ما زمانی وارد جنگ شدیم که به تمام مشکلات واقف بودیم. ما فرماندهان سطوح پایین باید سر حال و شادمان به نفرات زیر دست خود روحیه میدادیم و به سراغ دشمن میرفتیم، آنها را منهدم و مواضع آنها را تسخیر میکردیم. در اصل خاک کشور خودمان را از دست و چنگال بیگانه بیرون بیاوریم، اگر ما در جنگ کوتاهی میکردیم، گناه بود و اگر با مشکلات نمیساختیم، گناهی بزرگتر مرتکب شده بودیم. ما مرتب سختیهای جنگ را به نفرات گوشزد میکردیم و آنان را به استقامت و پایداری دعوت مینمودیم تا پیروزی نهایی نصیبمان گردد.
گزارشهایی واصله از دیدبانان حاکی از پیروزی کامل بود. تانکهای تیپ3 زرهی هدفهای خود را در آن سوی ارتفاعات اللهاکبر (غرب ارتفاعات) اشغال کرده بودند. همه افسران، درجهداران، سربازان و دیگر رزمندگان خوشحال بودند. واحدهای توپخانه موجود در منطقه با تمام قدرت از منطقه عملیات با اجرای آتشهای پیاپی و دقیق پشتیبانی میکردند تا نیروهای در خط با خاطری آسوده مواضع جدید خود را تحکیم نمایند. ما زمینهایی را فتح کرده بودیم که ماهها به فکرش بودیم و برای فتح آن مناطق تلاش زیادی کرده بودیم. ما به همراه نیروهای تیپ3 زرهی لشکر92 زرهی، در اوایل جنگ در همین منطقه جزء لشکری شکست خورده بودیم اما تا آخرین لحظه در برابر وحشیانهترین حملات دشمن و زیر مرگبارترین گلولهها مقاومت و ایستادگی کرده بودیم. افسران، درجهداران و سربازان زیادی در این منطقه جان خود را نثار کردند و به خانههایشان بازنگشتند و استخوانهایشان در تانکها و نفربرها سوختند و روی ارتفاعات اللهاکبر پودر شد و فقط تودهای از خاکستر آنان به جای ماند تا از سرزمینهای اجدادیشان دفاع کرده و دشمن فتحی راحت نداشته باشد. ما آن لحظات را هیچگاه فراموش نکرده بودیم و نخواهیم کرد و سینه به سینه به نسلهای بعدیمان نیز انتقال خواهیم داد. بعد از گذشت هشت ماه، ما با امیدواری و تلاشی وصفناپذیر زمینهای اشغال شده کشورمان را توسط دشمن فتح کرده بودیم و تا پای جان و با فداکاری و ایثار و ازخودگذشتگی از آن مراقبت و حفاظت میکردیم و با تمامی وجودمان میجنگیدیم.
خبر پیروزی
در ساعت 20:00 روز 31/2/60 اطلاعیهای از ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران توسط رادیو پخش و خبر پیروزی لشکر92 زرهی و لشکر16 زرهی در جبهه ارتفاعات اللهاکبر و غرب سوسنگرد به اطلاع مردم رسانده شد که باعث خوشحالی مردم کشور و رزمندگان اسلام در منطقه عملیاتی اللهاکبر نیز گردید. در آن عملیات بیش از 500 نفر اسیر و بیش از 300 نفر کشته نیز از نیروهای دشمن شمارش گردید که در منطقه به جامانده بودند. این آمار نشان از عملیات بسیار خوب و پیروزمندانه ما بود.
از ساعت 21:00 انتظار یک پاتک از نیروهای دشمن را داشتیم. وسایل و مهمات برای یگانهایی که به مواضع جلو رفته بودند، به سرعت در تاریکی شب فرستاده میشد. بلدوزرها مشغول کندن سنگر و احداث خاکریز و دیوارههای بلند جهت جان پناه و تکمیل آنها بودند. نفرات بسیج و مهندسی تیپ3 زرهی، در این امر سهم بسزایی در پاکسازی میادین مین دشمن و احداث سنگرها و خاکریزها برای رزمندگان اسلام داشتند. تعداد چهار دستگاه از تانکهای خودی بر اثر برخورد با مین در منطقه شحیطیه، در سمت راست ارتفاعات اللهاکبر منهدم و تعدادی از بلدوزرها نیز در اثر برخورد با مین منهدم شده بودند.
قرار بود تنها گذرگاه عراقیها که در هفت کیلومتری جلوتر از ارتفاعات اللهاکبر به طرف بستان قرار داشت و به عرض تقریبی سه کیلومتر بود، توسط یگان مهندسی مینگذاری گردد، ولی این امر آن طور که در طرح پیشبینی شده بود، اجرا نشد، زیرا قسمت بالای آن را توپخانههای خودی زیر آتش گرفته بودند و قسمت پایین و لبه آن را توپخانه و تانکهای دشمن با آتش خود از آن محافظت میکردند. بنابراین کار کردن بلدوزرها در آن قسمت بسیار سخت و در ساعاتی نیز غیرممکن بود. لذا در چنین شرایطی آن طرح با شکست مواجه شد. در صورتی که اگر آن سد خاکی ایجاد میشد، خیلی از کارها برای یگانهای خودی تسهیل میگردید که متأسفانه انجام نشد.
در ساعت 22:00 تعدادی تانک از جبهههای دیگر به منطقه ما وارد شد، این تانکها جهت کمک به جبهه ارتفاعات اللهاکبر اعزام شده بودند و تا صبح در مواضعی که برای آنها پیشبینی شده بود، با استفاده از تاریکی شب مستقر شدند که ما صدای غرش تانکها را در جابهجاییها میشنیدیم.
