سقوط درآب
سرهنگ خلبان غلامرضاتأييدي فر
اوايل جنگ ما در پادگان حميد مستقر بوديم. دشمن ما را دور زده بود و تا نزديكي هاي اهواز هم رسيده بود. لشكر92 انسجام خاصي نداشت و گاهي يك نفر از لشكر مي آمد و با ما به شناسايي ميآمد و اطلاعاتي روي نقشه انجام ميداد.
يك بار وقتي از يك شناسايي كه به قول رابط لشكر92 بهترين شناسايي تا آن موقع بود برميگشتيم احساس كرديم كه محل تجمع ما در پادگان حميد مورد اصابت گلوله هاي تانك قرارگرفته است. بلافاصله براي شناسايي، يك پرواز با 206 انجام داديم و مشخص شد كه حدود 6 يا 7 فروند تانك دشمن درپشت نخلستان ها در نزديكي ما مستقر شدهاند و ما را هدف قرار ميدهند. تصميم هوانيروز آن شدكه درآن منطقه پرواز و آن تانكها را منهدم كند. براي اين تيم آتش، يك فروند كبرا به خلباني يدالله فهامي و ابراهيم فخاري انتخاب شدند و من به عنوان راهنما وهم رسكيو با آنها پرواز كردم.
وقتي محل اختفاي تانكها را به اطلاع بالگرد كبرا رساندم از آن فاصله گرفتم كه او بتواند عمليات را انجام دهد بالگرد كبرا ازطرف رودخانه به پرواز درآمد و وقتي در نزديكي محل استقرار ارتفاع گرفت هدف گلولههاي مستقيم تانك دشمن قرارگرفت و با سر به آب سقوط كرد.
من بـه عنـوان رسكيو وظيفـه داشتـم كه به نجات آنها بروم ولي تانك هاي عراقي بلافاصله آن منطقه را محاصره كردند و با گلوله باران آن امكان هر حركتي را از من سلب كردند. وضعيت را به اهواز گزارش دادم و آنها به من دستور دادند كه فوراً منطقـه را ترك و به اهواز بروم و من درحالي كه دلم پيش دوستانم بود به ناچار به اهواز آمدم.
تازه به اهواز رسيده بودم كه اطلاع دادندكه خلبان ها در دو سه كيلومتر پايينتر از محل سانحه توسط يك بومي بلم چي نجات يافتهاند و بعد با بالگرد به اهواز انتقال داده شدهاند.
دقايقي بعد وقتي فخاري و فهامي بالباس خيس از بالگرد ديگر پياده شدند، وجدانم راحت شد و خوشحال شدم. و وقتي خوشحاليام زيادتر شد كه يك تيم آتش به منطقة استقرار عراقي ها رفته و آنها را تار و ماركرده بودند.
منبع: خلبانان، پوربزرگ، علیرضا، 1385، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب