پاي خلبان
سرهنگ سيّد حبيب الله ملكوتي خواه
درآخرين روز از آبان ماه 1359 درمنطقة عملياتي جنوب كه ما به عنوان رسكيو انجام وظيفه ميكرديم، اطلاع دادند كه يكي از بالگردهاي ما مورد اصابت موشك قرارگرفته و سقوط كرده است. ما وظيفه داشتيم براي نجات آنها وارد عمل بشويم. بلافاصله خود را به محل سانحه كه شديداً زير آتش دشمن بود رسانديم و درچند متري بالگرد سانحه ديده فرود آمديم.
بيدرنگ تيم پزشكي كه جناب فرجي و جناب اميدي بودند، از بالگرد پايين پريده و بدون توجه به گلولههاي دشمن كه از هر طرف به آن نقطه ميآمد، به طرف بالگرد دويدند و خلبان مجروح را، كه جناب اسفنديار مرادي بود، از بالگرد پايين آورده و به طرف بالگرد رسكيو آوردند. پاي اسفنديار مرادي قطع شده بود و زيركالكتيو1 گير كرده بود. تيم پزشكي به اميد اينكه بتوانند پاي او را با خودش به بيمارستان برسانند، دوباره به طرف بالگرد برگشتند. هنوز به بالگرد نرسيده بودند كه بالگردآتش گرفت و چون آن بالگرد مسلح بود احتمال ميرفت هرلحظه موشكها و راكتهاي آن نيز منفجر شود. لذا مجبور شديم هم به خاطر انفجار موشكهاي خود بالگرد و هم به خاطر گلولههايي كه از هرطرف برسر آنها ميريخت بدون آنكه پاي خلبان مرادي را بياوريم منطقه را ترك كنيم.
مرادي به غير از قطع پا مشكل ديگري هم داشت؛ دندانهايش شكسته و در دهانش جمع شده بود و تنفس برايش مشكل بود. به همين خاطر درحالي كه منطقه را ترك ميكرديم، فرجي و اميدي با كمك هم دندانهاي شكسته او را از دهانش درآوردند تا بتواند به راحتي نفس بكشد.
درآن لحظات جناب مرادي كه توانست صحبت كند اولين جملهاي كه گفت اين بود:
ـ آيا ميتوانم با يك پا به پرواز ادامه بدهم؟
در جواب ايشان گفتم:
شما اگرپرواز هم نكنيد به عنوان يك شهيد زنده و جانباز، مظهر ايثار و جوانمردي هستيد و هركس شما را ببيند از ديدن شما روحيه ميگيرد1.
منبع: خلبانان، پوربزرگ، علیرضا، 1385، ایران سبز، تهران
1.كالكتيو، دسته بالابرندة بالگرد
1.سرتيپ 2 خلبان اسفنديار مرادي با آنكه يك پايش قطع شده بود، پس از مداوا به خط پرواز برگشت و با يك پا به پرواز ادامه داد. اين بزرگوار داراي روحيه عالي خدمتي و با آنكه پاي مصنوعي دارد بدون استفاده از عصا درسرخدمت حاضر ميشود و كساني كه از قطع پاي وي اطلاع ندارند به سادگي متوجه قطع پاي او نميشوند.
انتهای مطلب