- گروه سوم کسانی بودند که از اساس با انقلاب اسلامی در تقابل بودند. آنان ظاهراً با رژیم شاه در مبارزه بودند اما وابستگیهای فکری و عقیدتی آنان با اردوگاههای شرق و غرب مانع از پذیرش نظام جایگزینی با محتوای دینی و اسلامی بود. بههیچوجه حاکمیت نظام اسلامی بر کشور را برنمیتافتند. آنان نیز بهدرستی دریافته بودند که در صورت استقرار نظام اسلامی، بزرگترین و مهمترین موانع و اراده برای جلوگیری از دستیابی به اهدافشان ارتش خواهد بود؛ ارتشی که اعتقادات و باورهای دینی و مذهبی تا اعماق جانش نفوذ داشت، به پیشرفتهترین جنگافزارها و تجهیزات روز دنیا مجهز بود و با سطح آموزش بسیار بالا هیچگونه مشکلی در بهکارگیری این ادوات و تجهیزات نداشت. به همین دلیل بود که این گروه با بهرهگیری از فضای آشفته سیاسی آن روز، تضعیف ارتش را در دستور کار خود قرارداد. این گروه واقف بود که چنانچه ارتش نظم و انضباط و استحکام و انسجام سلسلهمراتب فرماندهی خود را بازیابد اجازه نخواهد داد که کمترین آسیب و گزندی به انقلاب و نظام وارد شود. لذا هرروز با توطئه و شعاری جدید در پی نابودی و یا تضعیف این سرمایه عظیم ملی برآمدند. آنان ابتدا بر طبل انحلال ارتش کوبیدند، اما وقتی با حمایت قاطع رهبری انقلاب از ارتش مواجه شدند و اجرای چنین نقشه شوم و خائنانهای را غیرممکن دیدند با تغییر تاکتیک، شعار ارتش بی طبقه توحیدی را مطرح ساختند که درواقع عملاً با شعار انحلال ارتش هیچ تفاوتی نداشت و چهبسا که بدتر و زیانبارتر هم بود. چراکه چنین ارتشی نهتنها سودی برای کشور نداشت بلکه به دلیل تنشها و بحرانهایی که براثر فقدان سلسلهمراتب فرماندهی در آن قابل پیشبینی بود هرروز مشکل و معضل جدیدی بر مشکلات و معضلات کشور میافزود و این همان چیزی بود که دشمنان و دستنشاندگان و جیرهخواران داخلی آنها به دنبال تحققش بودند و این بار نیز امام که با درکی عمیق و بینشی صحیح مانع از شکل گرفتن این توطئه شد و آن را در نطفه خفه کرد.
شاید بتوان اولین فرمان نظامی امام را زمان بازگشت کارکنان ارتش به پادگانها دانست که بلافاصله پس از پیروزی انقلاب صادر شد. امام در این پیام از تمامی کارکنان ارتش اعم از پایور و وظیفه خواستند که به پادگانها مراجعه کرده و وظایف سازمانی خود را انجام دهند؛ که در پاسخ به این فرمان ارتشیان به پادگانها برگشته و فعالیتهای خود را هرچند با مشکلات فراوان از سر گرفتند.
دومین و بلکه مهمترین فرمان نظامی امام در روز ۲۸ فروردین سال ۵۸ یعنی در فاصله زمانی دو ماه و اندی از پیروزی انقلاب صادر شد. رهبری انقلاب و نظام طی این فرمان از ارتش خواست تا در سراسر کشور با تمامی تجهیزات و سازوبرگ نظامی خود به خیابانها بیاید و نسبت به مردم و انقلاب و نظام اعلام وفاداری کند و از مردم نیز خواست که به بهترین وجه از برادران ارتشی خود استقبال نمایند. انصافاً تجزیهوتحلیل و واکاوی تمامی ابعاد و زوایای چنین تدبیر و تصمیمی نیازمند نگارش کتابی مستقل است و بههیچوجه در این مجال نمیگنجد، اما بهاجمال و اختصار میتوان گفت صدور این فرمان و اجابت آن از سوی ارتشیان کمر دشمن را شکست و امید آنان را بهتمامی به یاس و ناامیدی مبدل ساخت و در مقابل نشاط و دلگرمی را هم در قلوب ارتشیان و هم در قلبهای مردم ایران صدچندان ساخت.
امام با صدور این فرمان نهایت اعتماد و علاقه خود را به ارتش و ارتشیان نشان داد و به دشمنان فهماند که آنان بازنده قطعی و کامل این مسابقه و رقابت بودهاند. دشمنان که بهکلی مأیوس و سرخورده شده بودند با سرمایهگذاری بر روی مخالفین و گروههای الحادی، التقاطی و سیاسی، توطئهها را تشدید کرده و با فرصتطلبی و بهرهگیری از نابسامانیها و خلأهای ایجادشده دست به آشوب و یاغیگری زدند. آنان با تکیهبر تحلیلهای غلط و ذهن علیل خود انتظار داشتند که ارتش در مقابلشان نایستد و یا حداقل همانگونه که در دفاع از رژیم گذشته بیطرف ماند بازهم بیطرف بماند. به همین امید واهی و خیال خام فتنههای متعددی را در سراسر کشور طرحریزی و اجرا کردند؛ از کردستان و آذربایجان غربی گرفته تا گنبد و ترکمنصحرا و خوزستان.
هرروز فتنهی و غائلهای به پا کردند، اما ارتش با پیروی از فرامین امام (ره) برای سرکوب تمامی این غائلهها بیدرنگ شتافت، از امام (ره) فرمان بود و از ارتش اطاعت. در قضیه تهاجم ضدانقلاب شرور و بیرحم به شهر پاوه و قتلعام پاسداران مجروح بستری در بیمارستان این شهر بود که خشم مقدس امام (ره) برانگیخته شد و با صدور فرمانی تاریخی ارتشیان، پاسداران، نیروهای ژاندارمری و همه مردم را فراخواند تا به کردستان عزیمت کنند و غائله را خاتمه دهند. الحق باید اذعان کرد که اگر فرامین تاریخی سرنوشتساز و تعیینکننده امام در هر یک از آن مقاطع تاریخی نبود معلوم نبود که چه بر سر کشور انقلاب و نظام میآمد.
منبع: مجله صف شماره 359، مهر 1389، ساعس اجا، ص10
انتهای مطلب