توجه نیروهای ارتش به بیرون از مرزهای کشور که به طور عمده در راستای اهداف پیمانهای منطقهای و همکاری و اجرای مانورهای دو و چند جانبه با کشورهای غربی بود، نهایتاً به اجرای مأموریتهای جدیدی برای ارتش منجر گردید که هرچه بیشتر توجه ارتش را به گسترش قدرت و نفوذ خود در خارج از مرزهای ایران معطوف مینمود. در این رابطه نیروی دریایی نقش محوری را بر عهده داشت.
در بازدیدی که محمدرضا پهلوی در آبان 1351 از فرماندهی ناوگان خلیج فارس و دریای عمان بهعمل آورد، در چهاردهمین سالگرد تأسیس پایگاه دریایی بندرعباس حضور یافت و مسئله نیازهای وسیع امنیتی ایران را با بیان «حریم امنیت» روشن ساخت. وی اظهار داشت که به خاطر شرایط جدید بینالمللی، مرزهای ایران فراتر از خلیج فارس و دریای عمان و به داخل اقیانوس هند رفته است. وی به نیروی دریایی وعده داد که قدرت درخور توجه آن ظرف دو سال آینده به چندین برابر افزایش خواهد یافت و اینکه آنها مسئول امنیت «مرزهای جدید ایران» خواهند بود.
وی سپس گفت که تا وقایع اخیر در این منطقه، وی تنها دفاع از خلیج فارس را در ذهن داشت. اما «این وقایع به ما یاد دادند که خلیج عمان و اقیانوس هند هیچ مرزی را نمیشناسند.» وی مجدداً به نیروی دریایی یادآور شد که «آنها نه تنها مسئول دفاع از سواحل ایران در خلیج فارس، دریای عرب و خلیج عمان هستند، بلکه باید «دربارۀ حریم امنیتی ایران» فکر کنند و من از چند کیلومتر صحبت نمیکنم. هر کسی که آشنا به مسائلی نظیر موضوعات جغرافیایی و استراتژیک و آشنا به امکانات نیروهای دریایی و هوایی در این روزها باشد، حدس میزند فاصله این مرز از چابهار (یکی از پایگاههای هوایی مهم در گوشه جنوبشرقی ایران) چقدر میتواند باشد.»[1]
محمدرضا در پایان یک مانور دریایی در بندرعباس در اردیبهشت سال 1357 مجدداً بر راهبرد جدید نیروی دریایی تأکید و حریم امنیتی ایران را تا اقیانوس هند اعلام کرد.[2] اعزام گسترده نیروی نظامی به سلطنتنشین عمان برای کمک به حفظ سلطنت سلطان قابوس در برابر شورشیان مارکسیست و یا اعزام نیروهای حافظ صلح به ویتنام و ارتفاعات جولان، اعزام ناوگروههای دریایی برای بازدید از کشورهای دوردست مانند افریقای جنوبی، مالدیو، هندوستان و شرق آسیا همگی مهر تأییدی بر سیاست افزایش نقش منطقهای و بینالمللی ارتش ایران بود. مأموریت مصوب نیروی دریایی ارتش به شرح زیر بود:
«دفاع از منافع ملی کشور در دریاها و محافظت از حدود و ثغور دریایی کشور در دریای خزر، خلیج فارس و آبهای فلات قاره و مشارکت در برقراری صلح و ثبات دریایی با دیگر کشورها.»[3]
راهبرد نیروی دریایی ارتش ایران تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی تأمینکننده اهداف ملی ایران بود که وظیفه و نقش فراملی جدیدی را برای این نیرو تعریف و تبیین می نمود. بنابراین نیروی دریایی ارتش در آن زمان تنها وظیفه حفظ حدود و ثغور کشور ایران را بر عهده نداشت، و بر اساس صلاحدید واشنگتن، باید نقش مهمتر منطقهای و بینالمللی را ایفا میکرد.
انگلیس، به دلیل بعضی مشکلات مالی و همچنین اطمینان از توان ایران برای حفظ امنیت خلیج فارس و منافع غرب در این منطقه در سال 1968[4] تصمیم میگیرد نیروهایش از خلیج فارس و شرق مدیترانه خارج کند. این فرصتی استثنایی برای شاه بود تا موقعیت نظامی خود را در خلیج فارس تحکیم بخشد، فراتر از آن به اقیانوس هند گسترش دهد. در این رابطه یک گزارش اطلاعاتی ارتش امریکا میگوید:
«پس از خروج انگلستان از خلیج فارس از سال 1971 ایران نقش مهمتری را در تأمین امنیت خطوط کشتیرانی در خلیج فارس بر عهده میگیرد. با اختصاص میلیاردها دلار در بودجه نظامی و برنامه گسترده خرید تجهیزات نظامی مدرن ایران تلاش میکند تا این مأموریت جدید را انجام دهد. این اقدامات که هماهنگ با سیاستهای غرب در منطقه بود به خرید انواع ناوشکن، فریگیت، زیردریایی، ناوچههای موشکانداز و هواپیماهای گشت دریایی از ایالات متحده و انگلستان منجر گردید.
این تجهیزات جدید بر اساس دستورالعملهای عملیاتی ناتو مورد بهره برداری قرار میگرفتند. اگرچه بسیاری از این تجهیزات برای نقش جدید نیروی دریایی ایران لازم بود، اما به نظر میرسید بخشی از تجهیزات صرفاً برای بزرگنمایی قدرت ایران در منطقه خریداری میشوند.»[5]
اگرچه تجهیزات نیروی دریایی در آغاز جنگ تقریباً دست نخورده باقی مانده بود، اما به دو دلیل از توان رزمی تعریف شده برای مأموریتهای فرامنطقهای فاصله گرفته بود. اولاً بسیاری از تجهیزات خریداری شده آن مانند موشکهای ضدکشتی پیشرفته هارپون یا ناوهای خریداری شده از کشورهای مختلف بعد از انقلاب به ایران تحویل داده نشده بود و ثانیاً به دلیل عدم امکان تعمیرات و نگهداری به موقع ناوها و یگانهای پروازی بر اثر رویدادهای پس از انقلاب سطح آمادگی رزمی بسیاری از تجهیزات کاهش یافته بود.
در این خصوص، یک پژوهش که به بررسی ابعاد جنگ تحمیلی در خلیج فارس پرداخته است، وضعیت نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران را در ابتدای جنگ مورد ارزیابی قرار داده است، البته مواردی از این ارزیابی چندان با واقعیت عملیات نیروی دریایی در روزهای بعد از شروع جنگ همخوانی نداشته و صرفاً نظر نویسنده را منعکس مینماید. زیرا نیروی دریایی، جنگ را با ضربات مهلک بر نیروی دریایی عراق آغاز کرد و تا پایان جنگ اقتدار خود را علیرغم همه محدودیتها تداوم بخشید:
«وضعیت نیروی دریایی، بازوی دیگر شاه در اجرای راهبرد کنترل خلیج فارس، نیز چندان بهتر از نیروی هوایی نبود. بعد از پیروزی انقلاب، رهبران جمهوری اسلامی فوراً سفارشات مربوط به ناوشکنهای بزرگ از کلاس کوروش، زیردریاییهای نوع 209 و دو فروند از چهار فروند کشتیLST [6] کلاس هنگام2 را لغو کردند.
همچنین حکومت ایران انتقال زیردریاییهای کلاس تانگ3 ساخت ایالات متحده را معلق و سپس ممنوع ساخت. ایران برقراری ارتباط نزدیک با ایالات متحده را رد کرد؛ وخامت روزافزون در روابط بین دو کشور با بحران گروگانگیری در سفارت امریکا به اوج خود رسید. در واکنش به این واقعه، سازمان ملل متحد ارسال تجهیزات نظامی به ایران را تحریم کرد. این تحریم شامل کشتی سوخترسان "خارک"، دریارو انگلستان و سه فروند ناوچه موشکانداز در شربورگ فرانسه نیز میشد.»[7]
علاوه بر لغو سفارشات قبلی، واکنش های غرب باعث شد منابع تأمینکننده مهمات و قطعات یدکی فوری همکاریهای خود با ایران را قطع کنند. شاه برای اینکه بتواند باصرفهترین خرید را داشته باشد، با چندین فروشنده تسلیحات وارد معامله شد. این امر باعث میشد که سلاحها یکدست و استاندارد نباشند. برای مثال، کشتیهای نیروی دریایی ایران به توپهای 5 اینچ امریکایی، 5/4 اینچ انگلیسی و 75 میلیمتری ایتالیایی مجهز بودند و رادارهای مورد استفاده نیز ساخت امریکا، انگلستان، هلند و ایتالیا بودند. نیروی محرکه ناوهای رزمی و پشتیبانی نیز به محصولات تولیدکنندگان متعدد از جمله توربینهای بخار امریکایی، توربینهای گازی انگلیسی و دیزلهای ساخت MTU-MAN (آلمان)، Paxman(انگلستان) و Morse-Fairbanks (امریکا) مجهز بودند.
اگرچه پاکسازی پرسنل نیروی دریایی نسبت به نیروی هوایی و ارتش از گستردگی کمتری برخوردار بود، اما تأثیرگذار بود. فقط در یک روز (7 فوریه سال 1980)، تعداد زیادی از افسران و فرماندهان ارشد نیروی دریایی ایران به طور اجباری بازنشسته شدند. این تغییرات گسترده در نهادهای نیروی دریایی ایران و فروپاشی زیرساختهای پشتیبانی باعث تشدید وخامت وضعیت این نیرو شد.
در نتیجه، در زمان حمله عراق به ایران، نیروی دریایی ایران که بیش از یک سال را بدون تأمین قطعات یدکی یا تعمیرات حیاتی به سر برده بود، یک سرمایه هدر رفته به شمار میرفت. بیشتر کشتیها به دلیل مشکلات مکانیکی و کمبود مهارتهای فنی لازم از رده خارج شده بودند. علاوه بر این، ایران میدانست که به علت نداشتن رابطه با تأمینکنندگان غربی سلاح، مشکلات عملیاتی کشتیها یا سیستمهای آنها رفع شدنی نیست. رفع نواقص و خرابی تجهیزات ناممکن بود و جایگزینی موشکهای کروز و مهمات اصلی، میسر نبود.[8]
اگرچه این تحلیل چندان با واقعیت و عملکرد نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی تطابق ندارد، اما به بعضی از واقعیات موجود در آن زمان اشاره شده است. در هر صورت نیروی دریایی ارتش برای رویارویی با عراق در خلیج فارس از توانمندی بالای نیروی انسانی و فرماندهان، افسران، درجهداران و غیرنظامیان فرهیخته و مجرب برخوردار بود و با درایت و هوشمندی و شجاعت بالا به گونهای عمل کرد که اقدامات یگانهای رزمی آن به بهترین نتیجه ممکن یعنی خارج کردن یگانهای شناور عراقی از صحنه عملیات دریایی خلیج فارس و مسدود نمودن راههای مواصلات دریایی این کشور منجر گردید.
با وجود این، امکانات موجود در آن زمان اگرچه برای مقابله با عراق به بهترین نحو ممکن به کار گرفته شد و امکان درگیری های محدود منطقه ای با کشورهای حاشیه خلیج فارس را داشت، اما در آن شرایط قادر به مقابله همه جانبه با ائتلافی از کشورهای فرامنطقه ای را نداشت و این درگیری اقدامی غیرضروری محسوب میگردید و لذا به طور طبیعی این نیرو باید تمام توجه خویش را به مقابله با اقدامات عراق متمرکز میکرد. در این رابطه این وضعیت از دیدگاه برخی ناظران خارجی به روشنی بیان شده است:
«در سال 1980، جمهوری اسلامی نوپا به خوبی از موقعیت استراتژیک ایران آگاه بود و به درستی به این نکته پی برده بود که با توجه به عدم برخورداری از سلاحهای غربی و وخامت فزاینده وضعیت نیروی دریایی ایران، راهبرد شاه مبنی بر کنترل کامل خلیج فارس، دست کم در آینده نزدیک، دستیافتنی نیست.
جمهوری اسلامی میدانست که صرف هزینههای گزاف توسط شاه برای سلاحهای مختلف جهت کنترل خلیج فارس نقش مهمی در سقوط او داشت.[9] علاوه بر این، از آنجا که نیروی دریایی شاه فقط قادر به محفاظت از منافع و موقعیت استراتژیک ایران در برابر بازیگران منطقهای بود و تهدیدات بالقوه جدید پیش روی این کشور (ایالات متحده، بریتانیا و فرانسه) از لحاظ توانایی کنترل دریا از برتری بسیار بالایی برخورداربودند، لذا هرگونه رویارویی مستقیم با این نیروها به یک شکست غیرضروری منجر میشد.[10]»
[1] نیروهای مسلح شاهنشاهی ایران و انقلاب . روز شمار 10آبان1351 سخنرانی شاه در پایگاه دریایی بندر عباس صفحه 176
[2]. نگارنده شخصاً در این مراسم حضور داشت.
[3] برگرفته از مدارک موجود در نداجا و اداره پنجم سماجا
[4]. تصمیم انگلستان برای خروج نیروهایش از شرق مدیترانه و خلیج فارس در سال 1968 اعلام گردید و تا سال 1971 به مرحله اجرا درآمد.
[5] From guerrilla Warfare to a Modern Naval Strategy US Office of Intelligence 9 march 2009
[6]. ناوهای نیروبر آبخاکی
[7]. ناو خارک و ناوچههای موشکانداز بعداً به نیروی دریایی ایران تحویل داده شد.
[8]. واکر جان جی . جنگ دریایی ایران در خلیج فارس ترجمه پریسا کریمی نیا Iran's Naval War in Persian Gulf
[9] لیمبرت جان – ایران در جنگ با تاریخ صفحه 111- لندن انتشارات کروم هلم 1987
[10]. همان ، ص11.
انتهای مطلب