. حدود بيست دقيقه بمباران ادامه داشت. هواپيماها كه رفتند به هر زحمتي بود خود را از سنگر بيرون كشيديم. قسمتي از بيمارستان هم هدف قرار گرفته بود و سر و صداي زيادي از داخل آن به گوش ميرسيد. اصلاً فكر نميكرديم كه شيميايي زده باشند. در حال دويدن به سوي بيمارستان بوديم كه احساس كردم چشم و گلويم ميسوزد. بقيه هم مثل من بودند. داخل بيمارستان كه شديم، فاجعه بيشتر به چشم ميخورد. بسياري از مجروحان شهيد شده بودند و تعداد زيادي از پزشكان و پرستاران هم در اثر نفوذ گاز به داخل بيمارستان، هر يك در گوشهاي به خود ميپيچيدند. در حالي كه خود ما هم شيميايي شده بوديم، مصدومان را به بيمارستانهاي اهواز انتقال داديم و در آخرين پرواز، ما هم در كنار آنها بستري شديم.
پانوشته:
1- سرهنگ خلبان هوانيروز.
منبع: درمانگران رزمنده، منتظر، رضا،1386، انتشارات ایران سبز، تهرا
انتهای مطلب