يكي از صحنههاي بسيار پرشكوه و افتخارات اين عمليات كه تحقير بسيار زيادي را براي سردمداران بعثي عراق بهدنبال داشت، رژه نيروهاي اسير عراقي از مقابل تمثال حضرت امام خميني(ره) بود كه اميران فلاحي و ظهيرنژاد از آنها سان ديدند. به اين ترتيب كه يك روز بعد از پيروزي رزمندگان اسلام در جبهههاي آبادان، بيش از 1500 نفر از اسيران عراقي در ماهشهر و در شرايطي كه به زبان عربي فرياد ميزدند: «مرگ بر صدّام كافر، فرمانده كل قوا خميني(ره)» از برابر مردم اين شهر و مسئولان عالي ارتش جمهوري اسلامي ايران رژه ميروند. (جعفري، 64:1387)
در ادامهی اين مراسم نيز، سرهنگ شهابالدين جوادي فرمانده لشكر77 خراسان به مدت 20 دقيقه براي اسيران بعثي صحبت میکند و طي سخناني به زبان عربي خطاب به آنها ميگويد: «دشمن مشترك ما اسرائيل(رژيم صهيونيستي) است و اميدوارم روزي همدوش با يكديگر تحت رهبري امام خميني(ره) براي آزادي بيتالمقدس عليه دشمن اشغالگر قدس بجنگيم.» (روزنامههاي اطلاعات و كيهان مورخ 7/7/1360)
بازتاب سياسي و رسانهاي
آقاي هاشمي رفسنجاني، رئيس مجلس شوراي اسلامي در سخنراني خود در جلسه 6 مهرماه 1360 عنوان مينمايند كه رزمندگان ايران در تهاجمي گسترده، بخش وسيعي از اراضي شمال آبادان را كه در اشغال متجاوزان بود، آزاد كردند و دو جادهی مهم آبادان ـ ماهشهر و آبادان ـ دارخوين ـ اهواز را از تصرف متجاوزان بعثي خارج نمودند.
رئيس مجلس درباره درگيريهاي آبادان چنين ادامه ميدهد: «صدّام زبدهترين نيروهاي عراقي را در آبادان مستقر كرده بود و روي آن جبهه خيلي حساب ميكرد. شش گردان زرهي با بهترين دستگاه تانكهاي عراق و شش گردان پياده كه بهترين پيادههاي عراق بودند و بهترين ابزار جنگي را داشتند، در آنجا مستقر بودند و به خيال خودشان آنجا را آسيبناپذير نموده و اين جبهه را پلي كرده بودند براي تداركات و ميخواستند به كمك نيروهاي مصري، كار آبادان و ماهشهر را يكسره كنند.»
ايشان ادامه ميدهند: «اما از لحاظ سياسي و اطلاعاتي كه بنده دارم، ارتش صدّام با اين پيروزي شكست خورد؛ يعني در آبادان شكست نخورد، ارتش صدّام شكست خورد. ديگر هيچيك از واحدهاي عراقي در خاك ايران نميتوانند مطمئن باشند و نيم روحيهاي كه داشتند، بههم ريخت. چرا اين فتحها يكقدري دير شد؟ ارتش ما واقعاً مظلوم است، بنيصدر مغرور و مدعي همه علوم، اين خيانت عظيم را به ارتش كرد؛ بهدليل اين كه از نيروهاي اصيل انقلاب بريده و به نيروهاي اصيل در ارتش پشت كرده بود، ناچار بود به نفرات ناسالم تكيه كند. ما چقدر خون دل خورديم كه به بنيصدر ثابت كنيم آبادان نبايد سقوط كند، راهبرد بنيصدر اين بود كه بگذاريم آبادان و خرمشهر برود، ما در دزفول شكست نخوريم.» (روزنامه اطلاعات، 7/7/1360)
خبرنگار كيهان نيز از خطوط مقدم جبهههاي آبادان چنین گزارش ميدهد: «نبرد مقارن ساعت 01:00 بامداد با نام مبارك هشتمين پيشواي شيعيان جهان، امام رضا(ع)، آغاز شد. در اين عمليات كه رزم آوران لشكر77 خراسان، نيروهاي جان بر كف پاسدار، فدائيان اسلام و بسيج شركت داشتند و از هماهنگي و نظم بيسابقهای برخوردار بودند، يك تيپ پياده و دو تيپ زرهي عراقي متلاشي شد و دشمن با تحمل تلفات فوقالعاده سنگين از شمال و شمالشرقي آبادان بهطرف غرب رودخانه كارون عقبنشيني كرد. هجوم موفقيتآميز نيروهاي ايران كه زير حمايت آتش شديد توپخانه ی ارتش صورت گرفت، با تصرّف خطوط دفاعي دشمن در حاشيه جادهی آبادان ـ ماهشهر آغاز شد و سپس كارخانه شير پاستوريزه در شمال غربي آبادان از لوث وجود متجاوزان صدّامي پاك سازي شد.»
