حوادث روز 30 مهرماه
در روز 30 مهرماه، فعالیت نیروی هوایی ایران در صحنه عملیات خوزستان، به ویژه در منطقه نبرد اروند نسبتاً چشمگیر بود. هواپیماهای ما چندین بار به نیروهای دشمن در این منطقه حمله کردند و خسارات و تلفاتی وارد نمودند. متقابلاً هواپیماهای دشمن نیز به تأسیسات پتروشیمی بندر امام خمینی حمله کردند که یک فروند هواپیمای دشمن سرنگون گردید. در ساعت 1735 نیز، هواپیماهای دشمن بار دیگر به آبادان حمله کردند، ولی خساراتی وارد نشد. گرچه آبادان و خرمشهر در تیررس کامل توپخانه و خمپارهانداز و حتی در کرانه اروندرود در تیررس سلاح سبک دشمن بود، ولی منظور از این حملات هوایی عراق، نمایش قدرت و ایجاد وحشت در مردم بود که تا حدودی نیز مؤثر بود.
قبلاً گفتیم که تشکیل قرارگاه فرماندهی اروند در ماهشهر، به فرماندهی ژاندارمری کشور، بدون کسب نظر فرمانده نیروی زمینی انجام گرفت، لذا فرمانده نیروی زمینی در این باره کتباً از ستاد مشترک، چگونگی تشکیل این قرارگاه را جویا شد. ستاد مشترک پاسخ داد که آن ستاد نیز در جریان چگونگی این امر نیست، اما با توجه به اینکه فرماندهی نیروهای مسلح و جانشین رئیس ستاد مشترک و فرماندهی نیروی زمینی و ژاندارمری در خوزستان هستند، قطعاً در این باره هماهنگی شده است. ستاد مشترک اضافه کرد بهتر است این موضوع مستقیماً از ستاد مقدم نیروی زمینی در جنوب یا شخص فرمانده نیروی زمینی سوال شود.
اندکی دقت در این موضوع، عدم وحدت فرماندهی و اختلافات بین ردههای مختلف فرماندهی را به خوبی آشکار میکند. نظر قرارگاه اصلی ستاد مشترک درست بود، در حالی که فرمانده نیروی زمینی و سایر مقامات رده بالای فرماندهی در خوزستان بودند و تماس حضوری و تلفنی با یکدیگر داشتند، درباره چگونگی یک موضوع از طریق ستاد نیروی زمینی در تهران با ستاد مشترک در تهران مکاتبه میشد. این امر، خود دلیل بارزی بر اختلاف نظرها میباشد. به هر حال، با تشکیل فرماندهی اروند، به دستور فرمانده ژاندارمری کشور، تمام امکانات ژاندارمری برای تقویت منطقه عملیات اروند به کار گرفته شد. از نیروی زمینی خواسته میشد یگانهای تقویتی بیشتری به این منطقه اعزام کند. در این باره، جانشین ستاد مشترک مستقیماً دستوراتی به بعضی از یگانهای تابعه نیروی زمینی صادر میکرد که سبب ناراحتی فرمانده نیروی زمینی میشد. با استفاده از عناصر ژاندارمری و نیروی زمینی که به ماهشهر وارد شدند، یک نیروی دفاعی برای مقابل خط سرپل دشمن در دارخوین و شادگان و غرب ماهشهر سازمان داده شد و تا حدودی نیرویی در مقابل دشمن عرض وجود کرد.
از جمله واحدهایی که از ژاندارمری به ماهشهر وارد شد، گردان201 امداد بود. فرمانده ژاندارمری کشور دستور داد نفربرهای این گردان در اختیار فرمانده واحد تانک اعزامی از لشکر92 زرهی قرار گیرد تا یک گروه رزمی تانک و پیاده زرهی تشکیل گردد. با تشکیل فرماندهی اروند، رابطه فرماندهی سایر سازمانها از جمله نیروی دریایی، با عناصر رزمنده ایرانی از نیروی مربوطه تا حدودی قطع شد و رابطه فرماندهی اروند با نیروها، جایگزین آن گردید، لذا لشکر92 زرهی و پایگاه دریایی خرمشهر و ستاد عملیات جنوب از شبکه ارتباط فرماندهی این منطقه حذف شدند. بدین طریق، مهرماه سال 1359 به پایان رسید، در حالی که خرمشهر آخرین تلاش خود را برای حفظ آزادیش به کار میبرد و آبادان در آستانه محاصره کامل و تهدید اشغال به وسیله نیروهای متجاوز عراقی قرار داشت.
شرح حوادث آبانماه در منطقه عملیات اروند را با موضوع فرماندهی این منطقه آغاز میکنیم. قبلاً گفتیم درباره این فرماندهی وحدت نظر بین فرمانده نیرو و جانشین ستاد مشترک وجود نداشت و مکاتباتی نیز در این باره، بین ستاد مشترک و نیروی زمینی انجام گرفت.
در پاسخ سوال کتبی فرمانده نیروی زمینی، درباره چگونگی تشکیل فرماندهی اروند، ستاد مشترک با امضاء تیمسار فلاحی، پاسخ داد که در حال حاضر، سه فرماندهی عملیاتی در صحنه عملیات خوزستان عملاً فعال هستند که شمال فرماندهی عملیاتی دزفول (به فرماندهی فرمانده نیروی زمینی) فرمانده عملیاتی اهواز (به فرماندهی لشکر92 زرهی) و فرماندهی عملیاتی اروند (به فرماندهی ژاندارمری کشور) میباشد. ستاد مشترک معتقد است این سه فرماندهی عملیاتی میتوانند به صورت کنترل عملیاتی، یگانها را هدایت کنند و روابط آنها با یکدیگر به صورت دو یگان همجوار باشد.
*****
همانگونه که در بخش دوم این فصل گفتیم، اساساً از آغاز عملیات، تدبیر کلی تیمسار فلاحی در مقام جانشین رئیس ستاد مشترک (عملاً رئیس ستاد مشترک) همین بود که فرماندهانی نیمهمستقل در صحنه عملیات خوزستان تشکیل شود، ولی فرمانده نیروی زمینی با این نظر موافق نبود و تمایل داشت وحدت فرماندهی کامل وجود داشته باشد و مسئولیت تمام مناطق جنگی بر عهده ایشان گذاشته شود تا بتواند بین جبهههای مختلف هماهنگی برقرار کند.
ضمناً فرمانده نیروی زمینی معتقد بود هر عنصر رزمی دیگر، از جمله نیروهای مردمی که وارد منطقه نبرد میگردند، بایستی تحت فرماندهی نیروی زمینی قرار گیرند. ولی عملاً چنین امری امکانپذیر نبود. اصولاً نیروهای رزمنده غیرارتشی نمیتوانستند خود را با طرحهای ارتشی هماهنگ کنند، ضمن اینکه متأسفانه حسن تفاهمی هم بین نیروهای ارتشی و غیرارتشی وجود نداشت و اصولاً فرهنگ نظامی ارتشیان با فرهنگ نظامی رزمندگان غیرارتشی اختلافات فاحشی داشت که در بررسی کلیات هدایت جنگ در کتاب دیگری به این امر خواهیم پرداخت.
درباره درک چگونگی واقعیتهای میدان نبرد، گرچه بررسی گزارشهای فرماندهان با اغراق و انحرافاتی توأم باشند، اما میتوانند کمک مؤثری به درک حقایق باشند. بدین منظور، گزارش فرمانده گردان232 تانک را که از آغاز نبرد در منطقه عملیات خرمشهر وارد نبرد شده بود بیان میکنیم. قبل از بیان این گزارش فرمانده گردان یادآور میشویم که درجه سازمانی فرمانده گردان تانک سرهنگ دومی بود و این فرمانده گردان با درجه سروانی، فرماندهی یک گردان تانک را در میدان جنگ بر عهده داشت. اینک این گزارش فرمانده گردان:
گردان در تاریخ 22/6/59، به خرمشهر وارد شد و زیر امر ناخدادوم جوادی قرار گرفت. در تاریخ 1/7/59، بنا به دستور شفاهی ستاد عملیات خرمشهر آتش بر روی دشمن باز شد. روز سوم عملیات ابلاغ شد توپخانه پشتیبانی مؤثر انجام داده، ولی موضع آن شناخته شده و باید تغییر موضع بدهد، لذا آتش توپخانه قطع شد و همان موقع چهار دستگاه تانک مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت و منهدم گردید و 6 نفر شهید شدند و طبق دستور، تغییر موضع دادیم.
این گردان هیچگاه نتوانست بیش از 20 دستگاه تانک آماده داشته باشد و عناصر رزمنده دیگر در خرمشهر شامل: گردان151 دژ و گردان165 و گردان تکاوران و عناصری از پاسداران و یگانهای ژاندارمری که مجهز به تفنگ106مم بودند، هرگز در عملیات تانک و پیاده به من یاری نکردند. در نتیجه، در یک تک هماهنگشده توسط دشمن، پنج دستگاه تانک ما منهدم گردید و سه نفر افسر فرمانده گروهان، دو افسر فرمانده دسته و تعدادی درجهدار و سرباز شهید شدند.
البته با رشادت پرسنل، تلفات سنگین نیز به دشمن وارد شد که در یک یورش، فقط چهار دستگاه تانک و یک دستگاه خودرو گاز به غنیمت گرفته شد که به آبادان آوردیم و آتش زدیم و عیناً موجود است.
