هجرت امام هشتم شیعان جهان، حضرت علی ابن موسی الرضا(ع) در سال 200 هجری از مدینه به بصره و محمره (خرمشهر) و سپس در مسیر رود کارون تا ناصریه (اهواز) و از آنجا به مرکز ایران و سرانجام به مرو میباشد. بنابراین، بندر خرمشهر یکی از اماکنی است که متبرک به قدوم مبارک امام رضا(ع) میباشد. خرمشهر در طول تاریخ، سه بار مورد تجاوز و تعدی دشمنان واقع شده که اولین بار در زمان حکومت عثمانی بود که در سال 1837، علیرضا پاشا، حاکم بغداد، به خرمشهر دستدرازی کرد و مردم آن دیار را قتل عام نمود. بار دوم در سال 1320 و در جنگ جهانی دوم بود که انگلیسها بدون هیچ علتی به بندر خرمشهر وارد شده و تعداد زیادی از نظامیان و مدافعان این شهر به شهادت رسیدند. بار سوم نیز خرمشهر توسط صدام حسین، رئیس جمهور دیکتاتور عراق، مورد تجاوز قرار گرفت و در چهارم آبانماه1359 به طور کلی به دست بعثیها افتاد و بیش از 19 ماه، این بندر زیبای ایران زیر چکمههای سربازان بعثی عراق بود که سرانجام در سوم خردادماه 1361 با دست توانای رزمندگان ایران به دامان وطن بازگشت.
پدرم که یکی از افسران نیروی دریایی بود، برایم تعریف میکرد وقتی جنگ جهانی دوم شروع شد، ایرانیها اخبار جنگ را یا از رادیو میشنیدند و یا در روزنامههای آن زمان میخواندند. در آن دوره، هرکسی سواد نداشت تا روزنامه بخواند و هرکسی هم رادیو در منزل نداشت تا اخبار جنگ را گوش کند. بنابراین، هرکسی از وقوع جنگ اطلاع نداشت، فقط افراد خاصی از وضعیت جنگ مطلع بودند. با توجه به اینکه دولت ایران اعلام بیطرفی کرده بود، اما دولت بهانهجوی انگلیس، که آن زمان چرچیل نخست وزیر آن بود، شخصاً دستور داده بود که قسمتهای جنوبی ایران از جمله بندر خرمشهر به اشغال نیروهای انگلیسی درآید. آن زمان جبهه متحدین شامل آلمان، ایتالیا و ژاپن از یک طرف و جبهه متفقین شامل امریکا، روسیه، فرانسه و انگلستان از طرف دیگر شدیداً درگیر جنگ بودند. دولت ایران سعی میکرد هیچ بهانهای به آنان ندهد تا درگیر جنگ نشود، اما در کمال ناباوری، در سپیده دم سوم شهریورماه 1320، کشور شوروی سوسیالیستی از شمال و دولت متجاوز انگلیس از جنوب، ایران را مورد تجاوز و تعدی خود قرار دادند. سربازان انگلیسی هندیتبار از سمت دریای عمان و خلیج فارس، همه بنادر ایران، از جمله بندر خرمشهر و بندر آبادان را اشغال کردند. پدرم میگفت در شب سوم شهریور، انگلیسیها ناو پلنگ را که برای حفاظت پالایشگاه نفت در کنار اسلکه آبادان پهلو گرفته بود، با شلیک چند موشک غرق کردند و بیش از صد نفر از ملوانان و افسران این ناو را شهید نمودند و چند ساعت بعد ناو ببر، که خود یک کشتی جنگی بزرگ ایرانی با 120 نفر افسر و ملوان بود، همانند ناو قبلی و بدون هیچ اخطاری مورد اصابت موشکهای ناو جنگی انگلیسی قرار گرفت و تعداد زیادی از خدمه آن شهید شدند و عدهای نیز به اسارت رفتند. پدر من یکی از اسرای جنگی بندر خرمشهر بود که مدتی در اختیار نیروی متجاوز بود، تا اینکه در سحرگاهِ شبی تاریک، از غفلت نگهبانان استفاده کرده و با پاره کردن سیم خاردار از اردوگاه اسرا فرار کرد و نجات یافت. هم زمان با از بین بردن دو ناو جنگی ایران، سربازان انگلیسی وارد بنادر خرمشهر و آبادان شدند و ستاد و قرارگاه فرماندهی نیروی دریایی ایران را اشغال نمودند و بعضی از اماکن نظامی را که مقاومت میکردند به توپ بستند و عدهای را به اسارت گرفتند که پدرم خیلی از آنان را میشناخت. خرمشهر و آبادان چندین سال در اشغال نیروهای انگلیسی بود تا اینکه سرانجام جنگ در اروپا خاتمه یافت. تیمسار بایندُر و نقدی از شهدای آن درگیری بودند.
اختلافات مرزی ایران و عراق به سالهای خیلی دور برمیگردد که دولت مقتدر عثمانی در همجواری دولتهای صفویه و قاجار در ایران بودند و جنگهای متعددی بین این دو کشور به وقوع پیوست، تا اینکه سرانجام در جنگ جهانی اول که کشور و دولت عثمانی تجزیه شد، کشور عراق یکی از کشورهای استقلالیافته شد و مرزهای بین دو کشور ایران و عراق از همان زمان تعیین شد و اروندرود یکی از اختلافات عمده بین این دو کشور به شمار میرفت که از سال 1348 تا 1252، جنگهای مرزی به صورت پراکنده وجود داشت و عراق بارها اعلام میکرد تردد از آبراه اروند تنها متعلق به عراق است و هر شناوری که در اروند دیده شود، باید پرچم عراق را داشته باشد. ایران هم میگفت خط وسط رودخانه (خط تالوگ) مرز قانونی و بینالمللی است و ایران و عراق هر دو سهم مساوی در اروند دارند. در سال 1348، که عراق اعلام کرده بود اجازه تردد به هیچ کشتی و شناوری بدون پرچم عراق در اروند را نمیدهیم و چنانچه مشاهده شوند مورد اصابت موشک یا گلوله قرار خواهند گرفت، تیمسار رمزی عطایی با یک کشتی غولپیکر تجاری از اروند عبور کرد و در حالی که ناوچهای ایرانی از روی آب و هلیکوپترها از آسمان آن را اسکورت میکردند، از دهانه فاو تا خرمشهر به سلامت گذشت و در آنجا پهلوگرفت. همان زمان مشخص شد مسئولین عراقی جرئت اینکه به ناو یا کشتی ایرانی صدمه وارد کنند را نداشتند. در سالهای 48 تا 53، روابط دولت عراق با دولت ایران بسیار تیره بود و رادیوهای دو طرف دائم در حال فحاشی به یکدیگر بودند، تا اینکه بومدین، رئیس جمهور الجزایر، که میزبان شاه ایران و معاون رئیس جمهور عراق، صدام حسین، بود، بین آن دو وساطت کرده و قطعنامهای را به امضاء دو طرف رساند که اختلاف مرزی به طور مسالمتآمیزی حل شد. این قطعنامه که در سال 1975 منعقد شده بود تا اوایل انقلاب اسلامی معتبر بود، ولی با پیروزی انقلاب، عراق این قطعنامه را بیاعتبار و بیارزش خواند.
منبع: دفـاع از خـرمشـهر ، کریمی، قاسم ، 1395، ایران سبز، تهران.
انتهای مطلب