همچنین چگونگی آزمایش و گسترش در صحرا در روز آزمایش مطرح کردم، البته فرماندهان گروهان و گردان انتظار داشتند که موضوع آموزش به صحرا کشیده نشود، اعلام نمودم که در اینصورت آزمایشی انجام نخواهد شد و هدف شما بازرسی میباشد و هیچگونه نمرهای برای شما منظور نخواهد شد (مطالب گفت و شنود را) نماینده رکن سوم لشکر 2 که فرماندهی لشکر انتخاب کرده بود، همه مطالب را یاداشت میکرد، با توجه به مراتب بالا چک لیستها را دست فرمانده گردان دادم و گفتم هر طوریکه صلاح میدانید عمل کنید و من آزمایش نکرده به محل کار خودم خواهم رفت، در جمع آنها مطرح نمودم که من به اختیار خودم اینجا نیامدهام که خدای نخواسته به افسران ارشدتر از خودم توهینی باشد و اصلاً من خجالت میکشم از فرماندهان سؤالی کنم مگر برای تکمیل معلوماتم، اما در اینجا موضوع فرق میکند بنا به دستور مقامات بالای ارتش یکم من آمادهام گردان را آزمایش کنم طبق این چک لیستها اگر شما میخواهید در موقع گسترش و عملیات تاکتیکی و یا الان هر سؤالی از چک لیست از من بپرسید تا جواب دهم.
اما از من نخواهید از فلان عملیات تاکتیکی و یا دائر نکردن سایر ارتباطات مورد نیاز لشکر صرفنظر کنم، دقیقاً موارد چک لیست را من باید بند بند از گردان آزمایس بگیرم و طبق وظایف به آن عمل نمایم و اگر غیر از این باشد از همه ارشدتران از خودم و حتی سایرین عذرخواهی خواهم کرد، بایستی شما سازمان خود را با توجه به اعلامیههایی که توسط آزمایش کننده ابلاغ میشود انجام دهید وگرنه آن نمره منتفی بوده و مؤاخذه خواهید شد، پس من برای آزمایش گردان آمادهام و بر حسب چک لیست ممکن است از فرمانده محترم گردان و گروهانها سؤالاتی بکنم و با توجه به جواب نمره بدهم و نمیتوانم کار فرمالیتهای انجام دهم ((زیرا دشمن در کمین ماست)) پس به این ترتیب که نحوۀ خدمتتان مطرح شد روز «ر» را برای شما مشخص میکنم، نحوۀ آماده باشها، اعزام امر بران برای احضار پرسنل، نحوی بار گیری وسایل و چگونگی انبارها (وسایل مخابراتی، آسایشگاهها، انبارها و …) و بنا به دستور زمانهای گسترش تاکتیکی،تعمیر و نگهداری،آمادگی وسایل بیسیم و باسیم و کلیه مواد چک لیست مطرح خواهد بود لذا روز بعد به اتفاق فرماندهی گردان و نماینده ركن 3 لشکر، محلی را در خارج از شهر تبریز (سعید آباد نزدیک تبریز) بود، برای گسترش ستاد لشکر پیش بینی و به طور سری فقط من و فرمانده گردان و نماینده رکن سوم لشکر در جریان بودیم انتخاب نمودم که در ساعت مقرر طبق نامهای که بعداً به فرمانده گردان ابلاغ میشود وضعیتهای تعیین شده را آزمایش کننده اجرا و اعمال مناسب انجام خواهد گرفت.
