شب، هنگام شام همه افسران گردان نزد فرمانده گردان جمع شده بودند. حدود هفت ماه بود که همه در منطقه بودند و فشار روحی و جسمی روی نفرات زیاد بود و همه فرماندهان آتشبار توقع داشتند که نفرات مدت کمتری را در منطقه اقامت داشته و سپس به مرخصی اعزام شوند تا به گرفتاریهای شخصی خود برسند. بالأخره مدت اقامت نفرات با موافقت فرمانده گردان تقلیل یافت و به 30 روز رسید (البته هیچگاه اینچنین نشد و نفرات گاهی بیش از دو ماه در منطقه حضور داشته، سپس به مرخصی اعزام میشدند).
در آن شب، فرماندهان آتشبار با فرمانده گردان در خصوص آخرین آتشهای حفاظتی و حمله احتمالی به ارتفاعات اللهاکبر صحبت کردند که جای خوشحالی و شادی داشت زیرا علیرغم دانش و تجربه بالای فرمانده گردان، ایشان نتوانستند پاسخگوی صحبتهای منطقی فرماندهان آتشبار و افسران ستاد گردان باشند، زیرا آنها میگفتند اگر به ارتفاعات اللهاکبر با انبوه آتش توپخانه تک کنیم و دشمن را نابود کنیم، در10 کیلومتری پشت جبهه دشمن اصلاً اطلاعاتی از یگانهای دشمن نداریم و ممکن است نیروهای احتیاط دشمن، عبور از خط نموده و توپخانه ما روی مواضع آنها اصلاً شناختی ندارد و یگان احتیاط آنچنانی هم در اختیار نداریم و دیدبانان نیز مختصات دقیقی از محل و مواضع دشمن در آن سوی ارتفاعات ندارند. بالأخره بحثها ادامه یافت و نظر کلی این بود که از یگانهای لشکر16 زرهی که به خاطر آبگرفتگی در مقابلشان کمی آزاد شدهاند، در عملیات ارتفاعات اللهاکبر استفاده شود. زیرا تیپ3 زرهی به دلیل نداشتن ادوات کامل زرهی به تنهایی قادر به شکستن این خطوط نمیباشد.
در تاریخ 21/1/60 به اتفاق ستوانیکم جمال کریم و راننده آقای باقریپور که از کارمندان صنایع نظامی بود به پلیسراه اهواز نزد یکی از بستگان ستوان عیسی مختارینسب برای تلفن زدن و تماس با خانوادهمان رفتیم. تلفن خراب بود، آقای باقریپور گفت: مخابرات شهر خلوت است و میتوانیم در آن جا تلفن بزنیم، لذا به شهر اهواز رفتیم. بعد از تماس تلفنی با خانوادههایمان به توپخانه لشکر92 زرهی رفتیم و با سرگرد شیرآبادی و سرهنگ قدوسی دیدار کردیم. در شهر محل اصابت گلولههای توپخانه دشمن را مشاهده کردیم که در هر خیابانی به چشم میخورد و نشان دهنده وحشیگریها و رعایت نکردن اصول انسانی دشمن بود. سرگرد شیرآبادی میگفت، من مدت 10 روز است که به شهر نرفتهام زیرا دشمن مرتب شهر را گلولهباران میکند و شهر اصلاً امنیت ندارد و مردمی که در شهر ماندهاند در وحشت زندگی میکنند که شنیدن این صحبتها واقعاً ناراحتکننده بود.
روز شنبه 22/1/60 برای بازدید به آتشبار سوم رفتم و با تعدادی از درجهداران از جمله استوار علی اوتادی و استوار قاسم زنجانی دیداری داشتم که گلهمند بودند و میگفتند، کسی به مشکلات ما رسیدگی نمیکند و هرکس بیشتر کار کند، بیشتر صدمه میبیند و ضمناً از بیعدالتیها و اظهارنظرهای بیپایه هم رنج میبردند که با آنان صحبت کردم و سعی نمودم ذهنشان را از این موضوع پاک کنم. متأسفانه این ذهنیت در تمامی نیروها کمکم رواج پیدا کرده بود و از یکدیگر گلهمند بودند که اصلاً به صلاح نبود. زیرا واقعاً به نفرات رسیدگی نمیشد و فقط فرماندهان ردههای بالا از آنها توقع جنگیدن داشتند، ولی از بسیاری جهات محروم بودند و به آنها سخت میگذشت. در این روز گرد و غبار زیادی منطقه را فرا گرفته بود به طوری که واقعاً انسان را از پای درمیآورد، شرایط و آلودگی هوا واقعاً دیوانه کننده و کشنده بود، آلودگیهای منطقه میتوانست سمی و برای سلامتی نیروهای مستقر در منطقه مضر باشد، ولی چارهای نداشتیم و نمیدانستیم چهکار باید بکنیم، فقط میبایست در آن شرایط دوام میآوردیم.
روز چهارشنبه 26/1/60 افسر عامل جدید ستوانسوم غلامرضا مجیری تهرانی به جای ستوانیکم حسن طالبی تعیین و مشغول به کار گردید. در ساعت 1100 صبح تعداد 100 نفر سرباز جدید وارد منطقه شدند و بعد از مصاحبه با تمامی آنها، حدود دو ساعت طول کشید تا آنان را بین آتشبارهای گردان با توجه به تواناییهایشان تقسیم نمایم. توصیههای لازم و ضروری بسیار زیادی را به آن عزیزان تازه وارد نمودم زیرا میدانستم روزها و ماههای بسیار سختی را پیش روی خواهند داشت و ممکن است تعدادی از آنان شهید و یا مجروح شده و از جمع ما جدا شوند که برای همه آنان آرزوی سلامتی نموده و به یگانهای جدیدشان راهنمایی نمودم.
*****
در دهه سوم فروردین در شرق ارتفاعات اللهاکبر تمامی یگانها مشغول بازسازی و تحکیم مواضع خود بودند و جنگ هم با اجرای تبادل آتش توپخانه بین طرفین تا دهه اول اردیبهشتماه ادامه داشت. فرماندهان رده بالا و خصوصاً فرمانده تیپ3 زرهی سرهنگ الماسی به همراه افسران ستاد تیپ برای اهداف بعدی تیپ به طور مستمر از یگانها و خطوط مقدم بازدید میکردند و سعی در بر طرف نمودن مشکلات یگانها داشتند تا عملیات بعدی آنها با موفقیت صورت پذیرد.
منبع: توپخانه دوربرد در سال 1360 ؛ اصلاني، علی اکبر،1398 ، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب