عراق، همزمان در پای پل کرخه به لشکر ۲۱ حمله کرد و همین لشکر۲۱، ارتش مسلح عراق را پشت رودخانه متوقف کرد. بعد از یک هفته، جنگ در همه جبههها تثبیت شد و تنها در جبهه خرمشهر بود که در یک مقاومت جانانه ۳۴ روزه عراق توانست بخشی از خرمشهر را به اشغال خود درآورد.
درواقع، عراق در همین روزهای اول جنگ با شکست مواجه شد و اگر بخواهم جزئیتر بگویم باید از شکست عراق در جبهه ((ذوالفقاریه)) بهعنوان نخستین شکست عراق یاد کنم. در این منطقه عراق تلفات زیادی داد. همه این نبردها با محوریت ارتش روی داد؛ بله! برادران سپاه نیز با ارتش همکاری کردند همانطوری که نیروهای فداییان اسلام نیز در این منطقه درگیری حضور داشتند؛ همانطوری که نیروهای ژاندارمری در این منطقه میجنگیدند.
عراق، تصمیم گرفت از پل ایستگاه هفت عبور کند. ساعت ۱۲ شب- به همراه سرهنگ شریفی نسب به مسجد آبادان رفتیم. آنجا به محل استراحت نیروهای مدافع- اعم از ارتش، سپاهی، دیگر نیروهای مردمی و …- تبدیلشده بود. آنها را از خواب بیدار کردیم که: ((چه نشستهاید که عراق در آستانه ورود به آبادان است!)) آنها را از گرمای خواب به پل ایستگاه ۷ بردیم و همانجا مستقر کردیم تا عراق از این مسیر وارد آبادان نشود. روزگاری بر ما گذشت.
مقاومت ارتش در هفته اول جنگ، ماه اول جنگ و سال اول جنگ حکایتی شنیدنی است. تا زمانی که بهتدریج نظام مبارزه با ارتش عراق دارای انسجام شد؛ یعنی یگانهای ارتش در منطقه مستقر شدند و مسئولیت منطقه آبادان به لشکر۷۷ واگذار شد و این لشکر انسجام گرفت. تا پیشازاین هم این لشکر، دو سه گردانش در کرمانشاه- در سرپل ذهاب – بود. با تلاشهای بسیار یگانهای لشکر از کردستان به سمت خرمشهر حرکت کرد و در آنجا مستقر شد و همانگونه گفتم مسئولیت عملیات آبادان هم به این لشکر واگذار شد. لشکر۹۲ در منطقه خوزستان استقرار پیدا کرد. لشکر۲۱ هم در منطقه دزفول مستقر شد و یک جبهه دفاعی در برابر عراق در این منطقه گشود در کنار تیپی که از لشکر۱۶ آمده بود و تیپ۸۴ که به منطقه گسیلشده بود. اگر به همین ترتیب به سمت راست حرکت کنیم میبینیم که لشکر ۸۸ به همراه تیپ خرمآباد بهطرف مهران و دهلران آرایش پیداکرده است. در منطقه کردستان هم که لشکرهای ۲۸ و ۶۴ حضور دارند. همه وارد عرصه جنگ شدند. این هم هنر ارتش بود که در همین مقطع به شکل دادن خط دفاعی در برابر ارتش عراق همت کرد
((خط دفاعی پیوسته)) ارتش که شکل گرفت، بهمنزله توقف کامل ارتش عراق بود. چنانکه گفتم پیشروی ارتش عراق در همان هفت روز اول صورت گرفت؛ صرفنظر از جبهه خرمشهر و آبادان.
این شیوه تا عملیات ((ثامنالائمه)) ادامه داشت؛ در این مقطع سپاه اندکاندک شروع به ((سازمان پذیرفتن)) کرد و یگانهای خود را در قالب گروهان و گردان شکل داد. به این نقطه که میرسیم معنیاش آن است که سال اول جنگ را پشت سر گذاشتهایم و بهعبارتدیگر سال اول جنگ را ارتش در شرایطی سپری کرد که ۲۲ عملیات محدود را علیه ارتش عراق سامان داد. باز معنیاش آن است که در تمام این عملیات ارتش ساکت ننشسته است. کاری به میزان توفیق این عملیاتها نداریم، مهم آن است که ارتش در برابر عراق ساکت نشسته است.
ضرباتی که در این عملیاتها بر پیکره ارتش عراق وارد میآمد، باعث به هم ریختن سازمان رزمی عراق میشد و آرامش را از آنها سلب میکرد بهگونهای که نمیتوانست با طمأنینه و خیال راحت به آرایش نیروهای خود و استحکام مواضعش روی آورد. این هم واقعیتی است که ارتش بهتنهایی قادر به غلبه بر ارتش عراق نبود. ارتش عراق ۱۲ لشکر سازمانیافته کامل در اختیار داشت؛ چهار-پنج لشکر زرهی، چهار-پنج لشکر مکانیزه و دو-سه لشکر پیاده.
این ساختار منسجم را در برابر ارتشی قرار دهید که غائله کردستان را به پایان برده و حالا هم جبهه جنگ را در مواجهه با ارتش عراق باید تحویل بگیرد. معلوم است که در این شرایط دفاع محتمل است، اما بیرون راندن عراق کاری دشوار و بعید به نظر میرسد و اصولاً نباید از ارتشی که در چنان شرایطی قرار دارد چنین انتظاری داشت. اگر سپاه شکل نمیگرفت، ارتش قطعاً نیروهای ((احتیاط)) را فرامیخواند و اصولاً مفهوم نیروی احتیاط هم همین است که با جذب و فراخوانی نیروهای مرخص شده به تقویت یگانهای خویش همت کنند.
منبع: مجله صف شماره 359، مهر 1389، ساعس اجا، ص18
انتهای مطلب