نامهای را به فرماندهی محترم گردان ابلاغ کردم که روز (ر) در ساعت … وضعیتهای زیر را در منطقه … اتخاذ و اقدامات لازم ارتباطی را بنا بر شرح وظایف سازمانی انجام دهید: سه وضعیت استقرار در مناطق، پدافندی، آفندی، تشکیل پاسگاه فرماندهی اصلی و یدکی لشکر، تشکیل گروه تاکتیکی فرماندهی لشکر که برای آنها موضوعی جدید بود و تا کنون روی آن عملی انجام نداده بودند، مسئله مهم در آزمایش گردان چگونگی گسترش است با توجه به مأموریت یگانهای متشکل لشکر که بایستی پشتیبانی ارتباطی داشته باشند مورد توجه و امعان نظر قرار گرفت، همگی در جلسه همدیگر را نگاهی کردند و فرمانده گردان هم گویا آشنایی داشت و قبلاًبا این نگاهها هماهنگ شده بود، از من پرسیدند و گفتند چرا دیگر خروج از پادگان و استقرار در صحرا … زیرا سال قبل اصلاً از پادگان خارج نشدیم، به عرض رساندم، آماده شدن وسایل، بارگیری وسایل و وسائط به نحو صحیح و درست، گسترشهای تاکتیکی در صحرا خود یک نوع آموزش و آزمایش است و نشانه آمادگی یگان برای اجرای مأموریتها است. لذا برای خودروهایی که حامل بیسیماند و حرکت نکنند خود به خود نمره منفی منظور میشود، پس من آخرین صحبتهایم را با فرمانده گردان و سایر فرماندهان کردم و گفتم دست همه را میبوسم و به یگان خود بر میگردم.
به فرماندهان گفتم ناظر رکن سوم و خود فرماندهی گردان، من در معیتشان هستم که تمام و کمال آزمایش برابر چک لیستها انجام پذیرد و هر جا چک لیست کم کسری وجود داشت، نمره منفی داده میشود، پس با ابلاغ اینجانب جهت اجرای آزمایش گردان مخابرات اقدامات لازم بایستی صورت پذیرد. ومن برابر چک لیست کلیه موارد را مد نظر داشته و یاداشت خواهم کرد. یگانها طبق سازمان با شماره گذاری بعضی خودروها از پادگان خارج و به محل ابلاغی در نامه حرکت خود را شروع نمودند، ایرادات و اشکالات هر مرحله یاداشت شد از لحظه حرکت، استقرار گروهانها، انجام عملیات تاکتیکی، ایجاد حمله هوایی و چگونگی پراکندگی خودروها، در حضور فرماندهی گردان، ثبت و یاداشت میگردید اجرای دستورات آگهی و آمادگی برای اجرای عملیات آفندی- پدافندی و تثبیت مواضع آزمایش گردید که این مراحل کلاًدر سطح گردان تازگی داشت به خصوص اکثر موارد اشاره شده در چک لیستها، لذا مدت 48 ساعت در صحرا بودیم، نحوه استقرار آشپزخانه، نیاوردن خوار بار (غذای پرسنل را از آشپزخانه پادگان طبخ و به منطقه آوردند). موارد تغییر تاکتیکی هر مرحله را کتباً به فرماندهی گردان ابلاغ میکردم، عکسالعملها و نحوه اجرای آنها را یاداشت نموده و در روز انتقاد ارائه کردم، مخصوصاً معایب و محاسن هر مرحله عملیات تاکتیکی و چگونگی گسترش ارتباطات (ارتباطات بیسیم، باسیم، رادیو رله، تله تایپ، چگونگی تهیه رمز، نحوه استفاده از جداول نشانی، نحوه اعلام خاتمه عملیات، نحوه چگونگی جمع آوری تأسیسات، چیدن در خودروها و غیره). مواردی راجع به محاسن و معایب هرمرحله، پس از رسیدن به پادگان جلسه تنقید تشکیل گردید و تمام موارد یاداشتی، کمبودها و کسورات، آموزش پرسنل، عدم اجرای آماده باشها طبق روش جاری، تهیه طرح لازم و بارگیری، خروج از پادگان، حرکت و اشغال مواضع، طریقه مبادله و ثبت و ارسال نامه وارده- صادره و سایر اشکالات را تذکر دادم و اعلام نمودم اگر مطالبی وجود دارد که بایستی توضيح داده شود اعلام بفرماید تا به عرض برسانم، لذا با محاسبه کلیه ایرادات نمره 76 را برای آنها منظور نمودم که مورد ایراد همگی قرار گرفت، لذا به آنها اعلام کردم اگر به این نمرات که دادهام اعتراضی داریداعلام بفرمایید تا به ارتش یکم اعلام نمایم شخص دیگری را تا من در گردان حضور دارم بفرستند و آزمایش گردان تکرار گردد.
