به ياد شهيد چاغروند
سرهنگ فني بهروز فرحناكي
كشاورزي در بستر بيماري ميافتد. پسرش را صدا ميكند و از او ميخواهد كه به پايگاه هوايي دزفول مراجعه كرده و به آنها بگويد كه در تپهاي در اطراف مهران يك خلبان ايراني دفن شده است. پسر كشاورز به پايگاه دزفول مراجعه ميكند و وصيّت پدرش را كه بعد از گفتن اين مطلب از دنيا ميرود، به مسئولين پايگاه دزفول اطلاع ميدهد. مسئولين پايگاه هوايي دزفول پس از بررسي اعلام ميدارند كه خلباني با چنين مشخصات ندارند، با اين حال براي آنكه وظيفه خود را انجام بدهند، تيمي را به همراه پسر كشاورز به آن منطقه ميفرستند و پس ازكندن زمين متوجه ميشوند كه پيكر شهيد ستوان خلبان غلامرضا چاغروند جمعي هوانيروزاست.
بلافاصله با مسئولان هوانيروز تماسگرفته و پيكر شهيد چاغروند را پس از تشييع باشكوه در دزفول به خرمآباد انتقال ميدهند.
چندي بعد يكي از همراهان شهيد چاغروند كه به علت جراحت و بيماري سخت از طريق هلال احمر به ايران برگردانده شده بود، ماجراي شهيد چاغروند را چنين تعريف ميكند:
ما در منطقه مهران سقوط كرديم و نيروهاي ضد انقلاب و عراقي سريعاً ما را محاصرهكرده و دستگيرميكنند. ابتدا از شهيد چاغروند ميخواهند كه عليه مقدسات جمهوري اسلامي ايران شعار بدهد. شهيد چاغروند نه تنها اين كار را نميكند بلكه باشعار مرگ بر صدام، و مرگ بر ضد اسلام به مقابله برميخيزد. نيروهاي عراقي او را بلافاصله به شهادت رسانده و در همان جا دفن ميكنند و از خلبان ديگر بالگرد با تهديد ميخواهند كه بالگرد را به داخل عراق پرواز بدهد و او از روي ناچاري تن به اين كار ميدهد.
من به علت بيماري و جراحتي كه داشتم از طريق هلال احمر به تركيه و از آنجا به ايران تحويل ميشوم و وقتي اين مسئله را به مسئولان اعلام ميكنم، آنها ميگويند كه قبلاً كشاورزي آدرس محل دفن شهيد چاغروند را داده و او را به زادگاه خود منتقل كرده اند.
منبع: خلبانان، پوربزرگ، علیرضا، 1385، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب