با توجه به اینكه دانشجو كریمی ساعاتی قبل به یگان اختصاص داده شده بود و فردی مسنّ و همان روز از بازداشتگاه آزاد شده بود، تصمیم گرفتم او در پایگاه بماند و موظف به انجام مراقبت از یگان شود، اما سرباز پیمانیدانا كه متوجه قضیه شد به من گفت فرمانده گردان گفته است حتماً كریمی را در عملیات شركت دهید! این دستور را نپسندیدم و آن را دخالت فرمانده در جزئیات و نوعی افراط در تنبیه آن افسر تازهوارد تلقی كردم. مشكل ناآشنایی وی با افراد یگان و عدم ضرورت حضورش در عملیات را با دانا در میان گذاشتم. او گفت فرمانده گردان تأكید نموده است و من وظیفه ابلاغ دستور فرمانده گردان را دارم، اختیار با شماست! با فرمانده گردان تماس گرفتم و بینیازی خود از همراهی كریمی و ناآشنایی او به افراد یگان و غیره را عنوان نمودم ولی او قبول نكرد و گفت دستور بر این است كه وی در عملیات همراه شما باشد! به هر حال نیروی تكور گروهان را پس از سازماندهی به حركت درآورده و پاسی از شب گذشته به گردنه رشكاو رسیدیم. حضور خود را بیسیمی به اطلاع سرهنگ شیرازی كه هنوز در قله «نان ویژه» مستقر بود رسانیدیم و كسب تكلیف نمودم. او گفت مسیر تا نزد من طولانی است و پیادهروی تا اینجا در شب دشوار است. یگان را همان جا مستقر كن و در طول شب بیسیم شما روشن باشد و به گوش باش تا مأموریت یگان را ابلاغ نمایم. پس از تعیین عناصر نگهبانی و برقراری نیروی تأمینی دستور استراحت به یگان داده شد و ساعتی بعد به بیسیمچیها گفتم مرتب به گوش باشند و نوبتی یك نفر در كنار دستگاه بیدار باشد تا به محض دریافت پیام مرا بیدار كنند. خود نیز مراقب بودم و چند بار هوشیاری نگهبانها را كنترل نمودم. ساعت 5 صبح سرهنگ تماس گرفت و به من گفت یك گروه پیاده بفرست پیش من و خودت گروهان را حركت بده و با آرایش به سمت دوآب پیشروی نموده و پل را تصرف نمایید. نیروی كمكی از بسیجیان آذری هم در راه است، هنگامی كه آنها به شما ملحق شدند آن نیروی خوب را زیر امر بگیر! چون هدف نهایی صیاد از فراخوانی یك گروه به نزد خود و تصرف پل دوآب به وسیله بقیه گروهان را كاملاً نمیدانستم، به گمان خود مأموریت گروه را حفاظت از پاسگاه فرماندهی عملیات و مأموریت گروهان را ادامه عملیات و پیشروی به سمت غرب سیروان و نوسود پنداشتم. میدانستم او هم از عملكرد دانشجو كریمی در مرحله اول عملیات ناراضی است؛ بنابراین دانشجو كریمی را به لحاظ رعایت حالش برای مأموریت سبكتری كه همان حفاظت از قله نانویژه بود، تعیین نموده و گروهبان آسیابان را نیز همراه وی نموده و یك گروه سرباز را در اختیار آنان قرار داده و نقطه مورد نظر و مسیر راهپیمایی را به آنها شناساندم. مسیری كه گروهان را از قله رشكاو به پل دوآب متصل میكرد، منطقهای كوهستانی و صعبالعبور بود؛ شیب ارتفاع به پایین بسیار تند و از داخل صخرهها و پرتگاههای زیادی عبور میكرد و دامنه ارتفاع نیز سنگلاخی یا شنی بود كه باعث سرخوردن افراد میشد. آن منطقه جنگلی دارای پستی و بلندی و درههای آبشور متعددی نیز بوده و به هر حال افراد یگان با حمل بار و تجهیزات خود را به جاده پاوه ـ نوسود رسانده و در محل «دریبر» در پشت تونل دوآب تجمع نمودند تا در آن محل به عنوان موضع تك آخرین دستورات ابلاغ شود. در آنجا ابتدا تفنگ 106 میلیمتری گروهان و سپس نیروی بسیجی با دو قبضه 106 میلیمتری به یگان ما ملحق شدند. آنها را در اختیار گرفته و سازماندهی نمودم و پس از اعزام نیروی تأمین به جلو، یگان را با آرایش رزمی به حركت درآوردم. سرهنگ شیرازی مرتباً با من در ارتباط بود. او پس از حصول اطمینان از الحاق نیروی بسیجی به من گفت از تفنگ 106 میلیمتری خود و نیروی كمكی استفاده كن و سینهكش سمت چپ و مقابل را زیر آتش قرار بده و مراقب باش در كمین نیفتی! پس از عبور از تونل چندین گلوله از 106 میلیمتری به نقاط مشكوك شلیك نموده و با احتیاط و شناسایی به پیشروی خود ادامه دادیم. صدای انفجار گلوله 106 میلیمتری در داخل آن تنگه و انعكاس آن به كوه مقابل بسیار مهیب بود. بدون مقاومتی از جانب دشمن به پل رسیدیم و پل را به كنترل درآورده و اطراف آن را زیر آتش قرار دادیم. صیاد به من گفت همان جا توقف كن و هرگونه حركت دشمن را در اطراف پل سركوب كنید. كمی بعد از استقرار یگان در اطراف پل دوآب تیراندازیهای متفرقه دشمن از مخفیگاهها آغاز شد. به نظرم بیشتر از دامنه و روی ارتفاع بیلته تیرهای دشمن شلیك میشد، اما تیراندازان ضدانقلاب زمین را خوب میشناختند، بنابراین در زوایایی خود را مخفی میكردند كه راه عقبنشینی و قطع درگیری را داشته باشند و محل استقرار آنها برای ما قابل تشخیص نباشد. بنابراین در آن درگیری و دیگر درگیریها معمولاً تلاش ما برای یافتن محل دقیق تیراندازان بینتیجه بود. به هر حال از دامنه غربی نانویژه ـ سمت هیروی و نقاطی دیگر از تنگه دوآب تا نزدیكی نیسانه مواضعی برای تك تیراندازان ضدانقلاب وجود داشت تا بتوانند جاده پاوه ـ نوسود در ناحیه پل دوآب را زیر آتش قرار دهند. ساعاتی را به تبادل آتش با چتههای ضدانقلاب سپری كردیم. البته آتش دشمن در ابتدا ضعیف و تك تیراندازی بود و به نظر میرسید از فاصلهای نسبتاً دور صورت میگیرد.
منبع: عبور از سیروان، سرتیپ2 ستاد علی عبدی بسطامی ، ۱۳۹1، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب