امضای قرارداد الجزایر
وزرای خارجه ایران و عراق در ژانویه سال 1975 برابر با بهمن1353، در شهر استانبول ترکیه با یکدیگر ملاقات کردند و این نخستین بار پس از سال1968 برابر1347 شمسی بود که نمایندگان دو کشور در چنین سطح بالایی از مقامات دولتی با هم مذاکره میکردند.
این بار از مذاکرات نتیجهای به دست نیامد، زیرا عراقیها سخنان سابق خود مبنی بر اینکه «شطالعرب (اروندرود) جزو سرزمین ملی کشور عراق است» را تکرار نمودند.
قرار بود در همان سال کنفرانسی در شهر الجزیره، پایتخت کشور الجزایر، از سران کشورهای صادرکننده نفت عضو اوپک تشکیل گردد. قبل از برگزاری کنفرانس، سران عضو اوپک (از روز چهارم تا ششم ماه مارس 1975 برابر با 15 تا 17 اسفند1353 در الجزیره) ژنرال احمد حسنالبکر، رئیس جمهور وقت عراق و صدام حسین تکریتی، معاون او، که در ضمن دامادش هم بود، فرصت را غنیمت شمرده و تصمیم گرفتند که هنگام تشکیل کنفرانس، به اختلافات خود با ایران خاتمه دهند.
این کار ابتدا به ساکن و بدون مقدمه امکانپذیر نبود و باید شرایط لازم را فراهم نمود. روی این اصل، رئیس جمهور الجزایر را در جریان امر قرار دادند تا قضیه با میانجیگری وی فیصله یابد.
پرزیدنت بومدین رئیس جمهور الجزایر توانست در فرصتی که از آغاز دیدار شاه و صدام حسین تکریتی فراهم شده بود، سران دو کشور را برای رسیدن به یک توافق کلی متقاعد نماید. بدین طریق یک ماه و نیم بعد از مذاکرات وزرای خارجه دو کشور در استانبول ترکیه، خبرگزاریها گزارش دادند که ایران و عراق در جریان کنفرانس سران کشورهای صادرکننده نفت عضو اوپک با میانجیگری رهبر الجزایر، به توافق مهمی درباره اختلافات مرزی دو کشور رسیدهاند.
مفاد اساسی توافقنامه الجزایر
با رعایت اصول احترام به تمامیت ارضی و تجاوزناپذیر بودن مرزها و عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر، طرفین تصمیم گرفتند:
1- مرزهای زمینی خود را بر اساس پروتکل قسطنتنیه (استانبول) مورخه 1913 و بـه صورت جلسات کمیسیون تعیین مرز (تحدید حدود) مورخه 1914 تعیین کنند.
2- مرزهای آبی خود را بر اساس خط تالوگ تعیین نمایند. «خط تالوگ خط میانه کانال اصلی قابل کشتیرانی و در پایینترین سطح قابل کشتیرانی میباشد.»
3- با این کار، هر دو کشور امنیت و اعتماد متقابل را در امتداد مرزهای مشترک خویش برقرار خواهند ساخت. طرفین بدینسان متعهد میشوند که در مرزهای خود یک کنترل دقیق و مؤثر به منظور قطع هرگونه رخنه و نفوذ که جنبه خرابکارانه از هر سو داشته باشد، اعمال کنند.
4- طرفین توافق کردند که مقررات فوق عواملی تجزیهناپذیر جهت یک راه حل کلی بوده و بدیهی است نقض هر یک از مفاد فوق مغایر با روح توافق الجزایر است.
در جهت اجرای اعلامیه الجزایر، وزرای امور خارجه سه کشور ایران و عراق و الجزایر، از تاریخ 15 مارس تا 13 ژوئن 1975 به ترتیب در تهران، بغداد، الجزیره و بغداد گرد آمدند.
نتیجه این چهار نشست امضای عهدنامه مربوط به مرز مشترک و حسن همجواری بین ایران و عراق در ژوئن 1975 بود. این عهدنامه دارای سه پروتکل ضمیمه به شرح زیر میباشد:
1- پروتکل مربوط به علامتگذاری مجدد مرزهای زمینی بین دو کشور ایران و عراق.
2- پروتکل مربوط به تعیین مرز در رودخانههای بین ایران و عراق.
3- پروتکل مربوط به امنیت در مرزهای دو کشور ایران و عراق.
علاوه بر پروتکلهای یادشده بالا، یک الحاقیه در رابطه با بند5 ماده6 عهدنامه 13 ژوئن 1975 موجود میباشد. باید متذکر شد که قرارداد1975 الجزایر دارای چهار موافقتنامه تکمیلی میباشد که در 26دسامبر همان سال، در بغداد بین دو کشور به امضاء رسیده و عبارتند از:
1- موافقتنامه مربوط به مقررات کشتیرانی در آبهای اروندرود.
2- موافقتنامه مربوط به استفاده از آب رودخانههای مرزی بین دو کشور.
3- موافقتنامه مربوط به تعلیف احشام.
4- موافقتنامه مربوط به کلانتران مرزی.
عهدنامه1975 همراه با سه پروتکل منظم به آن و چهار موافقتنامه فوقالذکر، به علاوه الحاقیه بند5 ماده6، همگی به تصویب قوای مقننه دو کشور ایران و عراق رسیده و اسناد تصویب آن نیز بین طرفین مبادله شده و در دبیرخانه سازمان ملل متحد با شمارههای 14903 و 14907 و تحت عنوان قراردادهای ایران و عراق ثبت گردیده است.
با کمی دقت در متن بیانیه دو کشور ایران و عراق، به نحوه معاملهای که بین شاه و صدام حسین انجام گرفته پی میبریم و به خوبی نشان میدهد؛ پذیرفته شدن خط تالوگ به عنوان مرز آبی، درمقابل متعهد ساختن طرفین به منظور جلوگیری از هرگونه رخنه و نفوذ به داخل خاک یکدیگر و کنترل دقیق و مؤثر در مرزهای دو کشور بوده است.
نقشه خلیج همیشه فارس و جزایر سهگانه
بند سوم بیانیه بالا نمایانگر توافقی است که قطع کمک ایران به شورشیان شمال عراق را در برداشته و این عمل امتیازی است که رهبر عراق در برابر به رسمیت شناختن حقوق ایران در اروندرود، از شاه ایران گرفته است.
کمکهایی که از طریق ایران به شورشیان کرد شمال عراق میشد، با به امضاء رسیدن توافقنامه الجزایر بین شاه و صدام حسین قطع گردید و دولت عراق ضمن اعلان عفو عمومی در مورد شورشیان کرد، در جبهههای شمال، آتشبس اعلام نمود و مهلتی را برای قطع خصمانه و تسلیم سلاح از طرف آنها تعیین نمود. شورشیان کرد پس از اینکه از طرف ایران کمکی دریافت نکردند، در پایان مهلت مقرر، همگی تسلیم و یا سرکوب شدند و رهبر آنها ملامصطفی بارزانی ابتدا به ایران پناهنده شد و در حوالی شمال کرج اقامت گزید، ولی پس از مدتی به امریکا رفت و پناهنده شد و در همانجا درگذشت.
انگیزه به توافق رسیدن دو کشور برای حل اختلافات فیمابین این بود که هر دو دولت ایران و عراق در اجرای سیاستهای خود در داخل و خارج از کشور، دارای مشکلات بزرگی بودند. از جمله مشکلات داخلی عراق مانند گرفتاریهای امروز آن در رابطه با شیعیان و کردهای شمال آن کشور بود و در ایران حرکت انقلاب اسلامی در حال شکل گرفتن بود.
در ضمن، گروههای دیگر مخالف دولت هم کم و بیش برای دولت مشکلآفرین شده بودند، که در مجموع، عوامل بازدارنده در راه بلندپروازیهای داخلی و خارجی حکومت بودند. علاوه بر اینها، هر دو دولت تمایل شدیدی به فعالیتهای منطقهای و برونمرزی از خود نشان میدادند و مسائل داخلی مانع عمدهای در تحقق کامیابیهای سیاسی در صحنههای بینالمللی بود. به همین دلیل، هر دو حکومت تمایل شدید داشتند که به هر صورت ممکن، موقعیت خویش را در داخل کشور تحکیم بخشند.
در آن زمان، ایران به دنبال ایفای نقش ژاندارم منطقه و حضور در مناطق دیگر، از جمله اقیانوس هند و شمال افریقا بود. از سوی دیگر، شاه از نتیجه ادامه کمکهای خود به کردهای عراقی ناامید شده و با رسیدن نیروهای عراقی تا منطقه رواندوز، در اواخر سال1974 اطمینان یافته بود که در حال از دست دادن برگ برنده شورش کردها در بازی سیاسی با حکومت عراق است؛ لذا باید قبل از اینکه زمان از دست برود چارهای اندیشید.
حزب بعث عراق نیز که اداره حکومت آن کشور را بر عهده داشت، برای کسب مقام رهبری اعراب در راستای هدف اصلی حزب، یعنی تشکیل حکومت واحد در سرزمینهای عربی، در جستجوی راههای مطمئن برای نفوذ در دیگر کشورهای عربی بود.
هدف دیگر سران دو کشور از حل اختلافات، دستیابی به اتحاد استوارتر در داخل سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) بود.
علاوه بر مسائل سیاسی، منافع اقتصادی نیز نقش مهمی در نزدیک شدن مواضع دو کشور نسبت به یکدیگر داشت و بدین وسیله، دو طرف میتوانستند موقعیت خویش را در کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) تحکیم بخشند و در نتیجه کلی، موقعیت سازمان در مقابل کشورهای مصرفکننده نفت استحکام بیشتری یافت.
انعکاس قرارداد 1975 الجزایر در جهان
انعقاد قرارداد1975 الجزایر بین سران دو کشور همسایه ایران و عراق واکنش و عکسالعملهای مثبتی را در جهان، به ویژه ممالک عربی، در پی داشت. از دیدگاه یک نویسنده عربزبان طرفدار دولت عراق به نام عبدالغنی، موافقتنامه الجزایر نقطه عطف مهمی در روابط بین دو دولت ایران و عراق بود. وی اعتقاد داشت که قرارداد1975 عصر جدیدی از تنشزدایی و مصالحه را بین دو کشور به وجود آورده و در صلح و ثبات منطقه مؤثر میباشد. به نظر او چون در مرزهای زمینی، مقداری زمین به عراق داده شده، این عهدنامه در مجموع به نفع عراق تمام شده است. به دلیل این نوع برداشتها بود که صدام حسین توسط گروهی از اندیشمندان عرب، مورد تحسین قرار گرفت. عبدالغنی معتقد است که صدام حسین در تحقق و شکلگیری قرارداد1975 نقش بسیار مهمی داشته و بدین وسیله اعتباری به حزب بعث عراق بخشیده است.
بسیاری از کشورهای عربی، عراق را بر سر این مسئله تحسین کردند و به دولت عراق به خاطر رسیدن به توافق با ایران تبریک گفتند و آن را برای عراق دستاوردی مهم و حساس تلقی کردند.
سعدون حمادی وزیر خارجه وقت عراق امضای این قرارداد را واقعهای تاریخی نامیده که به اوضاع تنشبار و روابط غیرعادی بین دو کشور همسایه پایان داد و آن را برداشتن گامی بزرگ در جهت گسترش روابط دو کشور همسایه خواند. در آن زمان، صدام حسین طی مصاحبهای با روزنامه واشنگتن پست، ضمن اشاره به خواسته عراق که پرهیز از جنگ بود، گفت:
«امکان وقوع جنگ یک واقعیت بسیار آشکار و مسلم برای ایران و عراق بود، ولی هیچ یک از دو طرف خواهان جنگ نبودند و به جای جنگ، هر دو کشور صلح را برگزیدند.»
*****
کشورهای تولیدکننده نفت (اوپک) توافقنامه ایران و عراق را یک پیروزی برای سازمان کشورهای صادرکننده نفت خواندند و سرانجام اینکه صدام حسین نتایج مثبت این مصالحه را در جمله زیر خلاصه کرد:
«مصالحه ایران و عراق این فرصت را برای گفتگو و برقراری یک توافق در رابطه با امنیت دستهجمعی در خلیج فارس فراهم آورده است.»
*****
صدام حسین در تاریخ 17سپتامبر1980 طی سخنرانی خود برداشتش از قرارداد1975 را چنین بیان کرد:
«یک تصمیم شجاعانه در آن زمان… مردم ما آن را درک کردند … و به عنوان یک پیروزی بزرگ به آن خوشامد گفتند … باخوشحالی بسیار … آنها هم چنین شرایط واقعبینانه آن را درک میکردند که باید از بروز یک جنگ تمامعیار جلوگیری کنند و در واقع، اصل بازدارندگی اعلام نشده بر روابط سیاسی و نظامی ایـران و عـراق با در نظر گرفتن شرایط موجود، بـه خصوص وضعیت و آمادگی نیروهای مسلح دو کشور حاکمیت داشت و طرفین کشمکش و درگیری به این نتیجه رسیده بودند که توسل به قوه قهریه عواقب بسیار ناخوشایندی را به بار خواهد آورد و در همان روزهای نخست تصادمات نظامی، تأسیسات حیاتی نفت طرفین آسیب جبرانناپذیری خواهد دید و چون تأمین بخش اعظم هزینههای مملکتی هر دو کشور بستگی تامی به درآمدهای نفتی داشت، به سادگی نمیتوانستند حیات موجودیت خود را به خطر اندازند.»
*****
صدام حسین در آن زمان به این موضوع مهم کاملاً واقف بود و آگاهی داشت. چنانکه در فوریه سال 1975 گفته بود: «نفت یک ماده بسیار قابل اشتعال است.»
بررسی دقیق و موشکافانهای میخواهد تا معلوم گردد چرا همین فرد در سالهای بعد و هنگام تجاوز به ایران و همچنین در لحظه صدور فرمان اشغال کویت به این امر مهم توجه ننمود؟
در هر صورت، نمیتوان شرایط موجود و قرائن و شواهدی که موجب چنان تصمیمگیری سادهلوحانه و در عین حال خطرناکی گردید را نادیده گرفت.
در تجاوز به ایران، مسلماً اوضاع و احوال روزهای نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی میتوانست عامل اغواکننده و در اشغال کویت، نخوت و غرور ناشی از خود بزرگبینی، محرکی گمراهکننده باشد. بنابراین، نه تنها او، بلکه گردانندگان حزب بعث عراق، محاسبات سالهای1970را به سبب اغوای دشمنان مسلمین و مردم منطقه فراموش کردند تا با گمان خود، در ظرف چند روز، تاریخ را ورق بزنند و به اصطلاح با آزادی عربستان (خوزستان) خطوط مرزی دو کشور ایران و عراق را تغییر داده و سپس با سقوط نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران و یا لااقل گرفتن امتیازات مهمی که قابلیت پویندگی و انقلابی آن را از بین میبُرد، بخش عظیمی از مناطق غربی کشور را در اشغال نظامی خود نگه دارند و اگر صدام و همکاران او پرونده برآوردهای خود را قبل از آغاز تجاوزات با دقت بررسی میکردند، به احتمال زیاد از بروز دو جنگ خانمانسوز در منطقه خلیج همیشه پارس اجتناب میکردند.
پس از انعقاد قرارداد1975 روابط ایران و عراق به طور پیگیر رو به بهبودی گذاشت و نیروهای نظامی مستقر در مناطق مرزی، یکی پس از دیگری به پادگانها مراجعت نمودند. گردان283 سوارزرهی هم بالطبع به پادگان اهواز مراجعت نمود و برحسب مأموریت اصلی خود، پرده پوشش لشکر را بر عهده گرفت و هر گروهان سالانه به طور متوسط چهار ماه در مأموریت عینخوش انجام وظیفه مینمود. این چهار ماه بدین صورت بود که دو ماه متوالی در زمستان و یک ماه در بهار و یک ماه دیگر در تابستان سهم هر گروهان میشد. این وضعیت تا به وجود آمدن انقلاب در ایران همچنان ادامه داشت.
در جهت تحکیم روابط بین دو کشور ایران و عراق در مارس1975 مطابق با 1354، وزیر خارجه ایران از عراق بازدید نمود و به دنبال آن، در اوایل همان سال، صدام حسین به طور رسمی از ایران دیدار کرد.
دو سال بعد، بازدیدهای دیگری توسط سعدون حمادی وزیر امورخارجه عراق و عزت ابراهیم عضو شورای انقلاب و وزیر کشور و طه محیالدین معروف معاون رئیس جمهور عراق از تهران دیدار کردند و به منظور ارتقای سطح همکاریهای فیمابین بین دو کشور موافقتنامههایی در زمینههای کشاورزی، ماهیگیری، بازرگانی، فرهنگی، آموزشی، حمل و نقل، ارتباطات، جهانگردی، انرژی و امور کنسولی امضاء کردند.
این روابط به ظاهر حسنه و گرم بین دو کشور دیری نپایید و با انقلاب اسلامی ایران و سقوط شاه و انزوای مصر، به دنبال امضای موافقتنامه کمپ دیوید، خلاء قدرتی در منطقه ایجاد شد و صدام حسین تکریتی که رهبری جهان عرب را رسالت تاریخی حزب بعث میدانست، درصدد پُر کردن آن برآمد.
منبع: نبرد دلیران و شیران ایران زمین، پیروزان، کریم، 1395، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب