ناگهان يك گوي آتش از مقابل ما رد شد و كروچيف فرياد زد: هواپيما را زدند!
وقتي دقت كردم، ديدم هواپيماي عراقي آتش گرفته و خلبان آن با چتر نجات در حال فرود آمدن است. بلافاصله مسير خود را به طرف خلبان عراقي منحرف كرده، دقايقي بعد او را سوار بالگرد كرديم. او اولين جملهاي كه گفت اين بود، من ميخواستم شما را بزنم ولي شما مرا زديد.
در حاليكه مسافران و تجهيزات را پياده ميكرديم، يكي از بچههاي نيروي زميني آمد و گفت: جناب سروان من مسئول پدافند زير پل هستم. من آن هواپيما را زدم.
در حالي كه او را بغل كرده و ميبوسيدم، گفتم: تو نه تنها آن هواپيما را زدي بلكه جان چهل تا پنجاه رزمنده را نجات دادي و بايد بگويم: دست شما درد نكند.
منبع: خلبانان، پوربزرگ، علیرضا، 1385، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب