انتظار كشنده1
ارشد گروهان ما سرباز قوي جثهاي بود به نام محمد معضلي كه در مسائل مربوط به نكات آموزشي و بهداشتي اصلاً كوتاه نميآمد و خيلي سختگيري ميكرد، با اين حال به خاطر برخوردهاي دوستانه و روحيه هميشه شادي كه داشت، بچهها از او ناراحت نميشدند و دوستش داشتند.
چند روزي بيشتر به فروردين 62 نمانده بود كه يك روز صبح زود فرمانده گروهان به سرباز معضلي دستور داد براي انجام مأموريتي به همراه ده سرباز ديگر به پادگان قصر شيرين بروند.
آن روز چون ماشيني در گروهان نبود، آنها پياده از منطقه استقرارمان به سمت جاده قصرشيرين راه افتادند تا سوار يكي از ماشينهاي عبوري شوند و خودشان را به پادگان برسانند.
هنوز بيست دقيقهاي از رسيدن آنها به جاده نگذشته بود و آنها در حاشيه جاده دور هم نشسته بودند و حرف ميزدند كه دشمن خمپارهاي به سوي آنها شليك كرد كه گلوله در چند قدمي آنها منفجر شد.
با شنيدن صداي انفجار ما بلافاصله خودمان را به جاده رسانديم و متوجه شديم به جز يكي- دو نفر بقيه سربازها مورد اصابت تركش قرار گرفتهاند. به خاطر همين بلافاصله آنها را به بيمارستان تخليه كرديم كه متأسفانه سرباز معضلي و سه سرباز ديگر به شهادت رسيدند.
اين حادثه موجب تأثر همه سربازان گروهان شد، ناراحتي ما به ويژه به خاطر شهادت محمد معضلي بود كه كمتر از يك ماه به اتمام خدمتش مانده بود.
آنچه موجب به وجود آمدن اين حادثه شد تجمع سربازان در كنار جاده بود. در واقع وقتي خبري از ماشينهاي گذري نشد، آنها با اين فكر كه از منطقه فاصله دارند، تا رسيدن ماشين كنار خيابان دور هم نشستند و مشغول صحبت با هم بودند كه عراقيها با مشاهده آنها به سويشان شليك كردند.
سرباز معضلي هميشه در رعايت قوانين و مقررات جنگي زبانزد بود، اما همين يك اشتباه كوچك موجب شد او جان خود از دست بدهد و به شهادت برسد.
تاريخ حادثه: 20/11/61
پانوشته ها:
1.سرباز وظيفه محمد حسين يحيايي؛ جمعي لشكر 81 زرهي
منبع: سرباز و خاطرات دفاع مقدس،صدیقی، سیامک،1388، ایران سبز، تهران
انتهای مطلب