یکی از نگرانیهای شهید نیاکی به عنوان فرمانده لشکر92 زرهی این بود که مجبور بود با وضعیت موجود و با امکانات کمی که در اختیار داشت عملیات آفندی را علیه نیروهای متجاوز آغاز نماید. البته این اجبار برای فرماندهان رده بالای ارتش و مسئولان کشور نیز وجود داشت تا با اجرای عملیاتهای پیدرپی آفندی دشمن را از خاک کشور بیرون رانده تا با قبول شرایط ایران از طرف حکومت عراق به جنگ خاتمه دهند. زیرا یکی از اصول مسلم نظامی در جنگ برای به دست آوردن پیروزی، اجرای عملیات آفندی است چرا که در عملیات تدافعی هیچگونه پیروزی قاطعی که بتواند دشمن را وادار به تسلیم و قبول شرایط صلح نماید، حاصل نمیگردد. فقط از پیشروی و پیروزی دشمن در جنگ میتواند جلوگیری نماید. تدبیر حکومت جمهوری اسلامی ایران و فرماندهان اداره کننده جنگ این بود که متجاوز را باید از کشور به هر نحوی که شده بیرون راند. دشمن در آن زمان به هیچ وجه حاضر به عقبنشینی به مرزهای بینالمللی نبود و برای عقبنشینی و قبول آتشبس شروط بسیار سختی را به ایران ارائه میکرد که پذیرفتنی نبود.
بر اساس تدبیر کلی حکومت جمهوری اسلامی ایران، فرماندهان نیروهای مسلح ایران تلاش میکردند با طرحریزی و اجرای نبردهای متوالی آفندی ضربات پیاپی و خرد کنندهای را بر پیکر ارتش متجاوز وارد تا از آرام شدن میدانهای نبرد جلوگیری نمایند و با برتری نیروی انسانی اعم از کمی و کیفی نسبت به ارتش متجاوز، قدرت مقاومت و میل به جنگجویی و ادامه جنگ را در نیروهای ارتش عراق تضعیف تا به پیروزیهای چشمگیری دست یابند. زیرا هر چقدر جنگ طولانیتر میشد، قدرت تدافعی ارتش متجاوز نیز بیشتر میشد. زیرا با ایجاد مواضع و استحکامات میزان موفقیت نیروهای ایرانی را در حملات تضعیف میکرد و به طور کلی گذشت زمان به نفع نیروهای ایران نبود. در این راستا، فرماندهان نیروهای مسلح به این نتیجه رسیده بودند که بهترین منطقه برای شروع عملیات تعرضی با توجه به شرایط موجود در دیگر صحنههای نبرد، منطقه عملیاتی سوسنگرد و ارتفاعات اللهاکبر است. لذا شهید نیاکی به عنوان فرمانده لشکر92 زرهی سعی میکرد با حضور خود در تمامی یگانهای تحت امر لشکر92 زرهی ضمن ارزیابی توان رزمی یگانها و دیدار با نفرات یگانها و برطرف نمودن مشکلات و نارساییها در حد مقدورات و امکانات لشکر و از همه مهمتر با روحیه دادن به نیروها و همسو نمودن آنان با تفکرات خود برای دستیابی به هدفی مقدس و والا، اطمینان حاصل نماید که قادر است با همکاری و صمیمیت و همدلی تمامی نفرات یگانها را اعم از افسر، درجهدار و سرباز و دیگر رزمندگان اسلام، دشمن را با عملیاتهای مختلف و پیاپی از منطقه سرزمینی لشکر بیرون براند.
ستوانسوم غلامرضا مجیری تهرانی (سرهنگ بازنشسته) کمک معاون آتشبار در مورد خصوصیات شهید نیاکی میگوید:
او قبل از انقلاب در پادگان سرپل ذهاب با درجه سروانی فرمانده گردان211 تانک بود و من در گردان ایشان به عنوان درجهدار تلگرافچی در رسد مخابرات انجام وظیفه میکردم. با توجه به درگیریهای آن زمان با کشور عراق ایشان میگفتند: " آرزو دارم، روزی فرمانده تیپ3 زرهی لشکر81 زرهی بشوم و یکی از آرزوهای بزرگم این است که با این تیپ به حساب عراقیها برسم. "
بالأخره او فرمانده همان تیپ شد، زمانی ایشان فرمانده تیپ3 زرهی مستقر در منطقه سرپل ذهاب شد که 10 یا 15 روز دیگر انقلاب اسلامی به ثمر رسید. اما پس از انقلاب با توجه به شرایط به وجود آمده بیمهریهایی هم به وی توسط تعدادی از نفرات صورت گرفت. اما ایشان هیچگونه تقصیری در آن زمان نداشتند. او فقط و فقط به عنوان سربازی فداکار و عاشق میهن به کشورش خدمت میکرد که بالأخره در همین راه، راهی که آرزویش را در سر میپروراند به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
ارتش جمهوری اسلامی ایران و همرزمانش هیچ وقت فداکاریهای این سرباز جان بر کف میهن را فراموش نخواهند کرد و یادش را برای همیشه گرامی میدارند. سرلشکر شهید مسعود منفردنیاکی یکی از افسران دلاور نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود که پس از بازنشستگی سرهنگ زرهی ستاد غلامرضا قاسمینو در اوایل سال1360به عنوان فرمانده لشکر92 زرهی برگزیده و معرفی شد. شهید سرلشکر نیاکی از افسران باسابقه، بسیار متشخص و باتدبیر نیروی زمینی محسوب میشد و در عملیاتهای طریقالقدس، فتحالمبین و بیتالمقدس فرمانده قرارگاه فتح بود. پس از مدتی شهید نیاکی به ریاست اداره سوم ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران برگزیده شد و در نهایت ناباورانه در سال 1364 و در جریان یک مانور نظامی که در شرایط جنگی اجرا میگردید در اثر کمانه ترکش خمپاره به شهادت رسید. برادر من گروهباندوم محمدعلی اصلانی در آن زمان به عنوان پزشکیار در حال خدمت سربازی بود که در آن حادثه ناگوار و تلخ در همان محل حادثه مراقبتهای پزشکی را در کنار پزشکان ارتش، برای شهید نیاکی انجام میدهند که متأسفانه به علت عمق جراحات وارده، کمکهای اولیه منتج به نتیجه نمیگردد و در نهایت ایشان به درجه رفیع شهادت نائل میگردد.
شهید سرلشکر نیاکی که در عملیات خرمشهر دخترش سرطان داشت، در جواب اصرارهای همسرش که میگفت: "دختر شانزده سالهام آخرین لحظات عمرش را میگذراند هرچه زودتر خودت را بالای سرش برسان، تا آخرین لحظات عمرش کنار تو باشد " گفته بود:
" این سربازان که الآن در حال جنگ با بعثیها هستند، همهشان فرزندان من هستند الآن وظیفه دارم کنار آنها باشم و همراهشان بجنگم "
شهید نیاکی 47 روز بعد از فوت دخترش به خانه خود رفت. آری، مردان بزرگ و شخصیتهای تاریخساز، موج آفرینانی هستند که جوامع بشری را به حیات و سعادت همیشگی رهبری میکنند.
سرگرد آجوری (سرتیپ2 بازنشسته) فرمانده گردان388 توپخانه از اتفاقات روز پنجشنبه دهم الی روز شنبه دوازدهم اردیبهشتماه در دفتر ثبت روزانه خود نوشته است:
ساعت 09:00 صبح روز 10/02/60 جهت شناسایی به همراه سرگرد قاسمی؛ افسر تطبیق آتش توپخانه در منطقه و گروهبانیکم مرادی، گروهبانیکم احمدی و سرباز بیلکار به مواضع تانکهای تیپ3 زرهی در خطوط مقدم جبهه اللهاکبر که در رویارویی با دشمن قرار داشتند، رفتیم. وضع خطوط مقدم نسبت به ماه گذشته تغییراتی را از نظر افزایش تانک و برتری یگان مانوری نشان میداد و وضعیت ما نسبت دشمن خوب بود. دشمن در سنگرها به خوبی استتار کرده بود و فقط خاکریز جلوی تانکها شبهی را نشان میداد. منطقهای را برای یک قبضه توپ175مم جهت اجرای آتشهای ایذایی در کنار قرارگاه یکی از یگانها در خط انتخاب کردم و پس از آماده شدن موضع و کندن سنگرهای خدمه توپ، تصمیم گرفتم توپهای آتشبارها را تکتک به این محل آورده و تیراندازیهایی را تا عمق 40 کیلومتری روی مواضع دشمن انجام دهیم.
