در ساعت 12:10 روز هفتم بهمنماه 1361، پایگاه موشکی عمار یک تیر موشک «هاگ» به سوی هواپیماهای دشمن شلیک میکند که موشک در هوا منفجر شده و در همان لحظه یک تیر موشک ضدرادار هواپیمای عراقی به سوی رادار پایگاه موشکی عمار شلیک شده و از بالای سر آنتن رادار گذشته و دو کیلومتر فراتر فرود آمد و منفجر شد.
چیزی نگذشت که ایستگاه رادار دزفول پس از دفع این حمله رادار خود را روشن کرد و هواپیمای سوخترسان به همراه دو فروند جنگنده «اف14» با معرف «عقاب61» و «عقاب62» وارد منطقه شدند. خلبانان شناسایی «آر.اف4» نیز با نام پروازی «آرش11» به ارتفاع مناسب در منطقه رسیدند و عملیات «ناصر» یعنی عکسبرداری هوایی از منطقه آغاز شد. سرانجام در ساعت 14:45 و 14:48 هواپیماهای مدافع دشمن کشف شدند و «عقاب61» موشک فونیکس خود را به سوی هدف شلیک کرد که یکی از هواپیماهای دشمن سرنگون و بقیه متواری شدند و خلبانان هواپیمای شناسایی «آرش11» با سرعت فوق صوت برای عکسبرداری روانه منطقه موردنظر (غرب فکه) شدند، غافل از اینکه در ارتفاع پایین چند فروند هواپیمای میراژ در کمین دشمن به سوی این گروه پروازی خیز برداشته و موشکهای خود را شلیک کردهاند. یکی از موشکها به هواپیمای شناسایی «آر.اف4» اصابت کرد و خلبان کابین عقب به نام ستوانیکم فرجاله فرسیابی با استفاده از صندلی پران هواپیما را ترک کرد و خلبان کابین جلو به نام سروان نادرینیا سعی میکند که هواپیما را کنترل و به فرودگاه اهواز جهت فرود برساند.
در کنار او سرگرد ناصر ادراکی خلبان هواپیمای«اف14» با معرف «عقاب61» او را تا آخرین لحظه همراهی میکند و شوربختانه هنگام پایین دادن چرخها (ارابه فرود) متوجه میشود که چرخ هواپیمای شناسایی پایین نمیآید. ارتباط رادیویی او نیز براثر اصابت موشک قطع شده و سوخت هواپیما به بیرون روانه شده و به صورت پودر بیرون میریزد، در این لحظه خلبان هواپیمای شناسایی سعی میکند که از هواپیما بیرون بپرد، اما صندلیپران هواپیما نیز از کار افتاده بود و سرانجام نمیتواند خود را از این سفینه مرگ برهاند و در کنار باند پروازی اهواز با زمین برخورد کرده و منفجر میشود.
خلبان هواپیمای«عقاب61» سرگرد ناصر ادارکی که تا آخرین لحظه همراه این ماجرا و هواپیمای سانحه دیده بود داستان غمانگیز شهادت سروان حمید نادرینیا را گزارش میکند.
در این سانحه خلبان کابین عقب در نزدیکی پاسگاه عبدالخان در 45 کیلومتری جنوب شوش با چتر فرود آمد و به علت ترک هواپیما از ارتفاع بالا و سرعت زیاد، چشم راست او آسیب جدی دید و او را با بالگرد از عبدالخان به پایگاه هوایی دزفول و سپس به تهران منتقل کردند که در نهایت در پی معالجات فراوان سرانجام از داشتن چشم راست محروم و جانباز شد.
2ـ نبردهای هوایی سال چهارم جنگ و عملیات «خیبر»
سال چهارم دفاع مقدس درحالی آغاز شد که جهت ایجاد پویایی در سامانه نیروی انسانی نهاجا، سرهنگ محمدحسن معینیپور از فرماندهی نهاجا برکنار و به جای او سرهنگ خلبان هوشنگ صدیق در مورخ 4/9/1362 به فرماندهی نهاجا منصوب شد.