خبرگزاري پارس در يك بررسي به سير تحولات در جبهه آبادان از 19 مهرماه سال گذشته پرداخت. اين گزارش حاكي است: «قواي متجاوز عراقي كه در تاريخ 5 مهرماه 1360 در آبادان بهدست نيروهاي ايران نابود شدند، متجاوزاني بودند كه در تاريخ 19 مهرماه 1359 با محاصره كمربندي خرمشهر، با نصب پلي بر روي رودخانه كارون در فاصله حفار شرقي و مارد، بهطرف روستاي مارد در 17 كيلومتري شمال آبادان پيش روي كردند. آنها در روستاي مارد عدهاي از هموطنان عرب را به شهادت رساندند و تعداد ديگري را به اسارت گرفتند.
دشمن با تصرف اين روستا و ايجاد استحكامات، نيروهاي خود را بهطرف روستاهاي محمديه و سلمانيه در حوالي دارخوين و قسمتي ديگر از نيروهاي خود را بهطرف جاده آبادان ـ ماهشهر گسترش داد و با تسلط بر جاده آبادان ـ ماهشهر به تدريج بهسوي شهر آبادان پيشروي كرد. از طرف ديگر با نصب پلي بر روي رودخانه بهمنشير در 9 آبان 1359 وارد منطقه ذوالفقاري شد كه در اينجا پايمردي و رشادت فوقالعاده نيروهاي ايران، شهر آبادان را كه با سقوط فاصله چنداني نداشت، حفظ كرد و موجب شكست حيرتانگيز نيروهاي دشمن شد و متجاوزان با دادن بيش از 470 كشته و 100 اسير و انهدام تعداد زيادي تجهيزات جنگي از منطقهی ذوالفقاري بهطرف ميدان تير كه بعدها نام ولايت فقيه بر آن نهاده شد، عقبنشيني كردند.
رزمندگان ايران در 26 ارديبهشت 1360 با حمله به خطوط دفاعي دشمن در ميدان ولايت فقيه و تصرف دو تپه راهبردي مهم، آنان را بهطرف حاشيه غربي جاده آبادان- ماهشهر وادار به عقبنشيني كردند و سرانجام در 5 مهر 1360 درسي به دشمن دادند كه به گفته آگاهان نظامي در تاريخ نبردهاي دنيا بيسابقه بود. به اين ترتيب حصر آبادان پس از 349 روز شكسته و منطقه از لوث وجود كفار بعثي پاك سازي شد.» (بهروزي و پورداراب، 71:1384)
مرحوم آيتالله جمي نيز خاطرات خود را از اين روز فرخنده چنين بيان داشتهاند: «در تاريخ 09/07/1360 كاركنان رادیو میخواستند در رابطه با این پیروزی، پیامی بدهم که امروز عازم این کار شدم. ساعت حدود 9:30 به اداره رادیو رفتم و پیامی دادم: تبریک این پیروزی و تذکر این نکته که این پیروزی ما را به غرور نکشاند که موجب غفلت از دشمن گردد. در ضمن تذکراتی راجع به غنایم دادم که حیف و میل نشود و تمام غنایم جنگی یا به سپاه یا به ارتش تحویل گردد.
ساعت اندکی به 11 مانده به منزل مراجعت کردم و با آقای جعفری، فرماندار وعده گذاشتیم که به دیدار سرهنگ کهتری، فرمانده عملیات آبادان و خونینشهر برویم. ساعت کمی از 11 گذشته به اتفاق ایشان عازم مقر سرهنگ کهتری شدیم. مقر ایشان در این چند روز در قسمتهای آزادشده در طرفین راه آبادان – اهواز است. به آنجا رفتیم و جمعی از برادران افسر نیز بودند که از اهواز به دیدن ایشان آمده بودند. برای ما فوقالعاده این لحظات سرورانگیز است. ما فعلاً در نقطهای هستیم که تا چند روز قبل مقر عراقیها بود و در اینجا غرق در مهمات (در سنگرهایشان) استقرار داشتند و هیچگاه تصوّر خروج از اینجا در مغزشان خطور نمیکرد و حالا سراسر این منطقه زیر پای رزمندگان ما از خوشحالی به هیجان آمده است.
چند لحظهای که در سنگر سرهنگ کهتری بودیم، جداً فراموش ناشدنی است. زیرا باورمان نمیآمد که بار دیگر این منطقه به دست خود ما افتاده و به این سهولت اینجا گرد هم آمدیم. برادران صدا و سیما هم آمدند، هم از نگارنده و هم از سرهنگ کهتری پیامی گرفتند.» (كاظمي، 1389: 461و460)
سرهنگ كهتري فرمانده عمليات جبههی آبادان نيز در گفتگويي، جزئيات پيروزي بزرگ نيروهاي ايران در شمال آبادان و شكسته شدن محاصره اين شهر را در پاسخ به سؤال خبرنگار روزنامه اطلاعات، چنين عنوان ميکند: «بهنام خدايي كه امر كرد مؤمن هميشه پيروز باشد و با سلام بر شهيدان و درود بر رهبر كبير انقلاب اسلامي امام خميني(ره) و مردم هميشه آماده در سنگر نبرد و سلام بر رزمندگان سلحشور ايران كه با پيروزي اخيرشان كمر ابرقدرتهاي شرق و غرب را شكسته و درسي بزرگ به كفار و ديگر نوكران امپرياليسم در منطقه دادند و اين آغازي بود براي نابودي صدّام و همپالگيهايش تا ديگر قصد تجاوز به هيچ ملتي نكنند.»
طرح حمله از مدتها قبل پيشنهاد شده بود و هر بار بنا به عللي بهعقب ميافتاد، اما چون امام(ره) امر بر شكستن حصر آبادان كرده بودند، به اتفاق ديگر نيروها كه از قوچان به آبادان اعزام شدهايم، اين طرح در همان حمله اول در كوي ذوالفقاري به مرحله اجرا درآمد كه اگر تيپ قوچان و نيروهاي مردمي نبودند، خدا ميدانست كه چه بر سر آبادان ميآمد؛ زيرا آنها تا جاده خسروآباد آمده بودند و كمتر از 700 متر مانده تا به نيروهاي خودشان بپيوندند، به ياري خدا و همت والاي مردم، دشمن را در كوي ذوالفقاري شكست داديم و آنها را تا ميدان تير عقب رانديم.
در حملات بعدي، دشمن را باز هم تا جادهی آبادان ـ ماهشهر عقب رانديم و پس از آن تصميم گرفتيم درسي به دشمن مزدور بدهيم كه تا عمر دارد، فراموش نكند و اين بود كه اين عمليات اخير بهمرحله اجرا درآمد. چون اين عمليات ثامنالائمه(ع) نام داشت، نيروهاي دلاور اسلام با هماهنگي كامل و بينظير با بانگ تكبير و شعار «ارتشي، سپاهي، دو لشكر الهي» از ساعت حدود يازده شب بهطرف جاده آبادان ـ ماهشهر، فيّاضيه، شادگان، دارخوين و مارد به طرف دشمن حمله كرديم. اولين خاكريز عراقيها بهدست نيروهاي ايران افتاد و ما با حمايت توپخانه لشكر77 پيشرويمان را ادامه داديم و سنگرهاي دشمن يكي پس از ديگري سقوط كرد و با روشن شدن هوا متوجه شديم مقدار زيادي از خاك كشورمان را آزاد كردهايم.
دلاوران سپاه اسلام در زير باران گلوله توپ و خمپاره و در زمين صاف، بدون ترس از بعثيها، همچنان پيش روي خود را ادامه دادند و اين ايمان و پايمردي، بهوضوح نشان ميداد كه در پيشاپيش نيروهاي اسلام، امام زمان(عج) اين حمله را رهبري ميكند، چرا كه نيروهاي ترسو و نااميد صدّام بعثي قبل از اينكه ما برسيم، پا به فرار گذاشته بودند و يا گروه گروه تسليم ميشدند.
صبح كه شد، نيروهاي ايران به بالاي سنگرهاي دشمن رفتند و گروهي از مزدوران بعثي را كه همچنان مقاومت ميكردند، با نارنجك مورد حمله قرار دادند و آنها را در سنگرهايشان دفن كردند. تعدادي از نيروهايمان نيز حتي با اسلحه خالي به درون سنگرها رفتند و بعثيها را به اسارت گرفتند. اين نيروي الهي بود كه نشان ميداد ايمان يعني چه و آنجا كه ايمان باشد، توپ و تانك اثري ندارد.
در همان روز نيروهاي كافر صدّامي را با حملات همه جانبه تا آن سوي رود كارون به عقب رانديم و در حال حاضر در غرب كارون رو به زوال هستند و لشكر3 صدّام را كه قادسيه ناميده ميشد، در زير خاك ايران عزيز به گور سپرديم و انشاءالله تمام خاك ميهن را از وجود مزدوران صدّام پاك ميكنيم.»
ایشان در ادامه، در پاسخ به سؤالي پيرامون تعداد تلفات و ضايعات دشمن، چنين پاسخ ميدهند: «دشمن در اين جنگ حدود 2000 كشته و 1700 نفر اسير داشت، به اضافه از دست دادن 300 دستگاه تانك و نفربر و ماشينهاي ديگر و تعداد بيشماري از ادوات که آنها را بهآتش كشيديم و 80 كيلومترمربع را پاك سازي كرديم و اين مناطق پر از مهمات است. در سنگرهاي مزدوران بعثي همه چيز وجود دارد كه تمام آنها را از منازل مردم خرمشهر غارت كردهاند؛ از لباس بچهگانه گرفته تا فرش خانه و ظروف آشپزخانه و چيزهاي ديگر.
بعثيها همچنين حدود پنجاه باب خانه مردم عرب منطقه را با خاك يكسان كرده بودند، صدّام كه ادعا ميكند ناجي خلق عرب است، آيا مردم خرمشهر و مارد، عرب نبودند كه با آنها اين چنين كرده است؟ صدّام مزدور بايد بداند كه ديگر مردم مسلمان و عرب دنيا به او اهميت نميدهند و هر لحظه در انتظار سرنگوني او هستند.» (روزنامه اطلاعات، شماره 16553: 26/7/1360)
منبع: حصرشکنان، عسگری، شاداب، 1392، سوره سبز، تهران
انتهای مطلب