همه سکوت کردند و نماینده لشکر 2 تبریز هم صحت آزمایشات و نمرات داده شده را تأیید کردند، پس از انجام مراحل آزمایش و تعیین نمره دریافتی آن گردان، جهت خداحافظی با ریاست محترم ستاد و فرمانده لشکر، به ستاد لشکر رفتم و کلی از من تقدیر شد که گردان را به تحرک وا داشتهام (نماینده رکن سوم سریعاً نحوه آزمایش و اجرای چک لیست و توجیه مفاد آن را توسط من به آنها اعلام کرده بود) و اجرای آزمایش توسط من را بدون نظر اعلام کرده بود، پس با کسب اجازه به سوی واحد متبوعه خود رضائیه حرکت کردم و در روز بعد چک لیستها و ریز نمرات را به فرمانده گردان دادم که از طریق لشکر به ستاد ارتش یکم و لشکر 2 تبریز ارسال گردد و به همین شکل اقدام گردید.
در برگشتن از مأموریت محوله، فرمانده گردان مخابرات، علاوه بر شغل سازمانی من را به سرپرستی شبکه مخابرات پادگانی که سازمان مستقلی در سطح لشکر داشت، منصوب و انجام امور آنجا را به من محول کردند لذا امور جاری و مسئولیت آنجا را بر عهده گرفتم و هم فرمانده دسته بوده طرح درس و آموزش واحدی را اجرا میکردم و کنترول پادگانی را که مسئولیت ارتباطی لشکر با واحدهای تابعه لشکر، واحدهای مجاور و بالا را به عهده داشت سرپرستی و اقدامات لازم ارتباطی و خدمات پرسنلی آن را انجام میدادم، در مأموریت دیگری که به من واگذار شد اینکه فرمانده تیپ سلماس (شاهپور) در شرف ترفیع گرفتن سرتیپی بود که با دسته مخابرات متبوعهام به آنجا حرکت کردم و غروب آن روز به ستاد تیپ رسیدم و خود را به فرماندهی تیپ سرهنگ (…) معرفی نمودم.
من را به اتفاق دسته مخابرات متبوعه، به وسیله یک افسر راهنما از رکن سوم تیپ به محل برگزاری آزمایشات در محلی بین سلماس و خوی (قره بلاغ) اعزام نمود. در ساعت حدود 9 یا 10 شب بود که رسیدم و در این موقع فرماندهی تیپ هم رسیدند و به من دستور دادند 3 تا گردان این تیپ در قسمت جلو هستند، ستاد تیپ هم در این جا است، شما ارتباط تیپ را با گردانهای تابعه برقرار کنید، به عرض رساندم طبق جدول سازمان این دسته مخابرات بایستی ارتباط تیپ را با قرارگاه لشکر برقرار نماید نه واحدهای تابعه تیپ بلکه این مأموریت جزء وظایف دسته مخابرات تیپ است.
چون خلاف جداول سازمانی بود موضوع را طی تلگرافی به فرمانده گردان مخابرات لشکر اعلام نمودم، بلافاصله جواب داده شد در اختیار تیپ هستی. دو تا تلگراف را به مسئول بیسیم دادم که نگهدارد و بعداًبه من بدهد. با توجه به این که محل شناسایی نشده بود و محل گردانهای تیپ هم برای ما نامشخص بود بر حسب دستور و اجبار سه قرقره سیم با سه اکیپ سیم کشی از سر شب سیم کشی کردند تا پاسی از نیمه شب و در نزدیکی گردانها رها کردیم، چون من هم همراه آنها رفته بودم به قرارگاه تیپ برگشتم و صبح زود که محل گردانها مشخص شد سر سیمها را اکیپ سیمکشی به مراکز تلفنی گردانها وصل و مراجعت کردند، فردا صبح هم گروهان قرارگاه تیپ و دسته مخابرات آن آمدند و فعالیت نکرده صاحب ارتباط شدند.
منبع: افسر مخابرات( خاطرات سرهنگ مخابرات امیر قلی زارع)،1394، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب