پزشك هوايي در واقع پزشكي است كه خود را وقف پايگاه و كاركنان پروازي ميكند و رسيدگي به گردانهاي پروازي و كاركنان آن را بر عهده دارد.
در همان سال، درست قبل از رفتن به آن پايگاه ازدواج كرده بودم و در واقع ماه عسل و سالهاي خوش اول زندگي را در شرايط فوق و در آن پايگاه سپري كرديم. همسري كه انتخاب كردم خوشبختانه و به واقع همسري ايدهآل بود و با توجه به اينكه ايشان هم پرستار بودند، داراي روحية بالا و انقلابي و از خانوادهاي كاملاً مسلمان و يار و ياور من در پايگاه بودند.
بهواقع، در آن پايگاه همه مثل يك خانواده بوديم و غم و شادي هر خانواده، غم و شادي سايرين بود. مدت چهار سال در عين حال كه جنگ بود، خاطرات زيادي را براي ما در آن پايگاه داشت؛ خاطرات شيرين دوستي با خلبانان عزيزي كه هنوز هم با بسياري از آنان رفت و آمد خانوادگي داريم و خاطرات تلخ از دست دادن و شهادت بعضي از آن عزيزان مثل شهيد سرهنگ عباس دوران كه شب قبل از شهادتش با هم بوديم را هيچزمان فراموش نميكنم. ايشان بدون اينكه حرفي از مأموريت فردا بزند، فقط در مورد كودك تازه به دنيا آمدهاش، صحبتهايي كرد. نگراني وي بيشتر در مورد كمبود شير مادر و موقعيت جنگي و نايابي شير خشك و گرسنه ماندن نوزادش بود. در آخرين ساعات نيمه شب توانستم شير خشك تهيه كنم و به منزلشان ببرم. آخرين جملهاي كه گفت اين بود: فردا با خيال راحت كارم را انجام خواهم داد، چون ميدانم اين نوزاد براي مدتي گرسنه نخواهد ماند. روز بعد به مأموريت رفت و ديگر بازگشتي نداشت. در كابين عقب هواپيما نيز، منصور كاظميان بود. او كه يكي از بهترين دوستانم بود و در پايگاه فقط با او مأنوس بودم، اسير شد.
پانوشته:
1- امير سرتيپ 2 دكتر حبيب الله ميرزا بابایي، متخصص قلب و عروق و رئیس اسبق ادارة بهداشت و درمان نيروي هوايي ارتش ميباشند.
منبع: درمانگران رزمنده، منتظر، رضا،1386، انتشارات ایران سبز، تهران
انتهای مطلب