سروان مهدی دامغانیان (سرتیپ2 بازنشسته) از حوادث عملیات خیبر در دفتر ثبت روزانه خود نوشته است:
برای اجرای عملیات خیبر آمادگی کامل پیدا کرده و آماده آغاز عملیات بودیم. قبل از شروع عملیات گلولههای دشمن به طور مداوم در اطرافمان اصابت میکرد که ناشی از ترس و وحشت دشمن بود. در مجموع همه چیز از پیش برای نبردی سنگین آماده شده بود. تعداد هشت دستگاه خودروی اورال و تعدادی اتوبوس جهت تخلیه اسرا در روستای سبحانیه در شمال رودخانه کرخه مستقر شده بودند و محل تخلیه اسرا در تیپ3 زرهی تعیین شده بود. از همه مهمتر اینکه در غرب سوسنگرد نیروهای خودی کانالی را حفر کرده بودند که حدوداً دشمن با عملیات رزمندگان در آن منطقه در محاصره قرار میگرفت. ساعت حدود0130 دقیقه نیمه شب بود که با اصابت گلولههای توپخانه دشمن به مواضعمان خودمان را جمع و جور کردیم. ساعت0200 نیمه شب پیامی دریافت کردیم که در ارتفاعات اللهاکبر دشمن دارای هشت دستگاه تانک میباشد که بسیار فعالند. البته این پیام با برآورد وضعیت دشمن قبل از عملیات همگونی نداشت. صدای گلولههای دشمن در مواضعمان نغمه سرایی میکرد که کمکم به ساعت اجرای آتشتهیه نزدیک شدیم.
عقربه ساعت، به ساعت حمله رسید و ناگهان شلیک کلیه توپها در منطقه شروع شد. برق دهانه توپها سیاهی شب را به سپیدی تبدیل نمودند و منطقه همانند روز روشن شد. جنگ با شدت هرچه تمام شروع شد. صدای غرش توپها، تانکها و انواع سلاحها منطقه را فرا گرفته بود. در همان لحظات اولیه نبرد، افسران ستاد گردان منتظر خبر مسرت بخشی بودند. فرمانده گردان جناب سرهنگ آجوری با بلندگو به آتشبارها رفته بود و با صدای بلند به سربازان میگفت: ما ارتفاعات اللهاکبر را فتح خواهیم کرد، پیروز میشویم و دشمن را نابود و از خاک کشورمان بیرون خواهیم کرد. فرمانده گردان با شعارهای خود به نفرات توپها و دیگر سربازان روحیه میداد و شلیک توپها هم لحظهای قطع نمیشد.
حدود ساعت0500، صدای جناب سرهنگ الماسی فرمانده تیپ3 زرهی در بیسیم به گوش رسید و با صدایی بلند که گویای شوق و شادمانی تمامی رزمندگان تیپ3 زرهی بود، اعلام کرد که با یک گردان تانک به بلندای ارتفاعات اللهاکبر رسیده و ارتفاع را تسخیر و مشغول سنگرکنی میباشد. نیم ساعت بعد از حمله لشکر16 زرهی قزوین در غرب سوسنگرد، مطلع شدیم تعداد زیادی از نفرات دشمن اسیر و تعداد زیادی نیز زخمی و کشته شدهاند و لشکر16 زرهی مشغول پاکسازی منطقه عملیات است. بعد از مدت زمان کوتاهی متوجه شدیم که قسمتی از تپههای شحیطیه نیز به تصرف نیروهای خودی درآمده است و نیروهای خودی با پشتیبانی آتش شدید توپخانه در حال پیشروی هستند و از به اسارت در آمدن تعداد زیادی از نیروهای دشمن در ارتفاعات اللهاکبر و اطراف شحیطیه نیز مطلع شدیم. در آن لحظات سرگرد قاسمی افسر تطبیق آتش توپخانههای منطقه نیز به ما ملحق شد و گفت: من در منطقه جلوی میدان نبرد بودم، حدود چهار دستگاه تانک تیپ3 زرهی منهدم شده است، اما تعداد زیادی از تانکها و نفربرهای دشمن منهدم و از نفرات دشمن هم تعداد زیادی کشته شدهاند که اجساد آنها روی زمین پراکنده و نیروهای دشمن اجساد کشته شدگان و تجهیزات خود را به جای گذاشته و در حال فرار هستند و تعداد بسیار زیادی اسیر را نیز خودم مشاهده کردم که به دست نیروهای خودی افتاده بودند. با شنیدن این خبر سروان علمی معاون گردان به همراه ستوانیکم حسن طالبی به منطقه عمل تیپ3 زرهی رفتند تا از نزدیک صحنه جنگ را مشاهده کنند. من نیز نزد سرباز با وی که عربزبان بود، رفتم تا از طریق بیسیم وضعیت نیروهای دشمن را از طریق شنود بیسیمهای دشمن بشنوم. از مکالمات نیروهای دشمن معلوم بود که همه نیروهای دشمن در منطقه در شرایط بسیار ناگوار و آشفتهای قرار دارند و در حال فرار بودند و توجهی هم به کشته شدگان و نفرات باقیمانده خود نداشتند و هرکس و هر یگانی فقط به فکر خودش بود.
منبع: توپخانه دوربرد در سال 1360 ؛ اصلاني، علی اکبر،1398 ، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب