به دنبال پیروزیهای پیدرپی، دشمن نیرویی به استعداد پنج لشکر از سپاه چهارم، به مواضع لشکر21 در منطقه عملیاتی «فتحالمبین» یورش برد (21/4/1367) و مجدداً پادگان عینخوش و شهر و جاده دهلران را در منطقهای به وسعت دو هزار و 500 کیلومتر مربع به تصرف در آورد و تعداد زیادی از نیروهای ایرانی را به اسارت گرفت. در محور فکّه هم با کمک منافقین به مواضع لشکر77 حمله کرد و این لشکر هم مجبور به عقبنشینی شد.
موج سریع حملات دشمن همراه با نتایج عکسبرداری هوایی، کمبود تجهیزات و تحلیل رفتن نیروها و…، تنها راهحل منطقی پیش روی فرماندهان را، کنترل جبههها از طریق عقبنشینی برنامهریزی شده به مواضعی در داخل مرزهای کشور سوق داد.
بر اساس اطلاعات حاصل از پروازهای شناسایی، در تاریخ 30 تیر 1367، نیروهای ایران از منطقه عملیاتی «والفجر10» و حاجعمران به صورت اختیاری عقبنشینی کردند و به این ترتیب، تمام مناطق تصرف شده از خاک عراق ظرف مدت شش سال که بالغ بر شش هزار کیلومتر مربع بود در عرض سه ماه از دست رفت و فرماندهان به این نتیجه رسیدند که با برتری نظامی عراق و از دست رفتن روحیه جنگی نفرات به علت کمبود تجهیزات و ضعف مالی دولت در پشتیبانی از جنگ، راه حل نظامی مشکل جنگ را حل نمی کند و باید از راه سیاسی به آن پایان داد و با این تصمیم، در جلسهای با حضور امام(ره)، ایشان را متقاعد کردند و امام راحل در روز دوشنبه 27 تیر 1367، ناچاراً قطعنامه598 را بعد از یک سال پذیرفتند؛ امّا بر لزوم آمادگی نیروها در مقابل شرارتهای دشمن تأکید بسیار داشتند.
شهادت آخرین خلبانان نهاجا در دفاع مقدس
دولت عراق با تصور اینکه جمهوری اسلامی ایران از روی ضعف و به دلیل شکستهای اخیر در جبههها و شرایط بد اقتصادی تن به پذیرش قطعنامه داده است، با گستاخی حملات گستردهای را با هواپیماهای جنگنده خود علیه مراکز صنعتی ازجمله پتروشیمی ماهشهر آغاز کرد. خلبانان پایگاه هوایی همدان نیز در واکنش به حملات عراق، در مورخ 28/4/1367 نقاطی از تأسیسات اقتصادی این کشور را در منطقه مندلی بمباران کردند که حین انجام این مأموریتها، یک فروند جنگنده فانتوم نهاجا توسط سامانه موشکی «سام6» سرنگون شد و خلبانان آن سرگرد عباس اکبری و سروان مهدی ذوقی به عنوان آخرین شهدای خلبان نهاجا در نبردهای هوایی هشت ساله دفاع مقدس به فیض شهادت نائل شدند. سرهنگ خلبان مجتبی شهری که به اتفاق سرتیپ سیروس باهری در بال هواپیمای «اف4» مزبور پرواز میکردند، میگوید: «صبح روز 28/4/1367 به امید این که نبردهای هوایی خاتمه یافته است، به عملیات و گردان پروازی مراجعه کردم و شنیدم که عراق بهرغم پذیرش قطعنامه از سوی ایران به بسیاری از تأسیسات صنعتی ازجمله مجتمع پتروشیمی ماهشهر حمله کرده است و مقرر شد تا یک حمله تلافیجویانه به یکی از تأسیسات عراق در کرکوک صورت پذیرد که برای این مأموریت، سرگرد اکبری/سروان ذوقی لیدر و امیر باهری/سروان شهرکی (اینجانب) به عنوان شماره دو داوطلب شده و برای انجام آن برگزیده شدیم و توجیهات قبل از پرواز را انجام دادیم. پس از رسیدن روی هدف و رهایی بمبها، یک تیر موشک سام چنان به هواپیمای شماره یک اصابت کرد که همان لحظه هواپیما در آسمان منفجر شد و خلبانان آن در دم به شهادت رسیدند. این رویداد برای ما غیر قابل باور بود. لذا مدت کوتاهی در محل سانحه برای جستجوی خلبانان پرواز کردیم و با کم شدن بنزین با تأسف زیاد به پایگاه همدان باز گشتیم» «روحشان شاد و راه سرخشان همیشه پر رهرو باد»
شهید عباس اکبری یکی از خلبانان شجاع و قهرمان جنگ بود که قبلاً دوبار با صندلیپران، هواپیمای آسیب دیده را ترک کرده بود. مرتبه اول در مورخ 23/10/1359 درحالیکه در کابین عقب یک فروند «اف4» به خلبانی سروان «عباس تویهدرواری» در شمال گیلانغرب مأموریت گشت رزمی انجام میدادند، مورد اصابت موشکهای حرارتی «سهند3» نیروهای خودی قرار گرفتند و هواپیما آتش گرفت و خلبانان با چتر نجات خود را از مهلکه رهانیدند؛ و بار دوم در اواخر آذر 1361، حین انجام یک مأموریت آموزشی به عنوان معلم در کابین عقب ستوانیکم مقربیان با مشکل الکتریکی مواجه شدند و مجبور به فرود اضطراری شدند که پس از نشستن به علت از کار افتادن ترمز هواپیما از باند خارج و به کانال مجاور منحرف شد که هردو هواپیما را ترک کردند و مقربیان از رده پروازی کنار رفت و شهید اکبری بهرغم محدودیتها با علاقه به رده پروازی برگشت و نام خود را به عنوان آخرین خلبان شهید در دفاع مقدس برای همیشه ثبت کرد. سانحه دوم در شیراز اتفاق افتاد که به ناچار از تهران قطعه تهیه کردند و عزیزان و تکنسینها مدتی سخت تلاش کردند و زحمت کشیدند تا توانستند آن هواپیما را به رده پروازی بازگردانند[1].
عراق، سه روز بعد از پذیرش قطعنامه در تاریخ 31/4/1367، در منطقه جنوب از دو محور کوشک و شلمچه به خاک ایران حمله مجددّ کرد و خرمشهر را در آستانه محاصره قرار داد و خود را مجدداً به پادگان حمید رسانید و در جبهه شمالی هم چندین روستا از توابع اسلامآباد و گیلانغرب را مورد حمله بمباران شیمیایی قرار داد و دو برابر سرزمینهایی را که در آغاز جنگ به تصرف درآورده بود، با دوهدف بار دیگر اشغال کرد. (1) گرفتن امتیاز بیشتر از ایران با پذیرش قطعنامه؛ (2) اسیر کردن نیروهای بیشتر جهت توازن در میزان اسرا به هنگام مبادله به نفع خود. در این دوره از حملات توانست بیش از ده هزار نفر از نیروهای ایرانی را اسیر کند.
این یورشها، در مقابل واکنش مردم بیپاسخ نماند و پس از بروز مظلومیت نیروهای مسلح ایران در جنگ، نیروهای مردم باردیگر داوطلبانه به سوی جبههها سرازیر شدند و حماسه آفریدند و با عملیات سرنوشت، تکلیف دشمن را روشن ساختند و با حمله پر قدرت به مواضع دشمن در جبهه جنوب، دشمن را یک بار دیگر وادار به عقبنشینی و انصراف از تسخیر خرمشهر کردند.
در این مقطع، جنگندههای نهاجا با تمام توان به مقابله با دشمن پرداختند. به عنوان نمونه، تهاجم یک دسته پروازی شکاری بمبافکن«اف5» با لیدری شهید اردستانی به قرارگاه نیروهای دشمن در شلمچه و بمباران دقیق مقر فرماندهی آن موجب شد تا ژنرال «طاهر عبدالرشید» (برادر سرلشکر ماهر عبدالرشد) و تنی چند از فرماندهان عراقی کشته شوند و ارتش عراق از تصرف مجدد خرمشهر منصرف شود.[2] همزمان نیز خلبانان «اف14» در منطقه خلیج فارس ضمن برهم زدن آرایش جنگی هواپیماهای مهاجم دشمن، موفق شدند یک فروند از جنگندههای میراژ فرانسوی را سرنگون سازند.
منبع: نبردهای هوایی ایران، سرتیپ2 خلبان حسین خلیلی، 1398، ایران سبز، تهران
[1]– دهقان نیّری، فاطمه، (1394) «شهروند آسمان: خاطرات سرتیپ دوم خلبان محمود انصاری» تهران: انتشارات دفاع مقدس، ص 341.
[2]– طبق اظهارات سردار علیپور رئیس حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس استان خوزستان و یکی از سپاهیان حاضر در صحنه نبرد شلمچه در سال 1367 با نگارنده در 26 تیرماه 96.
انتهای مطلب