برای ما که ساعتی چند مهمان امیر سرلشکر حسین حسنی سعدی بودیم بسیار فرصت مغتنمی بود که پای صحبتهای این گنجینه روزگار دفاع مقدس بنشینیم تا برایمان از همه آنچه در این دوران اتفاق افتاده سخن بگوید. آنجا که شور سخنش گل میکرد و صاحبدلانه حرف میزد، دل هر دردآشنایی را میلرزاند؛ و بهویژه آنکه گویی همه افتخارات روزهای جنگ را چند بار با تکیهبر این عبارت که: ((چه روزگاری بر ما گذشت))، چنان تلنگری که برجامی بلورین میخورد به ما یادآوری میکرد. آری! حتی برای ما که متولی اشاعه و انتقال افتخارات ارتش در سالهای جنگ به نسلهای دیگر هستیم سخنان جذاب و درعینحال ناگفته امیر حسنی سعدی تازگی داشت.
از سوی دیگر نام این امیر بزرگوار خاطره اعزام دانشجویان دانشگاه افسری را در قالب سه گردان در سال نخست جنگ به جبهه خرمشهر به یاد میآورد. هم ازاینرو در این گفتگو تلاش کردیم تا بخشی ازاینروی داد مهم سال اول جنگ را از زبان فرمانده این سه گردان بشنویم و الحق شنیدیم و لذت بردیم. البته همه گفتگوی ما نبود. امیر حسنیسعدی از بسیاری مقولهها همسخن گفت که از سال اول جنگ تا به امروز را در برمیگرفت. آنچه بیش از هر موضوعی در کلام معاون هماهنگکننده ستاد کل نمود مییافت آن بود که هیچ کلام و قلمی قادر نیست آنچه را که در سال نخست بر ارتش گذشت بازخوانی کند و یا بنویسد. با این توصیف ما فقط میتوانیم تصویری از آن روزگار را ارائه دهیم که به تعبیری در حد مقدورات و قابلیتهای قلم است. با ما همراه شوید و آنچه را که در این گفتگوی صمیمی به میان میآید در ازنظر بگذرانید.
- امیر! بسیار خوشوقت و سپاسگزاریم که وقت تان را برای بازخوانی رویدادهای جنگ در اختیار مجله صف گذاشتید. همه میدانیم که نام شما به عنوان یکی از وجوه تأثیرگذار دوران دفاع مقدس در میان همه کارشناسان مطرح است. در ویژه نامهای که در شرف انتشار است، سال اول جنگ بازنگری و تجزیه و تحلیل خواهد شد. شاید کسی به اندازه شما نتواند از رخدادهای این سال سخن بگوید. هر آنگونه که دوست می دارید ما را به سال آغازین جنگ برده و برای ما و مخاطبان از آن روزگار سخن بگویید.
من فکر میکنم بهتر است کمی به عقب بازگردیم و ببینیم از فردای پس از پیروزی انقلاب ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ ارتش چه روزگاری را سپری کرد و بر ارتش چه گذشت. ببینیم در آن مقطع ارتش در چه وضعیتی قرار داشت و بهتدریج به ثبت و ضبط این وقایع بپردازیم و در زمانها و مکانهای مختلف به بیان این وقایع کمر ببندیم. ازنظر من اینکه منتظر بمانیم و تنها در روز ۲۹ فروردینماه- که بر طبق فرمایش حضرت امام (ره) به نام ارتش نامگذاری شده- اشارهای گذرا به وقایع ارتش کنیم، کافی نیست. شما میدانید که با پیروزی انقلاب اسلامی همین ارتشی که گهگاه از سوی برخی از عناصر غیر مطلع مورد اتهام قرار میگرفت، چگونه مورد اعتماد و تائید حضرت امام قرار گرفت. آری! همین ارتش بود که به بدنه انقلاب متصل شد. شما کدام ارتش را در دنیا سراغ دارید که به فاصله کوتاهی پس از حدوث انقلاب بتوانند خود را جمعوجور کند و سر پای خود بایستد. در کشورهایی که ارتش در رأس حاکمیت قرار دارد و به دنبال شرایطی، قدرت را در اختیار میگیرد پس از شکست در برابر اراده و خواست مردم قادر به سازماندهی دوبارهی ارکان خود نیست، اما ارتش ما چگونه است و در فاصله کمتر از یک ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی مورد اعتماد نظام و رهبر نظام قرار میگیرد. پس از مورد اعتماد واقعشدن، ارتش توسط همین نظام به کار گرفته میشود؛ تشویق میشود؛ موردتقدیر قرار میگیرد و…
میبینیم که با پیروزی انقلاب، این ((ضدانقلاب)) است که در برابر انقلاب مقاومت میکند، اما این پرسش هم مطرح است که در برابر همین ضدانقلاب چه سازمانی ایستادگی کرد؟ پاسخ این است: ارتش! و این ایستادگی از اول اسفندماه یعنی به فاصله تنها ده روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز میشود. ضدانقلاب پس از آنکه واقعیت خود را نشان داد دست به اقداماتی زد؛ ازجمله پادگان مهاباد را ابتدا محاصره و سپس خلع سلاح کردند. آنگاه همه داراییهای این پادگان را از توپ و تانک دیگر تجهیزات به تاراج بردند. ضدانقلاب، اولین نقطهای را هم که برای دستاندازی انتخاب کرد کردستان بود و میدانیم که به سراغ لشکر ۲۸ سنندج رفتند تا اهدافشان را که عبارت بوده است ایستادگی در برابر انقلاب و تجزیه کردستان عملی کنند.
منبع: مجله صف شماره 359، مهر 1389، ساعس اجا، ص18
انتهای مطلب