به دلیل اینکه آن روز، بعد از چند روز مرخصی میخواستم به جبهه بروم، روز خستهکنندهای را پشت سر گذاشته بودم. انگار تمامی کارها درست در همان روز آخر به وجود میآید. از صبح زود که از خواب بیدار شدم تا عصر یکسره سرِپا بودم، وقتی که روی صندلی نشستم، صندلی را به عقب خواباندم و پاهای خستهام را دراز کردم. چشمانم را بستم، چون میدانستم راه طولانی در پیش دارم.
اتوبوس ما یک اتوبوس بنز بود، از وضع راننده هم به نظر میرسید که آدم بااحتیاط و بامهارتی است.
همانطور که چشمهایم را بسته بودم، به اخبار بدی که هر روز از مناطق عملیاتی میشنیدم، فکر میکردم و بسیار نگران شده بودم؛ چون در عرض سه ماه، عراق پشت سر هم حمله میکرد و مناطق را بازپس میگرفت و یا دوباره اشغال کرده بود! ما هم در منطقه شرهانی و تا حدودی در داخل خاک عراق بودیم. برای خودم تجسم میکردم، اگر این حملات در منطقه تحت فرماندهی من صورت بگیرد، چهکاری باید انجام دهم و چهکاری میتوانم انجام بدهم؟
عملیاتهای عراق را از ابتدای سال 1367 در ذهنم مرور میکردم:
- ابتدا اولین عملیات آفندی فاو در تاریخ 28/1/67 صورت گرفت:
در منطقه فاو از زمان تصرف توسط رزمندگان و تثبیت مواضع که حدود 75 روز طول کشید، تا 28/1/1367 فعالیت خاصی را از دو طرف شاهد نبودیم؛ اما به خوبی قابل درک و پیشبینی بود که عراق در صورت دستیابی به توانایی لازم، حساسترین مواضع را مورد هدف قرار خواهد داد. از اینرو وضعیت مواضع پدافندی ضعیف خودی در منطقه، نامناسب بودن منطقه برای استقرار طولانی، نداشتن جاده مواصلاتی و متکی بودن به پلهای نصبشده روی اروندرود که حتی با آتش تهیه توپخانه نیز ممکن بود منهدم شود، عراق را بر آن داشت تا با استفاده از وضعیت سیاسی و بحران ایجاد شده توسط آمریکا در خلیجفارس، مبدأ حملات سراسری خود را در منطقه فاو قرار دهد. با تک شیمیایی گسترده، آتش فوقالعاده توپخانهها و انهدام پلهای روی اروند، شهر فاو را تصرف کرد و تنها حادثه قابل تبلیغ، بعد از جنگ را برای خود رقم زد و حملات بعدی را طرحریزی کرد. حمله سپاه هفتم گارد ریاست جمهوری و یگانهای دریایی عراق در این منطقه، با هدف بازپسگیری شهر فاو، تأمین اروندرود و واردکردن فشار به ایران جهت قبول کردن قطعنامه598، تحت عنوان عملیات "توکلنا علیالله" صورت گرفت.
در نتیجه عراق توانست بعد از بمباران شیمیایی و قطع پلهای ارتباطی، منطقه فاو را به راحتی تسخیر نماید، کم بودن اسرای ایرانی در این عملیات به خوبی نشان داد که دشمن بعد از شخم زدن با توپخانه و بمباران شیمیایی و هوایی وارد منطقه گردید.
- دومین عملیات آفندی نیروهای عراقی در منطقه شلمچه در تاریخ 4/3/۱۳۶۷ صورت گرفت:
منطقه عمومی شلمچه یکی از مناطقی است که بیشترین فعالیت نظامی را در جنگ شاهد بوده است. بعد از درگیریهای ابتدای جنگ، نتیجه عملیات بیتالمقدس آخرین حد پیشروی رزمندگان بود. سپس عملیات والفجر8 و کربلا۵ و عملیاتهای محدود دیگر در این منطقه صورت پذیرفت، که آخرین خطوط پدافند خودی در داخل خاک عراق تثبیت گردید. انجام عملیات موفقیتآمیز فاو توسط عراق و بازپسگیری آن موجب افزایش روحیه آفندی دشمن شد و موانع روانی در ارتش عراق برطرف گردید و ابتکار عمل به دست دشمن افتاد و بنا به پیشبینی کارشناسان نظامی، که معتقد بودند عراق در اولین فرصت مناسب به بازپسگیری خاک خود اقدام خواهد کرد، بعد از گذشت 38 روز، حمله گسترده عراق با بمباران وسیع شیمیایی و بکارگیری سپاه سوم، هفتم و گارد ریاستجمهوری به طرف نیروهای ایرانی آغاز شد و سرانجام منطقه محدودی که به عنوان جای پایی برای نفوذ به بصره که هشت عملیات آفندی گسترده ایران را شاهد بود، به تصرف عراق درآمد. نیروهای عراق توانستند بعد از یک هفته نبرد سنگین در منطقه شلمچه مستقر شوند.
- سومین عملیات آفندی قوای عراقی در جزایر مجنون، طلائیه و کوشک در تاریخ ۴/۴/۱۳۶۷ انجام گرفت:
جزایر مجنون در واقع در هورالعظیم طی عملیات خیبر در اسفند 1362، توسط رزمندگان اسلام فتح شد و مبنایی بود برای نفوذ به خاک عراق که در عملیات بدر در سال 1363، مورد استفاده قرار گرفت، ولی به نتیجه نرسید. موقعیت خاص جغرافیایی جزایر مجنون اجازه یک پدافند طولانی و مطمئن را نمیداد و وجود مناطق وسیع آبگرفتگی هور ضمن تسهیل انجام عملیات چریکی، محدودیتهای فراوانی را برای پشتیبانی عملیات پدافندی به وجود میآورد، از اینرو، دشمن با توجه به حساسیت منطقه و آگاهی از موارد بالا بعد از سی روز که از موفقیت حملهاش از شلمچه میگذشت، با حفظ دور حملات خود نبرد دیگری را در این منطقه آغاز کرد. سپاه ششم، سوم، گارد ریاست جمهوری و لشکر 25 عراق با هدف بازپسگیری جزایر مجنون و ایجاد زمینه برای ادامه حملات خود، اقدام به انجام عملیات آفندی کردند. در این عملیات؛ دشمن با استفاده از حفظ دور تک و افزایش روحیه آفندی موجب تزلزل در خطوط رخنهپذیر خودی شد و جزایر مجنون را پس گرفت. مجموع مناطق پس گرفتهشده توسط دشمن شامل مناطقی است که در عملیات خیبر و بدر توسط نیروهای خودی تصرف شده بودند.
با تداوم عملیاتهای عراق و بازپسگیری مناطق در تصرف ایران، وضعیت عمومی مناطق عملیاتی جنوب در نیمه اول سال 1367، چندان مناسب نبود و دشمن با استفاده از توان فوقالعاده به دست آمده در افزایش نیرو و ادوات جنگی و بهرهگیری از امکانات ۳۶ کشور جهان نه تنها از موضع دفاعی بیرون آمده و اقدام به بازپسگیری خاک خود مینمود، بلکه با استفاده از بر هم زدن سازمان رزم رزمندگان ایران، قصد تعرض و ادامه عملیات به داخل خاک ایران را داشت.
هجوم عراق در محور طلائیه به کوشک هم در چهارم تیر ۱۳۶۷، آغاز شد و پنج روزبه طول انجامید. یگانهای حملهکننده عراقی همان یگانهایی بودند که در همین روز جزایر مجنون را بازپسگرفته و مواضع لشکر92 زرهی اهواز از نیروی زمینی را مورد هجوم قراردادند. به نظر میرسید که عراق چهار هدف عمده را در عملیات خود از سال ۱۳۶۷ دنبال میکرد:
1- پیشروی به داخل خاک ایران؛
2- گرفتن اسیر برای مذاکرات صلح؛
3- رسیدن به اهداف روزهای اول جنگ؛
4- وادار کردن ایران به پذیرش قطعنامه۵۹۸،.
دشمن در روزهای اولیه از مواضع نیروهای ایرانی عبور کرده و حتی تا جاده اهواز – خرمشهر پیشروی کرد و بعد از جمعآوری اسرا و غنائم به مواضع خود در نوار مرزی عقبنشینی کرد.
در این افکار بودم که صدای گریه یک کودک چرت مرا برهم زد، ناگهان به یاد دخترم که یک سال و نیمش بود افتادم، که در همان روز رفتن من به منطقه سرمای سختی خورده بود. با اتوبوس شرکت واحد به میدان رسالت رفتم و از آنجا پیش دکتر حمیدی بردمش، پس از معاینه یک سری دارو در دفترچه بیمهاش نوشته بود، گرفتم و با عجله به منزل رفتم، همسرم گفت: «چند قوطی شیر خشک بگیر تا این مدت چهل روزی که نیستی بچه بدون شیر نباشد.» رفتم داروخانه و هشت قوطی شیر خشک گرفتم، با خودم گفتم، کاشکی بیشتر گرفته بودم شاید این بار در جبهه بیشتر بمانم، و به آمادهباش لغو مرخصی بر بخوریم، بعد گفتم: «خدا بزرگه؛ الآن دیگه کاری نمیتوانم بکنم.»
حساب کردم از آخرین حمله عراق به جزایر مجنون و طلائیه 13 روز میگذشت، تقریباً دور عملیاتش بعد از عملیات دومی یکماهه شده، برای خودم نتیجهگیری کردم که کمتر از 17 روز دیگه نوبت منطقه ماست. یگان من در منطقه عمومی فکه و شرهانی بود.
منبع: زیارت با دستان خالی، زندی، کامبیز، 1398، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب