حوادث روز سوم آبانماه
ابتدا مسئله حمله متقابل فرماندهی اروند را بررسی میکنیم. گرچه متأسفانه در اسناد و مدارک رسمی در دسترس، سندی درباره چگونگی طرحریزی و هدایت این حمله به دست نیامد، اما به طور پراکنده اخبار آن منتشر گردید. سرهنگ حسنیسعدی که در این روزها فرماندهی منطقه آبادان را به عهده داشت، چنین میگوید: در دوم آبانماه، طرح حمله متقابل برای شکستن محاصره آبادان تهیه شد و روز سوم آبان اجرا گردید. هدف آن آزاد کردن جاده اهواز ـ آبادان بود. اما در این حمله، نیروهای ما موفق نشدند و تلفات زیادی نیز بر نیروهای ما وارد گردید. گرچه دشمن حدود 9 کیلومتر عقبنشینی کرد، اما نیروهای خودی نیز به علت مشکلاتی به مواضع عقب و قبلی خود عقبنشینی کردند و عملیات ناموفق ماند.کاملترین سند در دسترس، گزارش پایان عملیات سرگرد محمدهاشم قرقی مسئول عملیات محور ایستگاه7 و 12 آبادان در این عملیات میباشد که خلاصه آن گزارش چنین است:
از صبح 3/8/59، مسئولیت عملیات محور ایستگاه7 و 12 آبادان به او واگذار شد. مأموریت یگان تحت فرماندهی وی اشغال مواضع مقدم پیشبینیشده در شمال بهمنشیر و پیشروی تا حدود 5/1 کیلومتر به سمت شمال و پوشش جناح جنوبی نیروی حملهور اصلی و پس از عقب راندن نیروهای متجاوز عراق به غرب کارون، پوشش کرانه شرقی کارون بود.
آخرین هماهنگی در مرحله طرحریزی در ساعت 2230 روز اول آبانماه، در ستاد عملیات اروند به عمل آمد که بر اساس این هماهنگی، یگانهای تحت فرماندهی این افسر بدین شرح عمل میکردند:
در خط مقدم: (1) عدهای از تکاوران و بسیج به استعداد حدود یکصد نفر مجهز به جنگافزار ژ3 و آرپیجی7 و دو قبضه تیربار
(2) نیروی سپاه پاسداران شامل 30 نفر مجهز به تفنگ و تیربار ژ3 و آرپیجی7
(3) واحد عملیات شهربانی شامل 36 نفر با تفنگ ژ3 و آرپیجی7
(4) واحدهای سپاه پاسداران اعزامی از نقاط دیگر شامل 45 نفر با تفنگ کلاشینکف و آرپیجی7.
نیروی احتیاط شامل دو گردان افراد اعزامی از اصفهان و دانشجویان دانشکده افسری که از ابتدا در منطقه بودهاند. قسمت پشتیبانی رزمی شامل 4 قبضه تفنگ 106 میلیمتری، تحت امر ستوان عامری از شهربانی و دو قبضه خمپارهانداز 120 میلیمتری زیر امر افشارنژاد که عملاً موضع آن شناخته شده بود و غیرفعال گردیده بود.
تا ساعت 0600 روز سوم آبان، که آتش تهیه اجرا گردید، با دشمن اخذ تماس نشده بود. در ساعت 0730، واحد شهربانی و یک واحد از بسیج به منظور استفاده از موقعیت بهتر، چند خیز به جلو رفتند و همزمان واحدهای استوار سرخابی پیشروی کردند که زیر آتش دشمن قرار گرفتند. از واحد شهربانی، دو نفر شهید شدند و یک نفر زخمی گردید. این حادثه سبب شد گردان مواضع را ترک کرده و به عقب برگردند، ولی با بیسیم دستور دادم کسی حق عقبنشینی ندارد. بلافاصله با دو نفر از برادران سپاه با یک دستگاه وانت در زیر باران گلوله دشمن، به خط مقدم رفتیم تا شهدا و مجروحین را تخلیه کنیم. متأسفانه افراد شهربانی عقبنشینی کرده بودند، ولی واحد سرخابی با دشمن درگیر بودند. در ساعت 0800، موضع دسته یکم در سمت چپ به وسیله دشمن کشف گردید و زیر آتش قرار گرفت و مجبور به تغییر موضع آن دسته شدیم. در ساعت 0930، دستور پیشروی عمومی داده شد و اولین مواضع دشمن اشغال گردید و نیروهایی تحت فرماندهی من در یک خط قرار گرفتند.
در ساعت 1100، با وجود آتش شدید دشمن موفق شدیم مواضع اشغالی را تحکیم کنیم، اما تا این ساعت، به درخواستهای آتش پشتیبانی ما پاسخ داده نشده بود. واحد تحت فرماندهی من با کسب اجازه از ستاد اروند پیشروی را شروع کرد و در ساعت 1400، واحد اصفهان نیز که در قسمت دیگر پیشروی میکرد به واحد ما ملحق شد. در ساعت 1500، با وجود برتری کامل دشمن، به پیشروی ادامه دادیم و به خط هجوم نزدیک شدیم، اما در حدود 300 متری مواضع دشمن، واحدهای اصلی حملهور زمینگیر شده بودند و آتش دشمن شدید بود. برای خنثی کردن آتش دشمن، درخواست پشتیبانی آتش کردیم، اما انجام نشد. در ساعت 1530، مجدداً با ستاد عملیاتی اروند تماس گرفتیم و وضعیت را گزارش دادیم. در این موقع، ترکش خمپاره به پایم اصابت کرد و مرا از صحنه خارج کردند. طبق اطلاعاتی که پیدا کردم، تا ساعت 1700 درگیری ادامه یافت، اما از واحد من پشتیبانی آتش به عمل نیامد و دستور عقبنشینی داده شد. با وجود آنکه حدود شش کیلومتر پیشروی کرده بودیم و حدود 12 ساعت نیروهای ما جنگیده بودند، مجبور به عقبنشینی به مواضع اولیه خود شدند و علت اصلی عدم پشتیبانی آتش بود. در این عملیات، نیروهای تحت فرماندهی من 7 نفر شهید دادند که دو نفر از آنان از افراد بسیج، دو نفر از واحد استوار سرخابی، سه نفر از واحد اصفهان بودند و تعدادی نیز مجروح شدند.
*****
این، گزارش فرمانده قسمتی از منطقه نبرد شمال بهمنشیر در حمله متقابله روز سوم آبانماه 1359 بود. اما همانگونه که گفتیم، جزئیات طرحریزی و هدایت این عملیات در مدارک در دسترس موجود نبود. چنین به نظر میرسد؛ عناصر اصلی که برای این حمله در نظر گرفته شده بودند، یک گروهان تانک اعزامی از مناطق مختلف، یک آتشبار توپخانه اعزامی از تهران، یک گردان پیاده اعزامی از لشکر21 پیاده و یگانهای ژاندارمری و شهربانی و پاسدار و بسیج بودند. چنانکه در اولین دستورالعمل تشکیل فرماندهی اروند، یگانهای تحت امر این فرماندهی چنین مشخص شد:
گردان144 پیاده لشکر21، گردان201 امداد ژاندارمری، گروه رزمی 240 نفری از گروه رزمی148 مشهد و دانشجویان دانشکده افسری، یک گردان پیاده (نامشخص) در شادگان، بخشی از عناصر ژاندارمری مستقر در منطقه ستاد اروند، عناصر سپاه پاسداران مستقر در منطقه استحفاظی اروند، عناصر باقیمانده گردانهای151 دژ 165 پیاده زرهی و 232 تانک، تکاوران دریایی مستقر در منطقه اروند، آتشبارهای کاتیوشا و 130 میلیمتری از گردانهای 322 و 399 توپخانه، آتشبار پدافند هوایی از گردان307 توپخانه و یک آتشبار 23 میلیمتری از گروه22 توپخانه و تعدادی توپ23 میلیمتری از لشکر21 پیاده.
مأموریت کلی که در دستور عملیاتی تشکیل فرماندهی اروند برای این فرماندهی در نظر گرفته شده بود، عبارت بود از: این فرماندهی منطقه استحفاظی موقت را از وجود عناصر متجاوز عراقی و ضدانقلاب داخلی پاک نموده و از مرزهای کشور جمهوری اسلامی از کیلومتر25 تا دهانه فاو پدافند مینماید.
*****
این دستور عملیاتی با توجه به مأموریتی که به فرماندهی اروند واگذار شده بود، اساس این طرح پاتک این فرماندهی در سوم آبانماه1359، در محور ماهشهر ـ آبادان گردید. لازم به یادآوری است علاوه بر یگانهایی که در بالا اشاره شد، تعدادی تانک که در کارخانجات تانکسازی مسجد سلیمان به منظور تعمیر اساسی در ساختمان تانکها وجود داشت، به دستور تیمسار فلاحی به ماهشهر حمل شد.
چون این تانکها خدمه نداشتند، تعدادی خدمه تانک از لشکرهای دیگر دریافت شد و در اختیار فرماندهی اروند قرار گرفت تا تانکهای دریافتی از کارخانه مسجد سلیمان را به راه اندازند. ملاحظه میشود یگانی که برای فرماندهی اروند سازمان داده شد، از اجزاء کوچک و بزرگ، دریافتشده از منابع مختلف بود و هیچگونه هماهنگی سازمانی بین عناصر آن وجود نداشت. ضمن اینکه فرماندهی این یگانها نیز هیچگونه آشنایی قبلی با پرسنل و حتی افسران فرمانده این یگانها نداشتند. از همه مهمتر اینکه، تمام این یگانها از تاریخ 27 مهرماه، یعنی فقط پنج روز قبل از اجرای پاتک روز سوم آبانماه، از شیراز و اصفهان و تهران و مشهد به ماهشهر اعزام شده بودند. این واحدها حداقل 10 الی 15 روز زمان لازم داشتند که به محیط منطقه نبرد و فرماندهی اروند و خصوصیات میدان جنگ آشنا شوند.
در حالی که، شاید بعضی از این یگانها، کمتر از 48 ساعت قبل از آغاز عملیات، وارد این منطقه شده بودند. هنوز عناصر عقبدار آنها به منطقه نرسیده بود، اما شرایط سیاسی حاکم بر جنگ در آن موقع، به نحوی بود که فرماندهان نظامی را ملزم میکرد هرچه سریعتر حرکتی بکنند و عکسالعملی در مقابل جسارت دشمن نشان بدهند تا شاید بتوانند دشمن را از شرق کارون عقب برانند، ولی باید قبول کرد که دشمن یک لشکر زرهی تقویتشده که با غرور از پیروزیهای یک ماه گذشته در منطقه خرمشهر ـ آبادان بود، مستقر کرده بود و حدود دو تیپ زرهی از عناصر این لشکر در سرپل شرق کارون مواضع دفاعی مناسبی را در مدت 14 روز گذشته آرایش کرده بودند و برتری کامل زمینی و هوایی نیز با دشمن بود. در حالی که نیروهای ما که کل استعداد آنها در حد یک تیپ پیاده نبود، با آن شرایطی که گفته شد، سازمان یافته بودند و بایستی در یک زمین کاملاً باز و بدون کوچکترین عارضه طبیعی و مصنوعی و بدون حفاظ و جانپناه پیشروی میکردند و در مقابل مواضع آرایش دشمن قرار میگرفتند و تا مواضع دشمن حمله میکردند. لذا اصولاً به هیچوجه شرایط زمین و تناسب رزمی نسبی نیروهای دو طرف مناسب برای اجرای چنین حملهای نبود.
عنصر اصلی حمله در فرماندهی اروند، گردان144 پیاده اعزامی از لشکر21 پیاده بود. این گردان در عملیات آفندی روز 23 مهرماه در غرب شوش شرکت کرده بود و با از دست دادن قسمتی از توان رزمی خود عقبنشینی کرده بود. وضعیت این گردان در مطالب قبلی بیان شد. طرح کلی حمله متقابل این بود که این گردان با گروهان تانک سازمان داده شده از تانکهای دریافتی از کارخانجات نوسازی مسجد سلیمان در تلاش اصلی در محور ماهشهر و آبادان به خط سرپل دشمن حمله میکرد. سایر عناصر تحت فرماندهی اروند نیز در محور شادگان و محور دارخوین و محور بهمنشیر به سمت جنوب و شمال، حملات فرعی اجرا مینمودند. فرماندهی عملیات با تیمسار فلاحی و سرهنگ فروزان بود.
واحدهای حملهور ابتدا موفق شدند پیشرویهایی داشته باشند و به مواضع دشمن نزدیک شوند، اما آن موقع هنوز نیروهای ما تجربیات کافی درباره جنگ در بیابان گرم و سوزان را به دست نیاورده بودند. در آبانماه، هوای خوزستان هنوز بسیار گرم بود. نظر به اینکه این حمله در ساعات روز اجرا میشد، با بالا آمدن آفتاب و گذشت ساعات بیشتر از مدت زمان روز، گرمای طاقتفرسا یکی از بزرگترین علتی بود که توان رزمی نیروهای ما را فوقالعاده کاهش داد، به طوری که از رزمندگان در آن نبرد شنیده شد بعد از دو یا سه ساعت از روز گذشته، تشنگی فوقالعادهای بر همه افراد غلبه کرد و حتی فرماندهان، از جمله شخص تیمسار فلاحی نزدیک به بیحالی و بیهوشی شدند.