در تاریخ 22 الی 25 مهرماه، با پشتیبانی 6 قبضه خمپارهانداز 120مم که از ژاندارمری زیر امر گرفتیم، تلفات سنگین به دشمن وارد کردیم که به شهادت یکی از برادران پاسدار، مردم از خوشحالی روی پشتبامها رفتند و اظهار شادی کردند. با آتش مستقیم توانستهایم دوباره مهمات دشمن را به آتش بکشیم.
تمام تلفات وارده به این گردان، بر اثر آتش توپخانه دشمن بود. جمع تلفات گردان 18 نفر شهید و 45 نفر مجروح و 2 نفر اسیر و 3 نفر مفقود بوده است.
از بدو عملیات زیر امر ناخدادوم جوادی، سرهنگ شاهان، فرمانده گردان دژ، سرهنگ2 جاموسی، سرهنگ رضوی و بالأخره سرهنگ2 حسنیسعدی قرار گرفتیم و هرکدام چند روزی بیشتر فرماندهی نکردند و از اطلاعات زرهی بیبهره بودند.
درباره همکاری تانک و پیاده، وقتی طرح به اجرا درمیآمد، به محض انفجار چند گلوله دشمن، پیادهها ناپدید میشدند و تانکها تنها میماندند و مورد اصابت تیر مستقیم دشمن قرار میگرفتند. به عنوان مثال، دو دستگاه تانک برای حفاظت پل گذاشته شد که بر اثر آتش دشمن، سه نفر شهید و یک نفر به سختی مجروح شدند.
امضاء: سروان مازوجی
*****
هر روز که میگذشت، سایه اسارت بر خرمشهر آزاده ما سنگینی میکرد و حرکت تانکها و توپها و حرکت دشمن متجاوز بر روی خاک مقدس آن شهر، تنفری بیش از پیش در بازماندگان مدافعین فداکار و شجاع آن ایجاد مینمود، اما قدرت مادی و تجهیزات دشمن خیلی بیشتر از آن بود که مدافعین بتوانند با چند قبضه خمپارهانداز و آرپیجی7 و تفنگ ژ3 جلوی گردانهای زرهی و مکانیزه دشمن را بگیرند و به آتش توپخانه دشمن پاسخ متقابل بدهند. به ویژه اینکه محاصره آبادان سبب شده بود منطقه نبرد خرمشهر عملاً از آتشهای پشتیبانی توپخانه محروم شوند، زیرا آتشبارهای توپخانه عقب برده شده بودند تا از خطر افتادن به دست دشمن رهایی یابند.
ضمن اینکه در داخل شهر، جبهه مشخصی وجود نداشت تا توپخانهها بتوانند تمرکزات دیدهبانی را اجرا کنند. در این شرایط، حتی پشتیبانی هوایی و هوانیروز نیز چندان تأثیری در خط مقدم نبرد نمیتوانست داشته باشد، زیرا اصولاً خطی وجود نداشت. نیروهای ما خانه به خانه و کوچه به کوچه با دشمن متجاوز نبرد میکردند و حد فاصل مشخصی در بین نبود. اگر پشتیبانی آتش توپخانه و هوایی اجرا میشد، چه بسا نیروهای ما را به زیر آتش میگرفت. نیروهای دشمن با وجود اینکه حدود 90درصد شهر را اشغال کرده بودند، برای اشغال 10درصد باقیمانده نمیتوانستند از برتری آتش خود استفاده کنند، لذا آنها نیز مجبور بودند به نبرد نزدیک پیاده نظام تن در دهند و از تانکها و نفربرها نیز فقط به عنوان یک عمل روانی استفاده کنند، زیرا در جنگ خیابانی، این وسایل هم آسیبپذیر هستند.
در صورت انهدام یک دستگاه تانک در خیابان، عبور و مرور قطع یا محدود میگردد. از طرفی، اثر روانی تخریب خودروهای زرهی در نبرد نزدیک خیابانی زیاد است. بنابراین، نیروهای دشمن نمیتوانستند از برتری زرهی خود نیز بهره چندانی ببرند. به همین علت، عناصر پیاده نظامی و نیروی مخصوص عراق در اشغال خرمشهر نقش اصلی را داشتند. چنانکه صدام حسین حاکم جنگافروز عراق در تشریح چگونگی اشغال خرمشهر چنین گفت: اشغال خرمشهر چند روز به طول انجامید و مراحلی برای این کار انجام شد. در مرحله یکم، قسمت بندری به اشغال نیروهای عراق درآمد و آخرین مرحله بعد از عبور از کارون و محاصره آبادان اجرا گردید که در این مرحله، نیروهای کماندویی عراق قابلیت خود را در نبردهای شهری نشان داد.
در این شرایط بسیار سخت، رزمندگان سه روز دیگر مقاومت کردند. نیروهای دشمن در روز اول آبانماه نیز توانستند اندک مدافعین خرمشهر را به کرانه جنوبی کارون عقب برانند و تمام کرانه شمالی کارون را پاکسازی کنند. در جبهه آبادان نیز، پیشروی نیروهای عراقی عملاً متوقف گردیده بود. عراقیها متوسل به اقدامات روانی شدند و در برنامههای رادیو و تلویزیونی بصره، مردم آبادان را دعوت به تسلیم میکردند. اطلاعاتی حاکی از حمله شدید قریبالوقوع نیروهای عراقی به آبادان گزارش میشد، ولی عملاً نیروهای عراقی با تجربه تلخی که در خرمشهر به دست آورده بودند، علاقهای به قبول خطر نشان نمیدادند. در این مرحله از نبرد، عناصر تیپ33 نیروی مخصوص عراق در این منطقه فعال بودند.
در روز اول آبان، عناصر اطلاعاتی خبر دادند یک واحد ارتش خلقی عراق آماده میشود از طریق بصره به خرمشهر اعزام گردد. چنین به نظر میرسد که ارتش عراق در نظر گرفته پاکسازی و نگهداری خرمشهر را به افراد ارتش خلقی واگذار کند و نیروهای منظم خود را در جبهه آبادان به کار برد. در این روز نبرد، یک واحد زرهی دشمن در مقابل دارخوین و در کرانه غربی کارون متمرکز شد. این نیروها میتوانستند از کرانه غربی کارون مواضع نیروهای ما را در شرق رودخانه کارون به زیر آتش بگیرند و تهدیدی دیگر برای عبور از کارون ایجاد نمایند.
وضعیت منطقه نبرد خرمشهر و آبادان در پایان روز اول آبانماه چنین اعلام شد که در جبهه آبادان، حملهای از طرف نیروهای دشمن اجرا نگردید، ولی آتش دشمن همچنان اجرا میشد که شدت آتش در حوالی ایستگاه7 بود. در خرمشهر، توپخانه دشمن فعال بود، اما تغییر وضعیت محسوسی ایجاد نشد.
گفتیم که از 27 مهرماه، در ماهشهر یک قرارگاه عملیاتی به نام اروند تشکیل شد. با ایجاد این قرارگاه، روابط فرماندهی لشکر92 زرهی با آن برقرار شد. در آغاز فعالیت این قرارگاه، تیمسار فلاحی شخصاً مسائل عملیاتی و لجستیکی آن را هدایت میکرد، اما نظر به اینکه این قرارگاه در یک محیط حسن تفاهم بین جانشین ستاد مشترک و فرمانده نیروی زمینی و همچنین لشکر92 زرهی ایجاد نشده بود، از همان آغاز تشکیل، پیامهای خارج از قواره نظامی، بین این قرارگاه با لشکر و نیروی زمینی مبادله شد. به عنوان نمونه، فرمانده لشکر به تصور اینکه هنوز قرارگاه عملیاتی اروند مانند سابق در کنترل عملیاتی لشکر است، نامهای درباره برقراری پدافند هوایی منطقه بندر ماهشهر به قرارگاه اروند فرستاد که پاسخ آن خیلی تند بود و رسماً پاسخ داده شد لشکر نمیتواند به قرارگاه عملیاتی اروند دستور بدهد. در نتیجه، لشکر از شبکه فرماندهی این قرارگاه حذف گردید و به صورت یک واحد همجوار فرماندهی اروند درآمد. اما چون کلیه یگانها و عناصر و وسایل اعزامی برای منطقه اروند بایستی ابتدا با هواپیما و راهآهن یا از مسیر جاده شوسه به اهواز وارد میشد و بعد از طریق جاده اهواز ـ سربندر ـ ماهشهر فرستاده میشد، الزاماً لشکر بایستی در پشتیبانیهای لجستیکی و تا حدودی تغییر مکان فرماندهی اروند فعالیت میکرد.
در این باره، در روزهای اول آبان، مشکلاتی نیز به وجود آمد، زیرا لشکر به بعضی از واحدها و وسایل که برای فرماندهی اروند وارد خوزستان میشدند، نیاز مبرم داشت و چشم طمع به آنها میدوخت. این امر سبب تأخیر اعزام واحدها به ماهشهر میگردید. اولین مسئله اعزام یک آتشبار105 میلیمتری بود که از مشهد برای ماهشهر اعزام شده بود، ولی فرمانده لشکر اهواز آن را در اهواز نگه داشته بود. بعداً دستور داده شد آن آتشبار را رها کند و به ماهشهر اعزام نماید. به همین ترتیب، در اعزام گردان153 پیاده اعزامی از مشهد نیز تأخیری رخ داد.
منبع: نبردهای منطقه خرمشهر و آبادان، حسینی، سید یعقوب، 1396، ایران سبز، تهران
عکس: نبردهای روزهای اول جنگ در خرمشهر
انتهای مطلب