وودز: ممکن است برایمان توضیح دهید در چهار سالی که رئیس اداره توسعه رزمی بودید با فرماندهان نظامی ارشد چگونه تعامل میکردید؟ با آنها ملاقات هم میکردید و با ردههای بالاتر فرماندهی مباحث جدی هم داشتید؟
مکی: ارتباط خوبی با فرماندهان ارشد داشتم چون بسیاری از آنها زمانی از دانشجویانم بودند و بهراحتی میتوانستم با آنها ملاقات کنم. آنها مرا دوست داشتند و باهم تبادلنظر میکردیم. از سال ۱۹۸6م، یا رئیس اداره آموزش یا من از صحنههای عملیاتی نبردهای جدید بازدید میکردیم تا آنچه را اتفاق افتاده بود ارزیابی کنیم. رئیس ستاد مشترک ارتش همیشه سراغ گزارشهای جنگی ما را میگرفت. هیچ مشکلی با فرماندهان ارشد نداشتم. نوشتههای مرا همه میخواندند. در سال ۱۹۸۷م صدام مرا بهطور مستقیم مأمور کرد کتابچهای در مورد چگونگی مقابله با موشکهای هلفایر (Hellfire) که از بالگردهای آمریکایی آپاچی شلیک میشد تدوین کنم.
در اوایل سال ۱۹۸6م مرحوم عدنان خیرالله بر روی این موضوع کار میکرد که اگر اسرائیل (رژیم صهیونیستی) به بالگردهای آپاچی دست پیدا کند، آینده عراق چه خواهد شد. او به من گفت: "بالگرد آپاچی ۳۲ فروند موشک هلفایر از نوع شلیک کن، فراموش کن ( Fire– and – Forget ) شلیک میکند. این موشکها شش کیلومتر برد دارند و اگر تنها یکی از بالگردهای مجهز به این موشکها یک گردان زرهی ما را در خارج از برد ضد هواییمان هدف قرار دهد، با هر دور شلیک موشکهایش میتواند گردان مزبور را بهطور کامل زمینگیر کند. با این بالگردها چه میتوانیم بکنیم؟" من هم از آن به بعد، همواره به این موضوع فکر میکردم تا اینکه در اواخر سال ۱۹۸6م یا اوایل ۱۹۸۷م بود که صدام دریکی از جلسات ستاد کل از من پرسید؛ اگر اسرائیل( رژیم صهیونیستی) به موشکهای هلفایر دست پیدا کند، چگونه میتوانیم با آنها مقابله کنیم. او گفت: "جنگافزاری برای مقابله با آنها نداریم. برو کتابچه راهنمایی در این زمینه تدوین کن."
من کمیته مشترکی از بخشهای مرتبط با جنگافزار، پدافند هوایی، مهندسی، جنگ الکترونیک و زرهی تشکیل دادم. در این کمیته، سؤال صدام را از همه آنها پرسیدم و با استفاده از پاسخهایشان، طرحی را تدوین و در کتابچهام توضیح دادم؛ کتابچه خوبی که انتظار داشتم صدام از آن خوشش بیاید و بار دیگر یک دستگاه خودرو به من جایزه بدهد، اما او هیچگاه این کار را نکرد و تنها رئیس ستاد مشترک ارتش در جلسهای یک تپانچه 9 میلیمتری طارق به من هدیه داد.
وودز: این کتابچه را ندیدهام.
مکی: عنوان کتابچه، "چگونگی مقابله با بالگردهای مدل آپاچی" بود.
مورای: پس از عملیات سالهای ۱۹۸۷ و ۱۹۸۸م ارتش عراق یک سلسله برنامههای آموزشی مبتنی بر درسهای برگرفته از این عملیات ترتیب داد. تدوین این برنامهها از چه زمانی آغاز شد؟
مکی: پس از هر عملیات بزرگی، همایشی برای بیان درسهای برگرفته از آن تشکیل میشد و آنچه در عملیات مزبور اتفاق افتاده بود در این همایش تجزیهوتحلیل میگردید.
این روند از ابتدای جنگ آغاز شد، اما از سال ۱۹۸۲م اهمیت بیشتری پیدا کرد.
وودز: بنابراین، شما و رئیس اداره آموزش به منطقه عملیات میرفتید و پس از و گو با افراد و بررسی منطقه عملیات، همایش مربوط را برگزار میکردید، درست است؟
مکی: درست است، ما همچنین از یکی از افسران ستادی هر لشکر و سپاه هم میخواستیم تحلیل خودش را از عملیات موردنظر بنویسد. درسهای برگرفته از عملیات با استفاده از گزارشهای ارائهشده در همایشها تدوین میشد. برخی از این درسها در کتابچههای آموزشی گنجانده میشد، در حالی که بقیه بهطور مستقیم برای صنایع دفاعی ارسال میشد تا با استفاده از یافتههای آنها کارایی جنگافزارها را بهسازی کنند. وودز: همه فرماندهان ارشد در فرایند مطالعه تحلیلها و تحقیقات عملیاتی مشارکت میکردند؟
مکی: آنها در ابتدای جنگ شناختی از این فرایند نداشتند. اما در نیمه دوم جنگ، هیچکس بدون گذراندن آزمونهای دانشکدههای ستاد و جنگ نمیتوانست فرمانده تیپ شود. این شرایط جدید در سال ۱۹۸4م اجرایی شد. افراد برای گذراندن آزمونها باید دروس تحقیق در عملیات، مدیریت و درسهای دیگری ازایندست را میگذراندند و اینگونه بود که نسل جدیدی از فرماندهان متولد شدند.
وودز: بهاینترتیب، این فرایند چند سال طول کشید، اما تا سال ۱۹۸6م بهطور کامل اجرایی شد، درست است؟
مکی: این فرایند مدتی طول کشید. ژنرال الخزرجی در این زمینه اعجوبه نادری بود؛ افسر بعثی خوب و در عین حال شایسته، شجاع و حرفهای که گرچه دانشآموخته دانشکده جنگ نبود، ولی از پذیرش نتایج منطقی نمیترسید. او در سال ۱۹۸۳م مقالهای با عنوان "چگونه ابتکار عمل را بار دیگر به دستگیریم و جنگ علیه ایران را تمام کنیم" نوشت و آن را برای صدام ارسال کرد، اما طالع الدوری که در آن زمان منشی فرماندهی کل بود بدون تعمق در محتوای مقاله، آن را به صدام داد و او هم مقاله را با نگاهی سطحی مطالعه کرد.
منبع: جنگ ایران و عراق از دیدگاه فرماندهان صدام، عبدالمجید حیدری، 1393، مرزوبوم، تهران
انتهای مطلب