البته افسر عمليات كه درآن مرحله خود فرمانده هوانيروز بود در نقطه جلويي به نام نقطة مهدي نزديك خود… و دركنار بيمارستان فاطمه الزهرا (سلام الله عليها) بود و از آنجا پروازهاي هوانيروز را كه گاهي تيم آتش و گاهي تخلية مجروح و گاه نيز هلي برن نيرو از اين سو به آن سوي اروند بود كنترل مينمود.
دشمنكه براي مقابله با اين عمليات از هيچكوششي فروگذار نبود به طور متوالي محل استقرار بالگردها را شناسايي و بمباران ميكرد به همين دليل هوانيروز مجبور بود براي ادامة عمليات اكثر نقاط استقرارخود را به صورت متحرك درآورده و درعمليات حضورپيدا كند.
يك روزبه فرمانده هوانيروز عرضكردم كه بايد نقطة عقاب را تخليه كنيم.
ايشان در جـواب فرمودنـد كه فعلاً نقطـه عقاب در شرايط مناسبي است و اگر لازم باشد اينكار را انجام خواهيم داد.
هوا رو به تاريكي ميرفت كه فرمانده هوانيروز دستوردادند شبانه نقطه عقاب را تخليهكنيم. بلافاصله بالگرد و ادوات و ابزار زميني و هرچه بود به سرعت از آن محل تخليه و پرسنل نيز به دارخويّن اعزام شدند.
ساعتي بعد چندين فروند هواپيماي عراقي در منطقه حاضر شدند و با شدت هرچه تمام تر آن نقطه را بمباران كردند.
صبح روز بعد وقتي با بالگرد در آسمان منطقه ظاهر شديم متوجه شديم كه ازشدت بمباران حتي لولهها ذوب شدهاند و منطقة فرود بالگردها (پدها) پُر از بمبهاي خوشهاي و غيرخوشهاي عمل كرده و عمل نكرده بود.
وقتي به خدمت فرمانده هوانيروزكه عرض كردم افسرعمليات والفجر8 نيز بود رسيدم و علت اينكه چطورشد به يكباره تصميم به تخليه منطقة عقاب كرديد فرمودند:
اطلاعاتي به دست ما رسيد كه موضع و مقر منطقة عقاب لو رفته و ماندن جايز نبود. من درحاليكه صحبتهاي ايشان را تأييد ميكردمگفتم:
قربان اگر ما اين جا به جايي را انجام نميداديم بزرگترين فاجعة انساني و ابزاري براي هوانيروز اتفاق ميافتاد. و ايشان درحاليكه لبخندي حاكي از آرامش داشتند فرمودند:
آنكه قراره ما را نگه دارد نگه ميدارد، نگران نباش.
منبع: خلبانان، پوربزرگ، علیرضا، 1385، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب