همان آموزشها و تجربه افسران و درجهداران قدیمی گردان388 توپخانه175مم بود که با اجرای انواع آتشهای مرگبار بر روی نیروهای ارتش کاملاً مجهز و آماده و متجاوز عراق جهت حمایت از نیروهای خودی، در دشت آزادگان دشمن را زمینگیر و وادار به پدافند در منطقه نمودیم و آن عملکرد خوب و کمنظیر مبنای پیروزیهای رزمندگان اسلام در عملیاتهای بعدی گردید. یک جنگجوی آموزشدیده، قدرتمندتر و مرگبارتر است. ما با آموزشهایی که طی سالیان متمادی دیده بودیم، مهلکترین ضربات را در همان آغاز جنگ به دشمن وارد کردیم. در صورتی که اگر آموزش کافی نداشتیم، خیلی زود با عملکرد بدمان، جانمان را از دست میدادیم.
هنر ما و دیگر همرزمانمان این بود که زمانی دشمن را زمینگیر کردیم و وادار به پدافند در منطقه نمودیم که کاملاً تنها بودیم و با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم میکردیم. ولی ارتش زندگی ما بود و ما با ارتش یکی بودیم، ما در ارتش رشد کرده بودیم، بزرگ شده و بزرگتر میشدیم. جنگ هم بخشی از زندگی ما بود، ما در شرایطی وارد جنگ شده بودیم که میبایست در آن شرایط بسیار سخت زندگی میکردیم. لذا با جنگ و آن شرایط بحرانی یکی شدیم و جدایی ما از آن شرایط بسیار دشوار بود. فقط مرگ میتوانست ما را از آن شرایط جدا کند. بنابراین، مردانه ایستادیم و برای عظمت کشور و مردم کشورمان و ارتش جنگیدیم و افتخار کسب کردیم. هیچ هنری بالاتر از ایثار، شجاعت، مقاومت، صبر و استقامت در برابر دشمنان کشور نیست و در نهایت، به شهادت رسیدن در میدان نبرد که اوج قله افتخار است.
*****
مروری بر جریان جنگ در نیمه دوم سال 1359 در دشت آزادگان
در روز 31/6/1359، ارتش عراق به دستور صدام از هوا و زمین مرزهای کشورمان را مورد هجوم قرار داد. آنها در استمرار حملات خود به شهرهای مرزی یورش آوردند. زنان و کودکان بیگناه بسیاری شیون و زاری میکردند و مردان در تلاش بودند برای نجات شهرها کاری انجام دهند، زنان و کودکان زیادی از وحشت و حیرت جان باختند، ما و دیگر مدافعان باید از حیثیت و مردم مصیبتزده کشورمان دفاع و تا پای مرگ ایستادگی میکردیم که ایستادگی هم کردیم. در آن شرایط بحرانی و در میدان جنگی نابرابر، فقط مرگ بود که نزد مدافعان بسیار حقیر بود. مدافعان باغیرت ایستادگی میکردند و میجنگیدند و به شهادت میرسیدند که هیچگاه آن لحظات فراموش نخواهند شد. اما گذشته، از من و امثال من که در آن مهلکه قرار داشتیم، هیچگاه جداشدنی نیست. گذشته با من است، ولی این را دریافتهام و تجربه کردهام که از آن حوادث باید درسهای بسیاری را بیاموزیم. من از آن حوادث و تجربههای دوران جنگ آموختهام که باید برای همیشه هوشیار بود، زیرا دشمن همیشه به دنبال بهانه است و جنگ بازی خطرناکی است که مردم در آن قربانی میشوند.
برای روشن شدن بهتر شرایط و وضعیت یگانها در منطقه دشت آزادگان ضروری است مروری بر حوادث و شرایط نیروها در شش ماه اول جنگ (نیمه دوم سال 1359) داشته باشم. واقعاً تاریخ حقیقی جنگ در ناگفتههای آن است که میبایست از زوایای مختلف به آن اشاره کرد تا اوضاع آن زمان بیشتر قابل درک و استفاده نیروهای جوان قرار بگیرد. البته ارتش و سپاه برای تشریح و تمجید عملکرد یگانهای خود، کتابهای زیادی را منتشر کردهاند، اما رازهای بسیاری در دوران جنگ هنوز نهفته باقیمانده است و هنوز گفتنیهای بسیاری وجود دارد که رزمندگان میتوانند بگویند و پرده از اسرار و واقعیات جنگ بردارند.
در این کتاب تلاش شده؛ با کمک همرزمان گوشهای از اتفاقات سال 1359 در منطقه دشت آزادگان، که شاهد ناظر آن بودیم. از قهرمانان گمنام و بیادعا، از مردانی که جانانه از میهن و ارزشهای آن دفاع و جان خود را نثار کردند. از رشادتهای رزمندگانی که گذران ایام سخت و دفاع از کشورشان بر اکثر مردم پوشیده مانده، از نحوه پیشروی دشمن در دشت آزادگان و چگونگی سد پیشروی دشمن و نیز از مردم وحشت زده منطقه، از دهکدههای بیشماری که در سکوتی مرگبار فرو رفتند و مردمانشان در آستانه نابودی قرار گرفتند سخن به میان آید؛ گرچه قلم نمیتواند بازگوکننده حقایق و شرایط ناگوار و بحرانی آن زمان باشد.
نفرات گردان388 توپخانه175مم در اوایل جنگ با توجه به تمامی کاستیها، خود را در تیررس تانکهای بیشمار دشمن قرار دادند و با انواع آتشهای پدافندی و حتی تیر مستقیم توپها، همچون سدی نفوذناپذیر عمل نمودند و در بدترین شرایط ایستادند و به مردم ستمدیده منطقه دشت آزادگان امید دادند و حماسههای ماندگاری را خلق کرده و از خود به یادگار گذاشتند. افسران، درجهداران و سربازان توانمند و غیرتمند توپخانه در گردان388 توپخانه175مم و گردان318 توپخانه155مم کمک مستقیم تیپ3 زرهی لشکر92 زرهی و همچنین نیروهای پیاده و زرهی آن تیپ که شرایط همانند و مشابهی را با یگان ما در دشت آزادگان داشتند، دارای افتخارات نانوشتهای هستند، اما برای همیشه در تاریخ به واسطه خلق حماسههایشان جاودان خواهند ماند.
ما با آتشهای پدافندی توپخانه قدرتمند خود در کنار مردانی ازخودگذشته در تیپ3 زرهی لشکر92 زرهی و دیگر مدافعان، مانند نیروهای ژاندارمری شهرهای بستان، سوسنگرد، حمیدیه و اهواز و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرهای مذکور که هنوز شکل نگرفته و فاقد آموزشهای لازم بودند و به دلیل نداشتن اسلحه کافی خصوصاً سلاحهای سنگین و سازمان رزمی مناسب، قدرت رزمی آنچنانی نداشتند، به همراه نیروهای گروه چمران و نیروهای مردمی که آنها نیز سازمانیافته نبودند، ولی مردانه میجنگیدند، میجنگیدیم. عده بسیاری از آن مدافعان قهرمان همچنان گمناماند. آنان در سختترین شرایط، زمانی که دولتمردان و مردم کشور آمادگی دفاع را نداشتند، در برابر دشمن کاملاً آماده و مسلح ایستادند و حماسه که چه یا بهتر بگویم معجزه کردند و دنیا را به حیرت واداشتند. در روزهای آغازین جنگ، با توجه به شرایطی که یگانهای ارتش داشتند، ارتش نمیتوانست به سرعت خود را بازسازی کند. همچنین، سپاه پاسداران همانطور که اشاره گردید به شکل کنونی وجود نداشت و برای دفاع و انجام وظیفه، سازمان نیافته بود.
یگانهای رزمی همچون گروهان، گردان، تیپ یا لشکر نداشت، تجهیزاتی مناسب هم جهت مقابله مؤثر با دشمن در اختیارش نبود. اعلام بسیج عمومی هم نشده بود. ارتش جمهوری اسلامی ایران در اوایل جنگ مسئولیت مستقیم فرماندهی و اداره امور جنگ و هدایت عملیات در صحنههای نبرد را عهدهدار بود. میتوان گفت حساسترین زمان جنگ مربوط به این دوره زمانی است. ما در جوّ حاکم آن زمان متعلق به ارتش و کشوری بودیم که اصلاً برای جنگ آمادگی نداشتیم، ما برای آماده شدن جهت نبردی در خور نام کشورمان و ارتش، نیاز به زمان و پشتیبانی همهجانبه خصوصاً مسئولان سیاسی و مردم کشورمان داشتیم. در آن زمان، یگانهای ارتش بدون حمایت سیاسیون و مردم نمیتوانستند خود را برای دفاع از کشور آماده کنند.
مهمترین عاملی که میتوان در ابتدای جنگ به آن اشاره نمود، عدم آمادگی رزمی یگانهای ارتش بود که اصلاً در سطح مناسبی قرار نداشتند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، درگیریهای ارتش در کردستان با اشرار و ضد انقلابیون نیز به وقوع پیوست که خود باعث کاهش کارایی ارتش و توان رزمی آن در مقابل حمله منظم احتمالی آتی گردید که میتوان گفت:
«ارتش در آن دوران انقلاب وارد جنگی نابرابر گردید.»
شروع جنگ از اراده ارتشها خارج است. جنگ بازی خطرناکی است، هیچکس جنگ را دوست ندارد. پدران، مادران، همسران و فرزندان رزمندگان عزیزانشان را به خاک میسپارند. کسانی که سابقه مبارزه در میادین جنگ را دارند، دوران سخت جنگ و شرایط ناگوار آن را به خوبی و برای همیشه به خاطر میآورند. سربازان خیلی زود به یاد مرگ همرزمان، دوستان و حتی برادران خود میافتند و بعد از پایان جنگ پی میبرند که چه بر سر آنها گذشته و چه بر سر دشمنان خود آوردهاند. البته جنگ در بعضی مواقع اجتنابناپذیر است و گریزی از آن نیست.
فرزندان شجاع ایران اسلامی علیرغم تمام کاستیها و با امکانات بسیار کم با سرعت به سربازان حرفهای تبدیل شدند و با مهارتهای کسب کرده در میدانهای نبرد، باایمانی راسخ و با عملکرد بسیار عالی، با ایثار و ازخودگذشتگی و روحیه جنگی کمنظیر خود، عرصه را بر دشمنان تنگ کرده، سپس ستون فقرات ارتش را تشکیل دادند، که در نبردهای بعدی حماسههای بیشتری خلق کردند و مدت زیادی به طور مستمر در میدانهای رزم حضور داشتند، که جا دارد مطالب زیادی از آنان آموخته شود. آنان برای شهامت، شجاعت، جسارت و سماجت و ازخودگذشتگی در میدانهای جنگ برای همیشه قابل احترام و ستایش و تحسین هستند.
نیروهای ارتش وحشتناکترین نبردها را در صحنههای جنگ تجربه و تحمل نمودند و در مقابل دشمن بسیار آماده خود، پایداری و مقاومت کردند، چه در متوقف کردن پیشروی دشمن و چه در عملیاتهای پدافندی و چه در عملیاتهای آفندی جهت بیرون راندن دشمن از خاک کشور. یگانهای نیروی زمینی ارتش از همان نخستین روز نبرد (31/6/1359) و حتی قبل از آن، با ارتش عراق در مناطق مختلف مرزی، در شمالغرب، غرب و جنوب کشور درگیر شدند. یکی از یگانهایی که ماهها قبل از جنگ در منطقه جنوب کشور با دشمن درگیر شد، لشکر92 زرهی خوزستان بود.
این لشکر دارای نارسائیها و مشکلات بسیار زیادی بود که در صورت آگاهی به هر کدام از آنها، که به دست افرادی ناآگاه ایجاد شده بود، غم وجود هر ایرانی دلسوز را فرا میگیرد، ضمن اینکه در منطقهای بسیار وسیع از چنگوله تا آبادان گسترش یافته بود و در مقابل آن، دست کم پنج لشکر زرهی، مکانیزه و پیاده دشمن در قسمتهای مختلف درگیر بودند که با آتش سنگین توپخانه و پشتیبانی هوایی پیدرپی حمایت میشدند. با توجه به تواناییهای دشمن و گسترش یگانهای سپاه سوم ارتش عراق در منطقه سرزمینی لشکر92 زرهی و تحلیلی از وضعیت آن زمان متوجه خواهیم شد که واقعاً لشکر92 زرهی و دیگر یگانهای موجود در منطقه در یک جنگ نابرابر قرار گرفته بودند و با تواناییهای موجود خود و دخالتهایی که از طرف تعدادی ناآگاه و غیرمتخصص در امور جنگ صورت میگرفت، حقیقتاً قادر به پاسخگویی به تهاجمات ارتش تا دندان مسلح عراق نبود. هرچند افسران باتجربه، خصوصاً افسران اطلاعاتی لشکر92 زرهی پیشبینی این تهاجمات را چند ماه قبل از جنگ نموده بودند، که در سوابق کاملاً موجود است، ولی به درخواستهای آنان جهت کمک به آن لشکر پاسخ مناسبی داده نشده بود، بخشی از ضعفهای یگانهای خودی در آن زمان عبارت اند از:
– کمبود نیروهای نظامی و پائین بودن آمادگی رزمی و نبودن وحدت فرماندهی
– گسترش بیش از حد یگانها در مناطق عملیاتی
– باز بودن جناحین نیروها به علت کمبود نیروی پدافندی
– نبودن یگانهای احتیاط و تقویت در دسترس
– کمبود وسایل مهندسی در پشتیبانی از عملیات پدافندی
به جرئت میتوان گفت؛ ارتش عراق هیچ نقصی از نظر تجهیزات و نیروی انسانی نداشت و بسیار آماده بود. به طوری که وضعیت آن ارتش در مقابله با ارتش ایران، نسبت برتری هشت به یک و حتی طبق برخی برآوردها پانزده به یک را نشان میداد. در صورتی که ماههای قبل از شروع جنگ، تهدیدات عراق به طور مستمر ادامه داشت و یگانهای نیروی زمینی ارتش بعد از حمله سراسری ارتش عراق به صورت گردان یا گروه رزمی به منطقه اعزام میشدند و به علت وسعت مسئولیت واگذاری مناطق تبدیل به هدفهای بسیار مناسبی برای دشمن بسیار آماده و مجهز شده بودند، که نهایتاً مجموعه یگان به علت عدم توان برابری با دشمن با تلفات سنگین و انهدام بخش عمده به صورت جنگ و گریز مجبور به عقبنشینی میشدند.
منبع: توپخانه دور برد، اصلانی، علی اکبر، 1399، ایران سبز، تهران
نویسنده کتاب در کنار یک عراده توپ 175 میلی متری خود کششی
انتهای مطلب