روز 11/2/60 یک توپ از آتشبار دوم را به آنجا بردم (پشت مواضع یکی از گروهانهای گردان100 پیاده تیپ3 زرهی به فرماندهی ستوانیکم تاجمهرابی) و پس از تکمیل سنگرها، روی مواضع دشمن تیراندازی نمودیم. نفرات با سرعت و دقت و شجاعت تمام مأموریت خود را به اتمام رساندند.
روز 12/2/60 یک توپ دیگر از آتشبار دوم را با شرکت فرمانده آتشبار ستوانیکم جمال کریم، گروهبان فعال و گروهبان احمدی در خط مقدم در کنار تانکها موضع گرفتند و تعداد پنجاه آماج دشمن در عمق که بیشتر پاسگاههای فرماندهی و انبار مهمات و آماجهای مهمی بودند را گلولهباران کردند.
بعد از اینکه آتشبارهای گردان388 توپخانه کاملاً در شرق اللهاکبر مستقر شدند، یک تغییر سازمان توسط فرمانده گردان به وجود آمد؛ بدین نحو که آتشبار یکم به فرماندهی ستوان عباس صالحی، معاون آتشبار ستوانیکم علیاکبر اصلانی، آتشبار دوم ستوانیکم جمال کریم، معاون ستواندوم عیسی مختارینسب، آتشبار سوم ستوانیکم حسین اعتمادی و معاون وی ستوان حسین صبا تعیین گردیدند تا در روند عملیات یگانهای گردان وقفهای ایجاد نشود. فرمانده گردان با این عمل و تجدید سازمان، آتشبارهای گردان را جهت عملیاتهای آینده تقویت کرد، تعدیلی هم در سطح درجهداران گردان به وجود آورد که تقریباً آتشبارهای گردان از نظر افسر و درجهدار در یک سطح قرار گرفتند و سازمان سربازان را هم به همین نحو اصلاح کرد. فرماندهی آتشبار ارکان را هم به سروان داود صالح واگذار کرد معاون وی هم ستوان اکبر غیاثی تعیین و معرفی شد. تغییراتی هم در ستاد گردان و همچنین دیدبانان به وجود آورد که تمامی این تغییرات به نفع گردان بود و آمادگی رزمی گردان را افزایش داد. این تجدید سازمان برای گردان الزامی بود و ما قادر بودیم بدون هیچ مشکل و وقفهای عملیات خود را ادامه دهیم به نحوی که ما نتیجه آن را در عملیاتهای بعدی گردان دیدیم.
کمبود افسران و درجهداران میبایست با مدیریت صحیح فرماندهان تا حدودی برطرف میشد، گرچه نمیتوان قبول کرد که کمبودها بیتأثیر بوده است. این را هم باید قبول کرد که در جنگ احتمال به وجود آمدن کمبودها در اثر تلفات نفرات وجود دارد و مسلماً در شرایط جنگ برای هیچ ارتشی مقدور نیست کمبود نفرات خود را به سرعت جایگزین نماید. لذا فرماندهان در هر رده میبایست طرح جایگزینی داخلی یگان خود را داشته باشند و به محض مجروح شدن یا شهید شدن تعدادی از نفرات، بقیه نفرات نبرد را ادامه دهند. چه بسا اتفاق میافتاد فرماندهای شهید یا مجروح میشد که باید سریعاً معاون یا ارشدترین افسر موجود در آن یگان فرماندهی را به عهده گرفته و همه نفرات یگان نیز باید دستورات او را اطاعت و اجرا میکردند. ممکن است نفر جایگزین ضعفهایی از نظر تخصص و دانش نظامی داشته باشد ولی شرایط رزم ایجاب میکند که جایگزینی به سرعت انجام تا لطمهای در روند عملیات یگان پیش نیاید. در همین روز توپ دیگری از آتشبار سوم به فرماندهی ستوانیکم حسین اعتمادی در خط مقدم و در کنار تانکهای تیپ3 زرهی با موضعگیری مناسب، آماجهای موجود در عمق 30 الی 40 کیلومتری را از ساعت 11:00 الی 12:30 گلولهباران کرده، سپس به محل اولیه بازگشت.
منبع: توپخانه دوربرد در سال 1360 ؛ اصلاني، علی اکبر،1398 ، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب