تنها وقتی برنامه منافقان پخش شد، مسئله قدری شکافته شد. منافقان که خوشحالی خود را بهوضوح ابراز میکردند، اعلام داشتند که عملیات گذشته آنها باعث شده است که امام خمینی بیمار شده، در آستانه مرگ قرار بگیرد. نحوه ابراز خوشحالی منافقان حتی بیتفاوتها را منزجر کرده بود.
شب به پایان رسید و صبح، تفاسیر چگونگی اوضاع ایران در شرایط فعلی و احیاناً بعد از امام موردبررسی قرار گرفت؛ خصوصاً اینکه از جریان برکناری آقای منتظری و حوادث مربوط به آن کاملاً بااطلاع بودیم. یکی از منابع اطلاعاتی ما، نشریه مجاهد، چاپ هواداران مجاهدین خلق در اروپا بود. این گاهنامه که بهطور نامنظم به دست ما میرسید، حاوی اخبار مربوط به فعالیتهای منافقان و خبرهای ضدونقیضی در مورد اوضاع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ایران بود که عموماً هدف از آن بیان عدم ثبات در ایران بود. این نشریه، جریان کامل برکناری آقای منتظری را شرح داده و حتی نامههای ردوبدل شده بین او و امام را بهطور کامل چاپ کرده بود. نشریه مجاهد و پخش فارسی تلویزیون عراق که شامل برنامه فارسی (سخن روز، تفسیر سیاسی، اخبار و چند ترانه) و برنامه سیاسی مقاومت (اخبار، سخنرانی، تبلیغات و سرود) بود، بهراحتی اطلاعات قابلتوجهی را به شکل ناخواسته در اختیار ما قرار میداد بحث، درباره چگونگی اوضاع ایران بعد از امام بود. دکتر نصرت که تا آن زمان مرموزانه رفتار میکرد، سعی داشت سخنی نگوید. نزدیک ظهر بود که هنگام کندن علفهای باغچه، سر صحبت را باز کردم و گفتم: «خدا کند اتفاقی پیش نیاید. اگر اوضاع ایران بیثبات شود، ماندگاری ما در اینجا حتمی است.» او جواب داد: دلیلی برای بد شدن اوضاع وجود ندارد. همه ارگانها در جای خود هستند؛ بعید است اتفاق مهمی پیش آید.»
روز بهکندی گذشت و شب سیزدهم خردادماه فرارسید. همه کنار تلویزیون منتظر شنیدن اخبار بودند. دوباره همان خبر را پخش کردند و از قول خبرگزاری ایران اعلام کردند که حال امام رو به بهبود است و حکومت، مردم را به دعا کردن فراخوانده است و فیلم دیگری را هم پخش کردند. دل تو دل کسی نبود. لحن تلویزیون عراق، به نظر موذیانه میرسید. هرچند منافقان نهایت رذالت و پستی و دشمنی خود را نشان میدادند، اما روزنامههای عراق هم جز پخش خبر چیزی ننوشتند. شب دوم نیز سپری شد و روز 14/03/1368 کارها تقریباً به حالت نیمه تعطیل درآمد. بیشتر افراد با ناراحتی در خود فرورفتند. چه خواهد شد؟ تفاسیر ارائهشده دردی را دوا نمیکرد. شایعات اوج میگرفت. سربازهای عراقی، زیرکانه اخبار ضدونقیضی را پخش میکردند؛ اما به هیچ خبری نمیشد اعتماد کرد؛ حتی به اخبار تلویزیون عراق!
سرانجام شب فرارسید. پنداری دلمان از چیزی خبر داشت. هنگام اخبار، از جایم تکان نخوردم و از دور، چشم به تلویزیون دوختم. اخبار که شروع شد، صدای نفس کشیدن هم به گوش نمیرسید. صدای گوینده خبر در آسایشگاه پیچید.
– سرانجام پس از سه روز بیماری و عدم موفقیت پزشکان در معالجه، [امام] خمینی امروز درگذشت.
آرام سرم را خم کردم. اشک در چشمانم حلقهزده بود. سرم را زمین گذاشتم و به فکر فرورفتم. برنامه منافقان چون پتکی فرود میآمد؛ چه اندیشهای در سردارند؟ در ایران چه خبر است؟اعلام آمادهباش سپاه و کمیته و ارتش چگونه است؟ چه خواهد شد؟ و ما غافل بودیم که امام برای آینده نیز پیشبینی لازم را کرده است.
بعد از بخش خبری حاجآقا به بچهها تسلیت گفت و از بچهها خواست که روز بعد بهگونهای عمل کنند تا عراقیها نتوانند سوءاستفاده کنند. آنهایی که عشق امام درجانشان ریخته شده بود نتوانستند شب را بهراحتی سپری کنند و صبح، اعلام عزا و تعطیل عمومی شد. ورزش، درس، نانوایی و همهکارهای عمومی را تعطیل کردیم و کنار دیوارها و زیر سایه درختها زانوی غم بغل گرفتیم و به فکر فرورفتیم.
چه خواهد شد، کسی چیزی نگفت. عراقیها هم چیزی نمیدانستند و روزنامهها هم مطلب مهمی نداشتند. عمده صحبتها درباره جانشینی بعد از امام بود. روزنامهها به نقل از رادیوهای خارجی، همه راههای احتمالی را پیشبینی کرده بودند. سرمقالهها حکایت از انتخاب فرزند امام میکرد و دلیلشان این بود که خبر رحلت و پیام تسلیت را او به مردم داده است و عدهای معتقد بودند که شورای سه یا پنجنفره شامل آقایان هاشمی، خامنهای، اردبیلی گلپایگانی و اراکی تشکیل خواهد شد. حتی بعضیها از بازگشت آقای منتظری حرف میزدند و حرف دل بعضیها این بود اوضاع نابسامان و بی تکلیف خواهد ماند.
منبع: جهنم تکریت، جعفری، مجتبی، 1375، سوره مهر، تهران
انتهای مطلب