صدام، دیوانهای که افسار خود را در دست اربابان میدید، در پی کشف قدرتی میگشت که بتواند با استفاده از آن، در منطقه، حاکمیت خود را اعمال کند. استفاده از مغزهای فراری و خریداریشده جهت دستیابی به سلاح هستهای و تسلیحات غولپیکر ویژه، ازجمله این راهها بهحساب میآمد. اخبار مختصری که از لابهلای روزنامهها خوانده میشد، بهخوبی این نکته را آشکار میکرد که صدام به پشتوانه قدرت عظیمی، از صلح با ایران سرباز میزند و با استفاده از این قدرت است که میخواهد امتیازات ویژهای را در نقاط مرزی به دست آورد. استفاده از فرصت پیشآمده در آتشبس، بهترین موقعیت را برای او ایجاد کرده بود. این تلاشها از چشم آمریکا، انگلیس، فرانسه و کشورهای غربی پوشیده نبود. هرگاه که عراق به مرحلهای میرسید که به نظر میآمد به اهدافش نزدیک شده است، ضربهای به او وارد میکردند. یکی از این موارد، کشتن یک دانشمند کانادایی دریکی از هتلهای بغداد توسط عوامل سیا بود. این دانشمند کانادایی که در طراحی و اجرای برنامه دستیابی عراق به سلاح هستهای، نقش عمدهای داشت، توسط عوامل سیا به شکل ماهرانهای به قتل میرسد. صدام این نکته را بعد از کشف اسرار تلاشهای هستهای فاش کرد و جزئیات آن در روزنامههای عراق نوشته شد. اقدامات انجامشده منحصر به یک یا چند مورد خاص نبود. بعضی از آنها در روزنامهها منتشر میشد و بسیاری هم مخفی میماند.
هنوز بهار سال ۱۳۶۹ به نیمه نرسیده بود که خبر کوتاهی در روزنامههای عراق به چاپ رسید. خبر، خلاصه و بدون هیچگونه تفسیری منتشرشده بود. «جاسوس ایرانیالاصل دستگیر شد. مهرداد پازوکی اصل (بازویت) خبرنگار انگلیسی ایرانیالاصل، به جرم جاسوسی برای اجانب دستگیر شد.»
شواهد امر بهخوبی نشان میداد که کاسهای زیر نیمکاسه است. حتی عراقیها گاهی حرفهایی میزدند که نشاندهنده اهمیت خاص این مطلب بود. مدتها گذشت و آرامآرام به آغاز دومین سال گرما میرسیدیم که صفحه اول روزنامهها حاکی از دادگاهی شدن بازویت میکرد.
بازویت، خبرنگار روزنامه انگلیسیزبان تایمز لندن همراه یک پرستار انگلیسی که دریکی از بیمارستانهای بغداد مشغول کار بود، به جرم جاسوسی و گزارش اطلاعات فوق سری از پایگاههای هستهای و شیمیایی عراق دستگیر میشود. البته آنچه روزنامهها بیان میکردند، جاسوسی از جبهههای جنگ نامگرفته بود و برای اثبات آن، عکس چند تانک سوخته را ضمیمه مدارک جاسوسی کرده بودند. بههرحال، دادگاه برای محاکمه بازویت تشکیل شد و از لابهلای روزنامهها، موج اعتراض محافل غربی در این مورد به نحوی مشاهده میشد. اسرا با دقت زیادی دنباله مسئله را پیگیری میکردند. هر اتفاقی دراینباره میتوانست در سرنوشت ما تأثیر داشته باشد.
دادگاه تشکیل شد و بهرغم خروج سفیر انگلیس از دادگاه، سرکنسولگری این کشور، بهعنوان شاهد و ناظر بر صحت جریان کار، در دادگاه حضور پیدا کرد. جزئیات خاصی از مذاکرات و نحوه محاکمه منتشر نشد؛ اما رأی دادگاه را روزنامهها با تیتر درشت اعلام کردند: «بازویت به اعدام محکوم شد.»
رفتوآمدها اوج گرفت و سیل خبرنگاران بهسوی بغداد سرازیر شدند. شغل ظاهری بازوفت، یعنی خبرنگاری، به آتش حادثه دامن میزد. صدام حسین که در آیینه مطبوعات غرب چهره چندان بدی نداشت، در زمره دیکتاتورها و مستبدان و لیست سیاه ضدیت با حقوق بشر قرار میگرفت. صدور حکم اعدام، آنهم برای یک خبرنگار جاسوس انگلیسی، موجب این امر بود. حکم بدون سروصدا به اجرا درآمد. تبلیغات وسیعی علیه عراق آغاز شد و مسائل پنهان سیاسی ظاهر شد. عراق را متهم به دستیابی به سلاح هستهای کردند. صدام حسین برای خنثی کردن این تبلیغات سنگین، سخنرانی مشروحی ارائه داد و موارد ساختهشده عراق درزمینه دستیابی به بمب اتمی را بهصورت یک چاشنی نشان خبرنگاران داد. او ادعا میکرد این چاشنی در دانشگاههای صنعتی، کاربرد علمی دارد ولولههای بزرگی را هم که شرکتهای آمریکایی از طريق انگلیس به عراق فرستاده بودند، بهعنوان لوله آب قلمداد کرد و شایعه ساخت توپهای فوق سنگین را به تمسخر گرفت. صدام، مغرور از نتایج ظاهری سال پایانی نبرد هشتسالهاش با ایران، آرامآرام بهسوی سیاهچالی حرکت میکرد که تاریخ برای اینگونه آدمها میسازد.
منبع: جهنم تکریت، جعفری، مجتبی، 1375، سوره مهر، تهران
انتهای مطلب