سرهنگ صدیق، از خلبانان نامدار «اف4» بود که آموزشهای خلبانی جت را در سال 1345 در کشور پاکستان طی کرده بود، او از فرماندهان جوان، لایق، کمگوی و با تدبیر بود که قبل از انتصاب به این سمت، مسئولیت فرماندهی منطقه هوایی مهرآباد را عهدهدار بود. در سامانه فرماندهی سرهنگ صدیق، تعدادی از فرماندهان انقلابی پایگاههای نهاجا مسئولیتهای بالایی را در ستاد فرماندهی نهاجا متکفل شدند که در این بین میتوان به افسران فرمانده به شرح زیر اشاره کرد:
سرهنگ اصغر سفیدمویآذر(فرماندهی پایگاه ششم) به سمت جانشین فرماندهی نهاجا، شهید بابایی (فرماندهی پایگاه هشتم) به سمت معاونت عملیات، سرهنگ عباس عابدین (فرماندهی پایگاه چهارم) ابتدا به سمت جانشین معاونت عملیات و سپس رئیس ستاد نهاجا، سرهنگ محمود خضرایی (فرماندهی پایگاه سوم) ابتدا بهسمت فرماندهی پدافند هوایی و سپس فرماندهی آموزشهای هوایی نهاجا، سرهنگ ایرج عصاره (فرماندهی پایگاه دهم) به سمت معاونت لجستیکی نهاجا، سرهنگ رضا سعیدی (فرماندهی پایگاه دوم) به سمت فرماندهی منطقه هوایی مهرآباد و… با ارتقا از درجه سرهنگ دومی به درجه سرهنگی موقت منصوب گشتند. این تحولات در ابتدا موجب پویایی و حرکتهای خوب انقلابی شد که در مباحث بعدی به برخی از این ابتکارات شهید بابایی اشاره میشود، اگرچه نهاجا همچون گذشته با تحریمها، کمبود قطعات یدکی، مشکلات تجهیزاتی و… مواجه بود.
طی سال چهارم در مجموع شش عملیات کوچک و بزرگ انجام گرفت که مسئولیت پوشش هوایی، آتش پشتیبانی و بخشی از لجستیک آن بردوش نهاجا بود. مهمترین عملیاتی که طی این مدت و در اسفند 62 به اجرا گذاشته شد، عملیات «خیبر» بود. بدین صورت که با پایان یافتن عملیات «والفجر4» در اواخر مهر، منطقه هور با توجه به عارضههای طبیعی و صعبالعبور بودن آن، توسط دشمن و حضور نیروهای اندک وی، متناسب با محورهای تحولات آینده در جنگ بررسی و از سوی قرارگاه «خاتمالانبیا» انتخاب شد. البته از نظر سابقه، همزمان با عملیات رمضان و در انتهای سال سوم کار مطالعاتی و شناسایی منطقه هور شروع شده بود.
باچنین پیش زمینهای، عملیات گسترده خیبر در منطقه هور برای اجرا در دستور کار قرارگاه «نجف» سپاه پاسداران قرار گرفت. البته بهمنظور شکستن بنبست نظامی در جنگ قبل از آن عملیات «والفجر5» در نیمهشب مورخ 12/11/1362 در منطقه «چنگوله» در نزدیکی منطقه مهران به عنوان عملیات فریب توسط سپاه پاسداران به اجرا درآمد که دستآورد محدودی داشت. هم زمان با عملیات «خیبر»، عملیات «والفجر6» جهت کاهش فشار دشمن در «تنگ چزابه» در ساعت 21 روز سوم اسفند 1362، توسط سپاه پاسداران به اجرا گذاشته شد؛ گرچه این تنگه و تپههای اطراف به تصرف در آمد امّا طی پاتک مورخ 24/12/1362، بازپسگیری شد و این عملیات هم همان گونه که از سوی آگاهان نظامی متصور و پیشبینی میشد، دستآورد مهمی دربر نداشت و هر فرماندهان سه گردان از تیپ حضرت ابولفضل و تعدادی زیادی از رزمندگان لشکر57 سپاه پاسداران شهید شدند.
منبع: نبردهای هوایی ایران، سرتیپ2 خلبان حسین خلیلی، 1398، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب