاد نفرات به پیروزی و روحیه آنان در سطحی بود که فقط به پیروزی میاندیشیدند. زیرا اکثر نفرات برای شروع حمله بیتابی میکردند و شوق حمله در آنان را میتوانستیم در وجودشان و در اعمالشان به خوبی حس کنیم. در جنوب رودخانه کرخه نیز نیروهای خودی برای عملیات و پیروزی بیتابی میکردند.
در همین راستا فرمانده لشکر16 زرهی، طی نامه شماره 176 -2-08- 201 تاریخ 9/3/60 نتیجه عملیات خیبر در تاریخ 31/2/60 را در جنوب کرخه اینگونه اعلام میکند:
با توجه به شناساییهای متعدد مشخص شد که دشمن تعداد سه خاکریز در عمق در غرب سوسنگرد و مقابل لشکر ایجاد کرده است. تیپ55 هوابرد با استفاده از نفرات پیاده خود و سپاه پاسداران در مدت حدود یک ماه با تأمین کافی و به طور غافلگیرانه توانست کانالهایی از دو جهت (از سمت راست و چپ) به سمت خاکریز سوم دشمن ایجاد نماید که از این کانالها، کانالهایی هم به خاکریز اول و دوم دشمن منشعب میشد.
منبع: توپخانه دوربرد در سال 1360 ؛ اصلاني، علی اکبر،1398 ، ایران سبز، تهران
[1]. دربندی، غلامحسین (1383)؛ بوی گل مریم، تهران، انتشارات عرشان، به سفارش هیئت معارف جنگ شهید سپهبد علی صیادشیرازی.
انتهای مطلب