این تشنگی طاقتفرسا توأم با آتشهای سنگین دشمن بود که مثل باران بر سر مبارزین ما میبارید. زمین کاملاً باز بود و امکان موضع گرفتن و کمی آرامش پیدا کردن و حداقل آب نوشیدن یا آب آشامیدنی بر رزمندگان رساندن نبود. طبیعی بود که چنین عملیاتی احتمال موفقیت چندانی نمیتوانست داشته باشد. لذا این عملیات با شکست کامل مواجه گردید و تلفات سنگینی بر نیروهای ما وارد شد. طبق گزارش لشکر21 پیاده، از عناصر گردان144 پیاده آن لشکر 9 نفر شهید، 54 نفر مجروح، 147 نفر مفقود شدند، یعنی این گردان 210 نفر تلفات داشت و اگر بخواهیم مقایسه این عملیات را با عملیات دیگر بکنیم، کافی است در نظر بگیریم که در حمله لشکر16 زرهی در رودخانه کرخه که در 15 آبانماه اجرا شد و به عللی که در شرح جریان آن نبرد بیان خواهد شد، لشکر شکست خورد و عقبنشینی کرد و چهار روز زیر ضربات سنگین نیروهای دشمن بود و فقط حدود 220 نفر تلفات داد.
از نظر تجهیزات نیز، در حمله سوم آبان، از 17 دستگاه تانک که در حمله شرکت کردند، 15 دستگاه تانک از بین رفت و بالأخره عناصر باقیمانده با وضعیت رقتباری به مواضع اولیه خود در غرب ماهشهر و شادگان و جنوب دارخوین و شمال بهمنشیر عقبنشینی کردند.
اما لازم است درباره علت تصمیمگیری برای این حمله، کمی تعمق نمود. نکته اساسی در اینگونه تصمیمات در آغاز نبرد، این بود که مسئولین هدایت جنگ در ردههای بالا، حتی فرماندهان نظامی، واقعیت موجود توان رزمی ارتش متجاوز و ضعف توان رزمی نیروهای ما را کاملاً نادیده میگرفتند و قدرت رزمی ارتش عراق را کاذب میدانستند و تصور میکردند؛ فرد نظامی عراقی خیلی ضعیفتر و سستارادهتر از آن است که بتواند در مقابل حرکت تهاجمی نیروهای ما مقاومت کند. این موضوع بارها در بررسیهای رسمی که نگارنده نیز در آن حضور داشت، مطرح میشد و من میگفتم دشمن را نمیتوان حقیر بیچاره شمرد. اما در آغاز جنگ، این زمینه طرفداران خیلی کمتری داشت.
شکست حمله متقابل فرماندهی اروند در محور ماهشهر ـ آبادان طبعاً اثرات روانی منفی در جبهه خرمشهر نیز برای رزمندگان ما داشت. گرچه اصولاً خرمشهر از روز اول آبانماه، در شرف سقوط کامل قرار گرفته بود، در روز سوم آبان، مدافعین این شهر آخرین تلاش خود را برای نگهداری یک جای پا در کرانه شمالی کارون از اطراف پل خرمشهر به کار بردند. در حالی که نیروهای دشمن برای وصول به آخرین نقطه پیروزی، دقیقهشماری میکردند و با آنچه که در توان داشتند، بر نیروهای ما ضربت وارد مینمودند و آنها را وجب به وجب از خانه و کاشانه خودشان عقب میراندند و به کرانه شمالی کارون و پل خرمشهر نزدیکتر و نزدیکتر میشدند. فرماندهی اروند آخرین وضعیت جبهه آبادان ـ خرمشهر را در روز سوم آبانماه چنین اعلام کرد:
در خرمشهر، نیروهای دشمن تمام شهر را در کنترل خود دارند و پل خرمشهر را نیز با آتش کنترل کردند. در مناطق مسکونی، عناصر نیروی مخصوص دشمن کنترل را به دست گرفته و به نیروهای ما فرصت نشان دادن عکسالعمل را نمیدهند.
در جبهه آبادان (شمال بهمنشیر)، نیروهای ماحمله کردند. ابتدا در اثر آتش تهیه مؤثر و هجوم نیروهای ما به مواضع دشمن، پیشروی نیروهای ما خوب بود، ولی بعدازظهر به علت عدم تدارک و خسته شدن پرسنل، واحدهای ما توان رزمی خود را از دست دادند و نه تنها قادر به ادامه پیشروی نشدند، بلکه بر اثر آتش شدید دشمن، مجبور به عقبنشینی گردیدند.
