- نحوه مقاومت نیروهای نظامی مستقر در پادگان سنندج
اگرچه سرهنگ محمد سلطان اسحاق(معاون لشکر)، سرهنگ محمدجوادی (فرمانده تیپ یک لشکر سنندج) و بعضی از مسئولان ردههای مختلف لشکر تصمیم به مقاومت و حفظ و نگهداری پادگان تا وصول دستور از سلسلهمراتب ردهی بالای ارتش گرفته بودند، اما پیام ((سرهنگ ماشاالله صفری)) مبنی بر تسلیم بیقیدوشرط لشکر به شورای موقت انقلاب سنندج، باعث ایجاد تردید و تزلزل در روحیه دستهای از کارکنان پادگان سنندج شده بود. سرانجام، تماس تلفنی (( سرلشکر محمدولی قرنی)) با سرهنگ سلطان اسحاق و ابلاغ فرمان حضرت امام مبنی بر مقاومت و حفاظت از پادگان سنندج تا آخرین قطره خون، نظامیان را بر آن داشت که به هر نحو ممکن پادگان را از خطر سقوط، نجات بخشند.
سرلشکر قرنی در آن مکالمه تلفنی قول حمایت همهجانبه و اعزام نیروی کمکی به پادگان سنندج را به مسئولان وقت لشکر داده بود.
در آن لحظات سخت و بحرانی که پادگان در محاصره کامل چریکهای مسلح قرار داشت( بیشترین تهدید از سمت پادگان ژاندارمری که قبلاً به اشغال مهاجمان درآمده بود احساس میشد) تنها مسیر تدارکاتی پادگان راه هوا بود و کمکرسانی توسط بالگردهای پایگاه هوانیروز کرمانشاه انجام میگرفت.
خطراتی که از سمت پادگان ژاندارمری، سربازخانه ارتش را تهدید میکرد، مسئولان وقت لشکر را بر آن داشت که با اتخاذ تدابیر مقتضی نسبت به تخلیه پادگان ژاندارمری از لوث وجود مهاجمان، اقدام نمایند. بنابراین، سرهنگ سلطان اسحاق در ساعت ۲۲ مورخه 27/12/1357 یکی از افسران شجاع و مدبر لشکر، ستوان عباسعلی علیجانی را احضار و به نامبرده مأموریت داد که به هر نحو ممکن خود را به فرمانده نیروهای چریک مستقر در پادگان ژاندارمری برساند و ضمن ابلاغ خبر بمباران هوایی آن پادگان در ساعت ۴ روز 28/12/1357هشدار لازم را نسبت به تخلیه هرچه زودتر پادگان مذکور به وی بدهد.
اجرای این تدبیر کارساز، موجب عقبنشینی چریکها از پادگان ژاندارمری گردید و بهاینترتیب ناحیه جنوب شرقی پادگان سنندج که خطرناکترین محل برای نفوذ چریکهای مسلح به داخل پادگان ارتش به شمار میآمد از امنیت نسبی برخوردار شد. مانور و غرش رعدآسای هواپیماهای جنگنده نیروی هوایی ساعت 6:30 مورخ 28/12/1357 بر فراز شهر سنندج باعث رسوخ ترس و وحشت در بین چریکهای مهاجم و ارتقاء روحیه مدافعان پادگان گردید. این نمایش قدرت چنان مؤثر واقع شد که ((شیخ عزالدین حسینی)) طی تماس تلفنی با ریاست ستاد ارتش، تقاضای آتشبس و تشکیل یک جلسه اضطراری جهت خاتمه بخشیدن به ناآرامیهای موجود را نمود. سرلشکر قرنی شرایط پذیرش آتشبس را منوط به تخلیه ستاد لشکر، عقبنشینی چریکهای مسلح از اطراف پادگان، آزادی سرهنگ ماشاالله صفری( فرمانده اسیر لشکر۲۸ پیاده سنندج) و تخلیه اداره رادیو و تلویزیون آن شهر نمود. شیخ عزالدین حسینی در جریان مکالمه تلفنی خود با ریاست ستاد ارتش قول همکاری در جهت تحقق خواستههای مطرحشده را داده بود؛ اما ازآنجاکه اقدام مؤثری را به عمل نیاورد، اجرای آتشبس هم میسر نگردید. درحالیکه تبادل آتش بین طرفین درگیر ادامه داشت، بالگردهای شنوک هوانیروز (مورخه 28/12/1357) که حامل ۲۰۰ نفر از تکاوران ورزیده لشکر۱ مرکز و تعدادی از نیروهای نظامی (به سرپرستی سرگرد پیاده علی علیپور) و پاسداران انقلاب اسلامی شهر کرمانشاه بودند، تحت پشتیبانی بالگردهای جنگی کبرا در (آن روز ناحیه غربی پادگان که محل اصلی تجمع چریکهای مسلح بود توسط بالگردهای کبرا زیرا آتش قرار گرفت) در پادگان سنندج به زمین نشستند. حضور تکاوران و نیروهای کمکی در پادگان، موجب ارتقاء روحیه مدافعان لشکر گردید. سرتیپ ولیالله فلاحی (فرمانده وقت نیروی زمینی) در تاریخ 28/12/1357بهوسیله بالگرد وارد پادگان سنندج شد و ضمن به عهده گرفتن هدایت عملیات دوشادوش سایر سربازان و نظامیان به دفاع از پادگان و مقابله با چریکهای مهاجم پرداخت و سرانجام با قاطعیت سرلشکر محمدعلی قرنی و مقاومت بهیادماندنی مدافعان پادگان سنندج که حدود ۵ روز(27/12/1357 لغایت 2/1/1358)به طول انجامید موجب شکسته شدن حلقه محاصره و جلوگیری از سقوط آن پادگان گردید. پس از توفیق ارتش در بازگردانیدن آرامش به شهر سنندج فعالیتهای مغرضانه و حملات بیپروای مأیوس شدگان و شکستخوردگانی که با برپانمودن آتش آن غائله، قصد آسیبرسانی به انقلاب را داشتند علیه ارتش تشدید گردید و به اوج خود رسید. در آن حال پیام جانبخش دیگری (تاریخ ۲۸ فروردین ۱۳۵۸ شمسی ) از سوی حضرت امام(ره)، خطاب به ارتش و ملت مسلمان ایران صادر گردید که در متن آن پیام، معظم له به حمایت همهجانبه ملت ایران و انقلاب اسلامی از ارتش اسلام تأکید و روز فرخنده ۲۹ فروردین را بهعنوان روز ارتش نامگذاری نمودند. با این اقدام مدبرانه کاخ آرزوهای شوم و نامبارک دشمنان ایران اسلامی چون آوار مصیبت بر سرشان فروریخت
- بحران در نقده
صبح روز ۳۱ فروردینماه ۱۳۵۸ از مردم کرد و هواداران مسلح حزب دموکرات کردستان( از شهرهای کردنشین نقده، مهاباد، اشنویه، بانه، سقز، بوکان) جهت شرکت در یک گردهمایی که بنا به دعوت و اعلام قبلی آن حزب در ورزشگاه شهر نقده برپاشده بود، حضور یافتند. همزمان با ورود اکراد مسلح به داخل میدان ورزشی، عدهای از ترکهای اهل نقده نیز که به انواع سلاحهای سبک و نیمه سنگین مجهز بودند، در قسمت دیگری از مکان مذکور تجمع نمودند. درحالیکه عدهای از دختران کرد مشغول خواندن سرود بودند، از بالای تپهای در وسط شهر که منبع آب نقده بر روی آن قرار داشت، بهسوی جمعیت حاضر در ورزشگاه تیراندازی شد. این اقدام باعث ایجاد بحران در بین تجمعکنندگان گردید، بهگونهای که هر دو گروه با متهم نمودن طرف مقابل نسبت به شروع تیراندازی ،در مقابل هم موضع گرفتند و بر روی یکدیگر آتش گشودند. به اینسان جنگ مسلحانه بین قوم کرد و ترک درگرفت و از ورزشگاه به داخل شهر و ازآنجا به روستاها و مناطق اطراف نیز کشیده شد. مردان مسلح نقدهای خیابانها و حتی بام منازل خود را سنگربندی نمودند و به نبرد خیابانی پرداختند. آن عده از هواداران مسلح حزب دموکرات کردستان نیز که از دیگر شهرهای کردنشین نقده واردشده بودند، با استقرار در خارج از شهر و سنگربندی در باغها و روستاهای اطراف آن جنگ خونبار را آغاز کردند و در اثر آن درگیری راههای خروجی و ورودی به شهر نقده مسدود گردیده بود و امکان تردد امدادرسانی ارسال مواد غذایی و اقلام دارویی به مناطق بحرانزده وجود نداشت.
منبع: مجله صف شماره 359، مهر 1389، ساعس اجا، ص147
انتهای مطلب