خاطرات من بيشتر از همسنگرم، شهيد ارجمند، عليرضا بسطامي است كه چگونگي شهادت ايشان را بيان ميكنم.
وقتي كه ما هفت نفر (از نيروي هوايي ارتش) به تيپ 55 هوابرد شيراز اضافه شديم، بلافاصله ما را به خط اول جبهه اعزام و براي هر يك از ما شش سنگر و در هر سنگر شش نفر سرباز واگذار كردند كه با اعتراض ما روبرو شدند چون ما براي حمل مجروح به آنجا رفته بوديم.
شهيد عليرضا بسطامي چون از نظر درجه، از ما ردة بالاتري داشتند، به عنوان ارشد انتخاب شده بود. در اين مدت اين شهيد آنقدر با مهرباني با ما برخورد كردند كه هرگز ايشان را از ياد نخواهم برد. بيشك اين شهيد از قبل، از شهادت خود خبر داشتند، چرا كه چندين بار كلمه شهادت را از زبان ايشان شنيدم و بالاخره هم به آرزوي ديرينه خود رسيدند. اين شهيد گرانقدر خلق و خويي نيكو داشت بهطوري كه همه را شيفتة اخلاق و رفتار خود كرده بود. در حقيقت او رفتار و خلق و خويي خدايي داشت؛ قلبش همچون آينه صاف و چهرهاش بهسان گل سرخ كه نماد شهادت و جاوداني است، بود.
همه را دوست ميداشت و براي همه احترام قائل بود و اينها را در عمل هم نشان داد.
بين ساعتهاي دو تا چهار بعدازظهر كه شدت بارش خمپارههاي عراقي به خاكريزها و سنگرهاي ما كمتر شده بود، شهيد بسطامي از تمامي سنگرها سركشي كردند تا اينكه شب حمله فرا رسيد.
ساعت پنج بعدازظهر 30/2/1361 بود كه ميخواستند نقشه را تشريح كنند و همة درجه داران ميبايست در سنگرهاي بزرگي كه براي تشريح كردن نقشههاي جنگ ساخته بودند، جمع ميشديم و نحوة اجراي عمليات را توجيه ميشديم.
فاصلة سنگرهاي ما تا سنگر بزرگ و اصلي، دويست متر بود. گويا قبل از تجمع ما در آنجا، ستون پنجم دشمن از اين تجمع با خبر شده بود، زيرا از همان لحظهاي كه درجهداران براي تشريح به اين سنگر مراجعه كردند، دشمن آنجا را زير رگبار خمپارههاي خود گرفت. آتش حملات دشمن از پنج بعدازظهر آن روز تا ده شب ادامه يافت. شهيد بسطامي در حين شدت حملات دشمن از سنگر بيرون آمد تا بچهها را براي تشريح نقشة حملهاي كه قرار بود آن شب انجام شود، جمع كند. به محض رفتن به سنگر، خمپاره دشمن به ورودي سنگر اصابت كرد كه در آن هنگام، عليرضا بسطامي به درجة رفيع شهادت نائل و علي اصغر حصاري مجروح شد و سنگر اصلي و بزرگ نيز به كلي منهدم شد. شدت حملات در آن شب بهقدري زياد بود كه در فاصله پنجاه متري ما نتوانستيم بفهميم كه چه كساني شهيد و يا زخمي شدهاند. بعد از گذشت 24 ساعت متوجه شديم كه عليرضا بسطامي شهيد شده است.
سرانجام در روز سوم خرداد خرمشهر از دست ايادي عراق آزاد شد و شهيد بسطامي به آرزوي ديرينه خود رسيد و از روز 31 ارديبهشت سال 1361 ما مشغول جمعآوري مجروحان و اجساد شب حمله بوديم.
پانوشته:
1– سروان ذبيحالله سميعي پزشکیار بازنشسته نیروی هوای ارتش.
منبع: درمانگران رزمنده، منتظر، رضا،1386، انتشارات ایران سبز، تهران
انتهای مطلب