در این گزارش، گفته شد در خرمشهر، حدود 100 نفر از رزمندگان ما در محاصره دشمن قرار دارند و امکان رساندن تدارکات و نیروی کمکی برای آنان نیست.
نیروهای اعزامی از تهران و ارگآنهای مختلف در بدو ورود به منطقه، با علاقمندی کامل به جبهه اعزام میشوند، ولی فقط میتوانند 24 ساعت مقاومت کنند و بدون نتیجه جبهه را ترک و تقاضای مراجعت مینمایند. فقط تعدادی از تکاوران، افراد ژاندارمری، دانشجویان دانشکده افسری در جبههها باقی میمانند که تعدادی از آنان نیز شهید و مجروح شدهاند. در جبهه آبادان، صبح امروز برابر دستور عملیاتی ستاد اروند، حمله نیروهای خودی در تمام جبههها آغاز، ولی بعدازظهر موفقیت اولیه صبح متوقف گردید. نیروهای خودی خسته و فرسوده شدند و مبادرت به عقبنشینی کردند. از نیروهای اعزامی از ماهشهر، به علت قطع ارتباط، اطلاعی در دست نیست. نیروی هوایی فعالیت چندانی نداشت. بالگردهای هوانیروز فعالیت کمی داشتند، تعداد شهدا و مجروحین بسیار زیاد است. به نحوی که قابل شمارش نیست. افراد باقیمانده خسته و فرسوده هستند و قابل کنترل نمیباشند. نتیجهگیری کلی این است که با عدم پشتیبانی کامل، فرسودگی پرسنل، پایین بودن روحیه، عدم برابری نیروها، عدم تجانس نیروهای اعزامی از ارگآنهای انقلابی، ادامه نبرد جز شهید و مجروح نتیجهای نخواهد داشت. در ادامه این گزارش، نظر داده شد چنانچه مقامات کشوری به فکر اساسی نباشند، میتوان گفت کلیه نیروهای ما نابود خواهند شد، ولی آبادان و خرمشهر نجات نخواهند یافت.
امضاء: ستاد اروند
*****
باری! روز سوم آبانماه نیز با نتیجه غمانگیزی در منطقه نبرد اروند رو به پایان بود. شکست حمله متقابل نگرانی فوقالعادهای در فرماندهی اروند ایجاد کرد، زیرا ضعف توان رزمی ما بر دشمن کاملاً مشهود گردید. در این روز، گردان153 پیاده اعزامی از تیپ پیاده قوچان با یک گروهان تانک و یک آتشبار توپخانه به اهواز رسیده بود و فرمانده لشکر92 زرهی در نظر داشت این واحدها را به منطقه سوسنگرد اعزام کند، ولی تیمسار فلاحی در پیامی به لشکر92 زرهی چنین دستور داد:
در اجرای امر فرماندهی کل نیروهای مسلح، گردان153 پیاده لشکر77 و یک آتشبار105 میلیمتری اعزامی زیر امر فرماندهی عملیات اروند (سرکار سرهنگ فروزان) قرار میگیرد تا در منطقه خرمشهر به کار رفته و مسئولیت تأمین و دفاع شهر خرمشهر را به عهده بگیرد.
امضاء: جانشین رئیس ستاد مشترک: سرتیپ فلاحی
ضمناً در پایان اضافه شد گروهان تانک اعزامی از لشکر77 در اهواز بماند و بنا به درخواست فرمانده گردان153 به خرمشهر اعزام و زیر امر فرماندهی گردان153 قرار داده شود. گروهان ارکان گردان246 تانک نیز زیر امر فرمانده گردان153 خواهد بود.
گیرندگان: سرکار سرهنگ فروزان، فرمانده عملیات اروند سرکار سرهنگ کهتری فرمانده گردان153 نزاجا
*****
یک توجه دقیق از دیدگاه نظامی به صدور چنین دستوراتی میتواند ما را به چگونگی هدایت عملیات در منطقه آبادان ـ ماهشهر آگاه سازد. نظر به اینکه ما مشکلات فرماندهی و کنترل در مناطق نبرد را بارها یادآور شدهایم، از تکرار مطالب خودداری میکنیم، اما در پایان روز سوم آبانماه، دوران آزادی خرمشهر نیز برای مدت 20 ماه به پایان رسید و خرمشهر به اشغال کامل نیروهای دشمن درآمد.
منبع: نبردهای منطقه خرمشهر و آبادان، حسینی، سید یعقوب، 1396، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب