وعده ديدار
سروان جواد سالميان
شهيد؛ ستوانيكم بهنام كريمي يكي از رزمندگان با ايمان و بااخلاص تيپ هوابرد شيراز بود و در منطقه عملياتي سومار دركردستان انجام وظيفه مي كرد. رفتار او با سربازان با صميميت و محبت توأم بود، به طوري كه گاهي اگر سربازي را درهنگام نگهباني خسته مي ديد، بامهرباني به وي مي گفت : « توبرو استراحت كن، اسلحه ات را به من بده تا نگهباني بدهم »
او ارادت خاصي به حضرت فاطمه (سلامُ الله عليها) نشان مي داد، ازآن حضرت سخن به ميان مي آورد و به او توسل مي جست و ياري مي طلبيد . روزي درحالي كه نمي توانست هيجان و خوشحالي اش را پنهان كند گفت : درخواب بانوي بزرگوار رامشاهده كرده ام كه بامحبت خاصي بامن سخن گفته و فرموده است كه به زودي به نزد ما خواهي آمد.
درسال 1366 درمنطقه سومار درمحور « سلمان كشته » و مقابل تپه « شترمیل» ازابتداي صبح مشغول كندن سنگرهاي جديد بوديم . شهيد كريمي نيز دركنار سربازان حضور داشت . هنگام ظهربراي اقامه نماز، صرف نهار و استراحت،كار تعطيل شد. به كريمي گفتم : برويم داخل سنگر براي خواندن نماز و استراحت او با تواضع و فروتني گفت : من نماز را چون اوّل اذان است، همين جا مي خوانم، شما به سنگرهاي خود برويد.
گفتم : امّا از اينجا تاسنگر فقط پنج دقيقه بيشتر راه نيست .
گفت : ممكن است در فاصله همين پنج دقيقه به شهادت برسم، حيف است نماز اوّل وقت را از دست بدهم . اگر توفيق شهادت داشتم، دراين مكان مقدس به شهادت نايل خواهم شد.
من به طرف سنگرحركت كردم . بعداز وضو به سنگر آمدم، آماده نماز شدم كه تلفن زنگ زد. گوشي را برداشتم . درعين ناباوري خبر شهادت كريمي به اطلاع من رسيد. اين رزمنده با ايمان درحال اقامه نماز به علت اصابت تركشهاي خمپاره به سرو قلب وي به شهادت نايل شد.
منبع: زمزمه ای در تنهایی، حسینیا، احمد، 1383، انتشارات عرفان، تهران
انتهای مطلب