ما به خاطر وضعيت قرمز و حمل يك مقام مسئول ـ فرمانده نيروي زميني ـ با ارتفاع پايين و از روي خط آهن ـ ناوبري به طرف هفت تپه به پرواز در آمدم. در راه متوجه شدم كه شهيد سپهبد علي صياد شيرازي از فرط خستگي در داخل بالگرد با آن همه سرو صداي موتور خوابشان برد. ناگهان شهيد چشمانش را بازكرد وگفت: آقاي خلبان هفت تپه را ردكرديد؟
با توجه به اينكه ناوبري شهيد سپهبد علي صيادشيرازي بي نظير بود با خودگفتم: واي برمن! فرمانده نيروي زميني را به داخلخاك عراق بردم ولي وقتي نگاه كردم ديدم نه هنوز به هفت تپه نرسيدهايم و محاسبات من عليرغم اينكه ناوبري پروازسخت است (از نظرمن) بدون خطا بوده است و هنوز دو يا سه دقيقه تارسيدن به هفت تپه زمان داريم.
با اين حال از ايشان سؤال كردم: الان هفت تپه دركدام سمت قرار دارد. ايشان نگاهي به اطراف كردند و گفتند:كمي اوج بگير. از بالاي اين تپه هفت تپه ديده ميشود. بلافاصله اوج گرفتم و از بالا، نخلهاي هفت تپه كه پيش روي ما بود ديده مي شد. و لحظهاي بعد در وسط قرارگاه لشكر77 در هفت تپه فرود آمديم و تيمسار ازگمي به استقبال ما آمد. وقتي شهيد علي صياد شيرازي ازبالگرد پياده ميشد قبل از آنكه هلمت را از سرخود در بياورد گفت:
آقاي خلبان من اشتباه كردم، ببخشيد.
و درموقع برگشت ايشان دستخط زيبايي راكه نوشتة خود و حاوي حديث با ارزشي بود به من اهدا كردندكه هنوز آن دستخط را به عنوان يادگاري ازآن بزرگواردارم.
اين را نيز اضافه كنم طبق مقررات، ما قبل از پرواز اسلحه پرسنل مسافر و مهمانان را مي گرفتيم و شهيد صياد شيرازي هميشه اولين كسي بود كه قبل از پرواز اسلحه اش را تحويل ميداد.
منبع: خلبانان، پوربزرگ، علیرضا، 1385، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب